محمدجواد هراتی
14 مهر 1400
ظهور باز تفسیر از مفاهیم ونمادهای فرهنگ سیاسی شیعه در دهههای اخیر تأثیر فراوانی بر تحولات اجتماعی و جنبشهای مذهبی ایران بر جای گذاشت. قیام 15 خرداد به عنوان نقطه عطفی در تاریخ قیامهای معاصر ایران نیز تحتتأثیر همین روند و بویژه باز تفسیر از «عاشورا» بود. اگرچه «عاشورا» به عنوان سمبل مبارزه با حاکمان ظالم در طول تاریخ در فرهنگ سیاسی شیعه مطرح بود اما با شکلگیری مناسبات جدید میان دین و دولت به خصوص در عصر صفوی، سیر تحول در مفهوم عاشورا نیز آغاز شده که این موضوع در دوران قاجاریه نیز ادامه داشت. اقدامات پهلوی اول و دوم در زمینه نوسازی و ظهور اندیشههای مدرن در صد سال گذشته، بستری برای شکلگیری باز تفسیر از مفهوم عاشورا در دهه 40 شمسی در ایران را فراهم نمود که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران زمینهای برای حرکتهای سیاسی ایران در این دوران شد.
مقاله ضمن اشاره به روند تاریخی تحول در مفهوم عاشورا و تفاسیر مختلف از آن، در صدد بررسی زمینههای ظهور بازتفسیر از این مفهوم در دهه 40 شمسی و تأثیر آن بر شکلگیری قیام پانزده خرداد است.
امام خمینی، باز تفسیر از مفهوم عاشورا و قیام پانزده خرداد
جنبش عاشورا، نهضتی مقدس و حرکتی سیاسی و پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه، در راستای زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزینی حکومت علوی به جای حکومت اموی بود. این نهضت دارای توان بالقوه برای تهییج و تحریک تودههای تحت ستم و القای روحیه انقلابیگری و مبارزه در آنان بود و تحت شرایط خاصی، بویژه پس از روی کار آمدن دولتهای صفویه و قاجاریه دچار تحول شد. در این دوره پرداختن به جنبههای عاطفی و غیرسیاسی عاشورا برجستگی بیشتری یافت و عاشورا از روح سیاسی و حماسی عاری شد. به علاوه وعاظ و خطبای عوامزده تحریفات زیادی را وارد فرهنگ عاشورا کردند و نقش دولت صفویه در این تغییر مشهود است.
نقش دولت صفوی در غلبه این رویکرد حائز اهمیت است. در حقیقت حاکمان صفوی، تلاش کردند تا ابعادی از مذهب را برجسته نمایند که در تعارض با مبانی و ماهیت قدرت آنان نباشد؛ به گونهای که ابعاد و آموزشهای سیاسی و اجتماعی تشیع به فراموشی سپرده شد و به جای آن، قشریگری و تمسک به مناسک، بدون توجه به روح و پیام واقعی آنها و نیز تشدید تعارضات فرقهای و دشمنی با اهل سنت، مورد عنایت و اهتمام واقع شد. بدینترتیب، کیفیت رادیکال و انقلابی مذهب شیعه تحتالشعاع قرار گرفت.
در قرنهای اخیر تحولاتی در جامعه ایران رخ داد که زمینه را برای بازتفسیر از مفهوم عاشورا فراهم نمود. ظهور چنین تفاسیری از مفاهیم عاشورا رنگ و بوی انفعالی آن را گرفت و به آن صبغه انقلابی داد و توانست بستری مناسب برای شکلگیری حرکتهایی با رنگ و بوی مذهبی در دهه 40 و 50 شمسی در ایران ایجاد کند. بر این اساس جنبشها و مبارزات مردم ایران با استفاده از نماد عاشورا در این دوره شکل میگیرد.
مهمترین قیام در ایران قبل از انقلاب اسلامی، قیام پانزدهم خرداد 1342 است که نقش بازتفسیر از عاشورا در شکلگیری آن بسیار مشهود است. در ارائه این بازتفسیر از عاشورا که زمینهای برای قیام پانزده خرداد شد، نقش مرجع شیعیان، حضرت امام خمینی، بسیار بارز است.
