مقالات

باز تفسير از مفهوم عاشورا و قيام پانزده خرداد

محمدجواد هراتي


چكيده

ظهور باز تفسير از مفاهيم ونماد‌هاي فرهنگ سياسي شيعه در دهه‌هاي اخير تأثير فراواني بر تحولات اجتماعي و جنبشهاي مذهبي ايران بر جاي گذاشت. قيام 15 خرداد به عنوان نقطه عطفي در تاريخ قيامهاي معاصر ايران نيز تحت‌تأثير همين روند و بويژه باز تفسير از «عاشورا» بود. اگرچه «عاشورا» به عنوان سمبل مبارزه با حاكمان ظالم در طول تاريخ در فرهنگ سياسي شيعه مطرح بود اما با شكل‌گيري مناسبات جديد ميان دين و دولت به خصوص در عصر صفوي، سير تحول در مفهوم عاشورا نيز آغاز شده كه اين موضوع در دوران قاجاريه نيز ادامه داشت. اقدامات پهلوي اول و دوم در زمينه نوسازي و ظهور انديشه‌هاي مدرن در صد سال گذشته، بستري براي شكل‌گيري باز تفسير از مفهوم عاشورا در دهه 40 شمسي در ايران را فراهم نمود كه به اعتقاد بسياري از تحليل‌گران زمينه‌ای براي حركتهاي سياسي ايران در اين دوران شد.

مقاله ضمن اشاره به روند تاريخي تحول در مفهوم عاشورا و تفاسير مختلف از آن، در صدد بررسي زمينه‌های ظهور بازتفسير از اين مفهوم در دهه 40 شمسي و تأثير آن بر شكل‌گيري قيام پانزده خرداد است.

امام خمینی، باز تفسیر از مفهوم عاشورا و قیام پانزده خرداد

جنبش عاشورا، نهضتی مقدس و حرکتی سیاسی و پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه، در راستای زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزینی حکومت علوی به جای حکومت اموی بود. این نهضت دارای توان بالقوه برای تهییج و تحریک توده‌های تحت ستم و القای روحیه انقلابی‌گری و مبارزه در آنان بود و تحت شرایط خاصی، بویژه پس از روی کار آمدن دولتهای صفویه و قاجاریه دچار تحول شد. در این دوره پرداختن به جنبه‌های عاطفی و غیرسیاسی عاشورا برجستگی بیشتری یافت و عاشورا از روح سیاسی و حماسی عاری شد. به علاوه وعاظ و خطبای عوام‌زده تحریفات زیادی را وارد فرهنگ عاشورا کردند و نقش دولت صفویه در این تغییر مشهود است.

نقش دولت صفوی در غلبه این رویکرد حائز اهمیت است. در حقیقت حاکمان صفوی، تلاش کردند تا ابعادی از مذهب را برجسته نمایند که در تعارض با مبانی و ماهیت قدرت آنان نباشد؛ به گونه‌ای که ابعاد و آموزشهای سیاسی و اجتماعی تشیع به فراموشی سپرده شد و به جای آن، قشری‌گری و تمسک به مناسک، بدون توجه به روح و پیام واقعی آنها و نیز تشدید تعارضات فرقه‌ای و دشمنی با اهل سنت، مورد عنایت و اهتمام واقع شد. بدین‌ترتیب، کیفیت رادیکال و انقلابی مذهب شیعه تحت‌الشعاع قرار گرفت.

در قرنهای اخیر تحولاتی در جامعه ایران رخ داد که زمینه را برای بازتفسیر از مفهوم عاشورا فراهم نمود. ظهور چنین تفاسیری از مفاهیم عاشورا رنگ و بوی انفعالی آن را گرفت و به آن صبغه انقلابی داد و توانست بستری مناسب برای شکل‌گیری حرکتهایی با رنگ و بوی مذهبی در دهه 40 و 50 شمسی در ایران ایجاد کند. بر این اساس جنبشها و مبارزات مردم ایران با استفاده از نماد عاشورا در این دوره شکل می‌گیرد.

مهم‌ترین قیام در ایران قبل از انقلاب اسلامی، قیام پانزدهم خرداد 1342 است که نقش بازتفسیر از عاشورا در شکل‌گیری آن بسیار مشهود است. در ارائه این بازتفسیر از عاشورا که زمینه‌ای برای قیام پانزده خرداد شد، نقش مرجع شیعیان، حضرت امام خمینی، بسیار بارز است.

