03 خرداد 1399
مرحوم حجتالاسلام و المسلمین محمدحسین بهجتی، شاعر معاصر، بعد از آزادی امام خمینی از زندان و بازگشت به قم در تاریخ 18 /1 /1342 ، اشعار زیر را با عنوان «فرشته رحمت» در وصف ایشان سرود:
گل مراد شکفت و به خنده لب وا کرد
ز نغمه، بلبل عشق و امید، غوغا کرد
بهار بود و گل و سبزه بود و نیمه شب
که ماه طلعت ما، چهره را هویدا کرد
جهان به ظلمت شب آب زندگانی یافت
زمانه گوهر مقصود خویش پیدا کرد
دمید مهر درخشندهای چو ماه به شب
ز اشک شوق، رخ خلق پر ثریا کرد
فرشتهای که به زندان ظلم، پنهان بود
قیامتی ز تجلای خویش، برپا کرد
رسید یوسف و چشمان تیره همه را
ز جلوه رخ زیبای خویش بینا کرد
به پرده چند سرایم سخن، بگویم فاش
که فاش روح خدا در جهان تجلا کرد
بزرگ آیت یزدان خمینی محبوب
ز در درآمد و بر چشم دوستان جا کرد
فضای کشور ایران ز شور جذبه خویش
لبالب از هیجان و خروش و غوغا کرد
چو عاشقی که پس از سالیان به دوست رسد
ستاد خلق و به صد دیدهای تماشا کرد
بسوخت گلشن دین از خزان، ولی بازش
بهار چهره او خرم و دلآرا کرد
ز شور نهضت خود زنده کرد ایران را
بر او درود که کار دم مسیحا کرد
کسی شنید که از انبیاء اسرائیل
به امت عالم اسلام و سخت حاشا کرد
بگفتمش که چه حاشا کنی؟ مدار عجب
وجود رهبر ما حل این معما کرد
مگر نکرد چو موسی به ضد ظلم قیام؟
مگر نه اهل ستم را ذلیل و رسوا کرد
مگر نرفت به زندان تیره، یوسفوار؟
مگر نه جان سپر عدل و دین و تقوی کرد
نه باک داشت ز سر دادن و فشاندن جان
نه از شکنجه و زندان و زجر، پروا کرد
اگرچه هست به یوسف بیشبیه، ولی
میان یوسف و خود فرقی آشکارا کرد
بخواست یوسف کنعان کمک ز ساقی شاه
نجات خویش، بدین ره ز شه تمنا کرد
ولیک یوسف ما از پی رهایی خویش
کسی شنید که کوچکترین تقاضا کرد؟
نه او نکرد تقاضا فقط، که گفت بلند
در این زمینه کس از دم زند، نیم خرسند
وجود او به مثل، آفتاب تابان است
که از فروزش او عالمی درخشان است
ز شرق گرچه بود، شرق و غرب از او نازد
که هست جمله جهان پیکری و او جان است
اگرچه مهر برآید ز طرف شرق، ولی
ز نور، بر همه آفاق، پرتوافشان است
کنون به مقدم او خوشدلند دشمن و دوست
جهان به یمن قدومش به از گلستان است
فرشتهایست که بگشود بال رحمت خویش
به روی خلق و جهانش رهین احسان است
شکوفهایست بهشتی که هدیه داده خدای
ز بوی دلکش او تازه دین و ایمان است
ز نور تربیت او به هر کجا نگری
ستارهای به دل تیرگی فروزان است
خود اوست نوح و قیامش بود سفینه نوح
نجاتبخش خلایق به روز طوفان است
بهشت ما و گل ما و باغ ما و بهار
قسم به عشق، که تنها جمال جانان است
چو اوست کعبه آمال، ملت از اطراف
چو سیل آمده، بر گرد او کنند طواف
خوشا به ما ز چنین پاک رهبر بیدار
خوشا به ما ز چنین هوشیار پرچمدار
خوشا به ملت ایران از این رعیم بزرگ
خوشا به جامعه زین پیشوا و زین سالار
خوشا به شیعه که دارند مرجعی روشن
که در کف، از سر بینش گرفته رشته کار
خوشا به کشور آزادگان که از افقش
طلوع کرده چنین آفتاب رحمتبار
شمار، ملت ایران، غنیمت این فرصت
که پیشت آمده بعد از گذشتن اعصار
از این مجاهد آزاده، قدردانی کن
که مام دهر چو این مرد، نادر آرد بار
تو ای عزیز دل و نور دیده عشاق
تو ای نیابت عظمای حجت دادار
تو ای قرار دل، ای مایه امید همه
تو ای نمونه رفتار حیدر کرار
ز همت تو دل و جان خلق، دارد چشم
که خود ز پا ننشینی مگر به آخر کار
فزود نهضت تو آبروی روحانی
شدند مردم سرگشته، روشن و بیدار
شد آشکار که روحانی ارتجاع سیاه
نبود و نیست پی خلق، جز بهین غمخوار
همیشه نهضت حق باد فاتح و پیروز
نصیب دیو ستم باد جاودان غم و سوز
منبع: بهبودزاده، جواد، دهم فروردین: تحلیلی بر تاریخ انقلاب اسلامی یزد، ج 1، تهران، سوره مهر، 1398، ص 167 - 169.
تعداد بازدید: 2283