مقالات

بررسی قیام 15 خرداد به ‌عنوان یک جنبش اجتماعی

بخش سوم

مجید فولادیان، زینب فاطمی

20 مرداد 1400


منبع تصویر: اروم نیوز

جنبش پانزده خرداد

با استفاده از نظریه تلفیقی که به آن اشاره شد، به توصیف و تحلیل جزئیات قیام 15 خرداد می‌پردازیم:

1ـ زمینه اجتماعی

در طول نظام سیاسی ایران تا قبل از انقلاب اسلامی، همیشه در اقتدار رقیب وجود داشته است؛ اقتدار شاه، که در سنتهای تاریخی ریشه داشته است و اقتدار علما، که از نظر اجتماعی در روزگار صفویه تثبیت گردید. اولین اقتدار، پشتیبان برگزیدگان قدرتمند یا طبقه بالا بود و دومی، توسط عموم مردم یا طبقه پایین جامعه ایرانی حمایت می‌شد. دولت در زمان نهضت 15 خرداد، قسمتهای زیادی از حیطه اقتدار رسمی مذهب را از آن ستانده بود. تنها در زمان جنگ دوم جهانی، یک دوره کوتاه آزادی ایجاد شد و موجب ظهور گروهها و احزاب جدید اسلامی و یا دنیاگرا گردید. اما تمام این گروهها پس از کودتای 1332 سرکوب شدند.

برای تغییر نهادهای سنتی، برنامه جدیدی با عنوان «انقلاب سفید» از سوی دولت محمدرضا شاه تنظیم شد که ایران را به یک کشور شبه سرمایه‌داری تبدیل کرد. تأکید عمده برنامه بر اصلاحات ارضی، خصوصی‌سازی کارخانه‌های دولتی و شرکت زنان در امور اجتماعی بود. به عقیده کاتوزیان، شاه به چند طریق می‌توانست از این اصلاحات سود جوید: «این اصلاحات می‌توانست او را به عنوان رهبری پیشرو به جهانیان معرفی کند... و چنین شد... می‌توانست زارعان ایرانی بی‌اعتنا به سیاست را، دست‌‌کم برای یک دوره حساس، به سمت او جلب کند. زمینداران را به عنوان یک طبقه و مبنای قدرت از صحنه خارج کند؛ اجتماعهای سنتیِ خودمختار و بالقوه خطرناکی مانند بازار و به‌خصوص رهبران مذهبی را محدود سازد و مخالفان دمکرات و بویژه جناح چپ را متحیر کند.[1]

کاتوزیان نوع مخالفت زمینداران با اصلاحات ارضی و نقش و نظر آنان را در نهضت پانزده خرداد، این‌گونه شرح می‌دهد: «زمینداران تشخیص داده بودند که انقلاب سفید برای‌ آنان نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه در صحنه اجتماعی وسیع‌تر نیز خسارت‌بار است. این اصلاحات موجب می‌شد آنها به عنوان یک طبقه اجتماعی ـ اقتصادی قدرتمند، از صحنه حذف شوند. متحدان قدیمی آنان... نیز خوشحال نبودند؛ اما بیشترین مخالفت با انقلاب سفید شاه، از طرف اجتماع مذهبی صورت گرفت.»[2]

برخی رهبران مذهبی و فعالان سیاسی کشور، مخالفت خود را با برنامه شاه نشان دادند. شعار دسته دوم علیه استبداد بود نه علیه خود اصلاحات؛ اما اعتراض رهبران مذهبی این بود که این برنامه، ضداسلامی است. اولین هدف آنان مخالفت با همه‌پرسی اعلام شده از سوی شاه به عنوان یک عمل غیرقانونی بود؛ اما این هدف‌ بعدها به مخالفت با انقلاب سفید و حکومت شاه تبدیل شد. به‌نظر آبراهامیان، اقشار مختلفی در این جنش شرکت داشتند: «مخالفان در روز 15 خرداد، هزاران مغازه‌دار، روحانی، کارمند، معلم، دانشجو و کارگر بی‌کار بودند که به خیابانها ریختند تا با شاه مخالفت کنند. فراخوانی مخالفت از سوی رؤسای صنوف، تجار بازار، جبهه‌ ملی و از همه مهم‌تر، چهره‌ جدیدی در میان مخالفان، یعنی امام خمینی‌ صورت گرفته بود.»[3] بنابراین شرکت‌کنندگان، اغلب از طبقه پایین و قشر متوسط بودند و بیشتر از سوی مخالفان مذهبی رهبری می‌شدند.

