« سید سجاد سجادی »
آن شب یلدا همه غم بود و آه
ماه پنهان گشته در ابر سیاه
اهرمن آسیمه سر در گیر و دار
داشت با آیین یزدان کارزار
کرد رنگین دامن خرداد را
در گلو بشکست هر فریاد را
دامن فیضیه گلگون ز خون
کرد خون حق جهان را لالهگون
تا امام راستان روح خدا
کرد هجرت از وطن چون انبیا
سالها بگذشت و آن نور هدی
داشت با دژخیم ایران ماجرا
تا مه بهمن که صبح انقلاب
از افق تا بید همچون آفتاب
اهرمن شد سرنگون از تخت خویش
در گریز از خویشتن چون بخت خویش
روح یزدان در تجلی شد چو مهر
نور باران کرد سرتاسر سپهر
آنچه از خرداد و بهمن شد نصیب
گشت ما را رهنمون سوی حبیب
هر که از الطاف حق آگاه شد
عاشق بیخویش روحالله شد
□
جان فدایت ای خمینی ای امام
دین حق را جلوه دادی زین قیام
تعداد بازدید: 4924