حسن شمسآبادی
24 شهريور 1400
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و آغاز نهضت در مشهد
در اواخر فروردین 1341، شاه و فرح برای بار چهارم به آمریکا مسافرت کردند. شاه طی مذاکراتی با مقامات سیاسی آمریکا، خواستار افزایش کمکهای نظامی بیشتر به ایران گردید. در این مذاکرات، کندی ـ رئیسجمهور آمریکا، بر اولویت به اجرا گذاردن رفرمهای اقتصادی و اجتماعی تأکید کرد. شاه هم طی نطقی در کنگره آمریکا، با اشاره به تهدید کمونیسم و فراگیری آن، وعده انجام این اصلاحات را داد و سران دولت آمریکا را مطمئن ساخت که در این راه نیازی به ادامه نخستوزیر بودن علی امینی نیست. به دنبال این مسافرت، علی امینی هم که قادر به جلب حمایتهای مردمی نشده بود در 27 تیر 1341 پس از گذشت سه ماه از سفر شاه به آمریکا با اختلاف نظری که بر سر بودجه ارتش با شاه پیدا کرد، از نخستوزیری استعفا کرد. در 27 تیر 1341 امیر اسدالله علم به مقام نخستوزیری منصوب و در 30 تیر به فرمان شاه مأمور تشکیل کابینه شد و کابینه خود را معرفی نمود.[1]
در زمان نخستوزیری اسدالله علم، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 14 مهر 1341 به تصویب هیئت وزیران رسید.[2] بر اساس گزارش موجود از ساواک، رژیم قبلاً هم در 15 اردیبهشت 1336، قصد عملی نمودن مفاد این لایحه را داشت، چنانچه علمای نجف طی نامهای به آیتالله بروجردی از فعالیتهای صورت گرفته جهت شرکت زنان در انتخابات و تصمیمات مجلسین (شورای ملی و سنا) نسبت به تساوی مردان و زنان و شرکت آنها در انتخابات اعلام خطر کرده بودند. آیتالله بروجردی ضمن ابراز نگرانی از این قضایا، مسئله را از آیتالله بهبهانی جویا گشته، ایشان هم بر وقایع صورت گرفته، صحه گذارده بودند.[3]
رژیم، هدف از این لایحه را جلوگیری از تمرکز کارها در پایتخت و کمک به رشد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم شهرستانها اعلام کرد. شاه در اجتماع مردم تبریز پیرامون اصلاحات ارضی و فایدههای مترتب بر آن و اصلاحاتی که میبایست در کشور صورت گیرد، سخن گفت و درباره اهداف انجمنهای ایالتی و ولایتی اظهار کرد: «به وسیله انجمنهای ایالتی عدم تمرکز کارها در پایتخت و محول کردن آن به استانها و شهرستانها و شهرها و دهات و روستاها از سیاستهای قطعی و حتمی آینده نزدیک ما خواهد بود».[4] نخستوزیر هم در ذکر فواید و اهداف این لایحه تأکید ورزید: «این قانون از نظر بالا بردن سطح معلومات فرهنگی و اجتماعی و کشاورزی و بالاخره توسعه عمران و آبادی به نفع مردم شهرها و قصبات میباشد و امکان هرگونه فعالیت را به مردم میدهد که در تعیین سرنوشت خود علاقه نشان دهند، هدف اصلی این قانون با توجه به دخالت دادن مردم به سرنوشت خود در جلوگیری از تمرکز کارها در تهران است.»[5]
از نکات و موضوعات برجسته این لایحه که خشم علما را برانگیخت، حذف اسلام از شرایط نمایندگی مجلس، سوگند به کتب آسمانی در مواردی که طبق قانون باید به قرآن سوگند خورد، تساوی کامل حقوق زن و مرد و شرکت زنان در انتخابات بود.
