به انتخاب: دکتر محمدباقر نجفزاده بارفروش (م. روجا)
02 آذر 1396
سعید قانعی و محمدعلی علمی، در کتاب «نخستوزیران ایران از صدر مشروطه تا فروپاشی دولت بختیار» (صص 822 - 827) همراه با آوردن مقدمهای کوتاه، نمونه اشعاری مربوط به قیام پانزده خرداد را از روزنامهای به نام «فریاد» میآورند که بدون یادکرد روشن شاعران، آنها را انعکاس دادهاند. اما این کار از هر حیث اهمیت دارد و این سرودهها تاریخی و صریح هستند.
در صفحههای مورد نظر از کتاب «نخستوزیران ایران از صدر مشروطه تا فروپاشی دولت بختیار» آمده است: «مطبوعات نیمهرسمی کشور هیچگونه مطلبی را از این وقایع مهم منتشر نمیساختند و اگر چیزی مینوشتند در جهت توجیه اقدامات شاه و دولت و تخطئه علمای مذهبی بود. از این موضوع روحانیون به فکر چاره افتادند و برای مقابله با چنین وضعی دست به اقدام زدند، به طوری که هنوز هفتهای از کشتار فجیع و قتلعام 15 خرداد نگذشته بود که روزنامهای به نام «فریاد» آغاز به کار کرد. این روزنامه از طرف عدهای از جوانان غیور روحانی و بازاری انتشار یافت. در آن شرایط مرگبار عملی متهورانه و فوقالعاده بود. روزنامه مزبور لبه تیز حمله را متوجه شخص شاه ساخته و او را مسئول جنایات 15 خرداد و دیگر جنایاتی که در ایران انجام گرفته و میگیرد معرفی کرده بود. با تیترهای درشت: «شاه و علم دیوانه شدهاند» و «عربدههای مستانه شاه» بیپروا و شجاعانه به دریدن ماسکهای کثیف پرداخته بود و در حقیقت این نشریه انقلابی در آن شرایط خفقانبار اولین فریادی بود که علیه رژیم شاه پس از قتلعام 15 خرداد سر داده میشد. در اولین شماره این نشریه اشعار جالبی به چاپ رسیده بود که ذیلاً آورده میشود:
پیام به خمینی بتشکن
آیتالله خمینی آیتاللهی توراست
مرجع تقلید مایی و حق خونخواهی توراست
ما درودت میفرستیم و سلامت میکنیم
روزگار تلخ را شیرین به کامت میکنیم
لکه ناحق بر پیراهن پاکت زدند
ما مسلمانان بری از اتهامت میکنیم
بر علی(ع) سوگند و بر جان شهیدانش قسم
شاه را ما عاقبت روزی غلامت میکنیم
دستگیری قائد و قیام اسلامی 15 خرداد
وای بر آن تندباد نیمه خرداد
که آن همه سرو بلند را ز بن افکند
ننگ به جلاد، آن پلید که ری را
کرد به خون شهید سرخ چو یاکند
مویه بر آن کشتگان دشت ورامین
سجده بر آن مردمان پاک خردمند
قیام پانزده خرداد
نور قرآن چو در وطن تابید
انقلابی بزرگ گشت پدید
روزهای گذشته ملت ما
مرگ خود را به چشم خود میدید
سالها بود خاک پاک وطن
زیر بار فساد میلرزید
بود روزی که آتش بیداد
در دل خلق شعلهور گردید
آنچنان تیره زمان که نماند
هیچکس را مجال گفت و شنید
کرد طغیان سپاه طاغوتی
بذر جهل و نفاق میپاشید
بر سر خلق بیسلاح و دفاع
نیز کین چون تگرگ میبارید
چهبسا مرد و زن که کشته شدند
ای بسا قهرمان که گشت شهید
جسمها تیر خورده خونآلود
موجسان روی خاک میغلطید
هر نفیر از گلولهای برخاست
نفری را سفر مرگ رسید
کل یوم لیوم عاشورا
نه خبر داد از او رسول مجید
گشت ظاهر به خاک کشور ما
همه جا ارض کربلا گردید
زان میان بُد دلاوری نستوه
لاله رخسار و سرو قد و رشید
جان سپر کرده در بر دشمن
گرد یاران خویش میگردید
شد هدف سرو قامتش ناگاه
تیر بیداد سینهاش بدرید
نیمهجان اوفتاده در دل خاک