امام خمینی در مبارزات خود علیه رژیم پهلوی از مفهوم عاشورا در این زمینه به خوبی استفاده نمودند. ایشان از دو شیوه در جهت استفاده از نهاد عاشورا جهت بسیج سیاسی مردم و تحریک و ترغیب آنان به مبارزه با نظام سیاسی وقت سود بردند. ابتدا با فلسفه قیام عاشورا و نهضت امام حسین(ع) و زدودن غبار تفاسیر کهن که رنگ و صبغهای انفعالی به آن بخشیده بود، به زنده کردن و امروزی کردن آن همت گماشتند و سپس با قیاس شرایط سیاسی دوران نهضت انقلابی مردم ایران با شرایط نهضت امام حسین(ع)، هوشمندانه نتایج آن قیام بزرگ را با شرایط و مقتضیات زمانه خود پیوند زدند و موجب برانگیخته شدن احساسات مذهبی تودههای مردم شدند. به عنوان مثال ایشان درباره فلسفه عزاداری و کارکرد سیاسی و بسیج کننده آن فرمودند:
«گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. اینکه در روایت هست که کسی که گریه کند یا بگریاند یا به صورت گریهدار خودش را بکند،این جزایش بهشت است، این برای آن است که این نهضت امام حسین(ع) را حفظ میکند. ما تا ابد هم اگر برای سیدالشهدا گریه بکنیم، برای سیدالشهدا نفعی ندارد بلکه برای ما نفع دارد. همین نفع دنیاییش را حساب کنید، و همین جهت روانی مطلب را که قلوب را چگونه به هم پیوند میدهد.»
امام خمینی پس از زدودن غبار تفاسیر انفعالی از چهره مفاهیم و نهادهای مذهبی شیعی، با هوشمندی و مهارت تمام این مفاهیم و آموزهها را با ضرورتهای زمان خویش پیوند میدهد.
«سلطنت و ولایتعهدی، همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقی و مصر و یمن برانداخته است. سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا علیهالسلام برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرموده و شهید شد. برای اینکه زیر بار ولایتعهدی یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد، قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد.»
امام خمینی به حرکت خود ادامه دادند و سخنرانی روز عاشورا منجر به دستگیری ایشان شد. نگاهی به متن سخنرانی ایشان در این روز تأییدی بر تأثیر ظهور باز تفسیر از مفهوم عاشورا در این دوران است. امام در این سخنرانی ضمن اشاره به حوادث فیضیه به گونهای هوشمندانه، رفتار عاملان نظام پهلوی را با لشگریان یزید مقایسه کردند و با چنین رویکردی، زمینه را برای قیامی همگانی فراهم ساختند.
نتیجه آنکه قیام پانزده خرداد ایران را میتوان متأثر از بازتفسیر مفاهیم تشیع بویژه مفهوم عاشورا دانست که جنبه انفعالی حاکم بر آنرا گرفت و بدان صبغه انقلابی بخشید.
نگاهی به مفهوم عاشورا و جایگاه آن در فرهنگ سیاسی شیعه
شکلگیری نهضت عاشورا، یکی از نمادهای فرهنگ سیاسی شیعه، معلول حوادثی است که پس از رحلت پیامبر رخ داد. حکومت عثمان و تحقق بخشیدن ارزشها و سنتهای جاهلی زمینه را برای تفکیک دو جریان امامت و سلطنت فراهم نمود و بدینترتیب با حاکمیت معاویه و روی کار آمدن پسرش اوضاع زمانه به گونهای شد که امام حسین(ع) از آن به دگرگونی عالم تعبیر کرد. با چنین شرایطی امام حسین(ع) مصمصم شد تا برای شناساندن اسلام حقیقی حرکت تاریخی خود را آغاز کند و تا سرحد فدا کردن جان خود و یارانش پیش رود.
