محسن غنی یاری
اگرچه در حوزه مطالعات تاريخي، بويژه تاريخ معاصر ايران، خلاء وجود اسناد، يكي از نخستين علل استنكاف تاريخنگاران از روي آوري به آن است; اما خسّت مراكز اسنادي و صاحبان اسناد خصوصي و نداشتن بايگانيهاي مجهز و رايانهاي براي استفاده از اسناد در داخل كشور، از ديگر دلايل اين رويگرداني است. با اينكه به تازگي از شدت فقر سندي در كشور كاسته شده و ميزان دسترس به آن و انتشار اسناد توسط مراكز اسنادي رو به افزايش است، با اين حال نبود و يا كمبود مدارك براي تاريخنگاران، همچنان در نقد تاريخنگاري معاصر خودنمايي ميكند. يكي از موضوعات مورد توجه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نهضت 15 خرداد 1342 بود. هم به دليل اهميت تاريخي آن و هم از آن رو كه نقطه آغاز تقابل نهضت اسلامي با حكومت پهلوي در اين حادثه نهفته بود. البته اشخاص، گروهها و سازمانهايي هم در پي مصادره اين نهضت به نفع خود برآمدند تا نشان دهند كه از همان آغاز رويارويي حركتهاي مردمي با حكومت پهلوي دوم و اوجگيري آن در سالهاي 56 و 57، در مسير مبارزه قرار داشتند. براي پر كردن آن خلاء يادشده و نيز بازنمايي مشاركت گروههاي سياسي، شش جلد كتاب زير عنوان قيام پانزده خرداد به روايت اسناد ساواك تدوين و منتشر شد و نشان داد كه تنها مرجعيت شيعه، با پيشگامي امام خميني و حمايتهاي مردمي بود كه موجد اين واقعه تاريخي شد و مشاركت گروهها صرفاً با قرار گرفتن در مسير امواج مردمي خودنمايي كرده است. اين مجموعة شش جلدي هر يك با عنوان جداگانهاي به چاپ رسيده است: زمينهها، فيضيه، زندان، حصر، آزادي، تبعيد.
جلد اول اين كتاب اسناد سالهاي پيش از آغاز حركت امام خميني را در خود جاي داده است. اين اسناد دوره زماني پانزده ارديبهشت 1336 تا پايان 1341ش را در بر ميگيرد. اسناد هر سال، با روزشمار مهمترين رويدادهاي آن سال آغاز ميشود و در ادامه، اسناد مربوطه به همراه پاورقيهايي كه به قصد گوياسازي سند آورده شده، درج گرديده است.
اين كتاب به قطع وزيري، در مرداد 1378، با شمارگان 5000 نسخه و 608 صفحه به چاپ رسيد. در ابتداي جلد اول پس از اشارة مختصري به علت تدوين اين كتاب، مقدمه نسبتاً مفصلي در 18 صفحه آمده است. اين مقدمه با مروري كوتاه بر تاريخ ايران، از كودتاي 28 مرداد 1332 تا آغاز نهضت امام خميني را بازگو كرده است. سپس; «شيوه كار» يا نحوة انتخاب، چينش، گوياسازي و تدوين اسناد، شرح داده شده است.
هنگام حروفچيني اسناد سعي شده تا حداقل تصرف در اسناد به عمل آيد و پاورقيها نيز عمدتاً زندگينامههاي كوتاهي است كه به اشخاص نامبرده در سند اختصاص دارد. از بخشهاي مهم كه پيش از مرور اسناد هر سال، مورد استفاده خواننده كتاب قرار ميگيرد «عنوانهاي مهمترين رويدادهاي» هر سال است.
پايان كتاب نيز به فهرست اعلام ختم ميشود.
در اين جلد نكات قابل توجه عبارتند از:
كتاب داراي اغلاط حروفچيني نسبتاً زيادي است; ديگر اينكه كتاب از عكس بيبهره است. چه بسا چاپ تصاوير افراد نامبرده شده در اسناد و پاورقيها، همچنين موضوعات و حوادث مربوط به دورة موردنظر ميتوانست بر جذابيت آن بيفزايد.
«فيضيه»، نامي است كه بر جلد دوم اين مجموعه نهاده شده است. چاپ اول اين كتاب مربوط به شهريور 1378 و شمارگان آن 5000 نسخه است.