همچو بسمل به خویش میپیچید
در دم نزع و وقت دادن جان
مادری قهرمان مر او را دید
بر کمر بست دامن همت
شیرسان میدوید و میغرید
سر بالین او نشست از مهر
صورت نوجوان خود بوسید
آن دلاور چو دید باز نمود
حال دیگر مبارزان پرسید
مادر داغدیده جرعه آب
نزدش آورد با دو صد امید
تا که آن تشنه را کند سیراب
تا نماید حیات او تجدید
نوجوان دیده باز کرد و چو گل
غنچه لب گشوده میخندید
گفت: من روزه دارم ای مادر
وقت افطار من کنون نرسید
پس نگاهی به آسمان افکند
زیر لب گفت آن جوان سعید
تشنه انقلابم و هستم
پیرو مکتب حسین شهید
میدهم در ره خدا جان را
تا دهم خلق را به فتح نوید
تا خمینی زعیم دین ماند
به جهان شاد و خرم و جاوید
تشنهلب داد جان و مهمان شد
بر سر خوان کردگار مجید
شهدا شاهدان جاویدند
این بیان را خدا کند تأیید
جلوه انقلاب «مردانی»
همچو خورشید در جهان تابید
نهضتی که دنیای اسلام را تکان داد
درود باد بر این انقلاب پاک، درود
که زیر سایه آن، جان ملتی آسود
درود باد بر این جنبش عظیم و شگرف
که شاهراه سعادت به روی خلق گشود
چه جنبشی که رضای حق ارمغان آورد
چه جنبشی که پیمبر از آن بود خشنود
خوشا به ملت اسلام و مردم بیدار
کز اوج عزت و قدرت نیامدند فرود
از این قیام حیاتی که مسلمین کردند
شرار ظلم فرو مرد و خشم فتنه غنود
قیامتی که بهپا شد به دست روحانی
نمود روز بداندیش، شام قیراندود
به جان پاک حجج، رهبران این نهضت
نثار باد سلام و ثنای نامحدود
علیالخصوص خمینی بزرگ آیت حق
که عاشقانه در این صحنه قد علم فرمود
یگانه رهبر بیدار و پیشوای دلیر
که از شهامت خود اجتماع زنده نمود
فقیه اعظم اسلام و مرجع تقلید
که افتخار کند علم از این یگانه وجود
نمود تکیه به پروردگار و کرد قیام
وز آن قیام، شکوه و جلال دین افزود
شجاعت است و صراحت همیشه شیوه او
بدین دو عامل عرشی رسد به هر مقصود
چنان بلند بود همت و اراده او
که پانهد ز بلندی به فرق چرخ کبود
زند به سینه او موج، بحر علم و کمال
به چشم بینش او هست غیب، عین شهود
از اوست دیده اسلام و علم نورانی
وز اوست قلب اجانب چو لاله خونآلود
دل شریعت و تقوی بدو سکون دارد
کز این قیام ز رخسار دین، غبار زدود
گر این مجاهده و همت و فداکاری
نبود، بهره ملت بهجز شکست چه بود؟
نه من ستایش او میکنم به تنهایی
که هر که جلوه این آفتاب دید، ستود
سلام باد بر این پیشوای آزادی
درود باد بر این رهبر شجاع؛ درود
به زیر پرده همی خواست دست استعمار
که بشکند پی اسلام و دین کند نابود
نمود آتش سوزان و سرکشی روشن
مگر به دیده دین آفتی رسد از دود
به خیره کرد هوس کز پی خرابی ملک
مقدرات مسلمان دهد به دست یهود
خبر نداشت که این ملک صاحبی دارد
که کید خصم نماید به جان او مردود
ز فتنه حفظ کند خاک پاک ایران را
همیشه دست توانای مهدی موعود
هنوز در دل این مملکت دلیرانند
که پیش ظلم و ستم سر نیاورند فرود
هر آن که خواست چراغ خدا کند خاموش
به دست خویش نمودهست خویش را نابود
ورق زنند و بخوانند جابهجا تاریخ
که قوم ضد خدا را مآل امر، چه بود؟!
بماند روشن و پاینده حق و دشمن حق
شکست خورد و فضیحت کشید و شد مطرود
مگر که طعمه موج بلا نشد فرعون؟!
مگر که لقمه کام فنا نشد نمرود؟!
مگر ز آتش خذلان نسوخت ریشه عاد؟!
مگر به باد هلاکت نرفت قوم ثمود؟!
