احمدرضا امیری سامانی
18 آذر 1396
یکی از نتایجی که از انتشار اسناد ساواک در سالهای اخیر به دست آمد، شناسایی نیروهای انقلابی فعال اما ناشناخته در جریان نهضت امام خمینی(ره) است. نیروهایی که بهرغم تلاشهای فداکارانه انقلابی و نقش برجستهای که در پیروزی انقلاب داشتهاند، آنطور که شایسته جهد و تلاششان بوده، شناخته و معرفی نشدهاند. اما در سالهای اخیر، در جریان بررسی اسناد و انتشار مجموعههای اسنادی، نقش بسیاری از این فعالان مورد توجه و بررسی قرار گرفت و معرفی گردید. آیتالله سید محمد صادق لواسانی، یکی از همین چهرههای مطرح انقلابی است که با وجود فداکاریها و تلاشهای فراوان در جریان نهضت اسلامی امام خمینی(ره)، از نگاه پژوهشهای انقلابی جا افتاده بود و کمتر اثری درباره زندگی انقلابی او منتشر شده بود. درحالی که سابقه دوستی او با امام خمینی(ره) به دوران جوانی در حوزه علمیه اراک بازمیگردد. از این روست که پنجاه و نهمین اثر از مجموعه کتابهای «یاران امام به روایت اسناد ساواک»[1] در 623 صفحه، به زندگی و مجاهدتهای آیتالله لواسانی اختصاص یافت.
آیتالله لواسانی از اوایل دهه 1340 وارد نهضت اسلامی و تا پیروزی انقلاب اسلامی، بارها دستگیر و زندانی شد و در نهایت ساواک او را بین سالهای1353 تا 1356، به مدت سه سال به هشتپر طوالش تبعید کرد. ساواک درمورد او، به تبعید هم راضی نشد و در دفعات مختلف، دست به انتشار اعلامیههای تخریبی علیه وی زد.
اما دلیل این عداوت و سختگیری ساواک علیه آیتالله لواسانی بازمیگردد به فعالیتهای سیاسی و انقلابی او در آن دوران؛ موضوعی که فراتر از انتشار اعلامیه و انجام سخنرانیها بود. او در دوران تبعید امام به ترکیه و عراق، ارتباط مستقیم با ایشان داشت، بهطوری که وکالت دریافت وجوهات شرعیه در این دوران، از سوی امام به او سپرده شده بود. این موضوع سبب شده بود تا رژیم به هر ترتیبی مترصد پیدا کردن کانالهای ارتباطی او با امام در تبعید و قطع مسیر پرداخت وجوهات باشد. آرزو و هدفی که هیچگاه بهطور قطعی محقق نشد.
با نگاه به کتاب، متوجه میشویم که آیتالله لواسانی از جمله روحانیونی بود که تقریباً در تمام حوادث پرالتهاب آغازین نهضت امام خمینی(ره) در کنار ایشان بود. او پیش از آغاز نهضت، در حوزه علمیه اراک با امام همکلاس بود و این سابقه دوستی بعدها به قم و آغاز نهضت کشیده شد. آیتالله لواسانی و امام خمینی از شاگردان برجسته آیتالله حائری بودند که به همراه استاد از اراک به قم رفته و پس از مدتی در مدرسه «دارالشفاء» با همدیگر همحجره شدند. پس از مدتی، با همکاری مادر آیتالله لواسانی، دختر «حاج شیخ محمد ثقفی تهرانی» به عقد امام درآمد. همکاری آیتالله لواسانی و امام خمینی هم در همان مدرسه دارالشفاء آغاز شد. در مقطعی که امام در این مدرسه، اخلاق و فلسفه تدریس میکردند، آیتالله لواسانی نیز تصدی امور حجرههای مدرسه را بر عهده داشت. در سال 1314ش، علمای قم، از جمله سید محمد باقر خوانساری، سید صدرالدین صدر و سید محمد حجت، به اتفاق، آیتالله لواسانی را به تولیت مدارس فیضیه، دارالشفاء و خان انتخاب کردند. این مدیریت شش سال ادامه داشت. پس از آن، او در سال 1321 به تهران مهاجرت کرد.