مخالفان در جنبش 15 خرداد از چند گروه تشکیل شدند که مهم‌ترین آنها روحانیت بود. گروه دیگر شامل بازاریان می‌شد. برخی سازمانهای سیاسی که عمدتاً توسط تحصیل‌کردگان جدید ایجاد شده بودند و اغلب انگیزه‌های ملی‌گرایانه داشتند، بخش دیگری از مخالفان را تشکیل می‌دادند.

سازمان مذهبی، بدنه اصلی جنبش را تشکیل می‌داد. به دلیل اعمال برنامه‌های نوسازی پس از انقلاب مشروطه، سازمان مذهبی، بسیاری از عملکردهای خود را از دست داده بود. با نوسازی نظام آموزشی کشور، تنها آموزشهای مذهبی در حوزه مسئولیت روحانیون باقی مانده بود؛ بقیه نظام توسط دولت اداره می‌شد؛ و آنچه در کنترل علما باقی مانده بود، به مساجد، اماکن متبرکه، مراسم ازدواج و برخی مراسم دیگر مانند عزاداری برای امام حسین (ع) منحصر می‌شد. در زمان جنبش 15 خرداد، یک مرجع عام که بیشتر شیعیان از او تبعیت کنند، وجود نداشت. آیت‌الله بروجردی که از چنین موقعیتی برخوردار بود، در فروردین سال 1340 فوت کردند و مردم در جستجوی مرجع جدید خویش بودند. مجتهدان شایسته و مشهور آن زمان را ‌آیت‌الله خمینی، شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی نجفی در قم، آیت‌الله بهبهانی وخوانساری در تهران، ‌آیت‌الله محلاتی در شیراز، آیت‌الله قمی و میلانی در مشهد و آیت‌الله حکیم و خویی در نجف تشکیل می‌دادند.[4]

در آغاز، به‌خصوص در جریان جنبشی که علیه «تصویب‌نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی» در حکومت عَلم صورت پذیرفت، همه مجتهدان مذکور ‌به ‌صورت هماهنگ عمل کردند. اما هرچه جنبش 15 خرداد پیش‌تر می‌رفت، امام خمینی از همراهی کمتری برخوردار می‌‌شد؛ زیرا مخالفت سیاسی در آن زمان خسارتها و خطراتی به همراه داشت. بدین‌ترتیب، در این جنبش تنها بخش کوچکی از ساخت مذهبی شرکت داشت؛ بخشی که نفوذ مراجع معدودی بود. گله امام خمینی ‌از سکوت حوزه‌های قم و نجف در یکی از سخنرانیها نشانگر همین وضعیت است. بازار و سازمان اصناف نیز در این جنبش فعال بودند. همراه با روحانیت و بازار، گروه دیگری نیز از جنبش حمایت می‌کرد. این گروه، نهضت آزادی ایران بود که عمدتاً با رهبری آیت‌الله طالقانی (مؤسس جنبش مقاومت ملی و مسئول مسجد هدایت) و بازرگان (مؤسس انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران) بود و در دانشگاه‌ تهران تدریس می‌کرد. این‌‌ دو، نهضت آزادی را با همراهی دکتر یدالله سحابی (که استاد زمین‌شناسی دانشگاه تهران بود) ایجاد کردند[5] آنها از طریق مسجد هدایت و دانشگاه تهران، دانشجویان و مردم تحصیل‌کرده جدید را برای حمایت از اهداف جنبش، بسیج می‌کردند. سازمان آنها پس از سرکوب جنبش، غیرقانونی اعلام شد.