رژیم با مطرح کردن این لایحه اهدافی را پیگیری میکرد. چنانچه هدف او از ماده اول و دوم، حذف تدریجی اسلام به عنوان دین رسمی کشور و همچنین ایجاد زمینه برای حضور و نفوذ اقلیتها ازجمله یهودیان و بهاییان در مناصب حساس کشور بود. هدف رژیم از ماده سوم، رواج فساد و فحشا، بیبندوباری، مُدگرایی و مقدمهای جهت نفوذ و سلطه اقتصاد و فرهنگ سرمایهداری غرب بود.[6]
فلسفی در خاطرات خود درباره مفاد و اهداف رژیم از مطرح کردن این لایحه، چنین میگوید: «هدف آن بود که با اجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، فرقه ضاله بهایی را به صورت قانونی بر سر کار آورند و از آن به بعد، به تدریج فعالیت رسمی آنها برای تصرف تمام اهرمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا اولاً تصویبنامه مذکور قید اسلام نداشت، بنابراین بهایی، یهودی، مسیحی با مسلمان ایرانی در این تصویب نامه هیچگونه فرقی نداشتند. ثانیاً سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی شده بود و این معنی بیشتر راه باز میکرد تا یهود و نصاری هم بگویند ما قسم به کتاب آسمانی خود میخوریم و بهاییها هم بگویند کتاب آسمانی ما هم «ایقان» است و به آن سوگند یاد میکنیم، ثالثاً به جای قید ذکوریت کلمه باسواد گذاشته بودند، که اعم باشد از مرد و زن، تا راه برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان که آن موقع معلوم بود چه زنانی منظور بودند، باز شود.»[7]
واکنش جامعه روحانیت مشهد به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
به دنبال تصویب این لایحه و مخالفت علما و مردم، مالکان بزرگ و متنفذ که طی اجرای اصلاحات ارضی قدرتشان محدود شده بود به علما نزدیک شدند و در طیف حامیان روحانیت، در پی برگزاری تظاهرات و اعتراضات برآمدند.
در پی اعلام این لایحه در روزنامهها، امام طی جلسهای با علمای طراز اول قم در منزل مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، نقشه و اهداف رژیم از تصویب این لایحه را افشا نموده و نقش علما را در این برهه، حساس توصیف کرد. در این جلسه تصمیمات ذیل اتخاذ گردید: 1ـ تلگراف به شاه و اعلام مخالفت علما با مفاد این لایحه و درخواست لغو آن. 2ـ ارسال نامههایی به علمای شهرستانها و بازگو کردن خطرات و عواقب لایحه مذکور و دعوت آنها جهت مبارزه 3ـ تشکیل جلسه یکبار در هفته با حضور علما و وحدت و اتفاق در مبارزه با این لایحه.[8]
پاسخ شاه به این تلگراف بسیار زیرکانه بود، چنانچه در جواب این تلگراف، علمای قم را حجتالاسلام خطاب کرد تا شخصیت و مقام آنها را پایین آورده و به آنان گوشزد کند که آنها را به عنوان مرجع به رسمیت نمیشناسد.
با وجود این مقاومت و مبارزه روحانیون با تلگراف چند تن از علمای قم به شاه در اعتراض به تصویب نامه مزبور در روز 17 مهر 41 ادامه یافت و با تلگراف امام به نخستوزیر به اوج خود رسید.[9] این لایحه سرآغاز مخالفت علنی روحانیون با دولت بود؛ چنانچه در اسناد ساواک به این امر اشاره گردیده است.[10]
با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، نهضت به طور رسمی در مشهد آغاز گردید. گزارش ساواک خراسان در تاریخ 1/9/1344 به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور این مسئله را ثابت میکند. «همزمان با انتشار و تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و شرکت بانوان در انتخابات که فعالیت روحانیون بر علیه دولت شروع شده بود، در شهر مذهبی مشهد جنبش خاصی به چشم میخورد. تعصب مذهبی و نادانی مردم و اطاعت کورکورانه عدهای بازاری و عوام از روحانیون به این عناصر اخلالگر و استفادهجو مجال داد که به نحوی از انحا با دولت و به خصوص لایحه مزبور مخالفت کند. در این ایام محافل و مجالس ملاها گرم و هر روز به عناوینی مجالس تشکیل میدهند و علیه لایحه مذکور و دولت تبلیغ مینمودند.»[11]
رسیدن اطلاعیههای امام و مراجع دیگر به مشهد، بر حدت و شدت مبارزات افزود. آقای هادی خامنهای که خود در جریان وقایع مشهد بوده، تصویب لایحه مذکور را نقطه عطفی در شروع نهضت در مشهد ذکر میکند: «... به هرحال این شروع نهضت بود و به اصطلاح شرکت مشهد و روحانیت مشهد در این قضیه به این ترتیب بود که جمع شدند و حرکت کردند به سمت منزل علما که در قسمتی که منزل مرحوم آقای میلانی میرفتند من بودم... یک عدهای طلبه بودیم و تو راه هم ظاهراً هم شعار داشتیم... ایشان تا حدودی تشویق و تفقد کردند نسبت به این راهپیمایی که ما کرده بودیم و در منزل ایشان شیخ علی تهرانی که از شاگردان خاص ایشان بود و ایشان هم رهنمودهایی کردند و شیخ علی تهرانی در توضیح سخنان میلانی که بهطور آهسته بیان کرده بودند بیان میکنند که میلانی از این اقدام طلاب خوشحال و از آنها تقدیر و تشکر میکند...».[12] پس از آن مردم به سوی منزل قمی حرکت مینمایند. و در آنجا شور و هیجان بیشتری به وجود میآورند.
