فریدون شایسته
15 ارديبهشت 1400
نگاهی اجمالی به زندگینامه دکتر علی امینی از تولد تا نخستوزیری
دکتر علی امینی به سال 1284 ش در تهران متولد شد. او نوه مظفرالدین شاه و از خاندان قاجار بود. پدربزرگش حاج محمدعلی خان امینالدوله از کارگزاران و مردان دربار ناصرالدین شاه و فرزندش بهشمار میرفت. پدر دکتر علی امینی، حاج محسن خان، مالک لشتنشاء بود که در دوره نهضت جنگل، زمانی که برای سرکشی املاکش و تهدید جنگلیها عازم ملک خود شده بود دستگیر و در ازای پرداخت وجوهی، آزاد و به تهران مراجعت کرد. امینی از جهت مادری و پدری به خاندان قاجار و رجال ممتاز آن دوره پیوند مییافت و از لحاظ خاستگاه اجتماعی باید او را در زمره خاندان اشرافی ایران بهشمار آورد.
در بیست سالگی، از نزدیک چگونگی پایان کار سلسله قاجار را مشاهده کرد و در سال سقوط خاندان قاجار از سلطنت، یعنی در سال 1304 ش برای ادامه تحصیل عازم پاریس شد و پس از کسب عنوان دکتری حقوق از فرانسه، به محض بازگشت در زمان وزارت علیاکبر داور در دادگستری مشغول به کار شد. در ادامه دوران فعالیت خویش به مدت سه سال یعنی از سال 1312 تا 1315 عهدهدار تصدی ریاست کل گمرک ایران شد سپس به مقام معاونت وزارت دارایی ارتقا یافت. در سال 1321 که محمدرضا پهلوی به تخت سلطنت نشسته بود، در کابینه احمد قوامالسلطنه به معاونت نخستوزیر برگزیده شد و در کابینه بعدی قوامالسلطنه در سال 1325 دبیرکل شورای عالی اقتصاد کشور شد و در تشکیل حزب دمکرات قوام، کوشش فوقالعادهای را به انجام رساند و در انتخابات مجلس پانزدهم که به نظر کارشناسان، قوام در آن انتخابات به تقلب دست یازیده بود و این انتخاب فاقد وجاهت و مشروعیت بود، او نماینده اول تهران شد و در کابینه علی منصور، تصدی وزارت اقتصاد ملی را به عهده گرفت. در 1330 همزمان با آغاز نهضت ملی شدن نفت، محمد مصدق مقام وزارت اقتصاد ملی را به او داد اما در 28 مرداد 1332 که کودتا صورت گرفت او دیگر عضو کابینه مصدق نبود. [در میان لیست کسانی که جهت شرکت در کودتای 28 مرداد از طرف سازمان سیا پاداش دریافت کردهاند نام علی امینی با دریافت دو میلیون دلار دیده میشود] سرلشکر فضلالله زاهدی، نخستوزیر کودتا او را به همکاری دعوت کرد و تصدی وزارت دارایی را به وی سپرد او نیز امضای قرارداد کنسرسیوم و حل و فصل ماجرای نفت را عهدهدار شد. چندی بعد، شاه که از گسترش قدرت زاهدی بیمناک بود، او را به عنوان سفیر سیار از ایران تبعید کرد و تشکیل کابینه را به فرد مورد اعتمادش، حسین علاء سپرد. علاء از امینی خواست که همان پست وزارت دارایی را درکابینهاش بپذیرد و او هم این دعوت را پذیرفت. دکتر علی امینی در سال 1334 وزیر دادگستری شد و در دی ماه همان سال به عنوان سفیر کبیر ایران به واشینگتن اعزام گردید. میگفتند این مأموریت از آنرو به وی واگذار گردید تا کمکهای مالی تازهای را از آمریکا جذب کند. در سال 1337 همزمان با شایعاتی که پیرامون تدارک کودتا از سوی سرلشکر قرنی (رئیس اداره دوم اطلاعات ستاد ارتش) و ارسنجانی (وزیر کشور) به پشتیبانی آمریکا و همکاری امینی بر سرزبانها بود، به تهران احضار شد. آن دو تن دستگیر شدند اما امینی بیآنکه بازداشت شود از این اتهام مبرا شد. وی در انتخابات دوره بیستم مجلس به طور فعال حضور یافت و با اقبال نخستوزیر وقت که حزب ملیون را رهبری میکرد، بر سر آنکه نباید وانمود کند که اسامی نامزدها مورد تأیید شاه است به شدت درگیر شد و آن دوره انتخابات هم متعاقباً ابطال گردید. در اردیبهشت 1340 در پی سقوط کابینه شریف امامی، شاه وی را به تشکیل کابینه فراخواند و پس از نزدیک به سه دهه از حضور وی در تشکیلات دولتی، نوبت آن رسید که دکتر علی امینی به کاخ نخستوزیری و مسند ریاست وزرا جلوس کند.