امام خمینی در مبارزات خود علیه رژیم پهلوی از مفهوم عاشورا در این زمینه به خوبی استفاده نمودند. ایشان از دو شیوه در جهت استفاده از نهاد عاشورا جهت بسیج سیاسی مردم و تحریک و ترغیب آنان به مبارزه با نظام سیاسی وقت سود بردند. ابتدا با فلسفه قیام عاشورا و نهضت امام حسین (ع) و زدودن غبار تفاسیر کهن که رنگ و صبغه‌ای انفعالی به آن بخشیده بود، به زنده کردن و امروزی کردن آن همت گماشتند و سپس با قیاس شرایط سیاسی دوران نهضت انقلابی مردم ایران با شرایط نهضت امام حسین (ع)، هوشمندانه نتایج آن قیام بزرگ را با شرایط و مقتضیات زمانه خود پیوند زدند و موجب برانگیخته شدن احساسات مذهبی توده‌های مردم شدند. به عنوان مثال ایشان درباره فلسفه عزاداری و کارکرد سیاسی و بسیج کننده آن فرمودند:

«گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. اینکه در روایت هست که کسی که گریه کند یا بگریاند یا به صورت گریه‌دار خودش را بکند،‌این جزایش بهشت است، این برای آن است که این نهضت امام حسین (ع) را حفظ می‌کند. ما تا ابد هم اگر برای سیدالشهدا گریه بکنیم، برای سیدالشهدا نفعی ندارد بلکه برای ما نفع دارد. همین نفع دنیاییش را حساب کنید، و همین جهت روانی مطلب را که قلوب را چگونه به هم پیوند می‌دهد.»

امام خمینی پس از زدودن غبار تفاسیر انفعالی از چهره مفاهیم و نهادهای مذهبی شیعی، با هوشمندی و مهارت تمام این مفاهیم و آموزه‌ها را با ضرورتهای زمان خویش پیوند می‌دهد.

«سلطنت و ولایتعهدی، همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقی و مصر و یمن برانداخته است. سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرموده و شهید شد. برای اینکه زیر بار ولایتعهدی یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد، قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد.»

امام خمینی به حرکت خود ادامه دادند و سخنرانی روز عاشورا منجر به دستگیری ایشان شد. نگاهی به متن سخنرانی ایشان در این روز تأییدی بر تأثیر ظهور باز تفسیر از مفهوم عاشورا در این دوران است. امام در این سخنرانی ضمن اشاره به حوادث فیضیه به گونه‌ای هوشمندانه،‌ رفتار عاملان نظام پهلوی را با لشگریان یزید مقایسه کردند و با چنین رویکردی، زمینه را برای قیامی همگانی فراهم ساختند.

نتیجه آنکه قیام پانزده خرداد ایران را می‌توان متأثر از بازتفسیر مفاهیم تشیع بویژه مفهوم عاشورا دانست که جنبه انفعالی حاکم بر آنرا گرفت و بدان صبغه انقلابی بخشید.

 

نگاهي به مفهوم عاشورا و جايگاه آن در فرهنگ سياسي شيعه

شكل‌گيري نهضت عاشورا، يكي از نماد‌هاي فرهنگ سياسي شيعه، معلول حوادثي است كه پس از رحلت پيامبر رخ داد. حكومت عثمان و تحقق بخشيدن ارزشها و سنتهاي جاهلي زمینه را برای تفکیک دو جریان امامت و سلطنت فراهم نمود و بدين‌ترتيب با حاكميت معاويه و روي كار آمدن پسرش اوضاع زمانه به گونه‌ای شد كه امام حسين (ع) از آن به دگرگوني عالم تعبير كرد. با چنين شرايطي امام حسين (ع) مصمصم شد تا براي شناساندن اسلام حقيقي حركت تاريخي خود را آغاز كند و تا سرحد فدا كردن جان خود و يارانش پيش رود.

اين حركت تاريخي امام اثرات فراواني را در فرهنگ سياسي شيعه بر جاي گذاشت كه از جمله آن، عدم جواز مسامحه درباره حراست و نگهباني ارزشهاي ديني به بهانه نبودن احساس قدرت می‌باشد.[1] همچنين با عنايت به اينكه عاشورا تنها واقعه‌ای است كه شهادت منحصر به فرد يكي از امامان معصوم به همراه يارانش می‌باشد، اين واقعه جايگاه نمادين در فرهنگ تشيع دارد و منشاء و مبداء بسياري از قيامها و حركتهاي انقلابي و خونين در تاريخ شيعه گرديد و تأكيدات امامان شيعه پس از امام حسين (ع) در باره بزرگداشت ياد و خاطره اين امام موجب گسترش فرهنگ عاشورا در ميان شيعيان گرديد.

نكته قابل ذكر اين است كه عاشورا نمادی است از: پيام، حماسه و سوگ. به گونه‌ای كه سوگ در خدمت حماسه قرار دارد و حماسه در خدمت پيام، و نه هر دو در خدمت سوگ.[2]

گذشت زمان و تأثير نظامهاي قدرت زمينه‌ای فراهم کرد تا عاشورا صرفاً صورتي تسلي بخش ـ كه عمدتاً در تقابل با شكل و هدف اصيل و اولين آن بود ـ به خود بگیرد و عاری از هرگونه حماسه و پيام و فداكاري شود. چنين تعابيري از عاشورا بر فرهنگ سياسي شيعه تأثیر گذاشت و آن را از حالت سياسي فعال و ستيزه‌گر با نظامها و قدرتهای نامشروع ـ در عرصه عمل ـ خارج ساخت.[3]

اين تغيير جهت با شكل‌گيري دولت صفويه و بعد از آن در دوران قاجاريه نمود بيشتري يافت.

