01 مهر 1404
مجله ترقی در شماره اول مهر 1342 در مطلبی به نقد شیوه کار ادارات دولتی ایران پرداخته مینویسد:
«... این یک حقیقت غیرقابل تردیدی است که اگر در دوائر دولتی و یا در هر دستگاهی، حقایق ولو به هر زبانی به سمع رئیس دستگاه نرسد، محال است آن رئیس که محور چرخها است و لازمترین چیزها برای او اطلاع به حقایق امور است، به عمق قضایا و واقیعات پی ببرد. ... من خود روزی در سلام عید حضور داشتم که اعلیحضرت فرمودند: «باید مطبوعات انتقاد کنند تا حقایق امور بر مردم و دولت روشن شود». آزادمنشی و آزادگویی و علاقمندی به شنیدن حقایق از امیال روحی و خصائص سرشتی شاه است[!] ...
این است نمونه تشخیص و فکر رجال بزرگ! البته در کشور ما رجال بزرگی وجود دارند که مافوق این مجاملات قرار دارند و حقایق را از روی حساب و آمارِ دقیق و شناسایی به روح گزارشدهندگان میفهمند، ولی چون این افراد کاملاً در اقلیتند، روح حقیقت در دستگاههای دولتی ما ضعیف است ...
آمریکایی و انگلیسی کاملاً به خلاف این فکر میکنند. در آن کشورها حقیقتگویی امر رایجی است و هر عضوی بیپرده حقایق را میگوید و هر رئیس بدون تشریفات و مقدمهچینی منتظر شنیدن حق مطلب است. انتلیجنت سرویس انگلستان از هر دستگاه جاسوسی دیگر در دنیا بهتر کار میکند، برای اینکه افراد آن بهتر به وظیفه خود عمل میکنند و بیشتر حقایق را مطابق آنچه هست گزارش میدهند.
این روح ملاحظهکاری و کتمان حقایق است که دوائر دولتی ما را پر از پروندههای قطوری کرد که محتویات آن جز خروارها گزارشهای بیارزش که یک تُن آنها به یک قاز نمیارزد، چیز دیگری نیست. باید با این سرشت و این عادت زشت مبارزه کرد. ما اگر بخواهیم نیات شخص اول کشور خوب اجرا شود و مراجعین دستگاههای دولتی راضی باشند، باید کاری کنیم که رکگویی و حقیقتگویی بر این دستگاهها حکومت کند وگرنه تا ابد دستگاههای دولتی در ظلمات جهل و اشتباه فرو رفتهاند و داد مردم از دست آنها بلند و روزی سه هزار مراسله شکوائیه که به دفتر نخستوزیر میرسد، شاید بعدها به چهارهزار و پنج هزار نیز بالغ گردد.»[1]
گفتنی است توصیف جولیوس هلمز، سفیر ایالات متحده در ایران از شخصیت شاه با «آزادمنشی و آزادگویی و علاقمندی به شنیدن حقایق»! به زعم نویسنده مطلب فوق تفاوت بسیار دارد. شاید منشأ «روح ملاحظهکاری و کتمان حقایق» در ادارات ایران در آن برهه سرایت همین ویژگی شخص اول کشور به زیردستان باشد. هلمز دراین خصوص میگوید:
«سران همه کشورها افرادى تنها هستند، لیکن شاه از بیشتر آنان تنهاتر است. وى به خاطر ثبات و امنیت و پیشرفت کشور بار بسیار سنگینى را شخصاً بر دوش مى کشد.[!] مشاورانش، نه در کابینه و نه در بیرون از آن، به وى درست خدمت نمىکنند و این تا حدى بدین سبب است که فطرتاً به جاهطلبیهاى دیگران بدگمان است، و همچنین بدین جهت که فاقد همکاران واقعاً صالح است. حتى کسانى که حائز صلاحیتاند، بدان تمایل دارند که آراء منفى به وى اظهار نکنند و از آن سنت دیرین ایرانى پیروى مىکنند که باید به شاه چیزى بگویند که مىپندارند خوش دارد بشنود و این غالباً به صورت تملقى گزاف درمىآید که شاه به گونه حیرتانگیزى نسبت به آن حساس است. وى مردى است پرنخوت و پیرامونیانش این را مىدانند.»[2]
پینوشتها:
[1]. ترقى، ش 1080، ص 2.
[2]. له دین، مایکل و ویلیام لوئیس، هزیمت، یا، شکست رسواى آمریکا، ترجمه احمد سمیعی گیلانی، تهران، ناشر، 1362، ص 44 – 45.
تعداد بازدید: 67