اسناد اين جلد دوره زماني 1 /1 /1342 تا 15 /3 /1343 شمسي را در بر ميگيرد. اولين سند مربوط به حمله نيروهاي حكومت پهلوي به مدرسه فيضيه و آخرين آن خبر دستگيري حضرت امام خميني است.
سال 1342ش با تهاجم برنامهريزي شده عوامل رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه آغاز شد; حملهاي كه نقشي اساسي در وقايع بعدي اين سال، بويژه دستگيري حضرت امام خميني داشت. تهاجم به فيضيه نتيجه روندي بود كه از مدتي قبل شروع شده بود.
عليرغم اعلام لغو تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، بر اثر مبارزات پيگير امام و به تحرك واداشتن حوزههاي علميه، از همان هنگام، اقداماتي عليه مبارزان مسلمان به اشكال مختلف دنبال شد; بويژه آنكه رژيم به مقبوليت عمومي مطالب بيان شده توسط امام و امواج رو به گسترش آن به خوبي وقوف و آگاهي يافته بود.
دستگيريهاي گسترده، شكنجه، اعزام گروهي از طلاب و دانشجويان به سربازي، هجوم پليس به دانشگاه و حوزه، غارت و تخريب مغازههاي اعتصاب كننده، تعطيل چاپخانههاي مظنون به چاپ اعلاميه و تبليغات عليه مخالفان رژيم، نمونههايي از اين اقدامات بود. اسناد اين كتاب، اوضاع دورة موردنظر را به خوبي ترسيم كرده است. هر چند به نظر ميرسد جاي سندهاي ديگري در اين مجموعه خالي است; اما همين اندازه اطلاعات موجود نيز بخش مهمي از تاريخ معاصر ايران را به خوبي روشن ميسازد. جلد دوم نشان ميدهد كه چرا مرجعيت شيعه از زمان تأسيس اين مجموعه توسط آيتالله شيخ عبدالكريم حائري به حفظ بقاي آن همت گماشته است. اسناد، گوياي اين واقعيت است كه امام خميني رفته رفته در صف اول مبارزه با ظلم قرار ميگيرد و با در دست گرفتن بخشي از مرجعيت شيعه، نفوذ و تأثير انكارناپذيري بر مردم، جريانات سياسي و طلبههاي حوزههاي علميه قم و ساير حوزههاي علميه در سراسر كشور ميگذارد. جلد سوم مجموعه قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، زندان نام گرفته است. خبر بازداشت امام خميني در 15 خرداد 1342 آغاز كتاب و آخرين روز بازداشت امام در 11 /5 /1342 واپسين سند است. اين جلد نيز به سان ساير مجلدات شامل اشاره، مقدمه، شيوه كار، چينش تاريخي اسناد، گوياسازي، زندگينامههاي كوتاه و فهرست اعلام است. شمارگان اين جلد نيز همچون مجلدات پيشين، 5000 نسخه، قطع كتاب وزيري و تاريخ نخستين چاپ آن شهريور 1378 است. اسناد كتاب به وقايع پس از دستگيري امام خميني در روز پانزده خرداد اشاره دارد; و اينكه : «ساعت چهار صبح روز 12 محرم 83 قمري (15 خرداد 1342)، نيروهاي امنيتي و انتظامي، پس از محاصره منزل امام در قم و ورود به منزل از طريق ديوار، ايشان را در حالي كه براي نماز صبح آماده ميشدند، دستگير و به تهران منتقل كردند و در يكي از بازداشتگاهها نگه داشتند و پس از مدتي (در 4 تير 1342) از آنجا به پادگان عشرتآباد بردند.