کابینه دکتر علی امینی
در روز 18 اردیبهشت سال 1340 دکتر علی امینی کابینه خود را تشکیل داد اعضای کابینه وی عبارت بودند:
1ـ نورالدینالموتی: وزیر دادگستری
2ـ حسین قدس نخعی/ عباس آرام: وزیر امور خارجه
3ـ سپهبد صادق امیر عزیزی: وزیر کشور
4ـ سپهبد علیاصغر نقدی: وزیر جنگ
5ـ عبدالحسین بهنیا: وزیر دارایی و سرپرست وزارت گمرکات
6ـ محمد درخشش: وزیر فرهنگ (آموزش و پرورش بعدی)
7ـ مهندس جمال گنجی: وزیر راه
8ـ دکتر عبدالحسین طبا / دکتر ابراهیم ریاحی: وزیر بهداری
9ـ مهندس هوشنگ سمیعی: وزیر پست و تلگراف و تلفن
10ـ جهانگیر آموزگار: وزیر بازرگانی
11ـ دکتر حسن ارسنجانی: وزیر کشاورزی
12ـ عطاءالله خسروانی: وزیر کار
13ـ مهندس غلامعلی فریور / مهندس تقی سرلک: وزیر صنایع ومعادن
14ـ دکتر علیاصغر پورهمایون: وزیر مشاور و سرپرست امور اقتصادی
15ـ دکتر تقی نصر، هادی اشتری و ناصر ذوالفقاری: وزرای مشاور[1]
زمینههای علل انتخاب دکتر امینی به نخستوزیری
انتخاب دکتر علی امینی به نخستوزیری مربوط به زمانی است که دولت مهندس جعفر شریف امامی نتوانست اوضاع آشفته کشور را سر و سامان دهد. اعتصاب صنفی معلمان و بروز نا آرامیها در کشور بویژه در تهران و به دنبال آن قتل دکتر خانعلی در روز 12 اردیبهشت 1340 موجب سقوط سریع کابینه شریف امامی شد. مسعود بهنود انتخاب دکتر علی امینی را به نخستوزیری به پیشنهاد آمریکا میداند و مینویسد:
«علی امینی دومین انتخاب مستقیم آمریکاییان، بدون رضایت شاه بود. برای قبولاندن امینی به شاه، اورل هاریمن، پیر سیاستمدار آمریکا، از سوی کندی راهی تهران شد. او که پیش از این به مسائل ایران وارد بود و بارها در روزهای سخت دولت مصدق، از جانب کاخ سفید به عنوان میانجی در اختلافات ایران و انگلستان به تهران آمده بود در پایان سه روز اقامتش در تهران، برای امینی حکم نخستوزیری گرفت و شاه را واداشت تا با پیشنهادات او موافقت کرده در امور دخالت نکند.[2]» سرهنگ غلامرضا نجاتی به استناد روایت آرمین مایر (سفیر آمریکا در ایران طی سالهای 1965 ـ 1969) انتخاب دکتر امینی را به نخستوزیری به توصیه آمریکا دانسته و به نقل قول از وی میپردازد که: دولت کندی سخت نگران اوضاع ایران بود و لزوم اقدامات فوری را تأکید میکرد. ترس اضمحلال ایران در میان بود. گروهی میگفتند کشور ایران با سابقه تاریخی حدود 2500 سالهاش باید پایدار بماند ولی بیشتر سیاستگران بر این اعتقاد بودند که ایران در شرف نابودی است مگر آنکه ایالات متحده اقدام فوری و مؤثری به عمل آورد. سرانجام نتیجه مذاکرات ما به اینجا رسید که به سفیرمان توصیه کنیم به ازای واگذاری 35 میلیون دلار کمک به ایران برنامه پیشرفت و توسعه مورد نظر واشینگتن انجام شود، همچنین کاندیدای ما که برای اجرای رفورم پیشنهاد شده شایستگی کافی دارد به عنوان نخستوزیر انتخاب گردد.[3]
دکتر علی امینی در خاطراتش درباره انتخاب خود به نخستوزیری میگوید: یک روز صبح زود بود دیدم که سرلشکر حسن امینی، عموی من آمد که دیشب در کاخ کشیک بودم و اعلیحضرت تا صبح نخوابیدند و هی راه میرفتند و به من گفتند که صبح به دکتر امینی بگوکه بیاید مرا ببیند. بلند شدم رفتم به کاخ شاه. اعلیحضرت گفتند که شما وضع مملکت را میدانید که چطور است و فلان و اینها بالاخره شما بیایید این کار نخستوزیری را قبول کنید. من پیش خودم فکر کردم ایشانی که این همه سوءظن دارد چطور مرا میخواهد؟ گفتم والله راستش این است که من فکر میکردم که بروم و استراحت کنم میخواستم یک اجازه مرخصی بگیرم حالا این را که میفرمایید من هر چه فکر میکنم چه جور و این ترتیبات و... به هر حال قبول کردیم و بیرون آمدیم. روی اصل همین عدم آمادگی خوب یک عده از دوستان نزدیک را مثل آقای مهندس غلامعلی فریور والموتی و اینها را جمع کردیم و مشغول کار شدیم. خوب نظر من واقعاً این بود که بعد از مصدقالسلطنه و سقوطش و این جوی که بهوجود آمده باید سعی بکنیم یک مقداری در این جوانهای مأیوس امید ایجاد بکنیم چون شما بهتر میدانید وقتی یک عدهای دنبال یک ایدهآلی ـ حال به غلط یا درست ـ رفتند و سر خوردند، اینها یک مدتی میروند به حال سکون و انزوا تا اینکه واقعاً یک شوک معنوی در ایشان بهوجود بیاید که برگردند از اول من هدفم آن بود ـ قطع نظر از اینکه خوب، الموتی دوست من بود یا فریور، ارسنجانی و نوع اینها.
خوب البته میدانستم که واقعاً قصد خودم این بود که حتیالمقدور یک کاری نکنم که شاه بترسد. دو چیزی که مورد نظر شاه بود یکی ارتش بود و یکی وزارت امور خارجه. گفتم خیلی خوب این دو تا را به عهده ایشان میگذاریم و یکی هم موضوع وزارت کشور بود که روی اصل ارتباطش با عموی من ـ سرلشکر حسن امینی ـ به آقای سپهبد صادق امیرعزیزی محول کردم. گفتم خوب این آدم درستی است و آدم صمیمی است چون البته انتخابات در نظر بود و ایشان ـ شاه ـ هم هیچوقت در انتخابات نمیتوانست بینظر باشد بنابراین میخواستم یک کاری بکنم که شاه نترسد، چون شخصاً معتقدم که اشخاص ترسو معمولاً دست به کارهای خیلی شدید میزنند مانند کشتن طرف و تحریکات خیلی شدید. من واقعاً عقیدهام بر این بود که شاه برای مملکت ضروری است. این مملکت ما این سلطنت را لازم دارد و این مطلب را هم به خود شاه در همان موقع نخستوزیری گفتم که آقای مصدقالسطنه و قوامالسلطنه هیچ وقت مخالف شما نبودند. نظرشان این بود که شما حکومت نکنید سلطنت بکنید. برای اینکه سلطنت غیر مسئول است حکومت است که مسئول است. بنابراین اگر دخالت در حکومت کردید این به ضرر مملکت تمام میشود. که شاه گفت من حرف تو را نسبت به قوامالسلطنه قبول دارم اما مصدقالسلطنه با من مخالف بود. گفتم که اولاً با شما مخالف نبود. گفت دلیل شما چیه؟ گفتم بهترین دلیل اینکه وقتی من را خواست برای وزارت کشور من به او گفتم که قبل از اینکه صحبت با من علنی شود شما با شاه صحبت کنید. ایشان به من گفتند شاه از من چیزی را مضایقه نمیکند. گفتم بهترین دلیل من این است. یک مورد دیگرش در مورد مهندس فریور بود. در همان زمان کابینه مصدق یک روز به مصدقالسلطنه گفتم که آقا من میخواهم به فریور یک مأموریتی به خارج بدهم میخواهم او را به آلمان بفرستم. گفت آقا جان شاه با این خوب نیست من هم به عرض نمیرسانم خودت برو به عرض برسان. آمدم رفتم پهلوی خود شاه گفتم که میخواستم فریور را بفرستم برود خارجه. گفت خارج اشکالی ندارد. به شاه گفتم اینها دلیل بر این است که مصدقالسلطنه و قوامالسلطنه که خوب خیلی وسیله داشتند که شما را بر نداشتند اینها نه میخواستند شاه بشوند و نه میخواستند غیر از آن وظیفهای که دارند وظیفه دیگری داشته باشند. خوب یک عده اطرافیان شما و احیاناً اطرافیان آنها نگذاشتند. به هر حال به شاه گفتم که آقا راستش این است که اول باید با شما این را طی بکنم من یا باید کار مملکت را بکنم یا اشخاص را که علیه من در اندرون، در دربار، کار میکنند بپایم. چون بنده رسمم این نیست که پول بدهم و جاسوس در دربار بگذارم که به من خبر بدهند. هر وقت شما اعتمادتان سلب شد به من اطلاع بدهید که خودم ول میکنم. گفت خیر و فلان و این ترتیبات. خوب البته دیگر به قول معروف افعال مسلمین را حمل بر صحت باید کرد، قبول کردیم و آمدیم.[4]