 

سير تحول مفهوم عاشورا در تاريخ و فرهنگ سياسي شيعه

تأسيس دولت صفوي نقطه عطفی است در پيدا شدن الگوي جديدي از مناسبات ميان دين ودولت در انديشه سياسي شيعه. دولت صفويه كه مشروعيت سياسي خويش را با انتساب خود به مذهب تشيع پیدا کرده بود؛ با استفاده از علمای مذهبي در امور مربوط به دين، شكل خاصي از تعامل بين مذهب و دولت را به وجود آورده بود كه البته، علي‌رغم همكاري علمای مذهبي با دولت مشروعيت ذاتي نمی‌یافت. از سوي ديگر باتوجه به ويژگي تاريخي ساختار قدرت سلطنتي كه وجه بارز آن اقتدار‌گرايي و خودكامگي و مسدود بودن باب هرگونه اعتراض است، فرصت هيچ‌گونه مشاركت سياسي در درون نظام (مگر پيروي و اطاعت از حكومت) داده نمی‌شد. سنخيت و تقارن الزامات اين ساختار ـ كه همانا القای تدريجي روحيه نااميدي، پذيرش منفعلانه وضع موجود در نهاد مردم ودر بطن فرهنگ سياسي آنها بود ـ با طرز تلقي خاصي از مفاهيم ومقولات فرهنگ شيعه بويژه مفهوم انتظار وتقيه، موجب ايجاد رويكرد انزواگرايي وسكوت در ميان توده‌هاي مردم گرديد. علاوه بر اين، نظام سياسي صفوي با به كارگيري سازوكارها و ابزارهايي كه در اختيار داشت، در برجسته كردن قرائت و تلقي خاصي از مذهب شيعه تلاش کرد كه تعارض وتزاحمي با نظام حاكم و وضع موجود نداشته باشد و حيات سياسي آنان را تهديد ننمايد و در صورت امكان به خدمت توجيه مباني قدرت آنان در آيد. سياستهاي مذهبي صفويه درباره تبليغ آيينهاي مذهبي شيعي مانند سوگواري و سنت عزاداري، نه تنها باعث تقويت بُعد حماسي و عقلاني اين آيينها نمی‌شود بلكه موجب غلبه تلقي غير سياسي وتراژيك از نمادها وبه تبع آن فرهنگ سياسي انزوا‌گرا و انفعالي می‌گردد.[4]

تأسيس دولت صفوي همچنين موجب فرونشستن نهضتها وحركتهاي انقلابي شيعه درقرون هفتم وهشتم ونهم هجري شد و به تدريج تفسير و برداشت غيرسياسي و محافظه‌كارانه از عاشورا و شهادت برجسته می‌شود و اين تلقي و برداشت به نوبه خود، موجب توليد فرهنگ سياسي انزوا وتنزه طلبي در ميان شيعه می‌گردد.[5]

دكتر سيدجعفر شهيدي دراين باره می‌نويسد:

«تشيع كه در آغاز از يك سو، نهضتي بر ضد بيدادگران بود و از سوي ديگر انديشه سياسي پيشرفته‌ای داشت، درقرنهاي اخير تغيير جهت داد و سير تكاملي آن متوقف شد و نهضت شيعي كه همچون سلاحي برنده براي مبارزه با ستم‌كاران به كار افتاد، در طول قرنها از تاريخ، پناهگاهي براي حكومتهاي ستم‌كار گرديد. شعائر مذهبي كه عاملي بزرگ و مؤثر در بيداري و تحرك توده مردم بود، از دوره صفويه به بعد به تدريج نمايشي بي‌روح و گاه مخالف با روح شريعت در‌آمد.»[6]

نقش دولت صفوي در غلبه اين رويكرد حائز اهميت است. در حقيقت نظام صفوي مانند همه نظامهاي مطلقه ديگر، با توجه به گرايش اين گونه نظامها به تمركز قدرت و هدايت همه شئون اجتماع در جهت تحكيم نظام قدرت مطلقه، به‌رغم علايق و تمايلاتي كه نسبت به تشيع از خود نشان می‌دادند، تلاش كردند تا ابعادي از مذهب را برجسته نمايند كه در تعارض با مباني و ماهيت قدرت آنان نباشد، به گونه‌ای كه ابعاد و آموزشهاي سياسي و اجتماعي تشيع به فراموشي سپرده شد و بجاي آن، قشري‌گري و تمسك به مناسك، بدون توجه به روح و پيام واقعي آنها و نيز تشديد تعارضات فرقه‌ای و دشمني با اهل سنت، مورد عنايت و اهتمام واقع شد. بدين‌ترتيب، كيفيت راديكال و انقلابي مذهب شيعه تحت‌الشعاع قرارگرفت. رونق مطالعه كتابهايي مانند روضة‌الشهداء تأليف ملاحسين واعظ كاشفي سبزواري ـ معاصر شاه اسماعيل اول ـ كه نگاهي غيرسياسي و غم‌انگيز و تراژديك به حادثه كربلا دارد، شاهد اين مدعاست.[7]

