سید محمد صادق فیض
در این مصاحبه قصد داریم به یکی از تابستانهای ظاهرا بی حاشیه در سالهای آغازین نهضت سر بزنیم.فصلی که در کمال آرامش ظاهری، آبستن تحرکات و حوادثی بود که در فصل بعد زاده شدند. مقصد قلم ما تابستان 1343 است. و همانطور که اشاره شد، اگرچه در این فصل، حادثه چشمگیری در سطح کشور به وقوع نپیوست، اما نهضت روحانیون در دل خود، در حال تدارک خروش دیگری علیه پهلوی ها بود. خروشی که در پائیز همان سال و با تصویب لایحه کاپیتولاسیون به وقوع پیوست. در ادامه مصاحبه، آقای سید محمد صادق فیض ما را با حوادث تاریخی آن دوره و همچنین نحوه استخراج این حوادث از تاریکخانه تاریخ آشنا می کنند.
آقای سید محمد صادق فیض از نویسندگان و مورخانی است که علاوه بر اشتغال به نگارش آثار مختلف، مسئولیت واحد آماده سازی کتاب دفتر ادبیات انقلاب اسلامی را نیز بر عهده دارند. همچنین از میان مجموعه بیست و دو جلدی روزشمار پانزدهم خرداد 42، نگارشکل روزشمارهای سال 1343 بر عهده ایشان است. تقارن با تابستان، بهانه ای شد برای پرس و جو درباره حوادث سال تابستان 1343 که شما را به خواندن آن دعوت می نماییم:
پانزدهم خرداد42:جناب آقای فیض، ضمن عرض خسته نباشید، در همین ابتدا یک سوال کلی به ذهنم رسید: چه خبر از روزشمارهای سال 1343؟
فیض: ضمن عرض سلام، باید بگویم که روزشمار بهار که در نمایشگاه کتاب امسال منتشر شد. و کار نگارش باقی روزشمارهای سال 1343 هم تمام شده. حتی حروفچینی هم شده اند، یک بخشی از این کار نیازمند افزودن برخی منابع تازه است. کتابهایی که تازه منتشر شده یا برخی اسنادی که تازه پیدا کردیم، اینها را باید اضافه کنیم و یک مقداری هم منتظر عکس هستیم، یعنی چون مربوط به سال 43 میشود، از لحاظ عکس در مضیقه هستیم، چون منابع متعددی در این زمینه وجود ندارد، یکی دو تا روزنامه و مجله هست، اسکن اینها مانعی ندارد ولی از لحاظ کیفی برای چاپ مناسب نیست. بنابراین یک مقداری از لحاظ تصویر در مضیقه هستیم که اینها هر وقت تهیه شوند، قابل استفاده اند. ضمن اینکه ما یک مشکلی هم با انتشارات داریم،که بنا به دلایل مختلف کتابهای ما در نوبت انتشار مانده و همین دو جلدی هم که الان شما دارید در موردش صحبت میکنید، مدتهای مدیدی در انتشارات بود تا منتشر شود و الان بعضی کارهای دیگر از دوستان و همکاران دیگر هست که در انتشارات است و در نوبت چاپ قرار دارد. بنابراین به همین خاطر شاید باشد که ما یک مقداری در آمادهسازی این کارها تعلل میکنیم. چرا که اگر قرار است برود آن طرف بماند، خب همین جا بماند و ما به اثر دسترسی داشته باشیم بهتر است.
در ثانی، من قاعدتاً ترجیح میدهم به جای اینکه وقتم را صرف این معطلی بکنم، کارهای دوستان دیگر را پوشش دهم، یعنی صرفاً روزشمار آن طرف نرود، خاطرات هم به انتشارات برود که وقتی کتابهای دفتر دارد منتشر میشود از یک تنوع خاصی برخوردار باشد.
پانزدهم خرداد42:: عمده کارهایی که در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی انجام میدهید چیست؟ ما شما را به عنوان یک گلوگاه خیلی مهم در ویراستاری و آمادهسازی کتاب میدانیم.