پس از انتشار خبر دستگيري امام خميني در قم، بسياري از مردم عصباني و ناراحت به منزل ايشان رفته و به اتفاق فرزند ارشدشان حاج آقا مصطفي، حدود ساعت 6 صبح به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) حركت كردند. پس از مدتي، صحن مطهر و خيابانهاي اطراف مملو از جمعيتي شد كه شعار «يا مرگ يا خميني» را با هيجان و التهاب شديد تكرار ميكردند. در همين حال علما و مراجع، طي اعلاميهاي كه از بلندگوي صحن مطهر خوانده شد، ضمن محكوم كردن اين اقدام، خواستار آزادي فوري امام شدند. حدود ساعت 10 صبح، تعدادي نيروي مسلح براي تقويت نفرات شهرباني قم وارد اين شهر شدند. قبل از ورود آنها، درگيريها بيشتر با باتوم و گاز اشكآور بود اما با ورود نيروهاي تازه، تيراندازي و رگبار مسلسلها آغاز و تعدادي از مردم زخمي و در بعضي از خيابانها شهيد شدند. كشتار در خيابانهاي اطراف حرم تا ساعت 5 بعد از ظهر ادامه داشت. اما پس از سخنراني حاج آقا مصطفي در صحن مطهر و دعوت مردم به آرامش، جمعيت به تدريج متفرق شدند. در تهران نيز همزمان با انتشار خبر دستگيري امام چند حركت خودجوش در نقاط مختلف شهر آغاز شد كه تا ظهر با پيوستن آنها با يكديگر، جريان نيرومندي را در مقابله با عوامل سركوب رژيم به وجود آورد. تا ظهر 15 خرداد، شاه، امريكا و انگليس، تظاهرات را طرح براندازانه وسيع و سازمان يافته ميدانستند و به شدت، دستپاچه و نگران شده بودند. اما بعد از ظهر پس از سركوبي كه با هدايت تيمسار غلامعلي اويسي صورت گرفت، شاه با ابراز رضايت از اقدامات انجام شده با فردوست و اويسي ديدار كرد. فردوست درباره اين ديدار مينويسد: از ساواك به شدت ناراضي بود و تصور ميكرد كه عدم اطلاع ساواك با توطئه هواداران سپهبد تيمور بختيار در اين سازمان است. از من پرسيد: «مسئول بياطلاع ماندن ساواك از اين جريان كيست؟» پاسخ دادم: «هميشه رئيس (پاكروان) مسئول است». گفت: «از او انتظاري نيست، بعد از او چه كسي مسئول است؟» گفتم: «مدير كل اداره سوم، سرتيپ مصطفي امجدي.» گفت: «او را عوض كنيد»]...[ فرداي آن روز ]...[ ناصر مقدم را به جاي او گذاشتم]...[»
فردوست همچنين با اشاره به گزارشي كه ساواك از جريان 15 خرداد تهيه كرده است ميگويد كه مردم با نيروهاي پليس و ارتش درگير شده و قصد تصرف كلانتري ميدان خراسان را داشتند كه درگيري شديدي روي داد و تعداد زيادي از مردم كشته و مجروح شدند.
دانشگاهها نيز پس از انتشار خبر دستگيري امام، تعطيل شد و دانشجويان دانشگاه تهران پس از اجتماع در محوطه دانشگاه به خيابانها ريخته و بر ضد رژيم شاه و به حمايت از امام شعار دادند. در ميدان انقلاب (24 اسفند سابق) مانع ادامه راهپيمايي شدند و با تيراندازي دانشجويان را پراكنده كردند.
تظاهرات در حالي صورت گرفت كه ساعت پنج صبح، اعلاميه برقراري حكومت نظامي و منع رفت و آمد از ساعت 8 بعد از ظهر تا 8 صبح، از راديو خوانده شد و سرهنگ نعمتالله نصيري، رئيس شهرباني، با توجه به سوابق و عملكردش، بعد از كودتاي 28 مرداد، فرماندار نظامي شد. هدف از حكومت نظامي، قلع و قمع بيشتر مردم، دستگيري افراد موردنظر، جلوگيري از تجمع و حركت مردمي و قانوني جلوه دادن حضور ارتش در شهرها، محاكمة خارج از معمول مخالفين، ايجاد رعب و وحشت بود. اما عليرغم اعلام حكومت نظامي، تظاهرات به شكلي بود كه فردوست مينويسد: «مقدم مأمور بود كه بياطلاعي اداره سوم را جبران كند و ظرف چند روز علت حادثه را گزارش نمايد.]...[ عكس پيدا كرد كه در بيرون، در ساحل دريا، از تيمور بختيار (رئيس سابق ساواك) گرفته شده بود. عكس از پشت برداشته شده بود. ولي بختيار را ميشد تشخيص داد. در كنار بختيار فردي به نام موسوي قرار داشت. مقدم مدعي است كه بختيار توسط فرد فوق، دو ميليون تومان به تهران ارسال داشته و با اين پول تظاهرات 15 خرداد سازمان داده شده است. سرهنگ مولوي نيز مدعي شد كه حدود ده هزار چماق يك اندازه و محكم در قم تهيه شده و براي تظاهرات به تهران ارسال گرديده است]...[ ادعاهايي نيز دال بر ارسال پول توسط جمال عبدالناصر عنوان شد. واضح بود كه ادعاهاي مقدم و مولوي فقط براي اين است كه ضعف خود را بپوشانند و بياطلاعي ساواك را طبق سليقه محمدرضا جبران كنند.]...[ در همين حد براي محمدرضا كفايت ميكرد.»1
