احمد ساجدی
25 بهمن 1402
سیدمحمدرضا سعیدی دوم اردیبهشت ۱۳۰۸ در محله «نوغان» مشهد به دنیا آمد.[1] در کودکی مادر خود را از دست داد و با تشویق پدرش سیداحمد سعیدی که از وعاظ نامی شهر بود، به علوم حوزوی روی آورد.
محمدرضا دروس مقدماتی را نزد پدر آغاز کرد و سپس در حوزه علمیه مشهد به تحصیلات ادامه داد. ادیب نیشابوری، عبدالله یزدی، هاشم قزوینی، مجتبی قزوینی و کاظم دامغانی، از جمله استادان وی در حوزه بودند.[2] او پس از ازدواج در سال ۱۳۳۰ به قم سفر کرد و در درس خارج فقه آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی حضور یافت.
شخصیت علمی و سیاسی سیدمحمدرضا سعیدی در نتیجه حضور مستمر در جلسات درس امام خمینی شکل گرفت.[3] وی در این جلسات پس از ده سال، به اجتهاد رسید[4] و از همان ماههای نخست اقامت خود در قم، پیوسته نزد امام میرفت و پرسشهای درسی خود را مطرح میکرد.[5] ابوالقاسم خزعلی، علیاکبر مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، اکبر هاشمی رفسنجانی و جعفر سبحانی از هممباحثهایهای او بودند.[6]
سعیدی علاوه بر تحصیل و تدریس، به تبلیغات نیز مشغول بود. وی پیش از آغاز نهضت امام خمینی در یک سفر تبلیغی در خسروآباد آبادان به دلیل سخنرانی علیه حکومت پهلوی، دستگیر و با دخالت یکی از روحانیون سرشناس آبادان آزاد شده بود.[7] در غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی نیز در پخش و توزیع اعلامیههای اعتراضی امام فعالیت داشت.[8]
۵ خرداد ۱۳۴۲، امام خمینی از سعیدی، علی دوانی، محمد منتظری و محمد یزدی خواست برای تبلیغ به کویت سفر کنند.[9] این درخواست حساسیت ساواک را برانگیخت و از خروج سعیدی جلوگیری شد، اما وی پنهانی به کویت رفت و در ایام محرم سخنان تندی علیه حکومت پهلوی ایراد کرد، از اینرو نتوانست به ایران بازگردد.[10] پس از دستگیری امام در خرداد ۱۳۴۲، سعیدی همراه با علی دوانی، ابوالقاسم خزعلی و سیدعباس مهری از کویت طی نامهای به آیات عظام سیدمحسن حکیم و سیدابوالقاسم خویی در نجف، خواهان اقدام لازم درباره سرنوشت امام خمینی شدند.[11]
هنگام قیام خونین 15 خرداد 1342 سعیدی در کویت بود. او در سخنرانیهای مختلف، شیعیان کویت را از جنایات حکومت شاه آگاه میکرد.[12] پس از آزادی امام، سعیدی با لباس مبدل به ایران بازگشت و به سبب گذشت زمان از پیگرد ساواک در امان ماند.[13]
پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در آبان ۱۳۴۳، سعیدی همراه گروهی از علمای دیگر طی نامهای خواستار اعلام نظر آیات عظام محمدهادی میلانی و شهابالدین مرعشی نجفی درباره سیاستهای حکومت در محدودکردن روحانیون به خصوص امام خمینی، شدند.[14] پاسخ قاطع آن دو مرجع، ساواک را ناگزیر به دستگیری بسیاری از وعاظ و روحانیون از جمله سعیدی پس از پایان ماه رمضان کرد.[15]
سعیدی در خرداد ۱۳۴۴ نامهای برای امام به ترکیه فرستاد و از ایشان با عنوان «مرجع جهان تشیع» یاد کرد.[16] وی در همین سال در سفرش به نجف، با برگزاری جلساتی در حرم امام علی(ع)، به تبیین نهضت امام خمینی پرداخت.[17] او پس از بازگشت به قم، همراه گروهی از علما در مهر ۱۳۴۴ از انتقال امام خمینی از ترکیه به نجف استقبال کردند و طی نامهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر در آبان 1344، ادامه تبعید ایشان را محکوم نمودند.[18]