احزاب و گروههای مخالفی که تحصیل‌‌کردگان جدید، اعضای آنها را تشکیل می‌دادند. در جبهه ملی گرد آمده بودند. جبهه ملی، شامل حزب ایران، حزب ملت ایران، جامعه سوسیالیستها و نهضت آزادی ایران بود، که موافق اتحاد با علمای مخالف رژیم و در نتیجه با اصلاحات شاه مخالف بودند. جبهه ملی غیر از تبلیغ این شعار «اصلاحات بله، استبداد نه» فعالیت چندانی در جنبش نداشت.

 

2ـ ایدئولوژی

رهنمودهای امام خمینی در طول جنبش، بر مخالفت با همه‌پرسی، برنامه انقلاب سفید و حکومت شاه مبتنی بود. ایشان با استفاده از موقعیتهای مذهبی، نظیر محرم، عاشورا، رمضان و سالگرد شهادت امام صادق (ع)، با تمسک به ارزشهای اسلامی و اصل و وجوب دفاع از سنتهای اسلامی و حفظ کشور شیعه از نفوذ بیگانگان، به توجیه اهداف خویش پرداختند.

امام خمینی دلایل موافقت نکردن خود با همه‌پرسی و برنامه حکومت را در اعلامیه‌ای که در تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور توزیع شد، اعلام کرد و موجب شد تا مردم مذهبی عکس‌العمل نشان دهند. این اطلاعیه، رئوس مطالب ایدئولوژیک مخالفت ایشان با همه‌پرسی را نشان می‌دهد. امام در این اعلامیه بیان می‌کند که اگر شاه به واقع خواهان اصلاحات است، می‌باید با همکاری علما و پیاده کردن برنامه‌های اسلام بپردازد که هم منافع دنیوی داشته باشد و هم مزایای اخروی. ایشان در انتها نتیجه می‌گیرد که برنامه‌های حکومت موجب شده است مقامات روحانی نسبت به دین و قرآن احساس خطر کنند.[6]

روز شش بهمن سال 1341 همه‌پرسی انجام می‌گیرد و بعد از آن امام ‌هم در اعلامیه‌ای اعلام می‌کنند که جامعه مذهبی کشور به علت اعمال ضداسلامی حکومت، امسال عید ندارد. همچنین ایشان در این اعلامیه، ایدئولوژی جنبش را گسترش دادند و علل مخالفت خود را با اصلاحات تشریح نمودند. به نظر ایشان، این اصلاحات موجب فساد فرهنگی و وابستگی می‌شود. ایشان حکومت علم را به ضدیت با اسلام، ضدیت با قانون اساسی و استبداد متهم می‌کنند و خواهان تعویض آن می‌شوند. همچنین به دولت هشدار می‌دهند که به دلیل سوءتدبیر و سوءنیت آن، احتمال وقوع انقلاب وجود دارد.[7]

حکومت هم در مقابل برای خنثی کردن ایدئولوژی جنبش، تلاش کرد جدایی دین از سیاست را تبلیغ کند. برای مثال، مقاله‌ای در روز 15 خرداد در روزنامه اطلاعات چاپ شد که: «مذهب امری است جدا از سیاست. سیاست، سخن روز است‌ و مذهب، سخن ازلی و ابدی. سیاست امروز یک چیز می‌گوید، مذهب فردا و امروز و دیروز، یک چیز می‌گوید و لاغیر...[8]

حمله کماندوها به مدرسه فیضیه در قم، یکی از مهم‌ترین حوادث این جنبش بوده است. امام نیز در مقابل، اعلامیه‌‌ای منتشر کردند و در این اعلامیه، ایدئولوژی جنبش را تا حد یک نهضت ضدرژیم شاه ارتقا داد. ایشان حمله به مدرسه فیضیه را به عنوان یک عمل پشتیبانی‌کننده شاه و سرکوب یک مرکز شیعی محکوم کردند:‌ «شاه‌دوستی، یعنی غارت‌گری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش».[9]

