05 مهر 1403
امام خمینی(ره) سیزدهم آبان 1343 در پی اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون، توسط حکومت پهلوی دستگیر و به ترکیه تبعید شدند. آنچه در پی میآید مکاتباتی است که ایشان در آن ایام با فرزندان و خانواده خود داشتهاند.
امام خمینی(ره) از آنکارا در ترکیه، تلگرافی به این شرح ارسال کردند:
نورچشمی، آقا مصطفی خمینی. ایران ـ قم
با سلامت وارد آنکارای ترکیه شدم. به هیچوجه نگران نباشید. حالم خوب و راحت هستم.(1)
خمینی
این تلگراف در روز 13 آبان 1343 ارسال شد و در همان روز از همان مبداء نامهای به این شرح نوشتند:
نور چشم محترم، آقا مصطفی ـ ایّدهالله تعالی و وفّقه لمرضاته
بحمدالله تعالی و له الشکر که قبل از ظهر روز چهارشنبه وارد آنکارا [در] ترکیه شدم به سلامت. هوای اینجا بهتر از قم است. شماها از جهت من نگران نباشید. حالم خوب است و نگرانی بحمدالله نیست. خداوند انشاءالله خیر مقدر فرماید. آنچه لازم است تذکر دهم، علاوه بر آنکه به جمیع خویشاوندان و بستگان پس از ابلاغ سلام سفارش کنید به صبر جمیل و عدم فزع(2)، به هیچوجه تشبث نکنید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده واقع خواهد شد. آنچه لازم است به شما تذکر دهم آن است که اگر رضای خداوند تعالی و رضای مرا میخواهی، با مادر و خواهران و برادر و بستگان مطلقاً حُسنرفتار نمایید. همه محتاج به حُسنسلوک شما هستند. تقاضا میکنم به همه خوشرفتاری نمایید. وقت حرکت گفته شد که اگر میل دارید خانواده بیایند مانع ندارد، اینجا هم تکرار شد. لکن با کمال میلی که به ملاقات همه دارم راضی نیستم بیایند و بیایید، زیرا به شماها و ایشان بد میگذرد در محل غربت. برای من وسایل راحت فراهم خواهد شد، انشاءالله تعالی. لازم است چیزهایی را که مینویسم، بدهید بیاورند. بناست از شما بیایند بگیرند و بیاورند. آنچه یادم است مینویسم و اگر چیزی را فراموش کردم شما بفرستید: کتاب مفاتیح، صحیفه سجادیه، مکاسب و حواشی. لباس از عبا و پیراهن و غیره. مهر و جانماز، انگشترها اینجاست. حوله هم بفرستید. برای این ماه وجه پیش آقای... است، بگیرید شهریه را بدهید. برای تتمه زغال هم بگیرید.(3)
امام خمینی(ره) در 19 آبان 1343 نامه دیگری به آیتالله سید مصطفی خمینی نوشتند که متن آن چنین است:
بسمالله الرحمن الرحیم
5 رجب 1384
نورچشمی، بحمدالله تعالی با سلامت قبل از ظهر روز حرکت از قم وارد آنکارا شدم و له الشکر حالم خوب است، شماها نگران نباشید. آنچه از طرف خداوند تعالی مقدر شده است جمیل است. خداوند توفیق خدمت به همه ما عنایت فرماید. لازم است در موضوع مادر و خواهرها و احمد و بستگان به شما تأکید کنم، رضای خداوند و رضای من در حُسن سلوک با آنهاست. مادر خیلی احتیاج به خدمت دارد، باید از هر حیث مادی و معنوی رضایت او را به دست آورید، نگذارید نگرانی پیدا کند، راحتی او را فراهم کنید.
بناست ما را به «بورسا»(4) که علیالمذکور یک شهر مذهبی است ببرند، اگر ممکن شد از آنجا هم اطلاع میدهم. شما از سلامت خودتان مرا مطلع کنید. اگر ممکن شد کتابهای درسی فقه مرا یعنی مکاسب و حواشی را به وسیله سفارت ایران بفرستید. کاغذ هم لابد به وسیله سفارت باید بنویسید. تتمه پول زغال آقای طباطبایی را بدهید. شهریه را اگر ممکن شد بگیرید بدهید. از خوراکی خشکبار از قبیل گز و پسته بفرستید مانع ندارد.
باز هم تکرار میکنم که حالم خوب است و محتاج استراحت بوده و هستم. جزیی وجهی به دخترها میدادم، از وجه خمین و تتمه را از سهم سادات بدهید. شهریه مادر را بدهید. احمد را راضی نگه دارید، شهریهاش را بدهید.