در اين دوران آب وتشنگي گفتمان محوري در قرائت واقعه كربلا می‌شود. اين گفتمان مرثيه‌ای ونگاه غيرسياسي به واقعه و نهضت عاشورا در تمام دوران قاجار به استثناي دوره‌ها و مقاطع كوتاه ـ حركتها وجنبشهاي سياسي ـ اجتماعي مانند نهضت تنباكو وجنبش مشروطيت ـ ادامه می‌يابد. در اين نوع تلقي به جاي آنكه شهادت امام حسين (ع) و ستم وارده به آن حضرت و اهل بيت ايشان، به دشمن عيني وآشكار يزيد وعمال ستم‌كارش نسبت داده شود، همه خطابها و عتابها متوجه موجودات موهومي مانند روزگار، چرخ سفله و...می‌شود.[8]

براي نمونه برخي از اشعار مذكور به شرح ذيل است

تا چرخ سفله بود، خطايي چنين نكرد                   بر هيچ آفريده، جفا اين چنين نكرد

اي چرخ غافلي كه چه بيداد كرده‌ای                      و ز كين چها در اين ستم آباد كرده‌ای

همچنين سنت تعزيه كه به معني اظهار هم‌دردي، سوگواري و تسليت است، به عنوان شكلي از نمايش ريشه در اجتماعات و مراسم ياد كرد شهادت امام حسين (ع) در ايام محرم دارد و برای بازنمايي صحنه‌هاي كربلا و به منظور ايجاد روح همبستگي و انسجام و هويت مشترك در ميان اقليت شيعه شكل گرفت؛ اما در دوره صفويه صورت معكوس و شفاعت‌طلبانه محض به خود گرفت. با اين تلقي، جامعه با بيان رنج و سوگواري امام حسين (ع) در كربلا در واقع به سوگ رنجهای واقعي خود می‌نشيند و پناهگاه روحي و رواني براي تسكين آلام و درد‌هاي خويش جستجو می‌كند. بدين‌ترتيب شكل نمايش‌گونه سوگواري و وجوه غير سياسي آن مورد توجه حكام قرار گرفت و در ميان مردم نيز مقبوليت يافت.اين روند و قرائت تسليم طلبانه از سوگواري و تعزيه تداوم يافت.[9]

ساختار قدرت در عهد قاجاري نيز همچون گذشته ساختاري استبدادي و مطلقه بود و به لحاظ مبناي مشروعيت سياسي، اگر چه قاجاريان ابتدا تلاش كردند كه خود را از تبار صفويه قلمداد نمایند و از مشروعيت ديني مورد ادعاي آنان برخودار شوند، اما بزودي اين داعيه را رها كرده و به سمت جايگزينی مشروعيت حاصل از حمايت روحانيت شيعه از دولت قاجار به جاي مشروعيت نسبي پادشاه حركت كردند.

نگرش سياسي شيعه اعم از نخبگان و توده‌هاي مردم در اين عصر ـ به لحاظ حمايت و پشتيباني سياسي در جهت تبليغ و اشاعه مذهب ـ نگرشي خصمانه نيست و بر نوعي خودمختاري واستقلال از حوزه سياسي استوار می‌باشد وحتي در مواردي از همكاري بين نخبگان ونظام قدرت حکایت می‌کند. اين بدان‌معنا نيست كه شيعه از باور تاريخي و اصولي خويش مبني بر نامشروع شناختن حكومتي جز امام معصوم و يا حكومت فقيهان عادل و شايسته عدول كرده است،[10] بلكه همكاري با آن را عاملي براي حفظ حدود و ثقور اسلامي می‌داند.

همچنين گرايش عمومي شيعه در دوره قاجار بر نوعي همكاري توأم با حفظ حدود و حوزه اقتدار دو نهاد دين و دولت مبتني بود و اين بدان‌معني نيست كه در اين دوره هيچ‌گونه حركت و جنبش انقلابي و مبازره جويانه به وقوع نپيوست. بلكه منظور اين است كه هرگونه رفتار و كنش سياسي در اين دوره صرفاً به باز داشتن نظام قدرت از تجاوز به حدود و مزرهاي شريعت و يا ظلم به رعيت معطوف بوده و هيچ‌گاه از منظر زير سؤال بردن و نفي عيني و عملي مشروعيت نظام و تلاش براي براندازي و فروپاشي آن، حركتي شكل نگرفته است.[11]

