راوی: محمدمهدی کتیبه
26 آذر 1397
روز 16 خرداد 1342 در دانشکده افسری آمادهباش اعلام گردید و همه افسران و دانشجویان به طور مسلح آماده دریافت و اجرای دستورهای مافوق بودند، احتمال اینکه با مردم رویارو شویم بود و از این بابت مضطرب و نگران بودم. این مسئله در چهره و قیافه من کاملاً مشهود بود دانشجویان وابسته به ضداطلاعات رژیم شاه چون از تمایلات مذهبی من آگاه بودند مرتب به من میگفتند: خمینی شما را گرفتند؛ من هم در جواب و نیز برای رد گم کردن میگفتم: به من مربوط نیست. یک نفر از آنها دایماً میگفت: اگر اعلیحضرت به تو تفنگ بدهد و بگوید آقای خمینی را بکش، چه کار میکنی؟ میگفتم: هیچوقت چنین چیزی به من نمیگوید. میگفت: اگر گفت چه؟ در پاسخ گفتم: من این کار را نمیکنم. اینها همینجوری مرا زجر روحی میدادند؛ در شرایطی که من از کشتوکشتار مردم ـ که از طریق رادیو اعلام میشد ـ شدیداً ناراحت بودم.
دانشجویان ضداطلاعات، افسران را تحریک میکردند تا در مقابله با تظاهرات، مردم را به شدت تنبیه کنند. در همان اواخر روز 15 خرداد 1342 روی تخت خوابم بودم، یکی از همین دانشجوها آمد و اهانتی به امام کرد که خیلی ناراحت شدم. من همینجور که روی تخت خوابیده بودم بلند شدم و مثل آدمهای دیوانه شروع به داد و فریاد کردم که «ولم کنید بیشرمها، چه کار به من دارید؟ من یک نماز میخوانم و یک روزه میگیرم، به من چه که آقای خمینی را گرفتهاند؟ چرا اذیت میکنید؟ چرا دست از سر من برنمیدارید؟ من بیچاره شدم، شما مرا کشتید، ولم کنید.» داد و فریاد شدیدی داخل آسایشگاه عمومی راه انداختم، همه ساکت ایستاده بودند و مرا میدیدند. من هم مثل دیوانهها داد و فریاد میزدم و هرچه عقده از صبح در من جمع شده بود، بیرون ریختم. شاید حکمت خداوند بود که با این کار دیگر کسی سراغ من نیاید. آنها که دیدند با یک آدم دیوانه روبهرو شدهاند، دیگر سراغ من نیامدند تا سر به سر من بگذارند یا حتی از من سؤال بکنند.
من با چند نفر از دانشجویان قرار گذاشتیم در صورت رویارویی با مردم، به هیچوجه دستورهای مافوق خود را اجرا نکنیم و حتی بر ضد ارتش و نیروهای مسلح موضع بگیریم. آقای فتورایی، محبی، موسوی و سهرابی از کسانی بودند که با من در این عهد و پیمان همقسم شده بودند.
خوشبختانه دانشجویان را از دانشکده افسری بیرون نیاوردند، شاید هم میدانستند که دانشجویان افراد تحصیلکردهاند و مثل یک سرباز عادی بیسواد نیستند که هر دستوری به آنها دادند، عمل کنند. بدینصورت دانشکده در آمادهباش بود، ولی در بیرون از دانشکده از دانشجویان استفاده نکردند.
منبع: خاطرات سرهنگ محمدمهدی کتیبه، تدوین محمدرضا سرابندی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 53 تا 54.
تعداد بازدید: 2150