زهرا رنجبر کرمانی
07 مهر 1399
پیدایش سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا ساواک به سالهای استبداد و اختناق بعد از کودتای 28 مرداد باز میگردد. ساواک از دل فرمانداری نظامی بیرون آمد که به دستور فضلالله زاهدی تأسیس گردیده بود.[1] فرمانداری نظامی تهران پس از کودتا تجربه عملی 3 سالهای برای قلعوقمع مخالفان کودتا اندوخته بود. دستگیری، محاکمه و اعدام چهرههای برجسته فدائیان اسلام، انهدام شبکه مخفی افسران حزب توده و اعدام آنها، اعدام دکتر فاطمی وزیر امور خارجه دولت مصدق، زندانی کردن اعضای «نهضت مقاومت ملی» و مخالفان حکومت و تبعید آنها بخشی از خدمات فرمانداری نظامی به شاه بود. با وجود این، عوامل سیاسی ـ امنیتی حکومت به فکر ایجاد یک سازمان جدید و مجهز، طبق نمونه آمریکا و انگلیس برای کنترل و سرکوب ـ مشابه آنچه در غرب تجربه شده بود ـ افتادند تا آن را جایگزین فرمانداری نظامی کنند و همچنین بتوانند منافع غرب در ایران و منطقه را حفظ کنند.[2] وظیفه ساواک کسب اطلاعات برای حفظ امنیت ملی، کشفِ جاسوسی و مقابله با کسانی بود که قوانین مربوط به حفظ سلطنت را نقض میکردند و یا دست به مبارزه مسلحانه علیه حکومت میزدند. همچنین مواجهه با کلیه جرایم نظامی و جلوگیری از سوءقصد به جان شاه و خاندان سلطنت بر عهده ساواک بود.[3]
لایحه تأسیس ساواک در 19 مهر 1335 برای تصویب به مجلس فرستاده شد، اما تصویب آن علیرغم عجله حکومت با مخالفت برخی نمایندگان مواجه شد که سبب تأخیر در تصویب آن در مجلسین گردید. ظاهراً برخی نمایندگان به پیامدهای تأسیس چنین سازمانی در گسترش اختناق و سرکوب ملت آگاهی داشتند. بهطور مثال ابراهیم خواجهنوری یکی از سناتورهای مخالف لایحه در یکی از نطقهای خود درباره آن اظهار داشت: «میگویند در جهنم مارهایی وجود دارد که انسان از بیم آنها به افعی پناه میبرد. ما حاضریم مادامالعمر در ایران حکومت نظامی باقی بماند، ولی سازمان امنیتی با این اختیار و اقتدار تشکیل نشود.» لایحه در نهایت در بهمن 1335 به تصویب رسید، دولت اما دستور آغاز فعالیت آن را از مهر و آبان همان سال صادر کرده بود.[4] بنابراین فرمانداری نظامی منحل شد و ساواک از فروردین 1336 در دوران نخستوزیری منوچهر اقبال رسماً کار خود را آغاز کرد.[5] زمینهسازی برای آغاز فعالیت ساواک مهمترین دستور کار دولت اقبال بود، از اینرو اقبال در نخستین روز زمامداری خود حکومت نظامی را که از 28 مرداد 1332 آغاز شده بود لغو کرد و فردای آن روز سرلشکر تیمور بختیار را به عنوان معاون نخستوزیر و رئیس ساواک معرفی نمود.[6]
سازماندهی و آموزش نیروها و کادرهای سازمان به عهده دولت آمریکا بود و حتی شخص بختیار پس از گذراندن دوره آموزشی در آمریکا به مقام ریاست ساواک منصوب شد. برنامه کار و سیستم اداره ساواک را نیز کارشناسان آمریکایی طراحی کردند.[7] همچنین شاه از همکاریهای فنی سازمان اطلاعاتی اسرائیل، سیا و اف.بی.ای برای تشکیل ساواک استفاده کرد.[8] گرچه ساواک توسط آمریکا پایهگذاری شد، ولی بر اساس یک برنامه منظم اسرائیل جایگزین آمریکا شد و با تجهیز و آموزش ساواک آن را به بازویی قدرتمند برای استفاده و انجام عملیات در منطقه و حتی در سطح جهان تبدیل کرد.[9]