اما پس از ارتحال آیتالله بروجردی در سال 1340، رژیم که تصور می کرد روحانیت بدون زعیم مانده و میتواند قدرت نمایی کند، چالشها و مخالفتهای خود با روحانیون را آغاز کرد که سرآغاز این اقدامات، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. با اعتراض امام و دیگر مراجع، آیتالله لواسانی نیز در تهران علیه این لایحه موضع گرفت که در نهایت باعث عقبنشینی رژیم از تصویب این لایحه شد. موضوعی که بعدها در دی 1341 با لباسی جدید به نام انقلاب سفید مجدداً مطرح شد و علما به آن اعتراض کردند. شاه برای ترساندن علما، در بهمن 1341 به قم سفر کرد. با انتشار زمزمههای سفر، آیتالله لواسانی به قم و منزل امام خمینی رفت. طوری که وقتی حسن پاکروان - رئیس وقت ساواک - پیشاپیش سفر شاه، به منزل امام رفت، آیتالله لواسانی را در کنار ایشان دید.
چند روز بعد از این ملاقات، شاه به قم سفر کرد و در سخنرانی معروف خود، به علما و روحانیون توهین کرد و اعتراضات آنها را در راستای اقدامات حزب توده معرفی کرد. اقدامی که باعث انتشار اعلامیه معروف علما و تحریم عید نوروز 1342 گردید. این اعلامیه به امضای آیتالله لواسانی نیز رسید. به دنبال این اعلامیه، کماندوهای پهلوی، در روزدوم فروردین 1342 و همزمان با شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مراسم عزاداری مدرسه فیضیه هجوم برده و دست به کشتار عزادارن و طلاب فیضیه زدند. آیتالله لواسانی، در این روز در قم و در منزل امام حضور داشت.
سرانجام، تنش میان رژیم و روحانیت، در خرداد 1342 بالا گرفت. ساواک در سند مورّخ 6 خرداد 1342، از فعالیت تعدادی از روحانیون، از جمله صادق لواسانی، ابراز نگرانی کرده است. این نگرانی در سند مورخ 10 خرداد 1342 بیشتر به چشم میآید. تا اینکه تنشها پس از سخنرانی معروف امام خمینی(ره) در 13 خرداد 1342 به اوج خود رسید و رژیم، اقدام به دستگیری عجولانه امام کرد. متعاقب این حرکت، مردم در 15 خرداد 1342، قیام تاریخی پانزدهم خرداد را رقم زدند و به خیابانها ریختند. در این روز، منزل آیتالله لواسانی محل تجمع جمعی از روحانیون معترض بود. پس از این اجتماع، آیتالله لواسانی به نمایندگی از روحانیون تهران، برای اطلاع از وضعیت امام خمینی، عازم قم شد.
نیروهای ساواک، امام را به زندان باشگاه افسران، پادگان قصر و زندان عشرتآباد منتقل کرده بودند. در روز 11 مرداد 1342، امام خمینی به منزلی تحت نظر ساواک در داوودیه تهران منتقل شدند و پس از سه روز به قیطریه رفتند و هشت ماه را در منزل آقای روغنی محبوس بودند. در این مدت، آیتالله لواسانی از نزدیکترین افراد به امام و جزء معدود کسانی بود که میتوانستند به این منزل وارد شوند.
پس از بازگشت امام به قم، در فروردین 1343 نیز آیتالله لواسانی همچنان در کنار ایشان بود و در همان زمان بود که به عنوان نماینده تام الاختیار امام در زمینه وجوهات شرعیه منصوب شد. یکی از اولین گزارشهای ساواک در اینباره بازمیگردد به سند مورّخ 17 تیر 1343 که در آن از نقش آیتالله لواسانی یاد شده است. اما وظایف آیتالله لواسانی از آبان 1343 به بعد، مهمتر و پررنگتر شد.
