زهرا رنجبر کرمانی
25 اسفند 1398
آیتالله دکتر محمد مفتح در سال 1307ش. در خانوادهای روحانی در شهر همدان چشم به جهان گشود. فراگیری علم را نزد پدر آغاز کرد و پس از اتمام دبستان وارد مدرسه علمیه شد. دکتر مفتح برای ادامه تحصیل علوم دینی در 16 سالگی به قم مهاجرت کرد[1] و در مدتی نه چندان طولانی با تلاش و پشتکار به درجه اجتهاد رسید. وی به دلیل علاقه به فراگیری علوم جدید و تحصیلات دانشگاهی در سال 1332ش. در رشته معقول دانشگاه تهران مشغول تحصیل و در سال 1344 موفق به اخذ دکتری در این رشته شد.[2]
دکتر مفتح در کنار آیات مطهری، بهشتی و تنی چند از روحانیون با الهام از رهنمودهای امام خمینی در هدایت مبارزات مردمی علیه حکومت پهلوی نقش بهسزایی داشت. در عرصه نبرد با استعمار فرهنگی و در انسجام نیروهای مذهبی تلاش میکرد و با ایراد خطابههای متقن برای نسل جوان در مجامع گوناگون، نیرنگهای استعمارگران را در جهت اشاعه و رشد فرهنگ استعماری آشکار میساخت. عملکرد وی امام خمینی را متقاعد ساخت که ایشان را در سالهای 40 ـ 42 مأمور به حضور در استان خوزستان کند. دکتر مفتح در کوتاه زمانی توانست وضعیت عمومی شهرهای استان را دگرگون کند تا جاییکه ساواک از حضور وی در استان احساس خطر کرد و از ورود وی به آنجا ممانعت به عمل آورد.[3]
دکتر مفتح برای اعتلای آگاهی نسل جوان، شکلدهی به انگیزههای مبارزه با حکومت پهلوی وتربیت مدیران و رهبران آینده جامعه با همفکری آیتالله بهشتی تجمعی به نام «کانون اسلامی دانشآموزان قم»[4] و در دهه 40 به منظور معرفی اسلام حقیقی از طریق نشر کتب در موضوعات مختلف، تشکیلاتی با عنوان «جلسات علمی اسلامشناسی» تأسیس کرد. در این تشکیلات علاوه بر تألیف و ترجمه و انتشار کتاب، نویسندگان زیادیتربیت شدند تا بتوانند پاسخگوی نسل جوان آن روزگار باشند. ساواک که به تأثیر عمیق این مجمع پی برده بود به سرعت آن را تعطیل نمود.[5]
با آغاز نهضت امام از ابتدای دهه 40 دکتر مفتح نیز مانند دیگر شاگردان امام خمینی در صحنه سیاست حضوری فعال یافت و از جمله روحانیونی بود که علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به افشاگری پرداخت. وی در سال 1342 با آیتالله کمالوند ارتباط داشت و در جریان محرم آن سال در آبادان پیشقدم مبارزه با حکومت پهلوی بود. سخنرانیهای تند و بیپروای وی علیه حکومت پهلوی در روزهای تاسوعا و عاشورا باعث مشد ساواک از ادامه مجلس وی ممانعت به عمل آورد.[6]
پس از تبعید امام خمینی، طلاب و روحانیون برای حفظ و اداره حوزه علمیه قم جامعه مدرسین را تأسیس کردند. دکتر مفتح در این تشکیلات که پیشینه آن به زمان ارتحال آیتالله بروجردی بازمیگشت و پس از آغاز نهضت امام خمینی در راه کمک به آن منسجمتر شد، نقش مؤثر و کلیدی داشت. این تشکیلات نهایتاً به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به فعالیت خود ادامه داد.[7]
فعالیتهای مبارزاتی دکتر مفتح و نقش مؤثرش در بیداری نسل جوان باعث شد که در سال 1347 از تدریس در دبیرستانهای شهر قم که پس از اتمام دانشگاه و همزمان با تدریس در حوزه علمیه در آنها مشغول به کار شده بود بازداشته شده، به نواحی بد آب و هوای جنوب ایران تبعید گردد.[8] پس از پایان مدت تبعید از حضور وی در شهرستان قم جلوگیری به عمل آمد و در سال 1349 مجبور به اقامت در تهران گردید. این رویداد نقطه عطفی در زندگی وی بود و سبب ارتباط نزدیکتر ایشان با شخصیتهای علمی و اندیشمندان اسلامی و دانشجویان گردید. در همین سال به دعوت دانشکده الهیات دانشگاه تهران در این دانشکده مشغول به تدریس شد و همزمان به دعوت «انجمن اسلامی دانشگاه تهران» به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گمارد. جلسات سخنرانی وی روز به روز پرجمعیتتر و پرشورتر برگزار میگردید.[9]