ساواک به تدریج شبکههای خود را گسترش داد. همچنین به واسطه وزارت کار اتحادیههایی ایجاد کرد که این امکان را به سازمان میداد تا اشخاصی را که به دانشگاه، ادارات و کارخانههای عظیم دولتی وارد میشدند با دقت بررسی و تفتیش کند.[10] ساواک در بسیاری از کشورها و شهرهای مهم دنیا دفتر نمایندگی داشت که علاوه بر کسب خبر از ایرانیان مقیم آن کشور یا شهر، خاصه دانشجویان و جلب و جذب اعضای رده بالای کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور سیاستهای کلان کشورِ مربوطه نسبت به شاه را رصد میکردند.[11]
ساواک مطابق سیستمی که کارشناسان آمریکایی طراحی کرده بودند، دارای 10 اداره کل بود که به صورت مستقل از یکدیگر فعالیت میکردند.[12] اما بخش زیادی از بدنامی ساواک در افکار عمومی، محصول عملکرد «اداره کل سوم» آن بود که به «اداره امنیت داخلی» شهرت داشت و سرنخ تمام جنایات، قتل، کشتار، شکنجه و دیگر اقدامات غیر انسانی سازمان به آن میرسید. بهطور کلی اصلیترین و مهمترین وظیفه ساواک پرورش همین اداره کل سوم بود. شاه بارها در سخنان خود خطاب به مسئولان ساواک تأکید کرده بود که تشکیلات داخلی (اداره کل سوم) باید همیشه یک یا چند قدم قبل از حوادث حرکت و از کلیه امکانات موجود برای تعقیب و مراقبت از سوژهها استفاده کند. به این ترتیب و از رهگذر این رهنمود یا دستور، حریم خانهها که باید امنترین مکان برای فرد باشد، به واسطه پیشرفتهترین ابزارهای جاسوسی، کنترل و محل عملیات سری این اداره گردید.[13]
از آنجا که اداره کل سوم وظیفه حفظ امنیت داخلی را بر عهده داشت، مأموران و خبرچینها در تمام سازمانها، نهادهای لشکری و کشوری، مدارس، دانشگاهها و بازارحضور داشتند و هر موضوعی را حتی پیشپاافتاده به صورت گزارش کتبی برای اداره کل سوم میفرستادند. عموم فعالان حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور در اداره کل سوم یک پرونده داشتند که از ابتدای حضور آنان در جامعه برایشان تشکیل داده میشد. این اداره طی بخشنامههای سری به وزارت کشور و سازمان سجل احوال، مأموران صدور شناسنامه در کلیه مناطق کشور را مأمور تنظیم یک فرم ویژه برای هر فرد کرده بودند که در آن کلیه اطلاعات سجلی وی برای اداره کل سوم ارسال میشد. تعقیب و مراقبت از تمام دانش آموزان از دوره دوم دبیرستان در دستور کار ساواک محلات قرار گرفته، مأموران آن هرگونه حرکت، تماس یا گفتوگوی مشکوک دانشآموزان در مدرسه را به اداره کل گزارش میدادند.[14] در سالهای بعد نیز پرونده فرد به فراخور نوع فعالیت وی به بخش دانشجویی، بخش کنترل بازار یا اداره حفاظت وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و خصوصی منتقل میشد.[15]
پس از سخنرانیهای افشاگرانه امام خمینی علیه حکومت که منجر به قیام 15 خرداد و تبعید ایشان گردید، فعالیت روحانیونِ مبارز علیه پهلوی شدت بیشتری یافت. روحانیون در ماههای محرم، صفر و رمضان به اقصی نقاط کشور رفته، به سخنرانی علیه حکومت میپرداختند، از اینرو در این ماهها فعالیت مأموران ساواک افزایش چشمگیری مییافت. در این میان حکومت برای محدود کردن فعالیت روحانیون، تعداد زیادی از آنها را ممنوعالمنبر کرد. پس از سال 1342 ساواک فهرست علما و روحانیون ممنوعالمنبر را به شعبات خود در شهرهای سراسر کشور ارسال کرد تا مأمورانش به هر نحو ممکن از سخنرانی روحانیون یاد شده جلوگیری کنند.