نهضت امام خمینی

در مواجهه با «حکومت ستمگر»


02 تير 1403


در پی بازداشت امام خمینی و جمعی دیگر از آیات و علما در 15 خرداد 1342، آیت‌الله العظمی خویی - از مراجع ایرانی مقیم نجف - در پاسخ به نامه و تلگراف آیت‌الله میلانی، در 2 تیر تلگرافی خطاب به او ارسال کرد که ترجمه آن به شرح زیر است:

«نامه شما را دریافت کردم و از تلگراف شما نیز مطلع شدم.[1] به خاطر جهاد و مبارزه در راه دین از شما تشکر می‌کنم. همه ما با شما هستیم، پس به نام خداوند حرکت کنید و از مقدسات دین او دفاع نمایید. ما از هیچ کمکی در این راه دریغ نمی‌کنیم. همچنین پس از بازداشت علما و مراجع، در فتوایی که علیه حکومت ستمگر، که آزادی‌های مردم و به‌ویژه علما و مراجع را مصادره کرده، صادر نموده‌ام، وظیفه مسلمین را مشخص کرده‌ام. خداوند ما را وعده پیروزی داده و وعده او تخلف ناپذیر است.»[2]

 

فتوای مورد اشاره آیت‌الله خویی که در 17 خرداد صادر شده[3] به شرح زیر است:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم

... کمک و همراهی با ظالمین و ستمکاران در شریعت مقدس اسلام [از] اعظم محرمات است و [در] حرمت آن بین علما اعلام خلافی نیست. نظر به اینکه دولت ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود که مخالف مقررات دین اسلام است از هرگونه تعدی و ظلم، از زدن و کشتن و زندان بردن آقایان علما اعلام و طلاب علوم دینیه و سایر طبقات مؤمنین مضایقه ندارد، بر هر فردی از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری به این دولت خائن خودداری نمایند و بر تمام مسلمانان لازم است استغاثه حضرت سیدالشهدا حسین‌بن‌علی(ع) را در نظر گرفته، از دین اسلام دفاع نمایند.»[4]

گفتنی است حوزه علمیه نجف از ابتدای نهضت روحانیت ایران در نیمه دوم سال 1341 با مطالبات آنان همراه گردیده، در قالب تلگراف، نامه و اعلامیه تذکرات جدی به دولتمردان پهلوی داده بود. در میان علمای نجف، مواضع آیت‌الله خویی شاخص‌تر از بقیه و رویکرد وی در کنش سیاسی، دفاع از احکام اسلامی، حفظ حریم روحانیت و جلوگیری از اغتشاش و آشوب بود. نقطه اوج موضع‌گیری سیاسی خویی، اعلامیه تحریم همکاری با دولت ایران در پی حوادث خرداد 42 و در پی آن تحریم شرکت در انتخابات مجالس ایران در شهریور 1342 بود. مواضع تند خویی حتی به این شایعه دامن زد که او حکم تکفیر شاه را داده است. در حقیقت نیز خویی در مصاحبه‌ای شاه را از جرگه مسلمانی خارج کرد اما با تلاش مقامات ایرانی در عراق مصلحت دانست که گفته خود را از شاه به «زمامداران ایران» تغییر دهد.[5] به این ترتیب با رواج شایعه پیوستن خویی به علمای مهاجر به تهران برای آزادی امام خمینی، دستور داده شد از ورود وی به ایران جلوگیری شود.[6]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. در بررسی اسناد مربوط به آیت‌الله میلانی نامه یا تلگرافی از وی خطاب به آیت‌الله خویی یافت نشد.

[3]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 125.

[4]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 252.

[5]. آیت‌الله خویی در مصاحبه مطبوعاتی که برای تشریح مواضع خود در قبال تحولات ایران در اوایل تیرماه 1342 ترتیب داد در پاسخ به این سؤال که «چرا به شاه که مسلمان است و نماز می‎خواند و روزه می‌گیرد حمله می‌کنید؟» می‌گوید:

«اسلام تنها نماز و روزه نیست و باید با عمل و عقیده شخص مسلمان توأم باشد. شخصی که تظاهر به اسلام می‌کند ولی عملاً در راه منهدم کردن آن می‌‎کوشد مسلمان به شمار نمی‌آید. کسی که با اسلام درمی‌افتد و به نابودی آن کمر می‌بندد و با دست یهودی‌ها بر ضد اسلام توطئه می‌چیند، چگونه می‌توان اسلام او را باور کرد یا چگونه مردم می‌توانند دین و میهن و موجودیت خود را به دست او بسپارند. اگر ما چنین افرادی را مسلمان بدانیم، نتیجه‌اش آن خواهد بود که همه دشمنان خود را مسلمان حقیقی بشماریم. آیا این مطلب صحیح است؟» (بصیرت‌منش، حمید، «واکاوی مواضع آیت‌الله خویی در جریان نهضت روحانیون ایران»، تاریخ اسلام و ایران، پاییز 1393، ش 23، ص 93 - 116).

[6]. بصیرت‌منش، همان، ص 113 – 114.



 
تعداد بازدید: 326



آرشیو نهضت امام خمینی

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.