محرم سال 1383ق. موقعیت دیگری برای بسیج مردم مسلمان در دفاع از اعتقادات شیعی بود. حکومت، سیاستهای خویش را برای پیش‌گیری از ابراز هرگونه مخالفت اعلام نمود. «مبلغان دینی به ساواک فراخوانده شدند و به‌ آنان گفته شد، تا به سه نکته توجه داشته باشند: 1ـ علیه شخص اول مملکت سخنی نگویند. 2ـ علیه اسرائیل حرفی به میان نیاورند. 3ـ به مردم نگویید که اسلام در خطر است. در مقابل، امام خمینی ‌در روز عاشورا در میان پیروان خود سخنرانی پرشوری کردند. امام ‌بیان نمودند: به این نتیجه می‌رسیم که اینها با اساس کار دارند؛ با اساس اسلام و روحانیت مخالفند.»[10] ایشان حمله‌کنندگان به فیضیه را متهم کردند که عوامل اسرائیل هستند و گفتند که اسرائیل می‌خواهد امت اسلام و اقتصاد آنها را نابود کند، تا بتواند کنترل‌ آنها را به دست گیرد. سپس شاه را نصیحت می‌کنند که از این سیاست پیروی نکند.

به بیان کلی‌تر، امام خمینی با استفاده از زمینه قانونی کشور، ارزشها و اصول اسلامی، ایدئولوژی جنبش را از مخالفت با همه‌پرسی تا یک اعتراض ضدرژیم توسعه دادند. براساس فتوای ایشان، پیروانشان می‌بایست از شرکت در همه‌پرسی اجتناب کنند و در مرحله دوم نمی‌بایست شاه‌دوست باشند و مخالفت خود با برنامه‌‌های او را مخفی نمایند. در غیر اینصورت، مرتکب گناه شده بودند و باید در آخرت پاسخ‌گو باشند. در قدم نهایی، فتوای ایشان مخالفت پیروانشان را با حکومت شاه طلب می‌کرد.

 

کنشگران و رفتار آنها

رهبری مخالفان مذهبی بر عهده امام خمینی بوده است. توزیع‌کنندگان، مردم شهرهای مختلف را از طریق مساجد و مراسم مذهبی، به‌خصوص مراسم عزاداری امام حسین (ع) در ماه محرم برمی‌انگیختند. این‌ امر در قم و تهران نمود بیشتری داشت. بازار و سازمان اصناف، متأثر از آنان بود. نهضت آزادی ایران نیز که مخالفت دانشجویان متدین و برخی افراد تحصیل‌کرده جدید و متدین را تنظیم می‌نمود، به عنوان توزیع‌کننده عمل می‌کرد.

کاتوزیان تأکید می‌کند: «رهبری به علل زیر به دوش جامعه مذهبی افتاد: 1ـ نقش سنتی و اهمیتی که مکتب شیعه برای رهبران خویش، به عنوان یک نیروی اجتماعی قدرتمند خودمختار، قایل است؛ 2ـ روشن بودن ذهنیت رهبران مذهبی و وفاداری آنها به لحاظ طبیعت حوادث، که این ذهنیت روشن کاملاً در مقابل سردرگمی رهبران جبهه ملی (و رهبری حزب توده) قرارداشت؛ 3ـ جرئت تاریخی، معنوی و فیزیکی چهره‌های مذهبی، و به‌طور عمده و پراهمیت‌تر از همه، امام خمینی.[11]

در وقایع 15 خرداد، مجتهدان تهران و روحانی سخنران، به‌ عنوان توزیع‌کننده و مردم راهپیمایی کننده، به عنوان پیروان عمل کردند.[12]