فیض: ببینید طبیعتاً هر کاری که در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی دارد صورت میگیرد، به هر حال یک روزی اینجا میآید، اینجا یک جور دباغخانه است، اینجا میآید از مرحله حروفچینی که همکارانمان انجام میدهند، یا نمونهخوانی و ویرایش می گذرد. اگر نیاز به فهرست اعلام داشته باشد، اضافه می کنیم و اگر نیاز است صفحه آرایی انجام میشود و بعد ما برای مراحل بعدی در اختیار انتشارات قرار میدهیم، برخی از کتابها هم قبلاً طرح جلدش را همین جا انجام میدادیم، اما الان این کار به انتشارات واگذار شده.
پانزدهم خرداد42:: تمرکز نگاهمان را روی روزشمار تابستان 43 میبریم، با توجه به شرایط اخباری آن زمان که بوده، اخبار نهضت به شدت سانسور میشده و در مورد عکسها هم توضیح دادید که خیلی در مضیقه هستید.با توجه به این شرایط اخبار آن زمان چگونه به دستتان رسیده و جمعآوری شده؟
فیض: من قبل از اینکه به این سؤال جواب بدهم، لازم میدانم توضیحی بدهم. در آن دوره یک ادارهای بود به نام اداره انتشارات و رادیو که به نوعی حکم گلوگاه خبری و دروازهبانی خبری را برای مطبوعات کل کشور انجام میداد. ما خبرگزاری درست و درمانی آن زمان نداشتیم. یکی خبرگزاری پارس بوده که اخبارش را به صورت مکتوب در اختیار مطبوعات قرار میداد، تلکسی وجود نداشت، تلکس خیلی محدود بود. روزنامهها هم از همانها استفاده میکردند. شما اگر در روزنامههای آن دوره روی یک تعداد خبرهای خاصی زوم کنید، میبینید که تقریباً عین همدیگرند، یعنی حتی جمله بندیها هم مشابه هم است، این نشان میدهد که اخبار از یک جای خاصی به دستشان میرسید و عیناً همان را منتشر میکردند. این اتفاق نشان میدهد که جریان اطلاعات به شدت کنترل شده و محدود بود و حتی روزنامهها اجازه نداشتند بعضی از خبرها را از طریق خبرنگارهای خودشان تهیه و منتشر کنند. شاید تهیه میکردند اما برای انتشارش ممنوع بودند. به این خاطر شما وقتی چنین شرایطی را در نظر میگیرید میبینید که اخبار به شدت محدود است و شما الان اگر بخواهید کار آن دوره را انجام دهید، منابع بسیار محدودی دارید. روزنامهها که تقریباً عین هم نوشتند، مجلات که آنها هم با تأخیر اگر منتشر میشدند، مثلاً هفتهنامهای بوده، دوهفته نامه یا ماهنامه، اینها تقریباً همان اخبار بود که همه می دانستند. حالا با مقداری خلاصه یا تفصیل بیشتری منتشر میکردند. بنابراین چیز زیادی عاید مخاطب نمیشده، یعنی جزئیاتی بیشتر از چیزی که حکومت در نظر داشت، در اختیار مردم قرار نمیگرفت. برعکس شما میبینید در بعضی خبرهایی که الان از آنها به عنوان خبرهای زرد یاد میکنند، مجلات زرد، اینها آزاد بودند هر چه دلشان میخواهد در زمینه های اجتماعی و حوادث می نوشتند. خیلی هم زیاد بوده، هیچ محدودیتی هم نداشتند، بنابراین این جور خبرهایی که ما نیاز نداریم فراوان بود و برعکس خبرهایی که ما نیاز داریم، برای کار پژوهشی ما مناسب بوده، در مضیقه هستیم. از لحاظ عکس هم همین طور، جالب است برای شما بگویم فرض کنید امپراطور حبشه به ایران میآید، آقای هایلا سی لاسی، این وقتی به ایران میآید توقع دارید به جهت اینکه اسمش امپراطور بوده، یک حکومت پادشاهی داشته، در ایران هم پادشاه بوده، از لحاظ موقعیت اجتماعی و سیاسی، پادشاه بالاتر از رئیس جمهور است، وقتی ما اینجا پادشاه داشتیم و او هم پادشاه بوده، یک استقبال خیلی خوب و شایستهای ظاهراً از او به عمل میآورند، اما در مطبوعات انعکاسش از لحاظ عکس و تصویر بسیار ناچیز بوده، کأنه اصلاً اینجا نیامده. روزنامهها را وقتی ورق میزنید تک و توک از او عکس میبینید در حالی که موکب همایونی از فرودگاه تا میدان 24 اسفند (انقلاب) و همین طور از خیابان ولیعصر تا کاخ نیاوران استقرار پیدا کردند، آذین بندی کرده بودند، استقبال خوبی انجام دادند اما تصویر درست و درمانی از این در مطبوعات وجود ندارد. چرا؟ من نمیدانم یعنی اینکه یا از لحاظ کیفی، چاپ مطبوعات ما مناسب نبوده، یا به این قضیه اهمیت نمیدادند که یک عکس خودش میتواند جای یک صفحه خبر را بگیرد، یک عکس چقدر میتواند گویا باشد، شاید به این نکته نرسیده بودند که از عکس به نحو بهتر و بیشتری استفاده کنند. بنابراین منابع ما به شدت ضعیف بوده، عمده منبع محرمانهای که در اختیار ما هست و آن زمان انتشار عام نداشته، بولتنهای محرمانه خبرگزاری پارس است که باز هم شما نگاه میکنید خبرهایش آنچنان محرمانه نیست. شاید به نسبت خبرهایی که الان وجود دارد ما میگوییم اینها اهمیتی نداشته. مثلاً فرض کنید اتفاقی در اوپک افتاده، ایران هم به هر حال یکی از اعضا بوده، خب این خبر چهار خطی را که از رادیوی بی.بی.سی گرفتند، بخش عربی رادیو بی.بی.سی یا رادیو مونته کارلو، یا هر رادیوی دیگری، این را برداشتند در بولتن محرمانهای جای دادند، یعنی اینقدر آن زمان انتشار اطلاعات ضعیف و کنترل شده بوده که حتی همین را پوشش درست و درمانی نمیدادند و در عین حال به عنوان خبر محرمانه ضبط می کردند.
پانزدهم خرداد42:: جالب بوده که خبر دست دوم را به عنوان خبر محرمانه میزدند.
فیض: دست چندم، نه حتی دست دوم. البته خبرهای واقعاً محرمانهای بوده که از لحاظ سیاسی اجازه انتشارش را قاعدتاً نبایستی میدادند و اینها هم وجود داشته، مثلاً اتفاقاتی که در دربار میافتد یا خبرهایی که علیه حکومت در خبرگزاریهای خارجی منتشر میشده، به هر حال شاید مثلا یادداشتی بوده، گزارشی بوده، یا تحلیلی بوده از نحوه حکومت، انتقاداتی که به حکومت داشتند به نحوه صرف بودجه یا وامهایی که به ایران میدادند و الزام میکردند که این کجا باید مصرف شود، اینها را در پوشش خبری داخلی نمیدادند و اینها محرمانه میماند.
پانزدهم خرداد42:: خب با توجه به این شرایط، اطلاعاتی که الان در دست داریم، شما میگویید از نظر اطلاعات رسمی صرفاً به بولتنها ختم ميشود، باقی اطلاعات از کجا جمعآوری شد که الان ما روزشمار داریم؟
فیض: ببینید یک اتفاقی که این بین افتاده این بود که در ایران انقلاب شد، وقتی انقلاب شد دربِ مراکز اسنادی حداقل برای سازمانهای دولتی باز شد. الان یک بخش عمدهای از آنها را که مربوط به آن دوره زمانی هست در اختیار داریم، در کتابهای اسناد منتشر شده و قابل استفاده است، البته پراکنده است، یعنی فرض کنید چیزی که به عنوان مجموعه کتابهای اسناد ساواک مربوط به شخصیتهای متعدد و مختلف منتشر شده، این اسناد در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی برای موضوعات ما استخراج شده و فیشبرداری شده و در فایل مشخصی قرار گرفته اند. یک سری از اسناد هم هست که در کتاب خاصی هنوز گنجانده نشده اما در اختیار هست، از مرکز اسنادی به جهت رابطهای که دوستانمان داشتند تهیه کردند و در اختیار گذاشتند.یان ها به هر حال جزء سندهایی است که آن زمان وجود نداشته و کم کم تولید شده و الان در اختیار ما قرار گرفته. علاوه بر آن یک سری روزنامه و مجلات خارجی است که در بخش ترجمه، همکاران ما زحمت کشیدند و ترجمه کردند در اختیار مجموعه کل دفتر قرار دادند که از جمله برای این روزشمار هم استفاده میشود. بعضی خاطرات هم هست که بعدها منتشر شده و همچنان هم انتشارشان دارد ادامه پیدا میکند، اینها منابع خوبی هستند که بتوانیم از آنها در روزشمار استفاده کنیم. منتها روزشمار جایی نیست که هر گونه متنی را بشود استفاده کرد چون دو تا ویژگی دارد، یکی اینکه بایستی حداقل یک صحت حداقلی را داشته باشد. دیگر اینکه بایستی جنبه خبری داشته باشد، نمیشود جنبه صرفاً خاطرات را آورد مگر اینکه یک حادثهای اتفاق افتاده باشد که بخواهیم از خاطرات افراد به صورت میدانی استفاده کنیم و بگوییم که اینها در زوایای مختلف این رخداد را دیدند و حالا ما آن را داریم نقل میکنیم، چون جای دیگری نیامده. وگرنه بیشتر جنبه رسمی و خبری دارد.