تلقي شيعيان از مفاهيم وآموزه‌هاي فرهنگ شيعه طي يكصد سال اخير به تدریج تغيير كرد. اين تغيير، علل مختلفي داشته است. علل اين تغيير، بخشي به خاطر هوشياري ايرانيان، بخشي به جهت واكنش نسبت به تغييرات اجتماعي وسياسي وقسمتي ديگر به لحاظ سير تكاملي عقايد شيعه از طريق اجتهاد بوده است.[12] نتيجه اين تحول، كنار گذاردن تفسيرهاي دعوت كننده به آرامش، انفعال، فروتني و ظاهر شدن روحيه مبارزه و ستيزه و انقلاب‌گري بود. زمينه‌هاي اين تغيير و تحول مهم كه از آن به جنبش اصلاح و يا احياي فكر ديني تعبير شده است، از دوره قاجار بويژه پس از شكستهاي پي‌درپي ايران در جنگ با روسيه رفته رفته شکل گرفت. نمونه اين تحول را در حكم ميرزاي شيرازي در تحريم تنباكو می‌توان ديد كه اين فتوا به بسيج عمومي انجاميد. اين امر در قيام مشروطيت نيز ادامه يافت تا به دوران سلطنت پهلوي اول رسيد.

 

زمينه‌هاي اجتماعي ـ سياسي ظهور باز تفسير از مفهوم عاشورا

روي كارآمدن دولت پهلوي اول نقطه عطف تاريخ در تحولات اجتماعي ايران است. رضا خان با كمك و حمايت دولت انگليس سلطنت قاجاريه را منقرض كرد و آغاز سلطنت پهلوي را اعلام نمود. او پس از انجام اقداماتي براي تثبيت قدرت خود، با استفاده از زمينه‌هاي فكري ناشي از شكست مشروطه و با تكيه بر ناسيوناليسم افراطي نافي اسلام، اقداماتي براي مدرنيزاسيون و غربي كردن ايران ترتیب داد. اسلام‌گرايي در مدت شانزده سال حكومت او در افول كامل بود. مبارزه با آيينها و سنتهاي مذهبي شيعي مانند مجالس يادبود، وعظ، روضه‌خواني و سوگواري، تصويب و اجراي قانون يك شكل كردن لباس و تعميم آن به روحانيت، مبارزه با حجاب و پوشش اسلامي و در نهايت كشف حجاب، برخورد شديد و خشونت‌بار با روحانيون و حوزه‌هاي ديني و سركوب هرگونه صداي مخالف و منتقد، تصويب قوانيني در جهت محدود ساختن و تضعيف موقعيت روحانيت مانند تصويب قانون تصرف املاك و زمينهاي وقفي، گسترش تبليغات ضدمذهبي و مبارزه با زبان و ادبيات عربي ـ اسلامي به بهانه احياي زبان فارسي و سرانجام گسترش فساد و بي بند و باري از جمله اقدامات و فعاليتهايي بود كه در دوره رضاخان براي خارج كردن اسلام و مذهب شيعه از عرصه سياست و اجتماع انجام شد.[13]

در اين دوران به دليل سرخوردگي و يأس ناشي از قيام مشروطيت، مبارزه عليه سياستهاي رضاخان، وضعيت انقلابی پيدا نكرد اما همواره برخي علما در برابر سياستهاي وي واكنش نشان می‌دادند.

روند مبارزه با مذهب، در دوران پهلوي دوم نيز ادامه يافت. با درگذشت آيت‌الله العظمي بروجردي و كمي پس از وي آيت‌الله كاشاني، رژيم پهلوي براي گسترش برنامه‌هاي ضد مذهبي و انجام برخي به اصطلاح اصلاحات مورد نظر خود ميدان را خالي از رقيب يافت. لذا برنامه‌ها و اقدامات مورد نظر را كه عمدتاً معطوف به كاهش و پايان دادن به حضور دين در حوزه مسائل اجتماعي بود، آغاز كرد.

هدف عمده و اساسي پهلوي اول و دوم از انجام چنين اقداماتي در حقيقت در راستاي اجراي پروژه نوسازي در ايران بود. در حقيقت آنچه كه در قرن اخير بر تحولات اجتماعي ايران تأثير فراواني داشت، نوسازي در اين كشور بود. روند نوسازي در جوامع جهان سوم بدون توجه به فرهنگ و مقتضيات كلي و عمدتاً با تكيه بر روشها و برنامه‌هاي تحميلي و تقليدي صورت مي‌گيرد و چنان‌كه تجربه چند دهه اخير نشان مي‌دهد نوسازي در اين جوامع با سكولاريسم همراه مي‌باشد، در نتيجه تجربه‌اي عيني و موفق از آميختگي دين و نوسازي و لحاظ كردن معيارها و آموزه‌هاي ديني در روند نوسازي آنچنان كه در ادبيات اقتصادي و سياسي غرب مطرح شده است ـ ديده نشده است، لذا غالب رژيمهاي سياسي در بستر نوسازي به سكولاريسم روي آوردند. اين موضوع، پارادوكسي را در حكومتها پديد مي‌آورد كه به جامعه سرايت كرده و منجر به ظهور بحران هويت در سطوح مختلف اجتماعي مي‌گردد. در چنين شرايطي سياست‌گزاران و متوليان قدرت، تهاجم گسترده‌اي را به حوزه دين آغاز مي‌كنند و هنجارها، ارزشها و هويت جمعي را كه از دين الهام مي‌گيرند، هدف قرار مي‌دهند.[14]