این حرکت تاریخی امام اثرات فراوانی را در فرهنگ سیاسی شیعه بر جای گذاشت که از جمله آن، عدم جواز مسامحه درباره حراست و نگهبانی ارزشهای دینی به بهانه نبودن احساس قدرت میباشد.[1] همچنین با عنایت به اینکه عاشورا تنها واقعهای است که شهادت منحصر به فرد یکی از امامان معصوم به همراه یارانش میباشد، این واقعه جایگاه نمادین در فرهنگ تشیع دارد و منشاء و مبداء بسیاری از قیامها و حرکتهای انقلابی و خونین در تاریخ شیعه گردید و تأکیدات امامان شیعه پس از امام حسین(ع) در باره بزرگداشت یاد و خاطره این امام موجب گسترش فرهنگ عاشورا در میان شیعیان گردید.
نکته قابل ذکر این است که عاشورا نمادی است از: پیام، حماسه و سوگ. به گونهای که سوگ در خدمت حماسه قرار دارد و حماسه در خدمت پیام، و نه هر دو در خدمت سوگ.[2]
گذشت زمان و تأثیر نظامهای قدرت زمینهای فراهم کرد تا عاشورا صرفاً صورتی تسلی بخش ـ که عمدتاً در تقابل با شکل و هدف اصیل و اولین آن بود ـ به خود بگیرد و عاری از هرگونه حماسه و پیام و فداکاری شود. چنین تعابیری از عاشورا بر فرهنگ سیاسی شیعه تأثیر گذاشت و آن را از حالت سیاسی فعال و ستیزهگر با نظامها و قدرتهای نامشروع ـ در عرصه عمل ـ خارج ساخت.[3]
این تغییر جهت با شکلگیری دولت صفویه و بعد از آن در دوران قاجاریه نمود بیشتری یافت.
سیر تحول مفهوم عاشورا در تاریخ و فرهنگ سیاسی شیعه
تأسیس دولت صفوی نقطه عطفی است در پیدا شدن الگوی جدیدی از مناسبات میان دین ودولت در اندیشه سیاسی شیعه. دولت صفویه که مشروعیت سیاسی خویش را با انتساب خود به مذهب تشیع پیدا کرده بود؛ با استفاده از علمای مذهبی در امور مربوط به دین، شکل خاصی از تعامل بین مذهب و دولت را به وجود آورده بود که البته، علیرغم همکاری علمای مذهبی با دولت مشروعیت ذاتی نمییافت. از سوی دیگر باتوجه به ویژگی تاریخی ساختار قدرت سلطنتی که وجه بارز آن اقتدارگرایی و خودکامگی و مسدود بودن باب هرگونه اعتراض است، فرصت هیچگونه مشارکت سیاسی در درون نظام (مگر پیروی و اطاعت از حکومت) داده نمیشد. سنخیت و تقارن الزامات این ساختار ـ که همانا القای تدریجی روحیه ناامیدی، پذیرش منفعلانه وضع موجود در نهاد مردم ودر بطن فرهنگ سیاسی آنها بود ـ با طرز تلقی خاصی از مفاهیم ومقولات فرهنگ شیعه بویژه مفهوم انتظار وتقیه، موجب ایجاد رویکرد انزواگرایی وسکوت در میان تودههای مردم گردید. علاوه بر این، نظام سیاسی صفوی با به کارگیری سازوکارها و ابزارهایی که در اختیار داشت، در برجسته کردن قرائت و تلقی خاصی از مذهب شیعه تلاش کرد که تعارض وتزاحمی با نظام حاکم و وضع موجود نداشته باشد و حیات سیاسی آنان را تهدید ننماید و در صورت امکان به خدمت توجیه مبانی قدرت آنان در آید. سیاستهای مذهبی صفویه درباره تبلیغ آیینهای مذهبی شیعی مانند سوگواری و سنت عزاداری، نه تنها باعث تقویت بُعد حماسی و عقلانی این آیینها نمیشود بلکه موجب غلبه تلقی غیر سیاسی وتراژیک از نمادها وبه تبع آن فرهنگ سیاسی انزواگرا و انفعالی میگردد.[4]
تأسیس دولت صفوی همچنین موجب فرونشستن نهضتها وحرکتهای انقلابی شیعه درقرون هفتم وهشتم ونهم هجری شد و به تدریج تفسیر و برداشت غیرسیاسی و محافظهکارانه از عاشورا و شهادت برجسته میشود و این تلقی و برداشت به نوبه خود، موجب تولید فرهنگ سیاسی انزوا وتنزه طلبی در میان شیعه میگردد.[5]
دکتر سیدجعفر شهیدی دراینباره مینویسد:
«تشیع که در آغاز از یک سو، نهضتی بر ضد بیدادگران بود و از سوی دیگر اندیشه سیاسی پیشرفتهای داشت، درقرنهای اخیر تغییر جهت داد و سیر تکاملی آن متوقف شد و نهضت شیعی که همچون سلاحی برنده برای مبارزه با ستمکاران به کار افتاد، در طول قرنها از تاریخ، پناهگاهی برای حکومتهای ستمکار گردید. شعائر مذهبی که عاملی بزرگ و مؤثر در بیداری و تحرک توده مردم بود، از دوره صفویه به بعد به تدریج نمایشی بیروح و گاه مخالف با روح شریعت درآمد.»[6]
نقش دولت صفوی در غلبه این رویکرد حائز اهمیت است. در حقیقت نظام صفوی مانند همه نظامهای مطلقه دیگر، با توجه به گرایش این گونه نظامها به تمرکز قدرت و هدایت همه شئون اجتماع در جهت تحکیم نظام قدرت مطلقه، بهرغم علایق و تمایلاتی که نسبت به تشیع از خود نشان میدادند، تلاش کردند تا ابعادی از مذهب را برجسته نمایند که در تعارض با مبانی و ماهیت قدرت آنان نباشد، به گونهای که ابعاد و آموزشهای سیاسی و اجتماعی تشیع به فراموشی سپرده شد و بجای آن، قشریگری و تمسک به مناسک، بدون توجه به روح و پیام واقعی آنها و نیز تشدید تعارضات فرقهای و دشمنی با اهل سنت، مورد عنایت و اهتمام واقع شد. بدینترتیب، کیفیت رادیکال و انقلابی مذهب شیعه تحتالشعاع قرارگرفت. رونق مطالعه کتابهایی مانند روضةالشهداء تألیف ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری ـ معاصر شاه اسماعیل اول ـ که نگاهی غیرسیاسی و غمانگیز و تراژدیک به حادثه کربلا دارد، شاهد این مدعاست.[7]
در این دوران آب وتشنگی گفتمان محوری در قرائت واقعه کربلا میشود. این گفتمان مرثیهای ونگاه غیرسیاسی به واقعه و نهضت عاشورا در تمام دوران قاجار به استثنای دورهها و مقاطع کوتاه ـ حرکتها وجنبشهای سیاسی ـ اجتماعی مانند نهضت تنباکو وجنبش مشروطیت ـ ادامه مییابد. در این نوع تلقی به جای آنکه شهادت امام حسین(ع) و ستم وارده به آن حضرت و اهل بیت ایشان، به دشمن عینی وآشکار یزید وعمال ستمکارش نسبت داده شود، همه خطابها و عتابها متوجه موجودات موهومی مانند روزگار، چرخ سفله و...میشود.[8]
برای نمونه برخی از اشعار مذکور به شرح ذیل است
تا چرخ سفله بود، خطایی چنین نکرد بر هیچ آفریده، جفا این چنین نکرد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای و ز کین چها در این ستم آباد کردهای
همچنین سنت تعزیه که به معنی اظهار همدردی، سوگواری و تسلیت است، به عنوان شکلی از نمایش ریشه در اجتماعات و مراسم یاد کرد شهادت امام حسین(ع) در ایام محرم دارد و برای بازنمایی صحنههای کربلا و به منظور ایجاد روح همبستگی و انسجام و هویت مشترک در میان اقلیت شیعه شکل گرفت؛ اما در دوره صفویه صورت معکوس و شفاعتطلبانه محض به خود گرفت. با این تلقی، جامعه با بیان رنج و سوگواری امام حسین(ع) در کربلا در واقع به سوگ رنجهای واقعی خود مینشیند و پناهگاه روحی و روانی برای تسکین آلام و دردهای خویش جستجو میکند. بدینترتیب شکل نمایشگونه سوگواری و وجوه غیر سیاسی آن مورد توجه حکام قرار گرفت و در میان مردم نیز مقبولیت یافت.این روند و قرائت تسلیم طلبانه از سوگواری و تعزیه تداوم یافت.[9]
ساختار قدرت در عهد قاجاری نیز همچون گذشته ساختاری استبدادی و مطلقه بود و به لحاظ مبنای مشروعیت سیاسی، اگر چه قاجاریان ابتدا تلاش کردند که خود را از تبار صفویه قلمداد نمایند و از مشروعیت دینی مورد ادعای آنان برخودار شوند، اما بزودی این داعیه را رها کرده و به سمت جایگزینی مشروعیت حاصل از حمایت روحانیت شیعه از دولت قاجار به جای مشروعیت نسبی پادشاه حرکت کردند.