طبق اظهارات مؤلف کتاب «همگام با خورشید از ایران تا ایران» که خود در این زمان در حوزه علمیه مشهد تحصیل میکرده، در ابتدا در مشهد جنب و جوش فراوانی وجود نداشته، و تنها به خواندن و نصب اعلامیههایی از مراجع قم و تهران، در مدرسه نواب و استماع نوارهای سخنرانی اکتفا میشده است. لذا طلاب جوان که دارای تب و تاب مبارزاتی بیشتری بودند پس از مشورت با شیخ مجتبی قزوینی و میرزا جواد آقا تهرانی تصمیم میگیرند تا ابتدا نزد مراجع و بیوت معروف مشهد (میلانی، قمی، کفایی) بروند و تصمیمات صحیحی را اتخاذ کنند.[13] علمای مشهد از جمله میلانی، شیخ مجتبی قزوینی و مروارید برای اتخاذ روشی در مواجهه با دولت مجمعی تشکیل دادند. این جلسات تا اواخر سال 1343 به طور مخفیانه و هر بار در منزل یکی از علما برگزار میشد و دیدگاههای علما درباره امور و حوادث جاری مملکتی بررسی میشد و نظرات و مواضع مشترک آنها، هر هفته شبهای شنبه توسط یکی از اعضای مجمع برای دیگران مطرح میشد.[14]
پس از تصویب لایحه مذکور هم جلسات و اجتماعاتی به طور مرتب در منزل علما برگزار میشد و اطلاعیههای علما در مسجد گوهرشاد نصب میگردید. هنگام اقامه نماز مغرب قرائت میشد. در بیوت میلانی، قمی، کفایی و فقیه سبزواری هم این اطلاعیهها نصب میگردید. اطلاعیههای قمی به علت لحن تندتری که داشت، با استقبال بیشتری روبهرو میشد. در این جلسات که در بیوت علما با حضور میلانی و قمی برگزار میشد، سخنرانیهای متعددی درباره عواقب لایحه مزبور و اقدامات رژیم صورت میگرفت. در جلسهای که به مناسبت ولادت حضرت علی(ع) در 19/9/41 در درمانگاه بروجردی با حضور قمی و میلانی برگزار شد، سیدعبدالکریم هاشمینژاد از وعاظ مشهور مشهد، طی سخنانی تصویب لایحه مذکور را برخلاف قانون اساسی مملکت و موجب تضییع حقوق ملت دانست و اقدامات دولت را محکوم کرد.
میلانی که راجع به تصویب این لایحه و عواقب آن هشدارهای لازم را به دولت اسدالله علم داده بود، پس از بیتوجهی دولت به این تذکرات، با ارسال طومارها و نامههای اصناف و مجامع دینی مشهد بار دیگر با لحنی قاطع و صریح، سیاستهای ضد اسلامی و دینی رژیم را تخطئه میکند و بر لغو تصویبنامه مزبور تأکید میورزد. در قسمتی از این نامه، ایشان صریحاً اعلام میکند: «تصویبنامه دولت شما در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی با عدم رعایت شرط اسلام در انتخابشوندگان و تبدیل قسم قرآن مجید، به قسم کتاب آسمانی، ملت مسلمان ایران و خاصه علمای اعلام را بینهایت خشمگین ساخته است. عنوان کردن حق دخالت بانوان در انتخابات که از جهات عدیده مستلزم مفاسد است، از طرف هیئت حاکمه که تاکنون تمایلی به محترم شمردن حقوق مسلم ملت ایران و رعایت موازین اسلامی نشان نداده است، چیزی جز منحرف کردن افکار از مسائل مهم و اساسی تعبیر نمیشود...».[15] ایشان در خاتمه تذکر دادند که به حکم موازین شرعی و احترام به افکار و معتقدات ملت مسلمان ایران لازم است رژیم هر چه زودتر تصویب نامه مزبور را لغو کند و آن را به اطلاع عموم برساند.