در سالگرد شهادت امام جعفرصادق (ع) که هم‌زمان با عید نوروز بود، امام ‌تلگرافی برای علمای استانهای مختلف کشور ارسال داشتند و به جای شادی عید، عزای عمومی اعلام کردند. در این تلگراف، تأکید شده بود که علما باید مردم را روشن کنند که چه خطراتی اسلام و ملت مسلمان را تهدید می‌کند. به این ترتیب علمای استانها، نقش توزیع‌کنندگان جنبش را ایفا کردند. همان‌طور که گفته شد یکی دیگر از توزیع‌کنندگان این جنبش، نهضت آزادی ایران بود. مسجد هدایت مرکز ملاقات گروه کوچکی از روحانیون رادیکال به شمار می‌آمد.[13] که تبدیل به مرکز نهضت آزادی شد. این سازمان عهده‌دار بسیج دانشجویان و دیگر افراد درس خوانده جدید، به‌خصوص در روزهای سیزدهم و چهاردهم خرداد بود. در این دو روز نقش مردم بسیار مهم بود. در قم و دیگر شهرهای ایران بویژه در روز عاشورا تجمعهایی از سوی مردم مذهبی برگزار شد. اوج جنبش عکس‌العمل مردم در مقابل دستگیری امام خمینی و دیگر علمای قم، تهران، تبریز، اصفهان و شیراز و مشهد در روز 15 خرداد بود که موجب کشته و بازداشت بسیاری شد، بازار به مدت چهارده روز تعطیل شد.

واقعه 15 خرداد

در آغاز جنبش، اعلام تحریم شرکت در همه‌پرسی، موجب شد تا بازاریان تهران بازار را تعطیل کنند و راهپیمایی‌کنندگان در منزل یکی از مجتهدان تهران یعنی ‌آیت‌الله خوانساری جمع شدند. راهپیماییها در خیابانهای اطراف بازار تهران انجام شد. راهپیمایی‌کنندگان در منزل آیت‌‌الله بهبهانی جمع شدند و در همین محل اعلام شد که بازار برای سه روز، به عنوان اعتراض، تعطیل خواهد بود.[14] روز دوم فروردین 1342 مراسم عزاداری و اعتراض در مدرسه فیضیه قم برگزار شد. عوامل حکومتی به این مجلس حمله کردند و به دنبال آن عده‌ای از طلاب براثر گلوله شهید شدند و کتب مذهبی به آتش کشیده شد. در مقابل، آیت‌الله خمینی برای تشدید اثر آن اعلام نمودند که این حمله آشکاری به مدارس مذهبی و دین بود و از مردم خواستند تا مخالفت گسترده خود را علیه رژیم شاه نشان دهند.

در نیمه شب، پلیس و نیروهای مذهبی به خانه آیت‌الله خمینی در قم حمله و ایشان را دستگیر کردند. در ساعات اولیه روز 15 خرداد، مردم قم در صحن حرم حضرت معصومه (س) گرد آمدند و برای آزادی امام خمینی‌‌ شعار دادند. علما در منزل آیت‌الله گلپایگانی گرد آمدند و با انتشار اعلامیه‌ای خواستار آزادی ایشان شدند. بازار قم تعطیل شد و نیروهای نظامی به مردم راهپیمایی‌کننده در خیابان حمله کردند. جنگ خیابانی با ارتش تا ساعت پنج عصر ادامه یافت و پس از آن مردم عقب‌نشینی کردند.[15] شورش تهران گسترده‌تر بود. غیر از مردم مذهبی شهر، از روستاهای اطراف نیز افراد زیادی به تهران ‌آمده بودند. آنها به اداره رادیو و برخی اداره‌های دیگر و پاسگاههای پلیس حمله کردند و چندین کامیون پلیس را به آتش کشیدند.[16] بازار تهران برای چهارده روز تعطیل شد، علما در تهران گرد آمدند و تقاضای آزادی آیت‌الله خمینی‌‌ را کردند و بسیاری از علمای دیگر برای آزادی ایشان به تهران تلگراف فرستادند. آیت‌الله در روز 11 مرداد 1342 همراه با دو نفر دیگر از روحانیونی که با هم دستگیر شده بودند، یعنی آیت‌الله قمی و آیت‌الله محلاتی ‌آزاد شدند؛ اما در یک محل در تهران از‌‌ آنان مراقبت می‌شد. در مجموع آیت‌الله خمینی‌ برای مدت ده ماه در کنترل شدید بود.