محمدعلی سفری در کنار مسعود بهنود و غلامرضا نجاتی، علت انتخاب دکتر امینی را به نخستوزیری، فشار دولت آمریکا میداند و مینویسد:
چرا شاه با همه وحشت و نفرتی که از دکتر علی امینی داشت راضی به این کار شد؟ ریشه و علت اصلی، فشار دولت کندی بود.[5]
اولین سخنرانی دکتر علی امینی پس از پذیرش مقام نخستوزیری نشان میدهد که محمدرضا پهلوی به اجبار و به ناگزیر تن به نخستوزیری دکتر امینی داده است که این سخنرانی به همراه خاطره دکتر امینی گواه این واقعیت است: ... من قصد خدمت به شاه کشورم را دارم زیرا معتقدم که وجود شاه برای این مملکت لازم است. اعلیحضرت هم باید بگذارد خواستههایش را جامه عمل بپوشانم [پس] در کار دولت مستقیماً مداخله نکند و به من اعتماد داشته باشد.[6]
پروفسور جیمز بیل بر اساس توصیهنامه چهارده مادهای «جان دبلیوبولینگ» ایرانشناس در وزارت امور خارجه آمریکا که با مطالعه و آگاهی نسبت به گسترش سطح تنفر طبقات متوسط رو به رشد نسبت به رژیم شاه تهیه شده بود، انجام اصلاحات ارضی را در ایران متوجه فشار دولت جان اف کندی میداند.[7]
دکتر علی امینی در خاطراتش طرح اصلاحات ارضی را از روشهای ابداعی خود میداند و نقش آمریکا را در طرح اصلاحات ارضی و اظهار تمایل آنان نسبت به نخستوزیریاش مردود دانسته میگوید: در اردیبهشت 1340 مشغول کار شدیم که البته یکی از برنامههای دولت موضوع اصلاحات ارضی بود که من خودم در موقع مبارزات انتخاباتی با علم و اقبال در آن چیز هم منتشر کردیم که جزوهاش در تهران ماند برنامه من هم در آن بود. ایجاد خردهمالک، استدلال من هم این بود، گفتم آقا، در لشتنشای خودمان در شمال یک مستأجر مثلاً فرض کنید که دو جریب یا سه جریب ملکی که دارد این به ارث هم به او میرسد، ما نمیتوانیم بلندش بکنیم. این یک اجارهای میدهد این را باید یک کاری بکنیم که این زمین مال خودش باشد، به این ترتیب ما بتوانیم یک مقدار خرده مالک را زیاد بکنیم که این روی زمین بند بشود، با خود شاه هم صحبت کردیم که خودش هم گفت که این برنامه، برنامه فوقالعاده دقیقی است و باید خیلی با احتیاط رفت و زمان میخواهد. حال بر خلاف آنچه یک عدهای میگویند در این مورد سفیر آمریکا نه سفیر انگلیس یک کلمه بیایند بگویند که این باید بشود این حرفهایی است که واقعاً مزخرف میگویند که اصلاحات ارضی برنامه آمریکاییهایی بوده است یکی از آمریکاییها به من گفت که آقا این اصلاحات ارضی خیلی با برنامه کندی تطبیق میکرد. گفتم خیلی خوب اگر برنامه مملکت تطبیق بکند این دلیل بر این میشود که کندی گفته که دکتر علی امینی به شرط این بیاید؟ هیچ همچنین چیزی نیست.[8]