نگرش سیاسی شیعه اعم از نخبگان و تودههای مردم در این عصر ـ به لحاظ حمایت و پشتیبانی سیاسی در جهت تبلیغ و اشاعه مذهب ـ نگرشی خصمانه نیست و بر نوعی خودمختاری واستقلال از حوزه سیاسی استوار میباشد وحتی در مواردی از همکاری بین نخبگان ونظام قدرت حکایت میکند. این بدانمعنا نیست که شیعه از باور تاریخی و اصولی خویش مبنی بر نامشروع شناختن حکومتی جز امام معصوم و یا حکومت فقیهان عادل و شایسته عدول کرده است،[10] بلکه همکاری با آن را عاملی برای حفظ حدود و ثقور اسلامی میداند.
همچنین گرایش عمومی شیعه در دوره قاجار بر نوعی همکاری توأم با حفظ حدود و حوزه اقتدار دو نهاد دین و دولت مبتنی بود و این بدانمعنی نیست که در این دوره هیچگونه حرکت و جنبش انقلابی و مبازره جویانه به وقوع نپیوست. بلکه منظور این است که هرگونه رفتار و کنش سیاسی در این دوره صرفاً به باز داشتن نظام قدرت از تجاوز به حدود و مزرهای شریعت و یا ظلم به رعیت معطوف بوده و هیچگاه از منظر زیر سؤال بردن و نفی عینی و عملی مشروعیت نظام و تلاش برای براندازی و فروپاشی آن، حرکتی شکل نگرفته است.[11]
تلقی شیعیان از مفاهیم وآموزههای فرهنگ شیعه طی یکصد سال اخیر به تدریج تغییر کرد. این تغییر، علل مختلفی داشته است. علل این تغییر، بخشی به خاطر هوشیاری ایرانیان، بخشی به جهت واکنش نسبت به تغییرات اجتماعی وسیاسی وقسمتی دیگر به لحاظ سیر تکاملی عقاید شیعه از طریق اجتهاد بوده است.[12] نتیجه این تحول، کنار گذاردن تفسیرهای دعوت کننده به آرامش، انفعال، فروتنی و ظاهر شدن روحیه مبارزه و ستیزه و انقلابگری بود. زمینههای این تغییر و تحول مهم که از آن به جنبش اصلاح و یا احیای فکر دینی تعبیر شده است، از دوره قاجار بویژه پس از شکستهای پیدرپی ایران در جنگ با روسیه رفته رفته شکل گرفت. نمونه این تحول را در حکم میرزای شیرازی در تحریم تنباکو میتوان دید که این فتوا به بسیج عمومی انجامید. این امر در قیام مشروطیت نیز ادامه یافت تا به دوران سلطنت پهلوی اول رسید.
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1388، صص 19 – 33.
پینوشتها:
[1]. هنری لطیفپور، یدالله، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 89.
[2]. حاتم قادری، «ملاحظاتی پیرامون تفهیم و انتقال پیام عاشورا»، چکیده مقالات کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا، تهران، نشر موج، بیتا، ص 213.
[3]. فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 90.
[4]. همان، ص 96.
[5]. همان، ص 97.
[6]. شهیدی، سیدجعفر، ازدیروز تا امروز، تهران، نشر قطره، 1372، ص 161.
[7]. فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 99.
[8]. همان.
[9]. شجاعی زند، علیرضا، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین، ص 182.
[10]. فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 103.
[11]. همان، ص 105.
[12]. حمید عنایت، ماهنامه فرهنگ توسعه، ش 9.
تعداد بازدید: 1402