پس از اعلام حكومت نظامي، مطالب فراواني در راديو و روزنامهها عليه امام، روحانيت و پيروان امام انتشار يافت. با اين همه، شاه نيز شخصاً وارد صحنه شد و ضمن بيان مطالبي، سعي در افشاي اسرار پشت پرده وقايع 15 خرداد كرد. او روز جمعه در يكي از سخنرانيهاي خود با اشاره به حوادث 15 خرداد گفت:
«بايد به شما بگويم كه متأسفانه كساني كه بساط 15 خرداد را به راه انداختند، كمااينكه در ميان كساني كه زخمي يا دستگير شدهاند، خيلي از آنها گفتند كه ما چكار كنيم. به ما 25 ريال پول داده بودند و ميگفتند در كوچهها بدويد و بگوييد زنده باد فلاني. ما حالا ميدانيم اين وجوه از كجا رسيده است و به شما ملت ايران بزودي جزييات گفته خواهد شد. فقط اين اولاً از لحاظ ايرانيت يكي ايراني، كه پول خارجي را بگيرد و بر ضد جامعه خودش اقدام كند، اين را چه ميشود گفت؟ و دوم، يك نفر شيعه پول بگيرد از يك نفر مسلمان غيرشيعه، اين چيست؟ و اين خونهايي كه در 15 خرداد ريخته شد، به گردن كيست؟ و كي مسئول اين خونهاست؟ بايد بگويم كه كساني كه بساط 15 خرداد را به راه انداختند و باعث ريخته شدن خونها شدهاند، بزودي به سزاي اعمال خودشان خواهند رسيد.»2
امير اسدالله علم نيز در هفدهم خرداد، در جمع خبرنگاران خارجي، مطالبي عنوان كرد كه مايل نبود در داخل كشور منتشر شود. از جمله روزنامه «نيويورك هرالد تريبون» در شماره نهم ژوئن، تحت عنوان «امكان مجازات اعدام براي پانزده نفر از پيشوايان مذهبي در ايران» نوشت: «نخستوزير علم گفت كه پانزده نفر از بزرگترين پيشوايان مذهبي كه در آشوب ضددولتي اين هفته در شهرهاي مختلف دست داشتهاند، تسليم محكمة نظامي خواهند شد و محكمه نظامي ممكن است معني مجازات اعدام را داشته باشد. آقاي اسدالله علم گفت كه در نتيجه تيراندازي مأمورين حدود بيست نفر كشته شدهاند. نخستوزير اضافه كرد كه بعضي از سران آشوبگران مخفي شدهاند، ولي ما رؤساي آنها را دستگير كردهايم.»3
اما برخلاف تصور و تبليغات دولت كه گمان ميكردند مبارزه پايان يافته است، به تدريج فعاليتهاي سياسي به شكل ديگري شروع شد. اعتصاب سراسري در روز بيست و يكم خرداد، به نشانه همبستگي با شهدا و همچنين براي آزادي امام، دولت را غافلگير كرد. دولت براي شكستن اعتصاب تلاش زيادي كرد، ولي عليرغم تهديدات و تطميعهايي كه به كار برد، نتيجهاي نگرفت. بسياري از علما و مراجع در داخل و خارج از كشور، اعلاميههايي را در مخالفت با اقدامات رژيم و حمايت از امام و مواضع ايشان صادر كردند. در اعلاميهها از مردم، تداوم حركت و از دولت دست برداشتن از روية جاري خواسته شده بود. علماي شهرها و مراجع به خوبي متوجه ابعاد قضيه بودند، لذا اقدامات رژيم باعث سكوت و تسليم آنها نشد. به علاوه، صدور اعلاميه و تلگراف براي مقابله با قضاياي جاري را كافي ندانستند، لذا با تلاش تعدادي از علما، حدود هفتاد تن از علما و مراجع، عازم تهران شدند و حركت سياسي غيرمنتظرهاي را به وجود آوردند. در اين وضعيت، رژيم راهحل مناسبي نداشت. حضور اين تعداد از علما و مراجع در تهران، موجب شكسته شدن جو رعب و وحشت، و همچنين قدرت نهايي در مقابل دولت و ايجاد انگيزه در مردم شد. مردم تهران با استفاده از حضور علما و مراجع در تهران، عملاً حكومت نظامي را شكستند. زيرا با اجتماع در محل اقامت آنان و تبادلنظر و اطلاعات و همچنين اقامه نماز جماعت ـ كه در اكثر مساجد تعطيل شده بود ـ دولت قادر به مقابله و جلوگيري نبود. در نهايت، تجمع علما عامل فشار مؤثر بر دولت شد.