غلامرضا نجاتی از انتشار برنامه رفورم اجتماعی و اقتصادی و تقسیم اراضی دکتر امینی در جریان مبارزات انتخاباتی مجلس دوره بیستم سخن میگوید که توانسته بود بدین طریق توجه کشاورزان و قشر متوسط را جلب کند.[9] در مقایسهای بین خاطرات دکتر امینی و نوشته سرهنگ نجاتی میتوان گفت که دولت آمریکا از برنامه اصلاحات ارضی دکتر امینی آگاه بود و این برنامه در جهت اهداف آمریکا در دوران حکومت جان اف کندی قرار میگرفت. نظر مسعود بهنود را در اینباره که گفته است: امینی در سفارت ایران در واشینگتن به راز و رمز روابط دربار و آمریکا و همچنین به نظریات دستگاه حاکمه آن کشور آشنا شد.[10] میتوان با توجه به دیدگاه پروفسور جیمز بیل، صائب دانست. زیرا وی در کتابش آورده است: دولت کندی از انتصاب امینی استقبال کرد زیرا اعتقاد عمومی این بود که اگر آمریکا اقدام کارگر و مؤثری انجام ندهد، ایران به سراشیبی سقوط میافتد. دولت آمریکا به سفیر خود در ایران اطلاع داد که به شاه اعلام کند که ما 35 میلیون دلار کمک در اختیار ایران قرار میدهیم و در مقابل از ایرانیها انجام اقدام مختلفی را انتظار داریم که از نظر ما برای پیشرفت ضروری است. از جمله این اقدامات حتی این است که فردی را که از نظر ما بهترین فرد برای اداره این اصلاحات پیشنهادی است به عنوان کاندید برای نخستوزیری توصیه کنیم.[11]
ابوالحسن ابتهاج هم در خاطراتش آورده است: اصلاحات ارضی مورد علاقه خاص دولت کندی است.[12] از برآیند مطالعه این اسناد میتوان گفت:
1 ـ انتصاب دکتر علی امینی به مقام نخستوزیری به دنبال پیشنهاد دولت آمریکا صورت گرفته است. گزارشهای افراد مختلف از آمریکا نظیر: اووریل فریمن (وزیر کشاورزی) سناتور استوارت سمینگون، سناتور بری گولد واتر، دیوید راکفلر، ادوارد مورو، دین راسک (وزیر امورخارجه) هووارد پیچ (مقام معتبر نفتی) سناتور ارنست گرونینگ، جان مک کلوی، ژنرال ماکسول نیتلور، قاضی ارل وارن والکسیس جانسون فرستاده ریاست جمهوری، بولینگ را به تهیه توصیهنامه چهارده مادهای وادار کرده بود.[13] بدینترتیب انجام اصلاحات ارضی ضروری مینمود.
2 ـ آمریکاییها از منشور اصلاحات ارضی امینی آگاهی یافته بودند. گویی دکتر امینی در ایام سفارت خود در واشینگتن، مقامات آمریکا را در جریان اهداف و برنامههای خود پس از کسب مقام نخستوزیری قرارداده بود با این استناد که آخرین سمت دکتر امینی سفارت ایران در واشینگتن بوده است.
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد: زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد 2، تهران، سوره مهر، 1388، صص 107 - 125.
پینوشتها:
[1]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ج اول، رسا، چ چهارم، تهران، 1373، ص 173.
[2]. بهنود، مسعود، از سیدضیاء تا بختیار، دنیای دانش، چ دهم، تهران، 1384، ص 459.
[3]. تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ص 174.
[4]. «پشتپرده تاریخ»، پیام امروز، ش 12، خرداد و تیر 1375، ص 92.
[5]. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، ج 2، نشر نامک، چ اول، تهران، 1373، ص 381.
[6]. تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ص 174.
[7]. بیل، جیمز، شیر و عقاب، ترجمه مهوش غلامی، ج اول، شهرآب، چ اول، تهران، 1371، ص 226.
[8]. پیام امروز، ص 93.
[9]. تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ص 175.
[10]. از سیدضیاء تا بختیار، ص 459.
[11]. شیر و عقاب، صص 234 و 233.
[12]. ابتهاج، ابوالحسن، خاطرات، به کوشش علیرضا عروضی، ج اول، علمی، چ دوم، تهران، 1375، ص 537.
[13]. شیر و عقاب، صص 232 و 231.
تعداد بازدید: 2387