17 بهمن 1402
روحانیون قشری، قویترین عامل بازدارنده نهضت بودند. من [حجتالاسلام آقای ابوذر بیدار] یادم هست سال 1351ش. که من در زندان شهربانی اردبیل بودم خیلیها به دیدن ما میآمدند. حرکت ما را تأیید میکردند؛ از بازاریها، فرهنگیها، دانشجویان، طلاب جوان و از رفقای خودمان. ولی میدیدم که افراد دیگری از کسوت خودمان حرکت ما را حرکت درستی نمیدانند. حتی حرکت حضرت امام را حرکت درستی نمیدانستند. حتی در آغاز انقلاب ما اینها را دعوت کردیم منزل یکی از آقایان؛ من خطاب کردم به یکی از آقایان ـ در حدود پنجاهویک نفر از آقایان روحانی جمع شده بودند ـ گفتم: «فرح رفته منزل آیتالله العظمی خویی؛ و آیتالله خویی ایشان را پذیرفتهاند. ما نمیدانیم آیا در منزل آقا باز بوده که فرح رفته منزل آقا؟ یا با اطلاع ایشان بوده است؟ رفتن فرح به منزل آیتالله خویی در نهضت ما رخنه وارد میکند، لطمه بزرگی وارد میکند. اگر شما موافق باشید ما یک تلگرافی بکنیم به خدمت حضرت آیتالله خویی و ایشان را وادار کنیم اعلامیهای بدهند که ورود فرح به منزل ایشان با اطلاع قبلی ایشان نبوده است». چند نفر از شاگردان آیتالله خویی ـ که ما آنها را نجفیون مینامیم ـ گفتند: «ما حرکت شما را درست نمیدانیم. چاههایی را که شاه استخراج کرده مال شاه است. انقلاب شما انقلابی است که پایه و مایه ندارد. شما تلگراف کنید به آقای خمینی که حرکت خود را متوقف کند». امام دادش از دست اینها بلند بود. تمام انقلابیون دادشان از دست اینها بلند بود.
منبع: باقری، علی، خاطرات 15 خرداد تبریز، ماجرای آغاز انقلاب اسلامی در تبریز، ج 3، تهران، حوزه هنری، 1375، ص 81 ـ 82.
تعداد بازدید: 498