سفر علما به تهران و صدور اعلاميههاي آنان، نه تنها انعكاس وسيع داخلي، بلكه در خارج از كشور نيز انعكاس وسيعي داشت. علما و مراجع عراق نيز اعلاميههايي در جهت تأييد و حمايت از علماي تهران و خواستههاي آنان منتشر كردند.4
در همين شرايط، دولت به مذاكره با علما روي آورد. در اين مذاكرات، علما در ابتدا خواستار ملاقات با امام و اطلاع از وضعيت ايشان شدند. با پافشاري زياد قرار شد حاج آقا روحالله كمالوند با شاه ملاقات و موضوع را مطرح كند. ملاقات با شاه انجام شد و او با ملاقات يكي از علما با امام موافقت كرد. پس از چند روز از طرف رژيم با آيتالله سيداحمد خوانساري تماس گرفته شد و موافقت با ملاقات ايشان با امام به اطلاع معظمله رسيد. ملاقات با حضور مقامات و فقط چند دقيقه انجام گرفت. انعكاس خبر سلامتي امام توسط آيتالله خوانساري، اعتصاب بازار و اصناف را شكست و باعث شور و هيجان زيادي در مردم شد.
بعد از اين ديدار، سه تن از مراجع و تعدادي ديگر از علما، طي نامهاي مرجعيت امام را تأييد كردند. معناي اعلام مرجعيت امام اين بود كه طبق قانون اساسي اولاً دولت حق محاكمه و بازداشت ايشان را ندارد، ثانياً علماي ديگر نظريات سياسي و حكومتي امام را مقدم بر نظريات خود ميدانند.5 بعد از پايان ماه صفر و اتمام ايام عزاداري، دولت به تصور اينكه با تهديدات و فشارهاي گذشته، قدرتنمايي كرده و ديگر مخالفتي جدي وجود ندارد، غالب دستگيرشدگان را آزاد كرد. همچنين در يك اقدام ناگهاني و به عنوان عكسالعمل نسبت به اعلام مرجعيت امام، تمامي علماي شهرها را كه به تهران آمده و در حرم حضرت عبدالعظيم اجتماع كرده بودند، با وسايل نقليه آماده شده و به صورت اجبار به شهرهايشان برگرداند و تلويحاً به آنها قول داد كه بزودي امام را آزاد خواهد كرد. پس از اين به علت فشارهايي كه بر دولت وارد ميشد، رژيم تصميم گرفت كه ظاهراً حضرت امام را آزاد كند، ولي تا مدتي ايشان را تحتنظر داشته باشد. تصور شاه اين بود كه با اين عمل هم مراجع، علما و مردم راضي خواهند بود و هم امام امكان فعاليت به شكل گذشته را نخواهند داشت. بنابراين در 11 مرداد 42، با حضور رئيس ساواك و رئيس ساواك تهران، قرار آزادي امام گذاشته ميشود و با انتقال امام از زندان به خانهاي متعلق به ساواك، تحولي در وضعيت موجود اتفاق ميافتد. يك روز پس از انتقال امام (12 مرداد) روزنامههاي كشور خبري را به دستور ساواك منتشر كردند تا در نظر مردم چنين وانمود كنند كه انتقال امام از زندان به محل جديد به دليل تفاهمي بوده كه ميان ايشان و «مقامات انتظامي» به وجود آمده است. اين خبر چنين بود: «طبق اطلاع رسمي كه از سازمان اطلاعات و امنيت كشور واصل گرديده است چون بين مقامات انتظامي و حضرات آقايان خميني، قمي و محلاتي تفاهمي حاصل شد كه در امور سياسي مداخله نخواهند كرد و از اين تفاهم اطمينان كامل حاصل گرديده است كه آقايان برخلاف مصالح و انتظامات كشور عملي انجام نخواهند داد. لذا آقايان به منازل خصوصي منتقل شدند.» اين توطئه بزودي با انتشار اعلاميههايي توسط مراجع و علما افشا گرديد و بطلان آن آشكار شد. ولي در وضعيت امام تغييري حاصل نگرديد. اما مشخص بود كه رژيم در حال برنامهريزي براي عادي نمودن اوضاع است.
