جعفر گلشن روغنی
05 بهمن 1396
سرکوب خونین و شدید قیام 15 خرداد 1342 در شهرهای تهران و قم و ورامین و شیراز و پس از آن زندانی و حبس خانگی شدن امام خمینی به عنوان رهبر قیام به همراه بازداشت و زندانی شدن و محاکمه تعداد زیادی از عوامل تظاهرات روز 15 خرداد و سرانجام اعدام طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی، به عنوان سرکردگان مخالفان حکومت پهلوی در 11 آبان 1342، سبب شد تا بغض عمیق و ناراحتی فراوانی در دلهای همراهان نهضت امام خمینی جای بگیرد و زمینهساز ابراز اعتراضهای کلامی، قلمی و عملی بعدی شود.
در این میان شاعران نیز اقدام به سرودن اشعاری چند در اینباره کردند و بهگونهای احساسات خود و مردم آسیبدیده را بازگو نمودند. البته واضح و بدیهی است که اینگونه اشعار در آن زمان اجازه انتشار نداشتند و چنانچه برخی از آنها به صورت مخفی منتشر میشدند، نام شاعر آنها مشخص نبود تا مبادا گرفتار نیروهای امنیتی و نظامی حکومت پهلوی شود.
یکی از اشعاری که در اینباره سروده شد، شعری است که عنوان «دوازدهم محرم یا پانزدهم خرداد ماه» بر خود دارد و متن آن از میان اسناد ساواک به دست آمده است. درباره شاعر و زمان سرایش شعر، هیچ اطلاعی در دست نیست، اما با توجه به دو نکته میتوان زمان تقریبی سرایش و انتشار آن را دی سال 1342 دانست.
1- در میان اسناد ساواک درباره فعالیتهای امام خمینی، برگهای بینام و نشان، حاوی شعر یاد شده، دیده میشود که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) آن را به عنوان یکی از اسناد نهضت امام در ایام آذر و دی 1342 منتشر کرده است. به نظر میرسد این برگه در آن روزها در میان مردم به صورت مخفیانه منتشر شده و دست به دست میگشته است، یا این که روی دیوارها چسبانده میشده و ساواک آن را به عنوان سندی مربوط به امام خمینی حفظ کرده است.
2- با توجه به محتوای شعر یاد شده و ذکر نام طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی و بیان تلویحی شهادت آن دو، میتوان تاریخ سرودن این شعر را مدتی بعد از تاریخ اعدام آنها توسط حکومت پهلوی در 11 آبان 1342 دانست.
متن شعر یاد شده که در قالب مُخَمّس (شعری که هر بند آن پنج مصراع باشد) سروده شده، چنین است:
شاه را چون روبهان بردند از پیش سپاه/ آیتاللهالخمینی حافظش لطف اله
شهر قم گردید اندر پانزده خرداد ماه/ از جفا و جور این سفاک بیدین قتلگاه
پاره پاره نوجوانانی نیامد در شمار
از جبین آن جوانان نور ایمان مشتعل/ جملگی بودند اندر عزم کوهی مستقل
کشته گردیدند، گردیدند آغشته به گِل/ خاکشان گردید گِل از اشک چشم و خون دل
بیکفن در زیر گِل خفتند در آغوش یار
حاج اسماعیل و طیب آن دو مرد پاکزاد/ باوفا و باصفا کردند رو سوی جهاد
عاقبت دست قضا از جور چرخ کجنهاد/ جسمشان گردید رنگین ز تیر پُرعناد
رحمت و عفو و رضا بادا نثار آن دو ثار[1]
[1] سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج2 (قیام 15 خرداد 1342 و پیامدهای آن -1)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386ش، صص 160 و 168
تعداد بازدید: 4200