دکتر مفتح که مسجد را پایگاه مبارزه علیه حکومت پهلوی قرار داده بود، در مسجد الجواد و پس از بسته شدن این مسجد در سال 1352 در مسجد جاوید به تشکیل کلاسهای عقاید، دعوت از خطبا و... مبادرت کرد. فعالیت گسترده و استقبال فراوان مردم بهویژه نسل جوان باعث شد ساواک در آذر 1353 به مسجد جاوید هجوم آورده، آیتالله خامنهای و دکتر مفتح را دستگیر و به زندان اندازد و مسجد را نیز تعطیل کند.[10] دکتر مفتح اما از پا ننشست. پس از آزادی از زندان در سال 1354 عهدهدار اقامه نماز در مسجد نوپای قبا گردید و هسته مبارزاتی دیگری در این مسجد و دگربار پایگاهی برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی تشکیل داد. وی در این مسجد علناً بر رهبری امام خمینی در نهضت تأکید مینمود.[11] دکتر مفتح در سفر به مصر از دو تن از استادان برجسته اقتصاد اسلامی دانشگاه الأزهر دعوت کرد به ایران آمده و در سالگرد تأسیس صندوق قرضالحسنه مسجد قبا سخنرانی نمایند. ساواک اما از اجرای این برنامه جلوگیری کرد.[12]
مقارن با رمضان 1356 حکومت پهلوی به دلیل فشارهای بینالمللی و بیداری ملت مجبور شد سیاست فضای باز سیاسی اتخاذ کند. این مسأله روحانیت را برای سرنگونی حکومت مجهز و مصممتر نمود. دکتر مفتح نیز با استفاده از این سیاست، مسجد قبا را به یک پایگاه مبارزاتی قوی در پایتخت تبدیل نمود. استقبال از برنامههای این مسجد چنان بود که برای اولینبار در تاریخ معاصر ایران جلساتی با حضور بیش از سی هزار نفر تشکیل شده و خیابانهای اطراف مسجد مملو از جمعیت میگردید. انتشار و پخش اعلامیههای امام، کتب ممنوعه و پیامها و اطلاعیههای شخصیتهای مؤثر از برنامههایی بود که به حرکت اسلامی وسعت میبخشید.[13] دکتر مفتح که در سازماندهی و شکلدهی به مبارزات مردم نقش تعیینکنندهای داشت، در روز 13 شهریور 1357 مقارن با عید فطر امامت نماز عید را عهدهدار شد و بیش از 50 هزار نفر علیرغم حضور نیروهای مسلح حکومت در آن شرکت کردند. در این تجمع قرار تجمع بعدی در روز 16 شهریور گذارده شد. تجمع 16 شهریور با مداخله نیروهای ارتش به خشونت کشیده شد و دکتر مفتح به شدت مضروب گردید. در روز بعد یعنی 17 شهریور منزل وی محاصره و ایشان دستگیر و راهی زندان شد. وی بیش از 2 ماه در زندان به سر برد و با اوجگیری انقلاب اسلامی از زندان آزاد گشت.[14]
دکتر مفتح از بنیانگزاران جامعه روحانیت مبارز بود که در سالهای انقلاب ضمن تماس با امام، رهبری و برنامهریزی مبارزات را در تهران بر عهده داشت. وی به همراه آیتالله مطهری اساسنامهای جهت هر چه متشکلتر نمودن این نهاد اسلامی تدوین نمود. فعالیت وسیع و منظم دکتر مفتح در تأسیس و ادامه فعالیت این جامعه مؤثرترین عنصر در شکلگیری و راهبری جریانات انقلابی و به حرکت درآوردن مردم مسلمان در نهضت امام خمینی در جریان اوجگیری انقلاب بود.[15] با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی دکتر مفتح از سوی امام خمینی به عضویت شورای انقلاب انتخاب شد و چندی بعد مدیریت ستاد استقبال از امام را که در آن شرایط حساس کاری دشوار بود به عهده گرفت.[16]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر مفتح که آرمان وحدت حوزه و دانشگاه را از دهه 40 در سر داشت، در روز اول آبان 1358 اولین کنگره وحدت حوزه و دانشگاه را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار نمود. این بازوی قدرتمند امام خمینی سرانجام در 27 آذر 1358 در صحن دانشگاه توسط گروه فرقان به شهادت رسید.[17] امام خمینی در پیامی که به این مناسبت صادر کرد، شهادت دکتر مفتح را سبب افروختهتر شدن آتش نهضت اسلامی و متحرکتر شدن قیام ملت نامید.[18]
اسناد
1ـ تلاش ساواک برای اخراج دکتر مفتح از قم 6 /8 /1342[19]
متن سند
گیرنده: ریاست ساواک تهران
فرستنده: [ساواک قم]
تاریخ: 6 /8 /42
شماره: 1642/ق م
موضوع: آقای محمد حسینی بهشتی و مفتح
شماره پیرو: 15444/ س ت ـ 18 /7 /42
نامبردگان بالا از عناصر ناراحت فرهنگ قم هستند. با اداره فرهنگ قم مذاکره شد تا نسبت به انتقال آنان از طریق فرهنگ اقدام نماید. نتیجه متعاقباً به عرض خواهد رسید. ضمناً دو نسخه بیوگرافی تکمیل شده محمد حسینی بهشتی به پیوست ایفاد میگردد. بیوگرافی آقای مفتح پس از تکمیل ارسال خواهد شد.