پانزدهم خرداد42:: پس ما یعنی هم از خاطرات منتشر شده استفاده کردیم، هم از اسناد منتشر شده و هم از اسنادی که در اختیار قرار گرفتند به اضافه بولتنها. اما در کنار اینها ما یک سری اخبار میبینیم که خیلی موثق، حتی به روز و ساعت هم اشاره شده که فلان روز و فلان ساعت فلان اتفاق افتاد که جنبه روزنامهای یا انتشاری نداشتند. آیا ممکن است از خاطرات شخصی افراد، در این موارد استفاده شده باشد؟
فیض: عرض کردم، خاطرات شخصی هم هست در موارد مشخص، اما چیزی که شما اشاره میکنید مربوط به بولتنها و اسناد ساواک شهربانی است. شهربانی و ساواک آن زمان برای ما سند تولید نمیکردند، برای کار خودشان انجام میدادند، گزارش تهیه میکردند. اینکه چقدر این گزارشها صحیح و درست باشد یا چقدر نادرست باشد بحث جداگانهای است، منتها کسی که دارد گزارش تهیه میکند یک فرد است، انسان است، احتمال دارد دچار خطا و اشتباه شود، اما اینها را باید کنار هم گذاشت و خطاها را مشخص کرد و حذف کرد، منتها چیزی که لحظه به لحظه وجود دارد گزارشی است که مأموران ساواک یا شهربانی یا بخشهایی از ارتش تهیه میکردند و این را برای مقامات بالا دستی خودشان میفرستادند تا آنها در تصمیم گیریهایشان از آن استفاده کنند، یا در پرونده اشخاص قرار گیرد. ولی همینها که الان در اختیار ماست میتواند به روشن شدن بعضی از زوایای حوادثی کمک کند که اتفاق افتاده و جزئیات بیشتری از آنها در روزنامهها و مجلات نبوده.
پانزدهم خرداد42:: به تابیتان 1343 برویم. در آن دوره حوادث یک جوری اتفاق میافتادند که کنترل شدیدی روی آنها بود و از نظر عکس هم که شما فرمودید به سختی میتوانستند عکس تهیه کنند. قبل از هر چیز یک سؤال بکنم، جوّ حاکم بر تابستان 43 چه جوّی بود؟
فیض: به نظرم دولت در پی آرام کردن فضای کشور بود. میدانید که آن زمان منصور نخستوزیر بود، بعد به نوعی تازه هم آمده بود چون اسفند ماه در مصدر امور قرار گرفت و در پی این هم بود که یک تحولی را در حکومت و در کشور ایجاد کند. تحول از این جهت که شما اگر خوب نگاه کنید میبینید که مجلس بیست و یکم و همین طور دولت، روی اینها یک تغییراتی صورت گرفت به نوعی که آدمهایی که آن زمان تقریباً میشود گفت مشاغلشان سرقفلی داشتند، اینها کنار گذاشته شدند و چهرههای جدیدی روی کار آمدند. مثلاً سردار فاخر حکمت که رئیس مجلس بود کنار رفته بود و الان عبدالله ریاضی آمده، یک چهره جدید بود. عَلَم با آن سابقه کنار گذاشته شده بود، البته نمیتوانیم بگوییم که وقایع سال 42 بی تأثیر بوده، قطعاً مؤثر بوده ولی یک چهره بسیار جدید به نام منصور سر کار آمد. تقریباً دولت هم چنین پوستاندازیای کرد، اگرچه بودند وزرایی که از قبل هم بودند ولی به هر حال چهره جدید شده بود. میخواستند به نوعی ایران را وارد فاز تازهای کنند، حزب تازهای هم شکل گرفته بود ایران نوین، همه اینها نشان میداد که اتفاق تازهای میخواهد بیفتد، آن اتفاق چه بود؟ مشخص نبود. دلیلش چه بود؟ علتش به نظر من این بود که دولت در چند جبهه میخواست بجنگد، یکی بحث اقتصادی بود، به شدت به مسئله اقتصاد تکیه میکردند. شما نگاه کنید بیشترین وامها را در این مقطع گرفتند. یعنی در دوره منصور وام از خارج خیلی گرفته شد که اتفاقاً یکی از نکات چالش برانگیز با مخالفینشان بود. امام خیلی روی مسئله اخذ وام تأکید داشتند که شما دارید مملکت را با چیزی که آنها میخواهند جلو میبرید. چون وامی که آنها میدادند به شدت کنترل شده و مشخص بود که شما فقط وام را مجازید در این موضوع استفاده و خرج کنید ولاغیر. یعنی وام مشخص میدادند. ضمن اینکه یک صحبتی هم شده بود هم در مجلس، هم مطبوعات که آقا وامهایی که تا حالا گرفتید کمر مردم را دارد میشکند و دولت به نوعی قول داده بود که ما دیگر وام نخواهیم گرفت یا اگر میگیریم برای کارهای مشخصی میگیریم ولی این رویه ادامه پیدا کرد و دوباره سراغ وامهای کلان رفتند.
پانزدهم خرداد42:: یک رقمش یادم هست 200 میلیون بود.
فیض: بله، 200 میلیون دلار بود، نه تومان. رقمهای کلانی داشتند. نکته دیگرشان هم این بود که به هر حال دنبال آرامش بودند، کما اینکه دیگر یک مخالف عمده تازهای هم پیدا کرده بودند، روحانیتی که تا حالا تحویلش نمیگرفتند، قدرتش برای آنها تقریباً ناشناخته بود داشت برایشان قد علم می کرد و آنها این را نمی پسندیدند. به نوعی هم میخواست حکومت دلجویی کند، اما دلجوییای که امتیازی هم نمیخواست بدهد. این اتفاقات کنار همدیگر به اضافه این نکته که دعوای بین اعراب و ایران هم راه افتاده بود سر قضیه عبدالناصر، عبدالناصر روی موضوع خوزستان و عربستان، ایران مانور میداد و ایران هم داستان را بیشتر شور میکرد. گرچه شوری آن به شدت نبود که می گفتند.
پانزدهم خرداد42:: چطور؟
فیض: چون همیشه حکومتها دنبال یک دشمن خیالی میگردند به خاطر اینکه بتوانند اهدافشان را پیش ببرند. بنابراین این را خیلی جدی گرفته بود در حالی که جدی هم نبود.
پانزدهم خرداد42:: آیا خوزستان ایران هم دچار تنش شده بود؟
فیض: اتفاقاتی آنجا افتاده بود، گروههایی را گرفتند، محاکمه کردند، بعضی را اعدام کردند و از یک طرف هم ما با عراق به هر حال از لحاظ مذهبی سابقه همسایگی دیرینهای داریم و از طرف دیگر چون همسایه ماست، همه دولتها دنبال این هستند که مرزهایشان دچار تنش نباشد و به یک آرامش نسبی حداقل برسند، اگر که نتوانند خیالشان را از مرزها راحت بکنند دیگر نمیتوانند به داخل بپردازند. بنابراین دنبال این هم بودند که احیاناً اگر تنشی وجود دارد، این تنش را از بین ببرند. بنابراین ما میبینیم که سفیر با عراق مبادله میشود. حتی دورهای که ما سفیر نداریم یا آن طرفیها سفیر ندارند به شدت اخبار به این سمت میرود که مبادا اتفاقی بیفتد. با کویت هم همین طور، با عربستان هم همین طور، رفت و آمدها به منطقه خیلی در این دوره زیاد است. فقط یک دشمن موهومی به نام عبدالناصر را ایران زیاد به او میپردازد، به نوعی هم چون آن زمان یک کشمکشی بین کشورهای عربی وجود داشت برای اینکه رهبری جهان عرب را به دست بگیرند و این اتفاق در مصر افتاده بود به جهت اینکه تقریباً خط اول جبهه با اسرائیل بود و پرچمداری یک سری منازعات را در منطقه به عهده داشت، خود عبدالناصر دنبال این بود که چنین فرصتی را به دست آورد و از فرصت همکاری بین ایران و اسرائیل استفاده میکرد تا بتواند موضوع را بیشتر حساس کند.
