04 شهريور 1403
4 شهریور 1342 و در آستانه برگزاری انتخابات دو مجلس شورای ملی و سنا در 26 شهریورماه، فردی به نام احمد کشاورزیان نامهای به شرح زیر به رئیس ساواک نگاشت که حاوی نکات ارزشمندی درباره ساز و کار انتخابات دو مجلس در دوره پهلوی است:
«چون فدوی علاقمند به بقای مملکت و حفظ رژیم مقدس سلطنت هستم، به مفاهیم فرمایشات شاهانه که جز سعادت و آسایش مردم مملکت چیزی نیست[!] با ایمان راسخ پایبند هستم، عرض میکنم آقای دکتر مصطفی الموتی[1]... که به علت سوءتدبیر و ندانمکاریها موجب کتک خوردن دکتر اقبال[2] در دانشگاه شد، چند روز پیش به رودبار الموت قزوین عزیمت نموده ضمن چند سخنرانی علناً در بین طبقات مختلف گفته است «من با شاه حساب شخصی دارم. وکیل رودبار و الموت هستم. شما رأی بدهید وکیل هستم، رأی ندهید وکیل هستم.»[!]
چون ساحت مقدس شهریاری مبرای از این نسبتها است[!] این عناصر اگر دشمن دانا نباشند و تعمدی به کار نبرند، قطعاً دوستانی هستند که برای نیل به مقصود خود همه چیز را قربانی مینمایند و معلوم نیست با سوابق پَستی که این شخص دارد اگر به مجلس راه پیدا کند، چه میکند. ...»[3]
پینوشتها:
[1]. مصطفی الموتینیا نماینده چند دوره مجلس شورای ملی و مدیر چند نشریه بود.
[2]. اشاره به واقعه حمله دانشجویان به منوچهر اقبال و آتشزدن اتومبیل وی در 4 اسفند 1339 در اعتراض به شیوه برگزاری انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در زمان تصدی نخستوزیری توسط وی. (روزنامه اطلاعات، شنبه 6 اسفند 1339، ش 10444، ص 1 - 21).
در این انتخابات که در تابستان 1339 برگزار شد، دولت اقبال اکثریت کرسیهای مجلس را به حزب خود – ملیون - اختصاص داده، دخالت در انتخابات را به تهدید، فشار، جعل و تقلب علنی کشاند. پلیس، ارتش و عوامل دولت مداخلهکننده اصلی در انتخابات بودند و این مسئله در نقاطی به برخورد و خشونت، تعطیلی بازار و مراکز آموزشی انجامید. متعاقب آن اقبال ناگزیر به استعفا شد. (مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1378، ص 590 - 591).
تعداد بازدید: 252