سعیدی یکی از رابطین امام با مردم در مدت تبعید ایشان در عراق بود. عکس، رساله، اعلامیه، نوارهای سخنرانی، و... با هماهنگی سعیدی یا توسط وی به ایران وارد و توزیع میشد. سلسله درسهای ولایت فقیه و بخشهایی از رساله تحریرالوسیله امام به همین وسیله در اختیار ایرانیان و اهالی کویت و امارات قرار میگرفت.[19]
سعیدی در دیدار با مراجع عظام قم، چندین بار از آنان خواست تا برای بازگشت امام به کشور بکوشند، اما اصرارش بیثمر بود.[20] در نتیجه تلاش کرد در شهرهای مختلف، اذهان و افکار مردم را با نهضت امام خمینی آشنا سازد. وی ابتدا به دعوت مردم تفرش به آن شهر رفت و در مسجد «ششناو» موضوع مرجعیت امام خمینی، پیامها و نهضت ایشان را در سخنرانیهای خود مطرح کرد.[21] در مرحله بعد به دعوت مردم جنوب تهران به مسجد موسیبنجعفر(ع) در خیابان غیاثی (شهید آیتالله سعیدی) رفت و به توصیه امام خمینی امامت همین مسجد را به عهده گرفت.[22] به تدریج این مسجد به پایگاه انقلابیون تبدیل شد.[23]
فعالیت سعیدی در این مسجد با دعوت از سخنرانان مختلف و تشکیل جلسات پنهان یا آشکار و چاپ نشریات مخفی و تربیت افراد انقلابی ادامه یافت.[24] سعیدی در سخنرانیهای خود به ویژه موضوعاتی چون غارت بیتالمال توسط حکومت پهلوی، فعالیت آزادانه بهائیان در کشور و جلوگیری حکومت از فعالیت هیئتهای اسلامی را بیان میکرد.[25] او در محله غیاثی تهران موفق شده بود جمع زیادی از مردان و زنان علاقهمند را جذب کند و آنان را با افکار و آرمانهای امام آشنا سازد. سعیدی به منظور اجرای امر به معروف و نهی از منکر «انجمن اسلامی ناصحین» را تأسیس کرد. اخلاق حسنه و روش خاص او در اجرای امر به معروف و نهی از منکر سبب شد تا محله غیاثی طی 4 سال اقامت او به عنوان یکی از محلات امن تهران شناخته شود.[26] عیادت از بیماران محل، حل اختلافات خانوادگی اهالی محل و تحت پوشش قراردادن مالی و معنوی خانوادههای مستمند از جمله خدماتی بود که سعیدی در این محل انجام میداد. خانه ساده او محل پذیرایی زندانیان سیاسی آزاد شده نیز بود.[27]
سعیدی مکاتبات زیادی با امام خمینی داشت. امام در یکی از این نامهها به تاریخ 15 بهمن ۱۳۴۴ سعیدی را از «علمای عامل» خواند.[28] امام در خرداد ۱۳۴۵ در پاسخ یکی از نامههای سعیدی تأکید کرد: «اگر انسان به وظیفه الهی موفق شود، نتیجه حاصل است. هیچگاه از فضل الهی مأیوس نباشید.»[29] سعیدی با دریافت پاسخ نامههای خود از امام با انگیزه بیشتر به مبارزه میپرداخت. او در یکی از سخنرانیها، حکومت پهلوی را جنایتکاری خواند که به دستور رئیسجمهور آمریکا از انتشار مطالب روحانیت جلوگیری میکند؛ در حالیکه کتابهای یهودیان و بهائیان با حمایت حکومت منتشر میشود.[30]
سعیدی آشکارا بر منبر آمریکا و صهیونیسم را به باد انتقاد میگرفت و نام امام را ـ که ممنوع بود ـ بر زبان میآورد. از همینرو تعدادی از مردم به ویژه جوانان برای شنیدن سخنرانیهای او اجتماع میکردند و مسجدش از کانونهای مهم سیاسی و خبرساز تهران بود. وی در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود: «ما برای مبارزه باید تشکیلات داشته باشیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت کنیم. با دولتی که علما را زندانی و تبعید میکند، باید مبارزه کنیم. من راهی را میروم که امام حسین(ع) و رهبر عالیقدر دین ما آیتالله خمینی رفتهاند. من حرف خود را میگویم و مبارزه را ناتمام نمیگذارم.»[31]