جلد چهارم اين مجموعه به دورهاي ميپردازد كه امام خميني طبق اطلاعيه رسمي دولت از زندان به يك منزل محافظت شده منتقل شده است. بر اين اساس عنوان فرعي جلد چهارم، «حصر» نام گرفته است. شمارگان آن نيز 5000 نسخه و تاريخ بهار 1380 را بر خود دارد. شيوة كار در اين جلد نيز بسان ساير مجلدات است و فصلبنديها و چينش اسناد نيز بر همان سبك است. اسناد كتاب تا 15 /1 /1343 كه امام خميني از حصر آزاد شده و به قم مراجعت ميكند، ادامه مييابد. اخبار مربوط به شادي مردم در پي انتشار خبر بازگشت ايشان و چراغانيها و آذينبنديهاي شهر به همين مناسبت، در اين اسناد جاي ميگيرند.
حكومت نيز در پي اين بود تا چنين وانمود كند كه امام و بعضي ديگر از زندانيان، به دليل تفاهم آنان با حكومت و تعهد آن مبني بر عدم پيگيري مطالبات آزاد شدهاند، اما اقدامات امام پس از آزادي تمامي نقشههاي آنها را نقش بر آب كرد.
دو جلد پنجم و ششم اين مجموعه كه از نظر چاپ و كاهش اشتباهات تايپي از ساير مجلدات آن بهتر است، «آزادي» و «تبعيد» نام گرفته است. اخبار مربوط به فعاليتهاي امام پس از حضور مجدد در قم و مجموعة اقدامات ايشان كه نهايتاً به تبعيد وي انجاميد در اين دو جلد گرد آمده است. تاريخ چاپ مجلدات پنجم و ششم، زمستان 1382 است. مقدمههاي كوتاه اين دو جلد، شرح مختصري از وقايع مربوط به اين دوره است كه اسناد آن در كتاب آمده است. از نكات مهم دو جلد پاياني، استفاده از تصاوير ـ هر چند اندك ولي جالب ـ است كه بر زيبايي مجموعه افزوده است. شش جلد اين مجموعه يك دوره تاريخ مختصر نهضت امام خميني به نقل از اسناد ساواك است; اسنادي كه در تحليلهاي تاريخي و سياسي، كمتر بدان توجه شده است.
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد هفتم (بازتابها) (استانها و خارج از کشور)
پس از بروز واقعه 15 خرداد 42 رژیم پهلوی دچار چالش عظیمی در بعد امنیتی شد و در تلاطم شدید امواج فشارهای سیاسی و کودتا و شورشهای مرزی افتاد و به یک باره تمام پایههای خود را لرزان یافت. لیکن با کشتار وحشیانه و سرکوب مستبدانه به طور موقت این قیام را سرکوب کرد. با انتشار این اخبار به سراسر کشور، مردم هوشیار ایران که با دستگیری امام خمینی به خروش آمده بودند اقدامات متعددی را در این راستا به منصه ظهور رساندند. آنها طی اعلامیهها و بیانیههای مختلف و متنوع خواهان آزادی هرچه سریعتر حضرت امام و سایر علما شدند. یکی دیگر از اقدامات مشترک مردم در اکثر شهرهای کشور، بستن مغازهها و دکانهای خود و برپایی تظاهرات و اعتراض به کشتار حادثه 15 خرداد بود. با پیگیریهای متعدد و وسیع تبلیغاتی داخلی و خارجی از یک سو و تدابیر سخت و مداوم امنیتی از سوی دیگر، رژیم پهلوی توانست به طور موقت این موج مخالفت مردمی و اسلامی را کنترل و به ظاهر فرونشاند، لیکن این آتش زیر خاکستری بود که کمکم زبانه گرفت و 15 سال بعد پایههای لرزان حکومت پهلوی را یکی پس از دیگری فروریخت.
