زهرا رنجبر کرمانی
26 آبان 1399
هیئتهای مؤتلفه اسلامی در سال 1342 از ائتلاف سه هیئت فعال در بازار به نامهای هیئت مسجد امینالدوله (بازار دروازه)، هیئت مسجد شیخعلی و هیئت اصفهانیها تشکیل شد. این هیئتها پیش از ائتلاف نیز دارای سابقه فعالیت سیاسی ـ مبارزاتی بودند که در اینجا مختصری از آن ذکر میشود:
1ـ هیئت بازار دروازهایها: در این هیئت گروهی از بازاریان اطراف مسجد امینالدوله تهران حضور داشتند که به منظور انسجام در فعالیتهای مذهبی خود درصدد تشکیل هیئت برآمده بودند. این گروه هر هفته جلسات سخنرانی برپا کرده، در کنار آن به فعالیتهای خیریه نیز میپرداختند. آشنایی با آیتالله بهشتی که در آستانه نهضت روحانیت به صورت تبعید در تهران به سر میبرد، نخستین سنگ بنای رویکرد سیاسی و مبارزاتی این هیئت را گذارد که در همراهی با نهضت در قضیه مبارزه علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و تحریم رفراندوم لوایح ششگانه در سال 41 نمود عملی یافت.[1]
2ـ هیئت اصفهانیها: این گروه فعالیت خود را از اواسط دهه 20 در اصفهان با تشکیل «انجمن تبلیغات دینی» برای مبارزه با کمونیستها و جلوگیری از گسترش مصرف مشروبات الکل آغاز کرد. با رونق گرفتن فعالیتهای سیاسی روحانیون در آغاز دهه 40، بازاریان اصفهان نیز وارد مبارزه شدند. در این میان سه تن از بازاریانِ دست اندرکار فعالیتهای سیاسی بر آن شدند تشکلی برای تداوم و انسجام مبارزات خود ایجاد کنند. به دنبال مخالفت روحانیون با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، گروه اصفهانیها در نخستین گام اعلامیههای مراجع را تکثیر و توزیع کرد، برای کسب تکلیف به دیدار مراجع شتافت و با راهنمایی آقایان منتظری، خزعلی و علیاصغر مروارید با امام آشنا شد.[2]
3ـ هیئت مسجد شیخعلی: حضور شخصیتهای سرشناسی نظیر صادق امانی و صادق اسلامی و سوابق طولانی فعالیتهای هیئت از جمله وجوه تمایز این هیئت با دو هیئت پیشین است. گروه در عرصه امر به معروف و نهی از منکر، گسترش حوزهها، امور خیریه و اجرایی کردن شریعت فعالیت میکرد. این هیئت نیز با آغاز نهضت روحانیت به آن پیوست و در فراخوان سایر هیئتها و بازاریان به شرکت در جنبش مؤثر بود. هیئت مذکور علاوه بر تکثیر و توزیع اعلامیههای مراجع در خصوص مخالفت با لایحه انجمنها، در اقدامی ابتکاری اعلامیهای با عنوان «اعلامیه اصناف تهران» را در حمایت و پشتیبانی از آنها تهیه کرد. در پی خودداری و تعلل حکومت از لغو لایحه، هیئت اعلامیه شدیداللحنی با عنوان «اتمام حجت، تذکر به شاه و رئیس دولت و ...» صادر کرد که سبک و سیاق آن یادآور اعلامیههای فدائیان اسلام بود. گفتنی است این هیئت تجمع بزرگی از بازاریان تهران، شیراز، مشهد، قم و تبریز را با هدف لغو نهایی لایحه و در پوشش مراسم دعا سازماندهی کرد. همچنین هیئت مسجد شیخعلی در مبارزه علیه رفراندوم اصول ششگانه اعلامیهای با عنوان «مخالفت و غیرقانونی شناختن رفراندوم کذایی توسط مراجع تقلید و علمای اعلام و حجج اسلام مد ظلهم به علل زیر بوده است» صادر و در 9 بند زوایا و ماهیت اصول ششگانه انقلاب سفید از منظر مراجع را شفافسازی کرد.[3]