پانزدهم خرداد42:: یعنی یک جور به همکاری ایران و اسرائیل پاسخ میداد که برایش خوشایند نبود.
فیض: نبود، برای هیچ کدام از کشورهای اسلامی خوشایند نیست. حداقل آن زمان در ظاهر کسی دنبال رابطه با اسرائیل نبود. اگرچه در پشت پرده اتفاقاتی میافتاد ولی در ظاهر کسی حاضر به همکاری با اسرائیل نبود، از اسرائیل همچنان به عنوان دشمن یاد میکردند و این اتفاقات ادامه داشت. این اتفاقات دست به دست هم داده بود که حکومت در چند جبهه وارد عمل شود.
پانزدهم خرداد42:: ما یک چیزی در تابستان داریم که دارد آرام آرام پایههایش گذاشته میشود، و آن کاپیتولاسیون هست که در مجلس دارد اتفاق میافتد. در تابستان چه خبرهایی درباره این کاپیتولاسیون بود؟
فیض: هیچ خبری را تقریباً مطبوعات آن دوره در تابستان ندادند. یعنی اگر آن اتفاق مجلس شورا در مهر ماه نمیافتاد که یک مقداری هم بحث علنی شد، تقریباً خبری از مجلس سنا بیرون نیامده بود. جالب هم هست این را بدانید که مصوبات مجالس آن زمان بایستی اول مجلس شورا نظر میداد، بعد مجلس سنا تأیید میکرد. در اینجا برعکس شده بود یعنی اول مجلس سنا رأی داد بعد در مجلس شورا آمد.
پانزدهم خرداد42:: کاپیتولاسیون؟
فیض: بله، حالا این را بایستی حقوقدانها در موردش صحبت کنند یا شاید هم صحبت کرده باشند که چرا چنین اتفاقی افتاده. ولی چون که نگذاشتند خبر بیرون بیاید، بنابراین شما هیچ خبری را در تابستان در این زمینه نمیبینید، یعنی مطبوعاتی نشده بود، اگر هم شده خیلی مختصر و تقریباً ناچیز.
پانزدهم خرداد42:: و اینکه اصل و بنیانش در تابستان گذاشته شد.
فیض: بله، از قبل این اتفاق افتاده بود. یعنی این طرحی بود که در اسناد لانه جاسوسی سوابقش وجود دارد که دبیر اول یا دبیر دوم سفارت از طریق میرفندرسکی و وزیر خارجه پیگیر داستان بوده. و میگفتند یکی از شرایط اعطای وام، وام 300 میلیون دلاری که بعد سر و صدایش درآمد، همین بوده که این داستان تصویب شود و تعمیم داده شود مصونیت سیاسی به بخش نظامی، مستشاران نظامی را هم شامل شود. این است که اینها بخشی از حکومت یا کسانی که دست اندر کار حکومت بودند، دنبال این بودند که این موضوع الان یا زود است منتشر شود یا اجازه دهید بی سر و صدا این اتفاق بیفتد، چون به هر حال تنشزا است. خودشان میدانستند که تنشزا است، ضمن اینکه سابقه سال گذشته را هم داشتند. سال گذشته اتفاقی که افتاده بود روی مصوبات دولت بود. چون مجلسی در سال 42 نبود. بنابراین میترسیدند خبرهای رسمی و حقوقی که تا حالا هیچ گونه واکنشی بین مردم نداشته، حالا یک دفعه دوباره نمایان شود و مخالفتها جدی شود. نمیخواستند این اتفاق بیفتد، عرض کردم دنبال یک آرامشی بودند که یک سری کارها را انجام بدهند، مقدماتی را هم فراهم کرده بودند. شما حتی میبینید در سخنرانیهای امام - بعد از آزادیشان در اوایل سال 43 - ایشان یکی دو تا سخنرانی مفصل دارد و رفتارهای اقتصادی حکومت را به چالش میکشند، یک نکتهای را ایشان میگویند که مثلا: «شما از هلند گل وارد کردید برای کنفرانس اکافه در ایران، در حالی که در همدان مردم از سرما یخ زدند، زغال نداشتند» آن زمان نفت وجود نداشته، آن زمان مردم از زغال استفاده میکردند. تنها کسی که به این موضوع میپردازد و اعتراض میکند، شخص امام است. خبرهای جسته گریختهای از