سخنان سعیدی حساسیت ساواک را برانگیخته بود، از اینرو برای ساکتکردن او، پلیس تهران را موظف کرد از رفتن سعیدی به جلسات و منبر جلوگیری کند.[32] سعیدی سرانجام روز ۸ تیر ۱۳۴۵ به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر شد ولی پس از آزادی بار دیگر به مبارزه خود ادامه داد.[33] در نتیجه در مرداد همان سال به اتهام «خرابکاری، برهمزدن امنیت داخلی، انتقاد از دولت، تشکیل جلسات مخفی علیه دولت، انتشار اعلامیه در حمایت از امام خمینی و ترویج اندیشههای سیاسیِ او» توسط ساواک دستگیر و به زندان قزل قلعه منقل شد[34] او سوم مهر ۱۳۴۵ به ۶۱ روز حبس تأدیبی محکوم؛[35] اما با احتساب بازداشت روزهای پیش در ۱۲ مهر ۱۳۴۵ از زندان آزاد شد.[36]
سعیدی در اسفند ۱۳۴۵ ضمن نقل فتواهای امام، به سیاستهای حکومت پهلوی و سلطه خارجیان نیز حمله کرد.[37] او در فروردین 1346 تأکید کرد از کشتهشدن در راه اسلام که موجب سربلندی و نام نیک او میشود باکی ندارد.[38]
با این سخنان ساواک بار دیگر از شهربانی خواست وی را تحت تعقیب قرار دهد؛[39] اما سعیدی در آغاز سال ۱۳۴۶، مخفیانه به دیدار امام خمینی در نجف رفت.[40] او در بازگشت از این سفر از زندگی ساده و بیپیرایه امام برای مردم گفت و متذکر شد که تا جان در بدن دارد از ایشان حمایت خواهد کرد.[41] سعیدی با توجه به رهنمودهای امام، به دعوت سخنرانان مختلف به مسجد، پرداخت[42] همچنین به شناسایی و سازماندهی نیروهای انقلابی مشغول شده و آنان را برای کارهای تشکیلاتی آماده کرد اما اقدامات وی از چشم مأموران ساواک پنهان نبود.[43]
سعیدی در دهم شهریور 1346 در یک سخنرانی در مسجد موسیبنجعفر(ع) گفت: «آنانی که با زور و قلدری مقامات بالا را اشغال کردهاند و همواره برای پیشوایان دین بهویژه آیتالله خمینی مزاحمت فراهم میکنند و ایشان را در فشار قرار میدهند، باید بدانند که ایشان تا آخر عمر با اعمال خلاف و ناشایست آنها مبارزه خواهد کرد و لحظهای از پای نخواهد نشست».[44]
سعیدی در 14 مهر 1346 هنگام جنگ اعراب و اسرائیل (جنگ شش روزه 1967) ضمن اشاره به مواضع امام خمینی علیه اسرائیل؛ یادآور شد اگر کشورهای اسلامی به سخنان ایشان گوش داده بودند، گرفتاری امروزه برای مسلمانان پیش نمیآمد.[45] در این سالها مأموران ساواک گزارشهای زیادی از سخنان سعیدی ارسال میکردند.[46]
سعیدی در ۱۴ آذر ۱۳۴۶ ممنوعالمنبر شد و درپاسخ گفت: «حق منبر رفتن ندارم؛ لذا ایستاده حرف خود را خواهم زد و از حق مردم دفاع خواهم کرد.»[47] در دی۱۳۴۶ اعلامیهای به زبان عربی منتشر کرد و در آن رفتار اسرائیل را محکوم و از روابط دوستانه دولت ایران با اسرائیل انتقاد کرد.[48] در فروردین ۱۳۴۷ طی نامهای به آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نجفی درباره غیر رسمیکردن مناسبت میلاد پیامبر اکرم(ص) که پیش از آن تعطیل رسمی بود و همینطور از ضعیف نشان دادن استدلال و منطق مسلمانان در برابر مسیحیان و بهائیان در تلویزیون انتقاد کرد و خواستار اقدام آنان شد.[49]
سعیدی پس از دریافت کتاب تحریرالوسیله امام خمینی از نجف، و تکثیر جزواتی از آن،[50] برای چندمین بار به ساواک احضار و متعهد شد از سخنرانی و توزیع جزوات امام خودداری کند.[51]
امام خمینی در ۱۲ مهر ۱۳۴۷ طی نامهای از زحمات سعیدی تشکر کرد.[52] در آبان ۱۳۴۷ ساواک سعیدی را احضار کرد و با گرفتن تعهد از وی مبنی بر اینکه تا زنده است نباید بر خلاف مصالح مملکت سخنرانی کند، او را آزاد کرد؛[53] ولی سعیدی در همان ماه نامهای از امام خمینی با عنوان «لزوم براندازی سلسله پهلوی» دریافت کرد.[54]
