خاطرات

سجده شکر / رفتاری که باعث خجالت طلبه‌ها شد


23 بهمن 1403


اولین اعلامیه‌ای که از ایشان پخش شد، تلگراف ایشان خطاب به عَلَم بود ـ علم آن روز نخست‌وزیر بود ـ درباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی و آن لوایح. من وارد مدرسه حجتیه شدم، دیدم که اعلامیه ایشان به دیوار نصب است؛ خواندم اعلامیه را. یا سجده کردم، یا حالت سجده به من دست داد، از اینکه دیدم که یک شخصیت عظیم روحانی، استخوان‌دار، قوی و مقتدر پیدا شد. چون یک چنین شخصیتی در آقای بروجردی تا حدودی وجود داشت و البته آقای بروجردی، هرگز با دستگاه در نیفتاد؛ اما ملای گستاخ و سنگینی بود، از او حساب می‌بردند؛ ملایی بود که استخوان‌دار بود. مرجع تقلید بزرگی بود، شخص عالی‌قدری بود، واقعاً یک شخصیت و یک چهره مایه افتخار و درخشنده‌ای بود؛ اما عقیده‌اش این بود که با این دستگاه مبارزه نباید بکنید و فایده‌ای هم ندارد این مبارزه، به جایی نمی‌رسد، اعتقاد داشت، بر طبق این اعتقاد عمل می‌کرد. بنده زمان آقای بروجردی طلبه قم بودم و خود من درس این بزرگوار رفته‌ام و از کسانی هستم که در فوت آقای بروجردی از ته دل هم گریه کرده‌ام.

ایشان که از دنیا رفته بود، دستگاهِ روحانیت یک شخصیتی که دستگاه‌های دولتی و دیگران از او حساب ببرند و روی او حساب بکنند، نداشت. در بین غالب مراجع، کسانی بودند که با مقامات شهر محل سکونت خودشان هم حاضر بودند کنار بیایند، چه برسد به مقامات عالی دولتی!

یکی از مراجع قم یک وقتی یک سروان به منزلش مراجعه کرده بود، برای یک کاری به عنوان عذرخواهی، در حادثه‌ای که در قم اتفاق افتاده بود. سروان شهربانی منزل ایشان وارد شده بود به عنوان عذرخواهی، که جای این بود که ایشان مؤاخذه کنند و عتاب و خطاب کنند. ایشان آن‌قدر «جناب سرهنگ» «جناب سرهنگ» به این سروان گفته بود که طلبه‌های دوروبَر خجالت کشیده بودند! یعنی این‌قدر ضعیف‌النفس بود. و بودند افرادی از قبیل او؛ در جاهای دیگر هم همین طور بود. غرض، این‌طور ضعیف بودند. در مشهد هم من یکی از آقایان را همین‌طور دیده بودم که دچار ضعف در برخورد با مقامات دولتی بود. در یک چنین جوّی، یکهو دیدیم یک فردی پیدا شده که به نخست‌وزیر مملکت می‌گوید: اگر شما برایتان اشکالی وجود دارد، بیایید قم زانو بزنید تا علما به شما بگویند و به شما بفهمانند که کجای این، اشکال شرعی دارد، شما که می‌گویید اشکال شرعی ندارد. یک احساس هیجانی در آنان به وجود می‌آمد از قدرت دین، قدرت روحانیت، قدرت معنویت در مقابل آن قدرت‌های پوشالی، یک عظمتی را در ذهن انسان زنده می‌کرد واقعاً. من وقتی که این اعلامیه را دیدم، گمان می‌کنم افتادم به سجده که الحمدلله یک مرد بزرگی پیدا شد که دارد عظمت دین را این‌طور متجلی می‌کند.

در حقیقت ما دیگر احساس کردیم که آن شخصیتی که می‌تواند از لحاظ فکری و روحی ما را اشباع کند، ایشان است و لاغیر. لذا بود از اولین ساعت‌های مبارزه، ما رفتیم دوروبَر ایشان و بنا کردیم در خدمت خط ایشان کار کردن و حرکت کردن. اعلامیه‌ها را تکثیر کردیم، وسیله تکثیر در قم فراهم کردیم، یک جمعی شدیم و بنا کردیم نسبت به تکثیر اطلاعیه‌ها، بردن اینها به تهران و آوردن از تهران به قم. با افراد نشستن، بحث کردن، کارهای بود که آن‌وقت‌ها معمول بود در این کار.

 

منبع: عبد صالح خدا: برش‌هایی از زندگی و سیره مبارزاتی امام خمینی در بیانات آیت‌الله خامنه‌ای، تهران، مؤسسه ایمان جهادی با همکاری مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، ص 42 ـ 44.



 
تعداد بازدید: 45



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.