قحطی در مطبوعات منتشر شده بود، قحطی که چه عرض کنم، به نوعی سرمازدگی و خشکسالی که ما در زمستان سال 42 داشتیم و بعد کمبود علوفه برای احشام، کمبود گوشت در کشور، در ادامهاش میبینیم که کمبود مواد کشاورزی مورد نیاز در آن فصل، اینها همه دست به دست هم داده بود که مطبوعات یک خردهای بتوانند سر و صدا کنند. ولی به نقطه اصلی که ضعف حکومت بود کمتر اشاره میکردند. آن چیزی بود که امام اشاره کردند. حتی اتفاقی که آن زمان در این دوره استفاده از هواپیماهای اسرائیلی برای اعزام حجاج ایرانی به عربستان بود که عربستان اجازه نداده بود و این سر و صدا کرده بود، سر و صدایش در داخل مشخص نبود، یعنی کسی این را بازگو نکرده بود ولی امام اشاره کرده بود.
پانزدهم خرداد42:: یعنی حجاج رفتند و برگشت خوردند؟
فیض: احتمالاً عربستان اجازه نداده بود و مجبور شدند از هواپیماهای دیگری استفاده کنند.
پانزدهم خرداد42:: آیا امام یا روحانیت از این اخبار محرمانه اطلاع پیدا می کردند؟
فیض: من ندیدم یک چنین چیزی که شما میگویید. چون از وقایع روز، حتی مبارزینمان هم خبر نداشتند، این در اسنادشان آمده، این در خاطراتشان آمده. به ندرت در بین آنها بودند که روزنامه میخواندند ولی آن چیزی که نشان میدهد، امام کانالهای متعددی داشته، البته کانالهای دولتی نبودند، کانالهای عمومی بودند، از بازار تعدادی بودند میآمدند. چون میدانید حجم کار تجاری آن زمان با بازاریها بود. دولت هم در پی این بود که اینها را در اختیار خودش نگیرد. حتی یک سری شکر را آزاد کرده بودند، روغن را آزاد کرده بودند که از انحصار دولت بیرون بیاید. بنابراین بازار نقش مهمی در اقتصاد کشور داشت. تجار و بازاریها هم عمدتاً مذهبی و مقید بودند. ضمن اینکه بخشی از بدنه دولت هم مذهبی بودند، یعنی حداقل اینکه نماز میخواندند، روزه میگرفتند، چون صدرالاشراف آن زمان وزیر کشور بود، این خودش آدم شناخته شدهای بود، اگرچه بعد بهاییهایی هم وارد دولت شده بودند ولی شما میدانید بدنه حکومت، در مجلس خیلیها حج میرفتند، یعنی برای خودشان یک افتخار میدانستند، از قبل برنامهریزی میکردند، اینها چیزهایی بود که همچنان وجود داشت، بعدها کم کم اینها فاصله گرفتند و از مکتب تقریباً دور افتادند. بازار متدین بود، تجار بازار متدین بودند، خیلی از آنها در هیئتهای مؤتلفه که بعد شکل گرفته بود حاضر بودند، مجالسی داشتند و اینها ارتباطشان را با روحانیت به خصوص امام حفظ کرده بودند. و همین ارتباط بود که اخبار را به اینها میرساند. امام از کانالهای متعدد خبر میشنید. شما اگر سخنرانیهای متعدد را دقت کنید میبینید که هیچ موردی را سراغ ندارید که امام صریحاً یک خبری را بگوید، میگوید از قولی که شنیده شده، به من گفتند این طور است. تا چیزی را مطمئن نمیشده و یقین حاصل نمیکرده، به طور قطع صحبت نمیکرد. در صحبتها ایشان همیشه از افعال و عباراتی استفاده میکند که میگوید شنیدم، از قولی که به من گفتند این اتفاق برای من افتاده و چرا این اتفاق افتاده. این نشان میدهد که ایشان با زیرکی خاصی عمل میکرده، یعنی اگر میگفتند آقا یک چنین چیزی نبوده، خب امام هم به طور قطع صحبت نکرده، یک جور اطلاعرسانی کرده منتها گفته خب حالا تحقیقش با شما، بروید و بگردید پیدا کنید ببینید چنین اتفاقی افتاده یا نه.