در بهمن ۱۳۴۷ وی نوارهای سخنرانی امام خمینی را به قم فرستاد.[55] از آغاز سال ۱۳۴۸ نیز با تشکیل جلسات مخفی در خانه خود با حضور روحانیون مبارز و همچنین انتشار جزواتی شامل فتاوای امام خمینی و نشریهای با عنوان «استفتائات» فعالیت خود را گسترش داد. در اسفند ۱۳۴۸ سعیدی همراه برخی روحانیون در مراسم حج در مکه، نوار سخنرانی امام و جزوه مباحث ولایت فقیه ایشان را بین ایرانیان توزیع کرد.[56]
روش سعیدی در مبارزه موجب شد گزارشگر ساواک، سعیدی را تنها فردی بداند که بهطور علنی و غیر علنی به نفع امام خمینی فعالیت میکند و از ریاست ساواک خواهان دستگیری وی شد.[57]
اواخر اردیبهشت 1349 گروهی از سرمایهداران بزرگ صهیونیست آمریکا برای مذاکره درباره سرمایهگذاری در ایران وارد تهران شدند. سعیدی طی اعلامیهای به عواقب این سرمایهگذاری هشدار داد و مردم را به قیام علیه آنان دعوت کرد و شاه و کارگزارانِ او را دستنشاندگان استعمار خواند. وی در این اعلامیه پس از تشریح زیانهای ناشی از حضور آمریکاییها و صهیونیستها در ایران، خطاب به علما نوشت: «چقدر جای تعجب است که شما پیشوایان دینی در مقابل این خطر بزرگ سکوت اختیار کرده و برای جلوگیری از آن اقدامی نمیکنید... چرا شما مهر سکوت بر لب زدهاید و در اینباره چیزی نمیگویید؟»[58]
سعیدی سپس آن اعلامیه را برای علمای تهران، مشهد، اصفهان و آبادان فرستاد و در سخنان خود در مسجد موسیبنجعفر(ع) شدیداً از حکومت پهلوی انتقاد کرد.[59] این مسائل باعث شد ساواک، سعیدی را به اتهام تحریک افکار عمومی علیه دولت در ۱۱ خرداد ۱۳۴۹ در منزلش دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل کند.[60]
سعیدی اینبار تحت شکنجه قرار گرفت و در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ در 41 سالگی در زندان به شهادت رسید.[61] شواهد مختلفی از شهادت وی در دست است؛ ازجمله اینکه در شب شهادت، برق زندان قطع شده و سر و صدای زیادی از سلول وی به گوش میرسید.[62] پزشکی قانونی علت مرگ سعیدی را خونریزی لوزالمعده و ساواک دلیل آن را سکته قلبی اعلام کرد، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی پزشک تشریحکننده جسد سعیدی علت مرگ وی را ناشی از ضربات متعدد بر شکم، پشت و سینه تشخیص داد.[63]
هنگام تحویل پیکر سعیدی آثار شکنجه در بدن وی مشهود بود.[64] ساواک تلاش کرد جسد را محرمانه و تنها با حضور فرزند وی سیدمحمد سعیدی در قبرستان وادیالسلام قم دفن کند.[65] با وجود این، مردم قم مطلع شده و تشییع پیکر شهید سعیدی به یک تظاهرات بزرگ سیاسی علیه حکومت پهلوی تبدیل شد.[66] سعیدی در وصیتنامهای که در زندان نوشته بود، به فرزندان خود تأکید کرد پیکر وی را در قم دفن و حقوق مادر خود را رعایت کنند و به مسائل و احکام اسلامی اهتمام بورزند و هر کس که به سعیدی بدهکار است، از طرف وی بریالذمه خواهد بود.[67]
خبر شهادت سعیدی، منجر به تعطیلی دروس حوزه علمیه تهران و برگزاری مجلس ختم در مسجد موسیبنجعفر(ع) و حوزه علمیه نجف شد. امام خمینی پس از این حادثه اعلام کرد هر کسی برای سعیدی مجلس ختم برگزار کند، ایشان هزینه آن را پرداخت خواهد کرد. در نجف تا چهلم روز شهادت سعیدی مجالس ختم متعددی با هزینه امام خمینی برگزار شد و ایشان هر شب در این مجالس شرکت میکرد.[68] امام در نامهای از مردم محل مسجد موسیبنجعفر(ع) نیز خواست نیاز مالی بازماندگان وی را از محل «سهم امام» پرداخت کنند.[69] ایشان در تیر همان سال در نامهای به عموم فضلا و طلاب حوزههای علمیه اظهار کرد: «من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت میدهم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسئلت مینمایم.»[70]