روند فوق در رژيم پهلوي، از آغاز تثبيت اين رژيم در دوره رضا شاه آغاز شده بود، اما در دو دهه پاياني رژيم پهلوي به واسطه شرايط خاص بين‌المللي، افزايش شديد درآمدهاي دولت ـ در اثر افزايش قيمت نفت، بروز شرايط جديد در جامعه ديني، احساس و برداشت دولت مردان مبني بر فقدان توان و اجماع كافي در ميان رهبران و علماي مذهبي بويژه پس از درگذشت مرجع تقليد زمان آيت‌الله العظمي بروجردي، به اين نتيجه رسيد كه با فراغت و دستِ بازتر مي‌تواند آنچه را كه به تعبير خودش موانع ديني موجود بر سر راه توسعه و مدرنيزاسيون بود، از ميان بردارد. با اين تحليل رژيم پهلوي در سالهاي 1342 تا 1356 تهاجم گسترده و هم‌زماني را عليه مذهب و مظاهر ديني آغاز كرد.[15]

به عنوان مثال در 16 مهر 1341، اولين اقدام دولت «علم» در جهت اجراي سياست اسلام‌زدايي و سكولاريسم، لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي در هيئت دولت به تصويب رسيد. اين لايحه در غياب مجلس، حكم قانون را داشت و در واقع زمينه‌سازي براي طرح اين نوع لوايح و قوانين بود. در اين لايحه به طور مشخص سه‌موضوع وجود داشت:

1ـ حذف اسلام از شرايط نمايندگي

2ـ سوگند به كتابهاي آسماني در مواردي كه طبق قانون بايد به قرآن سوگند ياد شود.

3ـ تساوي كامل حقوق زن و مرد و شركت زنان در انتخابات[16]

در اين موارد، هدف، حذف تدريجي اسلام به عنوان دين رسمي كشور و همچنين زمينه‌اي براي حضور و نفوذ اقليتها ـ بویژه يهوديان و بهاييان ـ در پستهاي حساس كشور بود. لايحه مذكور با فشار علما مُلغی شد اما نفس مطرح شدن چنين لايحه‌ای در سطح جامعه موجب نگراني دينداران و متوليان ديني گردید و زمينه سياسي‌تر شدن اذهان آنان را فراهم نمود تا از حريم دين و فرهنگ ديني دفاع نمايند.

از ديگر اقدامات رژيم پهلوي كه تحت عنوان مدرن ساختن كشور و به تعبير خود سردمداران رژيم گذشته، حركت به سوي تمدن بزرگ مطرح مي‌شد و در واقع با هدف بيرون راندن دين از حوزه سياست و اجتماع صورت مي‌گرفت؛ طرح تشكيل سپاه دين براي آموزشِ به اصطلاح، اسلام راستين به روستاييان بود که فشارهاي زيادي بر موقوفه‌هاي مذهبي تحميل كرد و موجب گسترش فساد و بي بند و باري شد. مجموعه اين اقدامات و شرايطي كه از آن نشئت گرفته بود، تأثير جدي بر روان‌شناسي و ساخت فكري و سياسي افراد جامعه بر جاي گذاشت.[17] از اين روي علمای مذهبي و مصلحان ديني با درك چنين شرايطي اسلام را در خطر ‌ديدند و با بهره‌گيري از مفاهيم و نماد‌هاي فرهنگ تشيع و باز تفسير نماد‌هايي كه گرد و غبار انفعالي بر آن نشسته بود موفق به ايجاد حركتي عظیم عليه نظام پهلوي شدند.

امام خميني و باز تفسير از «عاشورا»

با توجه به زمينه‌هاي شكل گرفته در دوران حكومت محمدرضا پهلوي، شاهد باز تفسيري از مفاهيم و نمادهاي شيعه هستيم. در حقيقت هرقدر رژيم پهلوي در راه سياستهاي ضد مذهبي حركت می‌كرد، مبارزات با اين رژيم نيز شكل جديدي می‌يافت. باز تفسير از مفاهيم شيعي نيز گامي مؤثر در همين جهت بود.

امام خميني نقش ويژه‌ای در ارائه اين باز تفسير ارائه نمودند. ايشان در مبارزات خود عليه رژيم پهلوي از برخي نمادها و مفاهيم در فرهنگ شيعه استفاده کردند كه مهم‌ترين آنها مفهوم عاشورا و قيام امام حسين (ع) بود. امام خميني از دو شيوه در جهت استفاده از نهاد عاشورا جهت بسيج سياسي مردم و تحريك و ترغيب آنان به مبارزه با نظام سياسي وقت سود بردند. ابتدا با طرح و بيان فلسفه قيام عاشورا و نهضت امام حسين (ع) و زدودن غبار تفاسير كهن كه رنگ و صبغه‌ای انفعالي به آن بخشيده بود، به زنده كردن و امروزي كردن آن همت گماشتند وسپس با قياس شرايط سياسي دوران نهضت انقلابي مردم ايران با شرايط نهضت امام حسين (ع)، هوشمندانه نتايج آن قيام بزرگ را با شرايط و مقتضيات زمانه خود پيوند زدند و موجب برانگيخته شدن احساسات مذهبي توده‌هاي مردم شدند. ايشان در يكي از سخنرانیهاي خود چنين می‌گويند:

«بدانند آن چه دستور ائمه عليهم السلام براي بزرگداشت اين حماسه تاريخي اسلام است و آنچه لعن و نفرين ستم‌كاران آل بيت است، تمام فرياد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ الي الابد. و می‌دانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميه لعنت‌الله عليهم ـ با آنكه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‌اند ـ فرياد بر ستم‌كاران جهان و زنده نگه‌داشتن اين فرياد ستم شكن است. واين فرياد و پرخاش بايد زنده بماند.»[18]

امام خميني در بيان ديگري درباره فلسفه عزاداري و گريه كردن بر امام حسين (ع)، برخلاف تفاسير سنتي و مرسوم كه فلسفه عزاداري را منحصر در «كسب شفاعت امام حسين عليهم السلام و آمرزش گناهان» تلقي می‌كردند می‌فرمايند:

«گريه كردن بر شهيد، زنده نگهداشتن نهضت است. اينكه در روايت هست كه كسي كه گريه كند يا بگرياند يا به صورت گريه دار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است، اين براي آن است كه حتي آني كه بصورت گريه دار يك حال حزن به خودش می‌دهد و صورت گريه‌دار به خودش می‌دهد، اين نهضت امام حسين (ع) را حفظ می‌كند.»[19]

ايشان درباره فلسفه عزاداري و كاركرد سياسي و بسيج كننده آن می‌افزايد:

«ما تا ابد هم اگر براي سيد‌الشهدا گريه بكنيم، براي سيد‌الشهدا نفعي ندارد بلكه براي ما نفع دارد. همين نفع دنياييش را حساب كنيد، و همين جهت رواني مطلب را كه قلوب را چگونه به هم پيوند می‌دهد.»

امام خميني پس از زدودن غبار تفاسير انفعالي از چهره مفاهيم و نهادهاي مذهبي شيعي، با هوشمندي و مهارت تمام اين مفاهيم وآموزه‌ها را با ضرورتهاي زمان خويش پيوند می‌دهد.

«سلطنت و ولايتعهدي، همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده و بساط آن را در صدر اسلام در ايران و روم شرقي و مصر و يمن برانداخته است. سلطنت و ولايتعهدي همان طرز حكومت شوم و باطلي است كه حضرت سيدالشهدا عليه السلام براي جلوگيري از برقراري آن قيام فرموده و شهيد شد. براي اينكه زير بار ولايتعهدي يزيد نرود و سلطنت او را به رسميت نشناسد، قيام فرمود و همه مسلمانان را به قيام دعوت كرد.»[20]

قيام پانزده خرداد در ماه محرم صورت گرفت و علی‌رغم محدوديتهاي ساواك و شهرباني براي برگزاري مراسم عزاداري محرم و برگزاري آن متناسب با مباني اقتدار حكومت پهلوي دوم، امام خميني به حركت خود ادامه دادند و سخنراني روز عاشورا منجر به دستگيري ايشان شد. نگاهي به متن سخنراني ايشان در اين روز تأييدي بر تأثير ظهور باز تفسير از مفهوم عاشورا در اين دوران است. امام در اين سخنراني ضمن اشاره به حوادث فيضيه به‌گونه‌ای هوشمندانه، رفتار عاملان نظام پهلوي را با لشگريان يزيد مقايسه کردند و با چنين رويكردي، زمينه را براي قيامي همگاني كه چند روز بعد اتفاق می‌افتد، فراهم ساختند.[21]

نگاهي به اعلاميه‌هاي شهرباني و ساواك در اين دوران، كه برگذاري مراسم سوگواري را منوط به دعاي برای تاج و تخت می‌کردند و نگراني‌شان از موضوعاتي كه واعظان و روضه خوانان مطرح می‌کردند نشان از ظهور باز تفسيري از مفهوم عاشورا است كه با مباني اقتدار سلطنت سازگار نيست.[22]

بدين‌ترتيب، برانگيزنده‌ترين آموزهاي مذهب شيعه (عاشورا) در جهت قيام 15 خرداد به كار گرفته شد و امام توانست با چنين باز تفسيري، حركتي را عليه دولت پهلوي آغاز نمايند.