 

نتیجه‌گیری

توجه به زمینه اجتماعی جنبش، سبب می‌شود که دریافت ما از آن، واقعی‌تر گردد. پیش از این جنبش، جبهه اسلامی بسیاری از کارکردها و سازمانها، نفوذ و اقتدار خویش را از دست داده بود. افزون بر آن، براثر سیاست‌زدایی نهادهای مذهبی، این ساختار با تمام ظرفیت خویش در این جنبش مداخله ننمود. بنابراین، آیت‌الله خمینی‌ تنها از سوی تعداد کمی از مجتهدان عمده و پیروان خویش پشتیبانی شد. در مقابل، شاه به علت کودتای امریکایی سال 1332 و کمکهای مالی آنان، در قدرت کامل بود. این موقعیت بر قدرت شاه افزود؛ اما در عین حال در نظر جامعه مذهبی خطر نوسازی دنیاگرا را با آثار سوء بالقوه وابستگی به امریکا ترکیب کرد.

آیت‌الله خمینی در نقش رهبر نهضت ظاهر شدند و اهداف و مقاصد آن را بیان کردند. ایشان در برخی از قسمتها نیز نقش توزیع‌کننده اندیشه‌ها را داشتند. سخنرانی مستقیم ایشان در مقابل مردم، آنان را برای شرکت در جنبش برمی‌انگیخت. شاگردان آیت‌الله خمینی و آن دسته از مجتهدانی که از ایشان تبعیت نمودند، نقش توزیع‌کنندگان اندیشه‌‌ها در میان جمعیت معتقد شهرهای اصلی کشور را بازی کردند.

سخنرانیهای منابر، مساجد، بقاع متبرکه، مراسم عزاداری امام حسین (ع)، اطلاعیه‌‌های مذهبی و تلگرافها، نوار سخنرانیهای آیت‌الله خمینی و سخنرانی برای مردم، ابزار و امکانات زمینه اجتماعی برای نشر اندیشه‌ها بود. ایدئولوژی شیعی جهت را نشان می‌داد و امکانات زمینه اجتماعی را با رفتار شرکت‌کنندگان در جنبش مرتبط می‌کرد. پیروی از سنت امام حسین (ع) سرمشقی برای فدا کردن جان خویش در راه عقیده بود.

این جنبش به چند دلیل با شکست مواجه شد. از نظر فردوست، رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه، در آن زمان، اگر راهپیمایی‌کنندگان پانزده خرداد ماه سازمان یافته بودند، پیروز می‌شدند. بازار و سازمان مذهبی، به عنوان ساختهای عمده توزیع‌کننده، مردم‌ را تنها برای اعتراض به برنامه‌های شاه برانگیختند. آنچه موجب شد آنها هدف عمده‌‌ای را دنبال نکنند، متغیر و شناور بودن درخواستهایشان در ایدئولوژی بود. ایدئولوژی نهضت، جهت مشخصی برای پیروان، به خصوص در مرحله نهایی جنبش، تعیین نکرد. اهداف تعیین شده در اعتراضها قادر به متقاعد نمودن علما و دیگر گروههای مخالف نبود. هدف اول، یعنی عدم مشارکت در همه‌پرسی، روشن بود؛ اما به ظاهر پیروان نه چندان معتقد مجتهدان‌ ـ از طبقه متوسط در حال شکل‌گیری و زارعان تازه به زمین رسیده یا امیدوار به دریافت زمین ـ با شرکت در همه‌پرسی از اصلاحات انقلاب سفید حمایت کردند. براساس آمار رسمی، پنج میلیون و شش‌صد هزار نفر به برنامه‌ها رأی دادند. اهداف دومین و سومین مرحله جنبش، از پیروان می‌خواست تا تنها مخالفت خود را به اصلاحات شاه نشان دهند. مردم معتقد، مخالفت خود را نشان دادند و به وسیله ارتش سرکوب شدند. برای ‌آنان مقصد دیگری ترسیم نشده بود تا دنبال کنند. رهبر و برخی از توزیع‌کنندگان عمده جنبش در زندان بودند. آخرین اعتراض علیه دستگیری علما شکل شورش به خود گرفت و به سختی از سوی ارتش سرکوب شد.