ایشان همچنین در سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ طی نامههایی به سیدمهدی طباطبایی که از بستگان نزدیک آن شهید بود، از خانواده سعیدی دلجویی و تفقد کردند.[71]
از سعیدی پنج فرزند پسر و چهار دختر برجای ماند؛ پسران وی همگی به تحصیل علوم حوزوی روی آوردند.[72] سیدمحمد سعیدی تولیت حرم حضرت معصومه(س) و سیدمحسن سعیدی نماینده مردم ایلام در مجلس خبرگان رهبری، فرزندان او هستند. سیداحمد خاتمی امام جمعه موقت تهران نیز داماد اوست.[73]
عمده آثار شهید آیتالله سعیدی اعم از متن سخنرانیها، جزوات، یادداشتها و... در حملات ساواک از بین رفته است. وی صاحب «حاشیهای بر عروة الوثقی» و چند اثر فقهی و تقریرات بود.[74] عناوین برخی از جزوات وی عبارتند از: اتحاد در اسلام؛ کار در اسلام؛ آیا دین سبب عقب ماندگی است؟؛ آزادی زن؛ رساله امر به معروف و نهی از منکر(ترجمه از تحریر الوسیله امام)؛ استفتائات (مجموعه ۶۴ استفتاء از امام)؛ تقریرات درسی آیتالله بروجردی؛ سیزده جزوه از مسجد موسی بن جعفر و...[75]
پینوشتها:
[1]. رنجبر، مقصود، عروج از زندان، زندگی و مبارزات شهید آیتالله سعیدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۵، ص ۴۷.
[2]. فردوسیپور، اسماعیل، همگام با خورشید از ایران تا ایران، خاطرات اسماعیل فردوسیپور، قم، مجتمع فرهنگی اجتماعی امامخمینی، چ 1، ۱۳۷۲، ص ۲۲۲.
[3]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ص ۴۹ - ۵۱؛ دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، ۱۳۷۷، ص 245 - 248
[4]. سعیدی، سیدمحمدرضا، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۶، ج 1، ص ۳۷، ۱۲۶ و ۴۲۶.
[5]. سعیدی، محمد و حسن ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ 1، ۱۳۷۲، ص ۲۳.
[6]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ۵۳.
[7]. دوانی، نهضت روحانیون ایران، همان، ص 245 – 248.
[8]. رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1382، ص 240.
[9]. سعیدی، سیدمحمدرضا، یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 1 – 2.
[10]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص 4؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، همان، ص 245 – 248.
[11]. دوانی، نهضت روحانیون ایران، همان، ص 245 – 248.
[12]. رجبی، همان.
[13]. دوانی، نهضت روحانیون ایران، همان، ص 250 – 256.
[14]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ 1، ۱۳۷۴، همان، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۲؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، همان، ص 82 – 86.
[15]. رجبی، همان.
[16]. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چ 1، ۱۳۸۶، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.
[17]. صادقی اردستانی، احمد، یادنامه شهید آیتالله سعیدی، تهران، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، چ 1، ۱۳۵۹، ص ۹ ـ ۱۰.