در همین راستا میلانی برای روشنگری و اطلاع رسانی و بیداری دیگر شهرها، طی تلگرافی به زنجان در 24/8/1341 برای آقای سیدمحمدحسین غروی و حاج سیدعزالدین حسینی زنجانی، امام جمعه و سایر آیات عظام، از آنها خواست تا مخالفت خود را با تصویب نامه اعلام کنند و خواستار الغای سریع آن گردند.[16]
حسن قمی هم طی تلگرافی در آذر 1341 به نخستوزیر، تصویب نامه مزبور را مخالف اسلام، قرآن و شرع مقدس دانست و الغای آن را خواستار شد.[17]
متعاقب صدور اعلامیه علما، اصناف، بازرگانان و مجامع دینی مشهد هم سکوت را روا ندانستند و در اقدامی حیرت انگیز در پی نامهها و تلگرافاتی به محضر میلانی، تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی از جانب قوه مجریه آن هم در زمانیکه مجلسین تعطیل بوده است را اقدامی غیر قانونی و مفاد آن را برخلاف قوانین اسلام ذکر کردند. در این تلگرافات آنها لغو زودتر این تصویب نامه را خواستار شدند و حمایت خود را از مراجع عظام اعلام کردند و از آنها خواستند که اعتراضات آنها را به مقامات مذکور برسانند. میلانی طی اعلامیهای به آنها از آگاهی و بصیرتشان نسبت به مسائل سیاسی جاریه مملکت و حمایت از علما، از آنها تشکر کرده و رونوشت تلگراف خود را که به نخستوزیر مخابره کرده بود، برای آنها ارسال نمود.[18]
مجامع دینی مشهد (کانون نشر حقایق اسلامی، انجمن تبلیغات اسلامی، انجمن اسلامی دانشجویان، جامعه تعلیمات اسلامی، انجمن انصار فاطمی، کانون بحث و انتقاد دینی و...) نیز اعلامیهای در تقبیح تصویبنامه مزبور برای میلانی ارسال کردند، میلانی هم طی تشکر از آنها رونوشت تلگراف ارسال شده به علم را برای آنها ارسال کرد.[19] بنا به گزارش ساواک خراسان، کانون بحث و انتقاد دینی هم، از علما و مراجع در مبارزه با انجمنهای ایالتی و ولایتی حمایت کرد.[20]
اسدالله علم در برابر فشارهای جامعه روحانیت، سیاست خاصی را پیش گرفت و اعلام کرد که تصمیم نهایی درباره مفاد لایحه فوق و به اجرا گذاردن آن موکول به افتتاح مجلس شورای ملی و تصویب نمایندگان خواهد شد. اما این سخنان هیچگونه خللی در مبارزات علما و مردم به وجود نیاورد. چنانچه به دنبال مخالفت علما در سرتاسر کشور با این لایحه، در هفتم آذر 1341 که بنا بود فردای آن روز مردم بنا به دعوت علمای تهران در مسجد عزیزالله در تهران اجتماع کنند و برای لغو این تصویبنامه، تصمیماتی اتخاذ کنند، هیئت دولت تشکیل جلسه داد و پس از مذاکراتی طولانی که تا پاسی از شب هم ادامه یافت، تصویب کرد که تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود. اسدالله علم طی تلگرافاتی برای سه تن از علمای قم (گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری) از لغو تصویبنامه مزبور خبر داد. او همچنین در جواب خبرنگاری، مبنی بر دلیل عدم اجرای لایحه مزبور، درباره لایحه توضیح داد که این لایحه در صدر مشروطیت به تصویب رسیده بود، ولی چون بیشتر مفاد آن به علت وضع قوانین بعدی منسوخ شده بود، دولت به ناچار مقرارت جدیدی را وضع کرد. دلیل او درباره شرایط انتخاب کننده و انتخاب شونده این بود که چون در لایحه مورخه 11 آبان 1331 در دولت مصدق و همچنین قانون شهرداری مصوب مرداد 1334 در زمان دولت حسین علاء، تبصرهای مبنی بر محرومیت بانوان در انتخابات وجود نداشته، این تبصره در لایحه مزبور گنجانیده شده است. او برای حذف سوگند به قرآن و تبدیل سوگند به کتب آسمانی توضیح میدهد که چون در مملکت اسلامی نمایندگان انجمنهای ایالتی از مسلمانان و با آراء مسلمانان انتخاب میشوند و به کتب آسمانی خود قسم میخورند، مشکل شرعی