رضا نیکوکار
28 دي 1396
1
به طیب حاجرضایی و همه شهیدان انقلاب:
عشق فتوا داد و شوری بیحساب آغاز شد
از دل بازار فصل اعتصاب آغاز شد
وحی نازل بود واژهواژه بر لبهای تو
لب که واکردی سرود انقلاب آغاز شد
قصه خال لبت میخانه به میخانه رفت
داستان مستی از وقت شراب آغاز شد
یکطرف جانباختن یکسوی دیگر باختن
اینچنین بین دوراهی انتخاب آغاز شد
از تبر هرگز نترسیده نهال انقلاب خون یاران پای این سرو تناور ریخته
آسمان غرق تماشای تو و بال و پرت
لذت پرواز را میپروراند در سرت
چشمهای خیس از شوق شهادت داشتن
این خود عشق است میکوبد دمادم بر درت
جا ندارد مرگ در قاموس اقیانوسها
سر برون میآورد ققنوس از خاکسترت
دیدنیتر میشود دریا اگر توفانی است
ای تمام رودها جاری به سمت باورت
جان فدای آرمانت میکنی و میروی
تا بماند جاودان نام بلند کشورت
کیستی ای آن که در سوگت چنین بیاختیار
اشک میریزند مردان قدر پشت سرت
میروی با رفتن خود هم بیاموزی به ما
خط به خط اندیشههای ناب را از دفترت
مرگ برما باد اگر از غیرت ما کم شود
مرگ بر ما باد اگر خالی بماند سنگرت
عشق تو رویاند از خون شهیدان لاله را باز کردی از گلومان بغض چندین ساله را
گرچه مام میهن من زخم خورده بارها
بازهم در آستین میپروراند مارها
مارهایی خوشخط و خالاند بین ما هنوز
عاملان گرمی بازار استکبارها
با تمام نیشهایی که ز خود خوردیم باز
انقلاب ما گلی بوده میان خارها
عشق توفان است اما نوح وقتی ناخداست
میرسد سالم به مقصد کشتی زوارها
هرکسی که دست بیعت داده با مولای خویش
سربلند از امتحان بیرون میآید بارها
مرد ره میخواهد و چشم بصیرت راه عشق
بر زمین هرگز نمانده پرچم ایثارها
در مصاف فتنهها تنها نمیماند «علی»
تا نفس دارند در این مملکت «عمارها»...
2
به شهدای قیام 15 خرداد:
با کفنهاشان برای بزم خونین آمدند
لشکر فرهادها با جان شیرین آمدند
رخت خونین شهادت جامه احرامشان
کاروان در کاروان با ذکر «یاسین» آمدند
تا لقاءالله راهی نیست، نزدیک است وصل
قاصدکها روی بال مرغ آمین آمدند
شوکران آرید نزد تشنگان روی دوست
عاشقان جانبهکف با جام زرین آمدند
صبح بهمن از دل خرداد میآید برون
دردمندان با غمی در سینه سنگین آمدند
این کبوترهای خونینبال با شوق وصال
از ورامین... از ورامین... از ورامین آمدند
تعداد بازدید: 2572