27 فروردين 1403
ساواک مرکز در دستورالعملی به کلیه ساواکهای شهرستانها مورخ 27 فروردین 1342 مینویسد:
«بهطوری که اطلاع دارند اعلیحضرت همایون شاهنشاه در تمام دوره سلطنت خویش پیوسته نسبت به اصول و موازین دین مبین اسلام و مذهب شیعه اثنى عشرى توجه خاصى مبذول فرموده و نسبت به علما و روحانیون همواره منتهاى لطف و مرحمت را مرعى داشتهاند و هم اکنون نیز این رویه را تعقیب میفرمایند. در حال حاضر هم سیاست کلى مقامات عالیه و مسئول کشور چنین است که از هرگونه حمله و اهانت نسبت به قاطبه علما و روحانیون چه بهوسیله رادیو و تلویزیون و چه بهوسیله مطبوعات و سخنرانیها اکیداً جلوگیرى شود و احترام شخصیت رهبران مذهبى کاملاً رعایت گردد. در عین حال میبایست آن عده از افراد ماجراجو و یا روحانىنما که در اثر اغواى عوامل خارجى و یا خائنین داخلى قصد دارند موجبات بىنظمى را فراهم سازند تحت تعقیب قرار گیرند. - علیهذا دستور فرمایید در منطقه استحفاظى آن ساواک نیز این سیاست را تعقیب و از هرگونه حمله و اهانتى که احتمالاً به هر وسیلهاى بر ضد روحانیون به عمل آید جداً جلوگیرى کنند و ضمناً به نحوى عمل نمایند که در اذهان چنین تلقى شود که گویا[!] دولت از اجراى برنامههاى اصلاحى خود صرفنظر کرده است.»[1]
گفتنی است هر چند از اوایل دهه 40 با تقویت سیاست نوسازی از اهمیت دین در نظر دولت کاسته شد، با وجود این شاه و دستگاههای فرهنگی دولت نسبت به جایگاه مشروعیتبخش دین به نظام سلطنت آگاه بودند. شاه در گفتهها و نوشتههایش خود را فردی معتقد به مذهب نشان میداد و ادعا میکرد همواره مورد توجه و مرحمت اولیای دین بوده و به این واسطه از بیماری، حادثه و سوءقصد نجات یافته است! وی هر سال در مراسم عاشورا در مسجد سپهسالار و کاخ گلستان شرکت میکرد. هر سالِ نو به زیارت امام رضا (ع) و دو بار به زیارت خانه کعبه رفت. اجازه چاپ قرآن مجید صادر میکرد و در روزهای عید فطر، قربان، غدیر و مبعث مراسم سلام رسمی برگزار میکرد. البته با افزایش قدرت و تمرکز همه اختیارات در دست شاه، وی خود را فردی برگزیده خواند که توسط خدا برای انجام رسالت نجات کشور انتخاب شده است! وی ادعا میکرد وی و سلطنتش مورد تأیید و حمایت خداوند است و تا زمانی که خداوند مقرر کرده هیچ اتفاقی برای او نخواهد افتاد. او حتی مدعی بود از همه افراد به خداوند و ائمهاطهار(ع) نزدیکتر است! هرچند بخشی از این سخنان آشکارا نشانه توهم قدرت شاه است، اما وی امیدوار بود که از خود چهرهای معنوی و هدایتکننده به مردم ارائه داده، برای خود مقامی ارشادی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی ایجاد کند.[2] اما عملکرد وی در بیتوجهی و نهایتاً سرکوب علما و مراجع عظام تقلید اسلام که خیرخواهانه اقدامات خلاف شرع وی را گوشزد میکردند چهره واقعی شاه را به همگان نشان داد.
پینوشتها:
[2]. علیاکبری، محمد و رضا بیگدلو، «پهلویسم: ایدئولوژی رسمی دولت محمدرضا پهلوی در دهه های 1340 -1350»، گنجینه اسناد، زمستان 1390، ش 84، ص 26 - 25.
تعداد بازدید: 805