[16] همچنین از آغاز نهضت اسلامی در سال 1341 بسیاری از روحانیون مبارز دستگیر و زندانی شدند. فاجعه مدرسه فیضیه و قیام 15 خرداد نیز با زندانی شدن صدها روحانی همراه بود. پس از غائله کاپیتولاسیون نیز موج این دستگیریها وارد مرحله تازهای شد.[17] حکومت که از محبوبیت روحانیون نزد مردم آگاه بود، پس از طی دوره زندان، آنها را به مناطق دورافتاده و بد آب و هوا یا مناطقی که باورهای مذهبی ساکنانش سنخیت کمتری با روحانیت شیعه داشت تبعید میکرد. در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی حتی تعدادی از کسبه بازار را به جرم طرفداری از امام خمینی به تبعید فرستاد.[18]
علیرغم گسترش و نفوذ روزافزون ساواک در جامعه مبارزه با حکومت از سوی مخالفان همچنان ادامه داشت و پس از قیام 15 خرداد ابعاد تازهای یافت. از اینرو حکومت ناچار شد در تهران و شهرستانها زندانهای فراوانی بسازد. این زندانها پر از مبارزان و مخالفان بود که تعدادشان گاه تا بیش از 100 هزار نفر برآورد شده است. یکی از مخوفترین زندانها، زندان اوین بود و در اتاقهای زیرزمین ساختمان مرکزی آن که به اتاقهای عمل معروف بودند وحشیانهترین شکنجهها از سوی مأموران ساواک اعمال میشد.[19] این در حالی بود که از نظر ساواک، جرم روحانیونِ «ناراحت» که مستحق زندان بودند این بود که به تبعیت از رهنمودهای امام خمینی، علیه پهلوی افشاگری کرده، بر منابر از ظلم و فساد آن سخن میگفتند. در سالهای پس از تبعید امام نیز تکثیر و انتشار اعلامیه و نوارهای سخنرانی ایشان که از عراق به داخل کشور میرسید و وجود کتابهای «مضره» چون «رساله امام خمینی»، «کشفالاسرار» یا «ولایت فقیه» نزد افراد از دید ساواک جرم تلقی شده، باعث میشد که سر و کار فرد مزبور به ساواک و شکنجهگاههای مخوف آن بیفتد.[20]
گرچه ساواک ظاهراً وظیفه بازجویی و کسب اطلاعات از دستگیرشدگان را به عهده داشت، اما واقعیت این است که تعدادی از زندانیان به دلیل مقاومت در برابر شکنجههای وحشیانه مأموران ساواک قبل از حضور در دادگاه و تعیین مدت محکومیت به شهادت میرسیدند. از جمله ایشان میتوان به آیتالله حسین غفاری و آیتالله محمدرضا سعیدی اشاره کرد. به واقع ساواک به جای ریشهیابیِ علل نارضایتی مردم از حکومت، میکوشید به مدد ایجاد جو وحشت و ترس در جامعه و تنوع بخشیدن به شیوههای شکنجه و مرگبارتر ساختن آنها به عمر پهلوی استمرار بخشد.[21]
دوره 20 ساله فعالیت ساواک را میتوان به 4 دوره تقسیم کرد: دوره اول از سال 36 تا 40 و در زمان ریاست تیمور بختیار بر آن بود. در این دوره ساواک به اقتضای رابطه دولت ایران با آمریکا، تحت تعلیم سیا قرار داشت. دوره دوم از سال 40 تا 43 مقارن با ریاست پاکروان بود که در مقایسه با بختیار و نصیری که جانشین وی شد ملایمتر عمل میکرد. حکومت در این دوره که مقارن با نهضت امام خمینی بود تا مرحله نابودی پیش رفت و قیام 15 خرداد را پشتسر گذاشت، اما کمکم با هدایت مستشاران آمریکایی، تقویت ساواک و تشکیل مجلس توان خود را بازیافت. دوره سوم که سیزده سال به طول انجامید، مقارن با ریاست