به انتخاب: جعفر گلشن روغنی
21 تير 1397
درپی بازداشت امام خمینی در سحرگاه 15 خرداد 1342 و انتقال ایشان به زندان قصر، سرلشکر حسن پاکروان رئیس ساواک، از دادستانی ارتش خواست تا برای ایشان قرار بازداشت صادر شود. بعد از 20 روز در چهارم تیرماه 1342 محل حبس ایشان به پادگان عشرتآباد تغییر داده شد. دستگیری و زندانی شدن امام خمینی و تعدادی دیگر از علما، سبب شد تا موجی از اعتراض به این امر پدید آید. علما و مراجع برجسته قم و مشهد همچون آیتالله مرعشی نجفی و میلانی و تعداد زیادی از روحانیون به تهران آمدند و در کوچه و بازار شهرهای مختلف به ویژه شهر تهران، اعتراضها به تدریج علنی شد. از جمله عدهای در بازار به تهیه طومار برای آزادی امام خمینی برخاستند. افزون بر این، تلگرافها و نامهها و اعلامیههای بسیاری صادر شد. همه این تلاشها و اقدامات اعتراضی سبب شد که سرانجام حکومت به آزادی ایشان از زندان در 11 مرداد 1342 تن دهد و ایشان را در منزلی در محلهداوودیه تهران به صورت حبس خانگی نگهدارد. سه روز بعد نیز محل حبس خانگی ایشان به منزل آقای غلامحسین روغنی در قیطریه تغییر یافت و از 14 مرداد تا هفتم آبان 1342 در آنجا تحتنظر قرار گرفت. در طی مدت زندانی بودن امام خمینی اعتراضهای بسیاری از شهرهای مختلف به این امر صورت پذیرفت و نوشتهها و نامهها و متنهای متعددی در این زمینه پدید آمد. از جمله عدهای از اهالی اصفهان شعری را خطاب به محمدرضا پهلوی در اعتراض به این امر چاپ و توزیع کردند که طی آن خواستار آزادی امام خمینی شدند و او را از تداوم این وضعیت زنهار دادند. در لابهلای اسناد منتشره از نهضت امام خمینی که در ساواک موجود بوده، قطعه شعری به چشم میخورد که با زبانی ساده و رسا و البته مقفی سروده شده که با امضای «هدیه از طرف مردم اصفهان 25 /5 /42» انتشار یافته است. ابتدای این قطعه شعر آیه مبارکه «فضلالله المجاهدین علیالقاعدین اجراً عظیماً» نقش بسته و سپس ابیات تند اعتراضی به شرح زیر آورده شدهاند. متأسفانه از سراینده و تهیهکنندگان و عوامل تهیه و توزیع آن هیچ اطلاعی در دست نیست.
شاه را گو مرجع تقلید را آزاد کن مسلمین خسته دل را زین اَلَم دلشاد کن
گر نداری رحم بر ملت بیا اندیشهای از ورقگردانیِ این چرخِ بدبنیاد کن
گو که مینازی به تخت و بخت و تاج و اقتدار این جهان فانیست تاریخ پدر را یاد کن
رهبر دین پیشوای ملت و زندان کجا؟ خویش را آماده بهر کیفر میعاد کن
ای که میخواهی دوام سلطنت از خون خلق یادی از آن روزهای آخر مرداد کن
گر که این مشروطه باشد اُف بر این مشروطه باد ای دموکراسینما اعلام استبداد کن
سازمانهایی دهی تشکیل بر آزار خلق خلق را آسوده از این لانه جلاد کن
دوستان را میکنی سرکوب بهر دشمنان دوست را دریاب و نامی بهر خود ایجاد کن
دادگاه عدلِ حق اندر کمین ظالم است خویش را آگه دمی از دام آن صیاد کن
سوختند ایرانیان از آتش بیگانگان این بساط ظلم را یا رب تو خود بر باد کن
حق و باطل این زمان گردیده با هم روبهرو بگذر از سر، خلق را در راه حق ارشاد کن.
منبع: سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک،ج2( قیام 15 خرداد 1342 و پیامدهای آن ـ 1)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، 1386ش، ص151.
تعداد بازدید: 2782