جلی است راه ترقی، لیکن این مستان
نزول داده به ملک کیان به جای صعود
برای روز مصیبت فزای هفده دی
کنند عید و نوازند چنگ و بربط و عود
اگر ترقی کشور به شعر و موسیقیست
وگر به مستی و بیعفتی و رقص و سرود
به حق قسم که برای همیشه، باید گفت
چنین دیار سیاه و کثیف را بدرود
چنان به جان عموم اوفتاد آتش فقر
که ملک را به سقوط افکند به زودی زود
به پیشگاه عدالت چه میدهند جواب
از این همه دل مجروح و چشم خونپالود
برای مردم بیچاره چاره باید ساخت
به فکر صنعت و تولید کار باید بود
ز کارخانه و صنعت شود وطن آباد
شود به دانش و اخلاق، مملکت مسعود
وگر مقلد رفتار سایر مللند
چرا دمی نگشایند چشم خوابآلود
فتاده در پی تسخیر آسمان آنها
ولیک همت اینان بود می و دف و رود
ز دیگران نگرفتیم یاد جز مستی
به غیر خار ز گلزار، دست ما چه درود؟
فغان که درد دل «بهجتی» فراوان است
ولی دریغ که نبود مجال گفت و شنود
***
الا ای آیتالله خمینی
گل سرخ گلستان حسینی
اگر چه از وطن تبعید هستی
یگانه مرجع تقلید هستی
به عرض معدلت روشن نجومی
سپهر آینه فام علومی
مجاهد مرد تاریخ زمانی
فروغ محفل آزادگانی
بنازم قهرمان حقپرستی
اساس بتپرستی را شکستی
به میدان شهامت پا نهادی
ندای ضد استعمار دادی
***
من خمینی خصلتم پروا ندارم از کس
این سخن با خون سرخ خویش امضا میکنم
***
بدین کشور کسی بیپول و زار است
که دهقان است یا آموزگار است
نموده کاخ استبداد بنیاد
بن کاخ تعرض استوار است
تمام خون مردم را مکیده است
کنون گردن کلفت و پولدار است
ببرده ثروت ملی به تاراج
کسی کو مالک ملک و دیار است
زند سنگ وطن هر دم به سینه
کسی کو را اجانب دستیار است
خدایش اجنبی گشته است بیچون
خدایا آن که بر ما تاجدار است
گهی آید به خوابش شاه مردان!
همان شاهی که صاحب ذوالفقار است
گرفته دست او گاهی ابوالفضل!
گهی امالفسادش را بدار است
خدایا، بارالهی ظلم تا کی
درون کشور جم استوار است
خدایا عالم بیچاره تا کی
به جرم حقپرستی زار و خوار است
ز ظلم و کینه و زندان و کشتار
ببین مام وطن چون داغدار است
ببین رنگین زمین کشور جم
ز خون کشتگان نامدار است
***
از اشعار و قصائدی که برای امام در آن روز سروده شده است، نمونههایی را در اینجا میآوریم:
بنده محبوب یزدان آیتالله خمینی
راهنمای اهل ایمان آیتالله خمینی
ناصر دین خدا و حافظ شرع پیامبر
مجری احکام قرآن آیتالله خمینی
در فصاحت بینظیر و در شجاعت بیشبیه
چون علی سلطان خوبان آیتالله خمینی
از سر و از جان گذشت و کرد یاری دین حق را
چون حسین شاه شهیدان آیتالله خمینی
به هر دفع ناکسان و دشمنان دین و آیین
هست تنها مرد میدان آیتالله خمینی
منبع علم و کمال و دانش و فضل و شرافت
هست روحالله دوران آیتالله خمینی
کی رود آن رهبر دین زیر بار ظلم و ذلت
مهتر آزاد مردان آیتالله خمینی
تا ابد باقیست نام نیک آن مرد مجاهد
زنده علم است و ایمان آیتالله خمینی
گرچه پنهان است فیضش میرسد بر خلق عالم
همچنان خورشید تابان آیتالله خمینی
مهر او اندر قلوب و جان او در جمله دلها
گرچه شد چون گنج پنهان آیتالله خمینی
دوستانش در هوای او دریغ از جان نکردند
زان، کِه باشد بهتر از آیتالله خمینی
هر یک از آیات همچون ماه تابانند لکن
چون یکی بدر درخشان آیتالله خمینی
گفت حق را و نیندیشید از انبوه دشمن
کی شود از کس هراسان آیتالله خمینی
افتخار مسلمین و آبروی اهل ایران
نائب ختم امامان آیتالله خمینی
نیست باک از زجر و زندان و جفا مردان حق را
اشجع است از شیر غرّان آیتالله خمینی
شد جهان بر مسلمین ماتمسرا از این مصیبت
تا که جایش شد به زندان آیتالله خمینی
بارالهی حفظ فرما آن وجود نازنین را
چون که بر ما هست سلطان آیتالله خمینی
گفت «ذاکر» من کجا و مدح آن مرد حقیقت
من همان مورم، سلیمان آیتالله خمینی»
تعداد بازدید: 2383