برای گنجانیده شدن این ماده نبوده است. علم درباره منع بانوان از شرکت در انتخابات بیان میکند که در این مورد کمیسیونی که مأمور مطالعه بوده هنوز نتیجه مطالعات خود را اطلاع نداده بود که دولت متوجه مشکلات انتخابات مجلس شورای ملی شد و قصد انجام انتخابات را نمود و انتخابات انجمنها به علت طولانی بودن آن، پس از افتتاح مجلس انجام خواهد شد و لاجرم آن زمان بایست مقررات مربوط به آن از تصویب مجلسین بگذرد، پس اعتراض علما فعلاً منتفی است ولی به خاطر نگرانی علما هیئت دولت مقرر کرد که مقررات تصویبنامه مزبور در 14 مهر 1341 قابل اجرا نیست.[21] علم همچنین طی تلگرافی در 23/8/41 به میرزا احمد کفایی مطالب فوق را توضیح داد.[22]
انقلاب سفید و برگزاری رفراندوم
محمدرضا شاه پس از سفر به واشنگتن در 1341، درصدد برآمد به عنوان رهبر اصلاحات اجتماعی و سیاسی، برنامه رفرم را که با رفتن علی امینی ناتمام مانده بود، تحت عنوان «انقلاب سفید» به اجرا گذارد. این برنامه مستلزم هموار ساختن موانع و مشکلات عدیدهای بود. از لحاظ خارجی شاه از حمایتهای بیدریغ سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا بهرهمند بود. این اصول ششگانه میتوانست او را رهبری مقتدر، مترقی و روشنفکر معرفی کرده، کشاورزان را برای چند سالی به حمایت از او برانگیزد، در ضمن مالکان را که مانع بزرگی در برابر اقتدار او بودند، از سر راه بردارد و قشرهای متوسط جامعه، بازاریان و کسبه را از صحنه خارج سازد. حال آنکه اینگونه نشد.
اصول ششگانه عبارت بودند از: 1ـ الغای رژیم ارباب و رعیتی 2ـ فروش سهام کارخانههای دولتی برای تأمین بودجه اصلاحات ارضی 3ـ اصلاح قانون انتخابات 4ـ ملی کردن جنگلها 5ـ تشکیل سپاه دانش 6ـ سهیم کردن کارگران در بیست درصد سود خالص کارخانههای دولتی
این اصول ابتدا با نام «انقلاب سفید» و سپس با نام «انقلاب شاه و ملت» خوانده شد.[23]
اهداف رژیم از طرح اصول ششگانه و به رفراندوم گذاشتن آن، این بود که: 1ـ با شعار سهیم کردن کارگران در منافع کارگاهها خیل عظیمی از نیروی دهقان و کارگر را خلع سلاح نماید. 2ـ راه نفوذ عوامل بیگانه به اسم اقلیتهای مذهبی به مجلس قانونگذاری با نام اصلاح قانون انتخابات باز گردد. 3ـ رژیم میتوانست با گسیل داشتن افرادی تحت عنوان «سپاه دانش» به روستاها از نفوذ انقلابیون در میان روستاها جلوگیری کند. 4ـ کارگران و دهقانان را برای استخدام در کارخانههای مونتاژ آماده سازد. 5ـ با شعار اصلاحات، و الغای رژیم ارباب ـ رعیّتی در جامعه از خشم تودهها نسبت به رژیم بکاهد. 6ـ به ملت وانمود سازد که پادشاه ایران به افکار عامه احترام میگذارد.[24]
ارسنجانی در اجتماع دهقانان در تهران در روز نوزدهم دی ماه از الغای رژیم ارباب و رعیّتی و حذف کلمه رعیت سخن گفت.[25] او همچنین در اجتماع تاریخی مجلس ملی دهقانان طی سخنانی از حذف کلمه رعیت سخن گفت و بهوجود آمدن یک دهقان آزاد و حاکم به سرنوشت خود را نوید داد. شاه هم طی سخنانی بیان داشت که از طفولیت به فکر چارهجویی زندگی رعیت ایرانی بوده و برای او هیچ پاداشی از این بالاتر نیست که زندگی رعیت دیروز بهبود یابد.[26] لذا برای نشان دادن احترام به رأی عموم ملت، این لوایح ششگانه را روز 6 بهمن 41 به تصویب ملی گذاشت.[27]
شاه روز چهارم بهمن 1341 به قم سفر کرد و در مراسم اعطای اسناد کشاورزان این شهر در سخنرانی خود از توجهات خاص اولیا و ائمه به خود و اینکه چگونه او را از مرگ حتمی نجات دادهاند، سخن گفت و مخالفان خود را افرادی قشری و نفهم تعبیرکرد. شاه در این اجتماع موانع اصلاحات در ایران را «ارتجاع سیاه» و «قوای سرخ» معرفی نمود و انواع توهینها از جمله؛ انسانهای مفتخور که قدرت درک حقایق را ندارند، دروغگو، حامی جعفر پیشهوری، خائن و مزدور، را به علما نسبت داد.[28]
