رضا نیکوکار
12 خرداد 1398
همهجا مشت گره کرده تب فریاد است
وقت با سر به زمین خوردن استبداد است
وقت افتادن رعشهست به جان شب تار
از دل مرد و زن و پیر و جوان رفته قرار
وقت سیلی زدن صورت طراریهاست
لحظهی معجزه و موعد بیداریهاست
ماه پنهان شده در سیطرهی ابر سیاه
«هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله...»
عشق پیمانه به پیمانه جنون میریزد
از دل مدرسهی فیضیه خون میریزد
این که برخاسته چون سرو سهی ایران است
همه جا صحبت غوغای کفنپوشان است
همه جا صحبت این است کسی میآید
«مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید»
همه جا باز پر از شور و شرر میگردد
«یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد»
شب این شهر اگر سرد و اگر تاریک است
اندکی صبر عزیزان! که سحر نزدیک است
فجر پیداست از این فاصله، شب رفتنی است
شاه درمانده و بیاصل و نسَب رفتنی است
کوچه به کوچه خیابان به خیابان با ماست
بانگ تکبیر، بلند و تب توفان با ماست
مستی جام شراب است ز تاک افتاده
هر شهیدی که چونان لاله به خاک افتاده
بشمارید در این راه همه سرها را
فوج در فوج ببینید کبوترها را
تب ققنوس در این طایفه افتاده ببین!
همهجا پر شده از عاشق و دلداده ببین!
سوختن در سفر عشق چه شوری دارد
پس از این حادثه خورشید چه نوری دارد
خاک پرگوهر و از لاله لبالب داریم
دست بگذار به پیشانی ما تب داریم
تب عشق است که افتاده به جان همهمان
جانمان هم به فدای وطن ما ایران
نفسی مانده در این سینه که فریاد کشیم
«انتظار فرج از نیمهی خرداد کشیم»...
رضا نیکوکار متولد سال 1356 در رشت است. وی برگزیده برخی از کنگرههای ملی و بینالمللی شعر بوده است. از وی تاکنون مجموعه شعرهای «خواب مشترک» و «از روزهای قبل» منتشر شدهاند.
تعداد بازدید: 2516