سه هیئت یاد شده که در آغاز بطور جداگانه فعالیت میکردند، با تشویق و توصیه امام خمینی با یکدیگر آشنا و مرتبط شده، ائتلاف کردند.[4] میتوان گفت مؤتلفه حیات خود را از امام میگرفت. علاقه وافر سران مؤتلفه به امام به عنوان رهبر نهضت اسلامی از سویی و شخصیت بارز و مورد اعتماد ایشان در بازار در شکلگیری و جذب افراد به گروه تأثیر بهسزایی داشت.[5]
همانطور که پیشتر ذکر شد مؤسسان گروه عمدتاً از کسبه و اصناف بازار بوده، در فعالیتهای مذهبی و سیاسی تجربه اندوخته بودند.[6] این عده در اساسنامه اولیه خود اصول و اهداف خود را اینگونه تشریح کردهاند: «ما مردم مسلمان به حکم اعتقادی راسخ که نسبت به آیین مقدس آسمانی اسلام داریم، سلامت روحی و جسمی و سعادت مادی و معنوی خود و زن و فرزندان و جامعه و ملت خود را در این پیروزی اسلام و عمل به تعالیم سعادت بخش آن میدانیم. ما و بسیاری از مردم دیگر به هدایت فطری خود این حقیقت را اجمالاً دریافتهایم که آرامش درونی و آسایش فردی و امنیت اجتماعی و برتری و تعالی مادی و معنوی بشر تنها از راهی تأمین میشود که آن راه خداست.»[7]
تشکیلات مؤتلفه اسلامی دارای 4 بخش اصلی بود که عبارت بودند از: 1ـ سازمان مرکزی که وظیفه بررسی مسائل و انعکاس آن به شورای روحانیت را بر عهده داشت. 2ـ سازمان مالی که برآوردن نیازهای مالی گروه، رسیدگی به خانوادههای زندانیان گروه و برخی از مجروحینِ جریانات سیاسی را بر عهده داشت. (یکی از مهمترین منابع مالی مؤتلفه وجوهات شرعی بود که از سوی مردم به دست روحانیون نزدیک به گروه میرسید). 3ـ سازمان تبلیغات و ارتباطات. 4ـ شورای روحانیت که بر حرکت و برنامههای تشکل نظارت داشت تا امری مغایر با شرع یا کاری برخلاف وظایف اسلامی انجام نشود. یکی از وظایف این شورا تهیه مواد آموزشی به صورت جزوه بود.[8] اعضای این شورا مورد تأیید امام بودند و نظر ایشان برای مؤتلفه به منزله نظر امام بود.[9]
مؤتلفه بصورت مخفیانه فعالیت میکرد و در اولین اساسنامه آن اصول تقیه به طور کامل و دقیق مورد توجه قرار گرفته بود. سازمان از گروههای 10 نفره مستقل و مجزا تشکیل میشد که به غیر از سرگروه بقیه افراد از گروههای همسان و تشکیلات بالاتر هیچ اطلاعی نداشتند. بنا به روایتی، امام خمینی اعضای مؤسس گروه را از عضوگیری آزاد و علنی منع نموده، به آنها توصیه کرده بود تا فقط افراد شناخته شده برای عضویت دعوت شوند. جلسات رهبران گروه کاملاً مخفیانه و در مواقعی چون اذان صبح تشکیل میشد.[10] در کوتاه زمان، این جمعیت موفق شد شبکه خود را در تهران گسترش داده و در بیشتر شهرهای کشور هستههایی تشکیل دهد.[11]
تلاوت و تفسیر قرآن و طرح احادیث مرتبط با مسائل سیاسی روز، بحث عقیدتی، تفسیر سیاسیِ امور داخلی و خارجی، مطالعه انقلابهای آزادیبخش، جمعآوری حق عضویت اعضا و برآوردن نیازهای سازمانی از جمله محتوای جلسات مؤتلفه بود. ورای طرح و تدریس اصول عقاید اسلامی، مبارزه با حکومت مطرح میشد. هیئتهای مؤتلفه درون تشکیلات سازمانی خود نشریات درون گروهی نیز داشتند که تنها در اختیار اعضا قرار میگرفت. از جمله آنها میتوان به جزواتی با عنوان «انسان و سرنوشت» یا «حکومت در اسلام» اشاره کرد.