به هر صورت شاه رفراندوم را در ششم بهمن به اجرا گذاشت. با پایان یافتن انتخابات از حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی سخن گفت و از آنها تشکر کرد. مجموع رأیهای موافق با لوایح در سراسر کشور پنج میلیون و پانصد و نود و هشت هزار هفتصد و یازده (5598711) رأی اعلام شد.[29] تعداد آراء اخذ شده در مشهد شصت و شش هزار و صد و نود و هشت (66198) رأی موافق و صد و هشتاد و پنج (185) رأی مخالف اعلام گردید.[30]
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1388، صص 189 – 222.
پینوشتها:
[1]. روزنامه ناطق خراسان، س 11، ش 32، ص 1.
[2]. روزنامه نور ایران، س 13، ش 869 ، ص 1.
[3]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ 1، 1378، ص 33.
[4]. روزنامه ناطق خراسان، س 11، ش 46، ص 2.
[5]. نور خراسان، س 11، ش 44، ص 1.
[6]. فارسی، جلالالدین، زوایای تاریک، تهران، مؤسسه چ و انتشارات حدیث، چ 1، 1373، ص 79.
[7]. خاطرات، مبارزات حجتالاسلام فلسفی، به کوشش علی دوانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 4، 1382، ص252.
[8]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، صص 151 ـ 149.
[9]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، صص 28ـ26 و 33ـ31 و 39 و 49؛ ج 5، صص 25ـ22 و 18ـ17. امام دو بار به اسدالله علم تلگراف زدند. تلگراف اول در28/7/41 و تلگراف دوم در 15/8/41. ر.ک: صحیفه امام، ج اول، صص80 -90.
[10]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، پیشین، ص560.
[11]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی386، سند شماره 22.
[12]. مصاحبه با هادی خامنهای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 659، صص 13 - 14.
[13]. فردوسیپور، اسماعیل، همگام با خورشید از ایران تا ایران، فردوس، مجتمع فرهنگی اجتماعی امام خمینی، 1372، ص37.
[14]. مروارید، علم و عمل: درنگی در زندگی و آموزههای عالم ربانی آیتالله میرزا حسنعلی مروارید، گرآورنده محمد الهی خراسانی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1386، صص54 - 55.
[15]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 981، سند شماره1.
[16]. آیتالله العظمی سیدمحمدهادی میلانی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چ 1، 1380، ص4
[17]. ر.ک: به اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، پیشین، ص28.
[18]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 982، اسناد شماره 3 و4؛ شماره بازیابی 122، شماره سندهای 7ـ3.
[19]. همان، شماره بازیابی982، شماره سندهای 8 و9؛ شماره بازیابی 122، شماره سندهای 8 و 9.
[20]. همان، شماره بازیابی386، شماره سند 22.
[21]. روزنامه نور ایران، س 14، ش 877، ص4؛ آفتاب شرق س 38، ش 7501، ص1 - 5.
[22]. ناطق خراسان، س 11، ش 51، ص 1.
[23]. آفتاب شرق، س 38، ش 7533، ص5؛ خراسان، س 14، ش 3919، ص 1.
[24]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، صص 219 - 220.
[25]. خراسان، س 14، ش 3915، ص 1.
[26]. آفتاب شرق، س 38، ش 219، ص1.
[27]. خراسان، س 14، ش 3919، ص1.
[28]. نور ایران، س 14، ش 885، صص 1 - 2؛ آفتاب شرق، س 38، ش 245، صص1 - 6.
[29]. خراسان، س 14، ش 3930؛ آفتاب شرق، س 38، ش 7547، ص1.
[30]. نور ایران، س 14، ش 885، ص3.
تعداد بازدید: 2065