پانزدهم خرداد42:: نکتهای که در انتها به ذهنم میرسد اینکه کتاب روزشمار تابستان صرفاً، چند صفحه شد؟
فیض: هنوز قطعی نشده، احتمالاً تابستان هم دو جلد میشود، دو جلد حدوداً بالای 500 صفحه.
پانزدهم خرداد42:: یعنی ما این همه خبر جمع کردیم، با توجه به آن همه سختیهایی که وجود داشته؟
فیض: بله، به خاطر اینکه اگرچه تابستان زیاد حوادث مشخصی نبوده، ولی خب سالگرد 15 خرداد را ما داریم که این البته در خرداد است ولی تبعاتش در تابستان دیده میشود. بعد میبینید که از طرف حکومت هم یک سری اقداماتی میکند که در جریان نهضت بی تأثیر نیست و آن اینکه مثلاً فرض کنید یکی از خبرهایی که در آن دوره زیاد شنیده میشد، افتتاح دفاتر استانی حزب تازه تأسیس ایران نوین بود. سخنرانیهای مطوّلی که رئیس دولت در نقاط مختلف کشور انجام میداد، مثلاً شیراز میرفته صحبت میکرده، در خوزستان همین طور، شمال همین طور، خود بحث اختلاف ایران و اعراب مهم است. شما ببینید وقتی کدهایی را که امام در سخنرانیشان میدهند، اینها باید بررسی شود. همین داستان همدان، هواپیمای اسرائیلی، اینها باید در اخبار رسمی جستجو شود و گویاسازی شود. بایستی اینها جستجو میشد، سعی کردیم که اینها را پوشش دهیم و همین پوشش اینها حجم کار را بالا برد. ضمن اینکه به هر حال شما نمیتوانید یک کاری را مثلاً فرض کنید در پاییز وقتی عمده وقایع، سخنرانی 4 آبان، تبعید امام و بعد جریانات بعدی، اینها عقبه دارد، عقبه اینها را اگر ما در تابستان دنبال نکنیم، کار توی پاییز ما ابتر میشود. قاعدتاً وقتی که بهار ما حجیم شده، تابستان هم باید خبرها را ادامه دهیم تا بتوانیم وقایع پاییز را با گذشتهای که دارد و بکگراندی که میزنیم بالانس شود. از این جهت تقریباً تابستان هم حجیم است.
پانزدهم خرداد42:: و همین طور مذاکرات مجلس که یکییک به یک به آنها توجه شده.
فیض: به مذاکرات مجلس هم توجه شده، در آن دوره گاهی مخالفتها، انتقادهایی هم در مجلس صورت میگیرد که بازگو کردن آنها لازم است. مثلاً یکی از نکات جالبی که وجود دارد این است که یکی از نمایندگان میگوید اصلاً کرمان در نقشه دیده نمیشود. این را به این جهت میگوید که یعنی به کرمان رسیدگی نشده، کرمانی که به هر حال یکی از استانهای بزرگ است و آن دوره هم نمایندگان مهمی داشته. میخواهم بگویم بخشی از کشور را اینها میگویند که بهش رسیده نشده. صرفاً فقط تهران بوده که تازه وضع تهران هم چندان خوب نبوده.
پانزدهم خرداد42:: متشکر از وقتی که به ما دادید. حالا با توجه به شرایط موجود آیا میشود حدس زد که این روزشمار کی منتشر میشود؟
فیض: انتشارش را نمیدانم، باید از انتشارات پرسید، با ما نیست. اما امیدوارم امسال منتشر شوند.
تعداد بازدید: 4899