 

نتيجه‌گيري

جنبش عاشورا، نهضتي مقدس و حركتي سياسي و پايدار‌ترين جنبش در فرهنگ سياسي شيعه، در راستاي زدودن انحرافات ديني و سياسي و جايگزينی حكومت علوي به جاي حكومت اموي بود. اين نهضت داراي توان بالقوه براي تهييج و تحريك توده‌های تحت ستم و القای روحيه انقلابي‌گري و مبارزه در آنان بود و تحت شرايط خاصي، بويژه پس از روي كار آمدن دولتهاي صفويه و قاجاريه دچار تحول شد. در اين دوره پرداختن به جنبه‌هاي عاطفي و غير سياسي عاشورا برجستگي بيشتري يافت و عاشورا از روح سياسي و حماسي عاري شد. به علاوه وعاظ و خطبای عوام زاده تحريفات زيادي را وارد فرهنگ عاشورا کردند و نقش دولت صفويه در اين تغيير مشهود است.

در قرنهاي اخير تحولاتي در جامعه ايران رخ داد كه زمينه را براي باز تفسير از مفهوم عاشورا فراهم نمود. بسياري از متفكران و مصلحان ديني در برابر حوادث پيش آمده كه بخشي از آن به نوسازي دولت پهلویها و بخش ديگري به ورود انديشه‌هاي جديد كه مبارزه دين و مباني آن هدف قرار داده بودند، به تفاسير انقلاب از مفاهيم شيعه و بويژه نماد عاشورا روي آوردند. تفسير‌هاي انقلابي از عاشورا كه درحقيقت قرنها معاني ديگري به خود گرفته بود موجبات جنبشها و قيامهاي متعدد در ايران بويژه در دو دهه قبل از انقلاب را دراين كشور فراهم نمود.

مهم‌ترين قيام در ايران قبل از انقلاب اسلامي، قيام پانزده خرداد 1342 است كه نقش باز تفسير از عاشورا در شكل‌گيري آن بسيار مشهود است. در ارائه اين باز تفسير از عاشورا كه زمينه‌ای براي قيام پانزده خرداد شد، نقش مرجع شيعيان، حضرت امام خميني، بسيار بارز است.

امام خميني در ابتدای دهة 40، در پي سياستهاي ضد مذهبي نظام پهلوي با هوشمندي و با استفاده دو روش، از مفهوم عاشورا سود بردند. ارائه باز تفسير از مفهوم عاشورا به عنوان سمبلي براي مبارزه و قيام عليه حاكماني كه به دنبال مبارزه و تحريف دين بودند و تطبيق شرايط زمان خود با شرايطي كه امام حسين (ع) در آن قرار گرفته بود، دو روشی بود که امام با استفاده از آن و اعلام آن در بسياري از سخنرانیهاي خود، موفق شد تحركي در ميان شيعيان ايجاد كند و بدين‌ترتيب با ظهور باز تفسير مفهوم عاشورا زمینه قيام پانزده خرداد فراهم شد.

بنابراين اصول اعتقادي و مباني فقهي شيعي و فرهنگ سياسي و تلقي برآمده از اين اصول و مباني، در هماهنگي و سنخيت با الزامات و فشارهاي تاريخ نوين، براي يافتن پاسخي اسلامي جهت دست يازيدن به اقدامات سياسي و انقلابي قرار گرفت. بدين‌ترتيب قيام پانزده خرداد ايران را می‌توان متأثر از باز تفسير مفاهيم تشيع بويژه مفهوم عاشورا دانست كه جنبه انفعالي حاكم برآن را گرفت و بدان صبغه انقلابي بخشید.

 

 

پانوشت ها:

[1]. هنري لطيف‌پور، يدالله، فرهنگ سياسي شيعه و انقلاب اسلامي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، ص 89.

[2]. ر.ك حاتم قادري، «ملاحظاتي پيرامون تفهيم و انتقال پيام عاشورا»، چكيده مقالات كنگره امام خميني و فرهنگ عاشورا، تهران، نشر موج، بي‌تا، ص 213.

[3]. فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 90.

[4]. همان، ص 96.

[5]. همان، ص 97.

[6]. شهیدی، سيدجعفر، ازديروز تا امروز، تهران، نشر قطره، 1372، ص 161.

[7]. فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 99.

[8]. همان.

[9]. رك: شجاعي زند، عليرضا، مشروعيت ديني دولت و اقتدار سياسي دين، ص 182.

[10]. فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 103.

[11]. همان، ص 105.

[12]. ر.ك: حميد عنايت، ماهنامه فرهنگ توسعه، ش 9.

[13]. ر.ك: آبراهاميان، يرواند، ايران بين دو انقلاب، نشر ني، 1379، ص 180.

[14]. فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، پيشين، ص 113.

[15]. ر.ك: مدني، جلال‌الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامي، قم، بهمن 61، ص 31.

[16]. ر.ك: منصوري، جواد، قيام 15 خرداد 1342، تهران، حوزه هنري، 1376، ص 54.

[17]. همان، ص 114.

[18]. قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1375، ص 73.

[19]. همان، ص 6.

[20]. همان، ص 37.

[21]. ر.ك: تاريخ سياسي معاصر ايران، ص 33.

[22]. ر.ك: همان، ص 35.


دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات همایش 15خرداد زمینه ها و بسترها، ج1، تهران، سوره مهر، 1388.
 
تعداد بازدید: 5356



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.