به من در تهران گفتند، اگر خانواده را بخواهید میفرستیم، لکن صلاح نیست. اینجا به ایشان بد خواهد گذشت، من هم از ناراحتی ایشان ناراحت خواهم شد. لباس لازم نیست بفرستید، مگر عبا.
در خاتمه سلامت همه را طالب هستم. به همه دوستان و اصحاب سلام میرسانم و از همه امید عفو دارم. قهراً در وضع تخفیف داده میشود. از خداوند متعال، حسن عاقبت و عافیت برای خودم و شماها خواستارم. والسلام علیکم.
روحالله الموسوی الخمینی
به گماشتگان سلام برسانید.
به حضرتین اخوین محترمین(5) لدی الملاقات(6) سلام مخصوص برسانید. والسلام.
خمینی
«وسیله» و «حاشیه» را هم بفرستید. شاید آنها را به وسیله پست هم برای سفارت ایران در آنکارا بفرستید، برسد. لکن بهتر آن است که به سازمان(7) رجوع شود و با اطلاع آنها باشد.(8)
در همان روز (19 آبان 1343) امام خمینی(ره) وکالتنامهای به این شرح نوشتند:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله عَلَی السَّرَّاء و الضَّرَّاء(9) والسلام علی محمد و آله الطاهرین.
و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر در کلیه امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند برای تأمین شهریه طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محالّ مقرر خود. و وصی اینجانب هستند. و وصینامهام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده دارم احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیه خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیه وصیتنامهام عمل شود. مراد از «نورچشمی» که در صدر ورقه نوشتهام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایّده الله تعالی ـ است، «و أُوصِیهِ بِتَقوَی اللهِ و إِطَاعَهِ اَمِرهِ؛ و اَرجُو مِنهُ الدُّعَاء فِیالحَیوهِ و الوَفَاهِ».(10)
5 رجب المرجب 1384
روحالله الموسوی الخمینی(11)
23 آبان 1343، امام خمینی(ره) در پیامی از بورسا در ترکیه نوشتند:
بسمالله الرحمن الرحیم
پنجشنبه نهم شهر رجب 84
نور چشم محترم، مصطفی خمینی ـ ایّدهالله تعالی و اعزّه ـ من اکنون در بورسای ترکیه بحمدالله با سلامت زندگی میکنم و حالم خوب است. نگران من نباشید. آنچه مقدر است از جانب خدای تعالی جمیل و مورد تشکر است. قبلاً تلگرافی کردم و کاغذی نوشتم. شما به وسیله سازمان(12) از سلامت خودتان مطلعم نمایید، و در صورت موافقت آنها کتاب «مکاسب» و حواشی آن را با «وسیله» و «حاشیه» و «رسائل» را بفرستید. اگر عبای زمستانی را هم بفرستید با چند پیراهن و شلوار بد نیست. لازم به تذکر نیست که باید با مادر و متعلقین با کمال مهربانی و عطوفت رفتار نمایید، مخصوصاً خدمت کنید به مادر که رضای خدای تعالی در آن است. هوای اینجا از ایران بهتر است. در هر صورت برای من به هیچوجه نگران نباشید، و راضی نیستم به هیچوجه تشبث به هیچکس نمایید. خداوند تبارک و تعالی حاکم است و نِعمَ الحَکَم. وصیت من همان است که در وصیتنامه نوشتم. اثاث منزل، همه مال مادر است. کتب هم مال شماست. برای من پس از فوت، چند (:ده) سال روزه و دو ـ سه سال نماز استیجار نمایید. از خداوند تعالی توفیق شما و تأییدتان را خواستارم.
روحالله الموسوی الخمینی
به همه متعلقین خصوصاً مادر سلام برسانید. هیچیک نگران من نباشید. حالم خوب [است].(13)
پینوشتها:
1- صحیفه امام، ج1، ص 427.
2ـ بیم؛ زاری و فریاد.
3- صحیفه امام، ج1، ص 428.
4- یکی از شهرهای ترکیه.
5- آقایان: سیدمرتضی پسندیده و سیدنورالدین هندی.
6- در هنگام دیدار.
7- سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک).
8- صحیفه امام، ج1، صص 429-430.
9- شادی و سختی.
10- وصیت میکنم او را به پرهیزگاری و پیروی از خداوند، و از او در حال حیات و وفاتم امید دعای خیر دارم.
11- صحیفه امام، ج1، ص431.
12- سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک).
13- صحیفه امام، ج1، ص432.
تعداد بازدید: 7489