موضعگیری شدید امام علیه کاپیتولاسیون موجبات دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه را در 13 آبان 1343 فراهم کرد. از این تاریخ به بعد، آیتالله لواسانی به عنوان حلقه رابط میان مردم و امام در تبعید مطرح گردید. او در روز ششم دی 1343 برای آگاهی از احوال امام، وارد ترکیه شد. در اواخر سال 1343، حساسیت ساواک نسبت به وی افزایش یافت. حتی بعدها ساواک در سال 1344، با سفر آیتالله لواسانی به مکه مخالفت کرد.
آیتالله لواسانی از اوایل سال 1345 در لیست روحانیون مخالف رژیم قرار گرفت. مضاف بر اینکه، منزل او محل اجتماع مخالفین حکومت پهلوی بود. تا اینکه سرانجام، در سال 1351، ساواک او را به جرم جمعآوری وجوهات شرعیه برای کمک به مخالفین دستگیر و به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری منتقل کرد. او پس از آزادی از زندان در بهمن 1351، فعالیت خود را گسترش داد. ساواک که دیگر آیتالله لواسانی را به عنوان عنصری خطرناک قلمداد کرده بود، بین سالهای 1351 تا 1353 اقدام به انتشار اعلامیههای کذب و اتهامآمیز علیه او کرد، اما این اقدامات نتیجه معکوس داد. آیتالله لواسانی مجدداً در تیرماه 1353 به جرم ترغیب مردم به اتحاد علیه رژیم دستگیر شد. ساواک پس از برگزاری کمیسیون امنیت اجتماعی درمورد او، نهایتاً تصمیم به تبعید وی به هشتپر طوالش گرفت. این تبعید با وجود کهولت سن و بیماری او و هوای سرد محل تبعید، سه سال به درازا کشید.
مدت کوتاهی پس از بازگشت آیتالله لواسانی از تبعید، شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی، موج جدیدی از مبارزات را رقم زد. از اقدامات آیتالله لواسانی در این روزها، امضای اعلامیههایی بود که در مخالفت رژیم منتشر میشدند. آیتالله لواسانی حتی در سال 1357، به بهانه زیارت عتبات عالیات از ایران خارج شد و از آنجا به ملاقات امام در نجف رفت. این آخرین دیدار او با امام، در دوران تبعید بود و باقی دیدارهای امام با این یار دیرین، در وطن محقق شدند.
مجلد پنجاه و نهم مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک، در پاییز 1395 توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر شده است. کتاب با سخن ناشر آغاز میشود و پس از بررسی زندگی آیتالله لواسانی در 37 صفحه – که نکتههایی از آن را در بالا خواندید - وارد بخش اسناد میشود. اسناد کتاب در 531 صفحه و بهترتیب تاریخ تنظیم شدهاند. اولین سند به پانزدهم اسفند 1342 بازمیگردد و آخرین سند نیز مربوط میشود به بیستم مهرماه 1357. مرکز بررسی اسناد تاریخی، به جهت تکمیل اطلاعات برای محققین، اطلاعات تکمیلی و یا مورد نیاز اسناد (از قبیل زندگینامه رجال، شرح وقایع و ...) را در ضمیمه همان اسناد اضافه نموده است و باید اذعان نمود که کلیه اسناد کتاب، گزارشات و مکاتباتی هستند که از پرونده انفرادی آیتالله لواسانی در ساواک استخراج شدهاند.
در صفحه 531، به فهرست اعلام کتاب میرسیم که شامل نمایه افراد و اماکن میشود. ضمائم کتاب هم دربرگیرنده تصاویر منتخب اسناد و تصاویری منتخب از آیتالله لواسانی در دورههای مختلف زندگی است. آیتالله لواسانی در هشتم مهر 1369 و در 89 سالگی از دنیا رفت.
[1] یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب پنجاه و نهم (آیتالله حاج سید محمد صادق لواسانی)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1395، 623صفحه
تعداد بازدید: 3345