[12] رویکرد گروه، بازخوانی مشی امام خمینی در عرصه سیاست توسط شاگردان وی و رساندن اعضا به درجهای از احساس تکلیف و وظیفه شرعی توأم با آگاهی و انگیزه دینی در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه بود.[13] این تشکل دنبالهروی خط مرجعیت و آرمانهای امام بود و به دلیل این وابستگی، خواهان تدوین ایدئولوژی مستقل از آن نوعی که بعدها گروههایی مانند مجاهدین خلق ایجاد کردند، نبود. اندیشه مبارزه مسلحانه با حکومت میراث فدائیان اسلام برای هیئتهای مؤتلفه بود. تصور این بود که چنین اقدامی میتواند مبارزات مردمی را فعالتر کند.[14]
عمده فعالیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی در ابتدای دهه 40 را میتوان به صورت زیر برشمرد:
1ـ مبارزه برای لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
همانطور که پیشتر عنوان شد در سال 1341 و پیش از ائتلاف، سه هیئت بازار دروازهایها، اصفهانیها و مسجد شیخعلی، ضمن تشکیل جلساتی در مساجد بازار تهران اعلامیهای نیز تحت عنوان «اتمام حجت» با امضای «گروه مجاهدین» بر ضد اقدامات تجددگرایانه حکومت پخش کردند که در آن با درج آیههای انذارآمیز از قرآن به کسانی که برخلاف اسلام و قرآن فعالیت میکردند هشدارهای تهدیدآمیز داده شده بود.[15]
2ـ قیام 15 خرداد
مؤتلفه در پخش خبر دستگیری امام در 15 خرداد 42 نقش بهسزایی داشت. در تظاهرات اعتراضی نیز که از صبح 15 خرداد در تهران آغاز شد، اعضای مؤتلفه بسیار فعال بودند. از دیگر فعالیتهای مؤتلفه در این تظاهرات اعلام تعطیلی بازار بود. از این تاریخ تا زمان انتخابات مجلس بیستویکم، مؤتلفه به چاپ و پخش اعلامیه با امضای مسلمانان مجاهد، شورای مسلمانان متحد و هیئتهای مؤتلفه مشغول بود. با تحریم انتخابات توسط مراجع، مؤتلفه به نشر افکار ایشان و دلایل تحریم همت گمارد. پس از آزادی و بازگشت امام به قم در فروردین 43 تکثیر اعلامیههای امام، ترتیب تظاهرات، راهپیمایی، مجالس و سخنرانیهای متعدد برای طرفداران نهضت امام از جمله فعالیتهای مؤتلفه در این دوره به شمار میرفت.[16] طلاب مبارز قم نیز محصول کار خود را در قالب اعلامیه و نشریه برای توزیع در اختیار اعضای مؤتلفه میگذاشتند. بعثت و انتقام دو نمونه از این نشریات بودند.[17]
3ـ ترور حسنعلی منصور
پس از تبعید امام به ترکیه به سبب اعتراض به تصویب قانون استعماری کاپیتولاسیون، هیئت مؤتلفه بر آن شد تا فعالیت خود را از صرف آموزشی ـ تبلیغی خارج کرده و به صورت سازمان سیاسی ـ نظامی به فعالیت ادامه دهد. به این ترتیب شاخه نظامی به این هیئت اضافه شد و در اولین گام و از همان روز تبعید امام، ترور نخستوزیر وقت حسنعلی منصور در دستور کار قرار گرفت.[18] عملیات در سالگرد غزوه بدر (17 رمضان) انجام و بدر نامیده شد.[19] صبح روز اول بهمن 1343 منصور در مقابل مجلس شورای ملی هدف گلوله محمد بخارایی قرار گرفت و پنج روز بعد درگذشت.[20] بخارایی در وصیتنامه خود اهانت به روحانیت از طرف حکومت، تصویب کاپیتولاسیون و به نتیجه نرسیدن مبارزات غیرمسلحانه را از جمله دلایل کشتن منصور عنوان کرده بود.