نعمتالله نصیری بر ساواک بود. ساواک که نقش درجه اولی در این دوره پیدا کرده بود، در مقابل جان مردم احساس مسئولیت نمیکرد و مراقب بود تا از هر نوع اجتماع سیاسی و اعتصاب حتی به قیمت اعمال خشونت جلوگیری کند. قدرت ساواک بیحدومرز بود و آزادانه به اعمال مجرمانه مبادرت میورزید. حقایق مربوط به قساوتهای ساواک در این دوره معروفیت جهانی یافت. دبیرکل سازمان عفو بینالملل در سال 1975 اعلام کرد که کارنامه هیچ کشوری در جهان سیاهتر از کارنامه ایران در خصوص نقض حقوق بشر نیست.[22] دوره چهارم ساواک مقارن با یکی دو سال آخر حکومت و مقارن با ریاست ناصر مقدم بود. وقتی فضای باز سیاسی اعلام شد و عوامل حکومت مدعی شدند که به شکنجه پایان دادهاند، با این حال سازمانهای بینالمللی با ارائه گزارش این مسئله را تکذیب کردند.[23]
ساواک در اواخر حکومت شاه 5000 نیروی عملیاتی و شمار ناشناختهای خبرچین داشت و به ادعای برخی، از هر 450 نفر مرد ایرانی یک نفر برای این سازمان جاسوسی میکرد. سازمان طی سالهای گسترش، بر همه مردم ایران نظارت و وظایف دیگری نظیر سانسور رسانهها، نظارت بر درخواستهای استخدام دولتی و انتصابات دانشگاهها را بر عهده داشت و از همه ابزارهای در دسترس نظیر شکنجه و اعدامهای غیرقانونی برای سرکوب مخالفان حکومت استفاده میکرد. به نقل از یک روزنامهنگار انگلیسی، ساواک «چشم و گوش» شاه و در مواردی «مشت آهنین» وی بود. رئیس ساواک علیرغم نظارت اسمیِ نخستوزیر هر روز صبح بهطور خصوصی با شاه دیدار کرده، به وی گزارش میداد.[24] با این همه اما ساواک نتوانست در مقابل امواج خروشان انقلاب ایستادگی کند. پس از به قدرت رسیدن بختیار، وی که میکوشید اعتماد ملت را جلب کند، در نخستین گام لایحه انحلال ساواک را به مجلس فرمایشی شاه برد و مجلس نیز برای برونرفت از بحران بلافاصله رأی به انحلال آن داد.[25]
پینوشتها:
[1]. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان: امپراطوری وحشت، تهران، شرکت انتشارات کیهان، 1392، ص 17 و 21،
[2]. همان، ص 42 - 44.
[3]. همان، ص 84.
[4]. همان، ص 55 - 57.
[5]. همان، ص 46.
[6]. همان، ص 39 و 40.
[7]. همان، ص 42 و 57.
[8]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه محمدابراهیم فتاحی و احمد گلمحمدی، تهران، نشر نی، 1384، ص 515.
[9]. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 43
[10] آبراهامیان، همان، ص 517
[11]. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 123
[12]. همان، ص 57
[13]. همان، صص 72 و 73
[14]. همان، صص 75 تا 77
[15]. همان، ص 79
[16]. همان، صص 177 و 179
[17]. همان، صص 179 و 180
[18]. همان، صص 180 و 185
[19]. امجدی، جلیل، «ساواک، زندان و زندانیان سیاسی»، شاهد یاران، بهمن 1384، ش 3، از صفحه 4 تا 9، ص 7
[20]. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، صص 172 و 174
[21]. همان، صص 203 و 233
[22]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، صص 149 تا 154
[23]. همان، ص 163
[24]. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، صص 230 و 231
[25]. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، همان، ص 285
تعداد بازدید: 1469