از طرف رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم بدیعی صاحبالزمانی. پینوشت ریاست ساواک بخش فرهنگ و دانشگاه 12 /8 /42
اصل در پرونده شماره 5150 بایگانی است.
رونوشت نامه شماره 15444/ س ت ـ 18 /7 /42
ضمیمه و ارائه شود. 10 /9 /42
2ـ بازگرداندن دکتر مفتح از آبادان به قم توسط ساواک 19 /2 /1343[20]
متن سند
موضوع: گزارش وقایع روزانه
محترماً ساواک خوزستان به استناد گزارش شهربانی آبادان تلگرافی اعلام نمود دکتر محمد مفتح که از روحانیون افراطی مقیم شهرستان قم میباشد اخیراً به آبادان وارد شده. چون احتمال میرفت نامبرده روی منبر مطالب خلاف مصالح ایراد نماید، لذا وسیله شهربانی محل به شهرستان قم معاودت داده شده است.
نظریه: نامبرده در ایام محرم سالهای قبل در آبادان تحریکاتی نمود و علت طرد وی از محل به این مناسبت بوده است.
اقدامات انجام شده: به ساواک قم دستور داده شده اعمال وی را تحت نظر قرار دهد.
ملاحظه شد. 19 /2
آقای صابری در پرونده دکتر مفتح
3ـ تلاش ساواک برای طرد دکتر مفتح از آبادان 1 /4 /1343[21]
متن سند
از: آبادان
به: تهران
تاریخ: 1 /4 /43
شماره: 181
نظر به اینکه دو نفر از روحانیون آبادان به نامهای دکتر محمد مفتح و بهشتی با وجود تذکرات مکرر اندرزپذیر نبوده و شدیداً برخلاف مصالح مملکت سخنرانیهایی مینمایند، به نظر این ساواک اصلح است دو نفر نامبرده به قم بدرقه گردند. ضمناً آقای استاندار نیز مصراً پافشاری مینمایند که دو نفر نامبرده از منطقه طرد گردند.
علیهذا با توجه به حساسیت منطقه خواهشمند است در این مورد نظریه اعلام دارند. شریف
اداره کل سوم آن اداره و رئیس ساواک در تهران این نظریه اعلام دارد.
خیلی فوری
با نظر رئیس ساواک استان پیشنهاد تا دستور داده شود. 2 /4
عیناً اقدام به اداره ـ ارسال میگردد. شماره
[1]. یاران امام به روایت اسناد ساوک: شهید آیتالله دکتر محمد مفتح، ج 26، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382. صص سیزده و چهارده.
[2]. همان، صص پانزده و شانزده.
[3]. همان، صص هفده و هجده.
[4]. همان، ص نوزده.
[5]. همان، ص بیست.
[6]. همان، صص بیستوچهار و بیستوپنج.
[7]. همان، ص چهلوشش.
[8]. همان، صص شانزده و بیستوپنج.
[9]. همان، صص بیستوپنج و بیستوشش.
[10]. همان، صص بیستوهفت و بیستوهشت.
[11]. همان، صص بیستوهشت و بیستونه.
[12]. همان، ص سی.
[13]. همان، ص سیویک.
[14]. همان، صص سیوپنج و سیوشش.
[15]. همان، ص چهلوهفت.
[16]. همان، ص سیوشش.
[17]. همان، صص سیوهفت و پنجاه.
[18]. همان، ص پنجاهوهفت.
[19]. همان، ص 5.
[20]. همان، ص 14.
[21]. همان، ص 27.
تعداد بازدید: 1537