[21] علاوه بر محمد بخارایی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیکنژاد نیز در این عملیات دست داشتند. عاملان پشتپرده این ترور نیز اعضای دیگر گروه یعنی دو برادر صادق و هاشم امانی، مهدی عراقی و اندرزگو بودند. سه نفر نخست به اعدام محکوم شدند و بهرغم اعتراض برخی از علما این حکم در 26 خرداد 1344 اجرا شد. بقیه افراد نیز به حبسهای طولانی مدت محکوم گردیدند.[22]
تا زمانی که هیئتهای مؤتلفه دارای تشکیلات منظم بودند، آموزش فکری ـ مذهبی اعضا بهصورت منظم و سازمانیافته انجام میشد، اما با فروپاشی تشکیلات گروه پس از اعدام و حبس جمعی از اعضای آن، این فعالیتها به گونهای دیگر ادامه یافت. از ابتدای سال 44 برخی اعضای مؤتلفه فعالیتهایی چون برگزاری مراسم دعا، تدریس علوم مذهبی و برپایی اردوهای آموزشی را در دستور کار خود قرار دادند. این فعالیتها که بهصورت مخفیانه انجام میشد، تقریباً تا اواخر دهه 40 ادامه داشت.[23]
مؤتلفه پس از یک دوره رکود، فعالیت خود را از سال 1349 از سرگرفت. اعضای اصلی آن از این زمان به بعد به همکاری نزدیک با مجاهدین خلق پرداختند که تا زمان ارتداد سازمان مجاهدین ادامه یافت.[24] اعضای زندانی مؤتلفه نیز در زندان تلاش زیادی برای حمایت از نیروهای جوان انقلابی که به تازگی وارد عرصه مبارزه میشدند، انجام دادند.[25]
پینوشتها:
[1]. روحبخش، رحیم، «از فدائیان تا مؤتلفه»، زمانه، اسفند 1386، ش 66، ص 41 - 48، ص 44.
[2]. همان، ص 45.
[3]. همان، ص 46.
[4]. نادری طاقانکی، مجتبی و روحالله ارشاد، «عملکرد و تأثیرگزاری جمعیت قدائیان اسلام و جمعیت مؤتلفه اسلامی در مسیر انقلاب اسلامی ایران»، رهآورد سیاسی، پاییز و زمستان 1395، ش 48، ص 125 - 137، ص 135 و 136.
[5]. کشاورز شکری، عباس و محمد رحمتی، «شیوههای عضوگیری هیئتهای مؤتلفه اسلامی در انقلاب اسلامی»، علوم اجتماعی (دانشگاه علامه طباطبایی)، تابستان 1391، ش 57، ص 221 - 266، ص 232.
[6]. همان، ص 235.
[7]. کرامت، فرهاد، «در مسیر تاریخ: تاریخچه تشکیل و فعالیت حزب مؤتلفه اسلامی»، زمانه، اسفند 1386، ش 66، ص 58 - 64، ص 60.
[8]. کرامت، همان، ص 59؛ کشاورز شکری، همان، ص 230 و 231؛ مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 101 و 102.
[9]. نادری طاقانکی، همان، ص 136.
[10]. کشاورز شکری، همان، ص 241.
[11]. زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، دفتر نشر و پخش معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1379، ص 315.
[12]. کشاورز شکری، همان، ص 238 و 239.
[13]. همان، ص 251.
[14]. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 191 و 193.
[15]. کرامت، همان، ص 60.
[16]. همان، ص 61.
[17]. جعفریان، همان، ص 194.
[18]. مدنی، همان، ص 101.
[19]. کرامت، همان، ص 61.
[20]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 311.
[21]. کرامت، همان، ص 61.
[22]. جعفریان، همان، ص 194.
[23]. کشاورزی شکری، همان، ص 253.
[24]. زهیری، همان، ص 316.
[25]. جعفریان، همان، ص 195.
تعداد بازدید: 1517