بنابراین اوج قیام 15 خرداد 1342، به‌طور کلی در سه روز بود. این قیام نه تنها در تهران و قم بلکه در سایر شهرهای ایران از جمله: مشهد، شیراز، تبریز، اصفهان و چند شهر دیگر منجر به درگیری و خشونت شد و صدها، بلکه هزاران نفر در‌‌ آن جان خود را از دست دادند. هر چند این قیام سرکوب شد و از گسترش بیشتر ‌آن جلوگیری شد تا نتواند تبدیل به انقلاب شود، اما به هر حال پس از ده سال از حکومت سرکوب و خفقان رژیم شاه، سر‌آغاز مرحله جدیدی از مبارزه علیه آن و نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران گردید که پایان آن پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 بود. این قیام دارای نتایج و ویژگیهایی بود که در سطور زیر به چند مورد آن اشاره می‌‌شود:

قیام 15 خرداد یک حرکت خود جوش، مردمی و ناگهانی بود. تشکیلات و سازماندهی مشخص و منظم نداشت و از قبل برنامه‌ریزی و هماهنگ شده نبود و مردم به محض اطلاع از دستگیری امام‌ به خیابانها ریخته و به ‌صورت پراکنده و نامنظم دست به شورش زدند. شاید به همین دلیل بود که خیلی زود منجر به شکست شد و نیروی نظامی و انتظامی رژیم نظم را برقرار نمودند.

رهبری قیام بیشتر به دست روحانیون بود؛ زیرا به ‌واسطه دستگیری یک مرجع دینی، رهبری مذهبی آغاز شده بود و مردم در شهرهای مختلف بیشتر به دستور روحانیون و بزرگان مذهبی به خیابان آمده و علیه رژیم و تظاهرات و راهپیمایی کردند. هیچ‌یک از رهبران ملی در آن شرکت نداشتند. انگیزه مردم در قیام 15 خرداد، نفرت از رژیم استبدادی شاه بود که پس از کودتای انگلیسی و امریکایی مرداد 1332 با سرکوب تمام نیروهای مخالف از جمله مذهبی، ملی و چپ، جو اختناق و خفقانی را به وجود آورده بود و تصور می‌کرد که کسی جرئت و توانایی هیچ اقدامی علیه رژیم را ندارد. سرانجام مهم‌ترین نتیجه قیام 15 خرداد این بود که جنبش سیاسی و انقلابی مردم را تبدیل به یک جنبش ایدئولوژیکی، سیاسی و مذهبی کرد و شکل مبارزه را هم از حال مسالمت‌آمیز و قانونی تبدیل به مبارزه به شکل توده‌ای، چریکی و مسلحانه نمود. زیرا بیشتر رهبران و گروههای مبارز به این حقیقت رسیدند که امکان مبارزه برای سرنگونی رژیم در چارچوب قانونی امکان‌پذیر نخواهد بود. به همین دلیل، این قیام نقطه عطفی برای تشکیل گروههای جدید مسلمان، چریکی و تجدید سازمان گروههای مبارز پیشین و در یک کلام، تداوم مبارزه مردمی، سراسری و همه‌جانبه ملت ایران تا پیروزی انقلاب در بهمن 1357 شد.

 

منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد: زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد 1، تهران، سوره مهر، 1388، صص 433 – 407.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1368، ص 225.

[2]. همان، ص 424.

[3]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1377، ص 424.

[4]. مدنی، جلال‌الدین، تاریخ معاصر ایران، ج 1، دفتر انتشارات اسلامی، 1359، صص 363 ـ 385.

[5]. ایران بین دو انقلاب، ص 462.

[6]. تاریخ معاصر ایران، ج 2، ص 13.

[7]. همان، ص 21.

[8]. همان، صص 19 ـ 18.

[9]. همان، ص 28.

[10]. همان، ص 39.

[11]. اقتصاد سیاسی ایران، ص 228.

[12].  تاریخ معاصر ایران، ج 2، ص 14.

[13]. ایران بین دو انقلاب، 458.

[14]. تاریخ معاصر ایران، ج 2، ص 13.

[15]. همان، ج 2، صص 46 ـ 45.

[16]. همان، صص 47 ـ 46.



 
تعداد بازدید: 1384



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.