سمانه خلفزاده
07 ارديبهشت 1398
اسیرت کرد دست شب نفهمید
که یه دنیا میشه آزاد با تو
نمیدونست خاک تشنه میشه...
پر از سرو و پر از شمشاد با تو
اسیرت کرد دست شب نفهمید
که خورشیدو نمیشه تو قفس کشت
تو نزدیکی به قلب هر ستاره
تبارت غرق نوره پشت در پشت
یه دنیا حرف داری توی چشمات
برا دنیایی که تو شب اسیره
داری میگی: عدالت، عشق، مردم
هوا با تو همیشه دلپذیره
تو از نسل حسینی راهت اینه
شهادت، مرد بودن، پایداری
تموم ابنملجمها میدونن
تو ترسی از یزیدیها نداری
شبیه رود جریان داره راهت
شبیه کوه محکم ایستادیم
ما هم مثل خود سالار بیسر
تو این دنیا به ذلت تن ندادیم
رسیدی مثل یه ابر بهاری
تموم لالهها رو آب دادی
تو توفانی که آرامش نمیذاشت
تو مثل کوه محکم ایستادی
درسته نیمهی خرداد اون شب
اسیرت کرد دست ظلم اما
نمیدونست اینکه تو رهایی
که پشتت ایستاده کل دنیا
هنوزم کوچهی قاضی به یادت
پر از حسرت پر از فریاد مونده
تموم شعرهاشو نیمهشبها
به یاد پونزده خرداد خونده
تعداد بازدید: 2429