[18]. مؤسسه تنظیم، همان، ۵/۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ص ۱۵5 ـ ۱۵۹؛ رنجبر، عروج از زندان، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲.
[19]. دایره المعارف انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، ج 2، 1384، ص ۲۹۶.
[20]. رجبی، همان ص.
[21]. رنجبر، عروج از زندان، ص ۱۳۳.
[22]. دایره المعارف انقلاب اسلامی، همان ص.
[23]. رنجبر، عروج از زندان، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ فردوسیپور، همگام با خورشید، ص ۲۲۲.
[24]. فردوسیپور، همگام با خورشید، ص ۲۲۲؛ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ص ۵۹؛ رنجبر، عروج از زندان، ص ۱۳۶.
[25]. مؤسسه تنظیم، همان، ص ۱۸۷ ـ ۱۸۸.
[26]. رجبی، همان، همان ص.
[27]. دایره المعارف انقلاب اسلامی،همان ص.
[28]. صحیفه امام، ج 2، ص 65.
[29]. صحیفه امام، ج 2، ص 86.
[30]. سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ص ۶۸ ـ ۷۱.
[31]. رجبی، همان ص.
[32]. سعیدی، یاران امام به روایت، ص ۱۳.
[33]. رجبی، همان ص.
[34]. سعیدی، یاران امام به روایت، ص ۳۲ ـ ۳۶.
[35]. سعیدی، یاران امام به روایت، ص ۶۵.
[36]. رنجبر، عروج از زندان، ص ۱۳۹.
[37]. مؤسسه تنظیم، همان، ص 19.
[38]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ص ۱۴۰.
[39]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص 77.
[40]. رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۰؛ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ص ۸۱؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، همان، ص 209.
[41]. مؤسسه تنظیم، همان، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۵.
[42]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ص ۱۴۳.
[43]. رجبی، همان، ص 241.
[44]. مؤسسه تنظیم، همان، ص ۲۱۷ - 219.
[45]. مؤسسه تنظیم، همان، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۰.
[46]. مؤسسه تنظیم، همان، ص ۲20 ـ ۲۳۳.
[47]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ۱۴۴؛ مؤسسه تنظیم، همان، ص ۲۱؛ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 158.
[48]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ۱۴۴.
[49]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
[50]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص 181 ـ ۱۸۳.
[51]. مؤسسه تنظیم، همان، ص 17؛ رنجبر، عروج از زندان، همان، ص ۱۴۶.
[52]. صحیفه امام، ج 2، ص 198.
[53]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص ۲۰۶ ـ ۲۰۹.
[54]. امامخمینی، صحیفه، ج 2، ص 208.
[55]. مؤسسه تنظیم، همان، ص 211.
[56]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص ۴۱۳ ـ ۴۱۴.
[57]. مؤسسه تنظیم، همان، ص 357.
[58]. رجبی، همان، ص 241.
[59]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص ۴۵۶؛ صادقی اردستانی، یادنامه شهید آیتالله سعیدی، ص ۴۵ ـ ۴۸.
[60]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص 463 – ۴۷۱.
[61]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص ۴۷۲ ـ ۴۸۰.
[62]. دوانی، نهضت روحانیون ایران، همان، ص 251 – 255؛ سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص ۴۸۰.
[63]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص ۴۸۰ ـ ۴۸۷.
[64]. فردوسیپور، خاطرات، همان، ص۱۳۰؛ صالحی نجفآبادی، مصاحبه، ۱/۵۱۳.
[65]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص 500 – 501.
[66]. رجبی، همان، ص 241.
[67]. سعیدی، یاران امام به روایت، همان، ص 477.
[68]. محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی(ص)، چ دوم، ۱۳۸۴، ص 206 ـ ۲۰۸.
[69]. مؤسسه تنظیم، همان، ص ۳۸۸.
[70]. صحیفه امام، ج 2، ص 279.
[71]. صحیفه امام، ج 2، ص 384.
[72]. دوانی، نهضت روحانیون ایران، همان، ص 251.
[73]. ویکی شیعه و ویکی فقه، مبحث: «سید محمدرضا سعیدی».
[74]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ص 54.
[75]. رنجبر، عروج از زندان، همان، ص 56؛ یادنامه شهدای سال ۱۳۵۷.
تعداد بازدید: 1823