نهضت امام خمینی

سینه می‌گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن


20 بهمن 1401


ساواک در گزارشی به تاریخ 20 بهمن 1343، دو هفته پس از کشته شدن حسنعلی منصور می‌نویسد:

«روز 15 /11 /43 آقای محمود دژکام [عضو هیئت تحریریه روزنامه پیغام امروز] مطالبی به شرح ذیل به‌طور خصوصی اظهار داشته است:

برخلاف آنچه که دولت ادعا می‌کند که تحقیقات از محمد بخارایی عالی است، هنوز به مرحله لازم نرسیده و عدم انتشار اعلامیه تاکنون دلیل این امر است. گویا اسلحه را به بخارایی قاری قرآن یکی از مساجد بازار داده و تا امروز مقامات موفق به شناختن و دستگیری او نشده‌اند. دو نفر شریک جرم بخارایی هم اسلحه داشته‌اند که روی آنها (لااللّه اللّه) [لااله الااللّه]حک شده بود[1]. بخارایی در حضور بازپرس و دادستان به سپهبد نصیری[2] گفت که قریباً نوبت شماها نیز خواهد رسید. عده اعضای این باند ترور زیاد است و سه چیز مشوق و محرک بخارایی گشته، فقر و پریشانی، تعصب مذهبی، جوانی و نارضایی و این ترور اعلام خطری است به دستگاه حاکمه ایران که به احتمال قوی ادامه خواهد یافت. دولتی‌ها که در مورد قتل منصور این همه شیون و زاری راه انداخته‌اند، نه به خاطر از دست دادن منصور است، بلکه چون می‌دانند ترور تکرار خواهد شد، می‌خواهند عاطفه و احساسات اجتماع را به سمت خود جلب نمایند. نارضایی به اعلا درجه رسیده. آزادی بیان نیست. آزادی قلم نیست. صلاح شاه و هیئت حاکمه در این است که اقلاً قدری به ملت آزادی بدهند تا نمایندگان و جراید بدون واهمه انتقاد کنند. معایب را بنویسند که دریچه اطمینانی وجود داشته باشد. با زور و خفقان چه مدت می‌توان مملکت را اداره نمود... شاه در نطق اخیرش جز آمریکایی‌ها به روس و انگلیس، مصدق و توده، حمله نموده. پس می‌خواهد با کی همکاری و دوستی کند؟...»[3]

ترور حسنعلی منصور توسط شاخه نظامی هیئت مؤتلفه اسلامی ترتیب داده شد. علاوه بر محمد بخارایی، رضا صفارهرندی و مرتضی نیک‌نژاد نیز در این عملیات دست داشتند. عاملان پشتِ پرده این ترور نیز اعضای دیگر گروه یعنی دو برادر صادق و هاشم امانی، مهدی عراقی و اندرزگو بودند. سه نفر نخست به اعدام محکوم و به رغم اعتراض برخی از علما، حکم در 26 خرداد 1344 اجرا شد. بقیه افراد نیز به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم گردیدند.[4]

اسدالله بادامچیان از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی در خصوص علل و انگیزه ترور منصور می‌گوید:

«در شب اول بهمن 1343... شهدای بزرگوار امانی، نیک‌نژاد، هرندی و اندرزگو در منزل شهید بخارایی گرد آمدند... ابتدا به بررسی نیت واقعی و حقیقی خود پرداختند تا آیا چیزی غیرخدا ولو پنهانی در این مسیری که انتخاب کرده‌اند هست یا نه؟... سپس به بررسی انعکاس‌ها و راه‌های جلوگیری از بد منعکس شدن موضوع توسط رژیم نشستند و برای اینکه رژیم نتواند سوءاستفاده کرده حرکت را به گروه‌های چپ یا غیراسلامی و یا اجانب منسوب نماید و نیز برای اینکه اهداف و انگیزه‌های خالصانه و خدایی آنها مخدوش نگردد... قطعنامه‌ای تهیه کردند که پس از دستگیری به دست رژیم افتاد و مفقود گردید... فقط در اختیار ما نوشته‌ای است با امضای سه شهید بخارایی، نیک‌نژاد، هرندی که پس از دستگیری آنچه را که از قطعنامه آن شب به یادشان مانده بود [به شرح زیر] نوشته‌اند:

ناله را هرچند می‌خواهم که پنهان برکشم

سینه می‌گوید که من تنگ آمدم فریاد کن

ما با قلبی سوزان آماده شهادتیم. دیدن این تنهای برهنه، شکم‌های گرسنه و بدن‌های ناتوانی که در زیر تازیانه‌های عمال استعمار، آنها را به پرستیدن پیکر منحوس شاه بازمی‌دارند، ما و هر انسانی را رنج می‌دهد. ما برای اولین بار شلیک گلوله را بر روی دشمنان شما ملت ایران طنین‌انداز می‌کنیم. باشد که شما نیز پیروی کنید. ما برای ایجاد یک حکومت ملی بر پایه‌های عدالت اجتماعی به پیکار دامنه‌دار خود ادامه می‌دهیم... آنچه که خواست و محرک ما در شروع مبارازت می‌باشد:

1- باید با تمام قوا هر استعمارگری را به خارج از مرزهای ایران بیرون راند.

2- باید حکومت فردی شاه عامل منفور استعمار محو گردد.

3- برای ایجاد یک حکومت اسلامی تا مرز خون به پیش

4- بوجود آمدن یک حکومت بر پایه‌های عدالت اجتماعی اسلام

5- این هیئت کثیف حاکمه است که ننگ استعمار را به ملت ایران تحمیل نموده نه آنکه ملت خود پذیرفته باشد.

6- ما این دستگاه ضد ملی و اسلامی را به رسمیت نمی‌شناسیم و به آنان هیچ‌گونه محاکمه پس نداده و هرگونه خبری به عنوان محاکمه کذب محض است.»[5]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. شعارهای چسبانده شده به سلاح‌ها عبارت بودند از:

انالله و انا الیه راجعون، حکومت فردی شاه موقوف، ملت استعمار را نمی‌پذیرد، این حکومت رسمیت ندارد و جاوید اسلام دین جهانی. (بادامچیان، اسدالله، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، تهران، انتشارات اندیشه ناب، بی‌تا، ص 133).

[2]. نعمت‌الله نصیری رئیس ساواک.

[3]. امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، ص 157.

[4]. جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی - سیاسی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 194.

[5]. بادامچیان، همان، ص 129 – 133.



 
تعداد بازدید: 824



آرشیو نهضت امام خمینی

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.