پس از وقایع رخ داده در قیام 15 خرداد 42 رژیم پهلوی شاهد بازتاب شدیدی از سوی مردم مسلمان کل کشور و حتی در صحنة بینالمللی بود. جلد هفتم قیام 15 خرداد به روایت ساواک به بیان جزء به جزء این بازتابها از تمام استانها و همچنین حوادث رخ داده در خارج از مرزهای کشور پرداخته از حمله آنها میتوان به اعتصابات بازاریان و کارگران و برپایی تظاهرات و اجتماعات روحانیون و علما اشاره کرد. این کتاب شامل شرح تمام اسناد موجود از بازتاب وقایع پس از قیام 15 خرداد 42 از تاریخ 17 /3 /42 تا 1 /5 /42 است که به ترتیب اولویت وقوع حادثه مرتب شدهاند و نگارش اسناد دقیقاً مطابق اصل آنها بوده است.
کتابی که هماکنون پیشروی شماست رهآوردی است که از روز پس از حادثه تنظیم شده است. کاستی و کم حجم بودن اسناد مربوط به برخی از استانها نمایانگر ضعیف بودن شکل مبارزه و یا تحرکات مردمی در استان مورد بحث نیست، بلکه آنچه از جمعآوری ساواک استان ذیربط باقی مانده جمعآوری شده است. به طور کلی تقسیمبندی کلی کتاب به دو فصل: بازتاب حادثه در داخل کشور و بازتاب حادثه در خارج از کشور براساس اسناد موجود بوده و نام برخی از استانها در کتاب نیامده به دلیل اینکه فاقد سند بوده است.
جلد هفتم از مجموعه 9 جلدی قیام 15 خرداد 42 که با تلاش مرکز بررسی اسناد تاریخی جمعآوری شده، شامل 578 صفحه است که دربرگیرندة حوادث داخل و خارج از کشور، فهرست اعلام و ضمایم و عکس میباشد. این کتاب در فروردین ماه سال 1378 با تیراژ 1500 نسخه برای اولینبار به چاپ رسید.
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد هشتم(بازتابها ـ استان تهران)
تهران، به عنوان پایتخت ایران و نزدیکترین شهر به قم، حیاتیترین شهر ایران برای حکومت پهلوی و همینطور بزرگترین شریان قیام خودجوش 15 خرداد 1342 بود. تهران اولین شهری بود که اخبار دستگیری امام را دریافت کرد و اولین شهری بود که مردم آن همصدا با مردم قم دست به تظاهرات و اعتصابات علیه رژیم پهلوی زدند. بازار تهران و اکثر شهرستانهای تابعه شاهد تعطیلی و اغلب اصناف در اعتصاب بودند تا جایی که ساواک با ایجاد رعب و وحشت شدید و بازداشت تعدادی از بازاریان سعی در شکست این اعتصاب کرد و تا حدی هم موفق شد، البته نقش روحانیت هم دراین میان کمرنگ نشد بلکه با پیروی از حضرت آیتالله خمینی و آگاهی بخشی به مردم، ریشه ترس و دلهره را در دل خاندان پهلوی و ساواک گسترانید، از این رو ساواک روزبهروز به تنگتر کردن حلقهی حفاظت و تهدید روحانیون و بازداشت معترضانه پرداخت و از راهکارهایی مثل حمله به دکانها و مراکز خاص دولتی مثل مخابرات، ادارة پست، کتابخانه پارک شهر و حتی برخی از وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوسها استفاده کرد.از آنجایی که این اعمال رژیم همزمان با برپایی تظاهرات مردمی صورت گرفت، ساواک سعی کرد که بتواند چهرة انقلابی و مذهبی این قیام را مخدوش جلوه دهد و مردم مسلمان و پیرو حضرت آیتالله خمینی را عناصری آشوبگر و مخرب معرفی نماید و هدف والای آنها را غارتگری و سودجویی شخصی معرفی کند، البته تا حدودی موفق به منفی کردن افکار عمومی در رابطه با قیام 15 خرداد 42 شد. قضیة استثنایی در بازتاب این واقعه سخنرانی شاه در همدان در روز 20 /3 /42 بود که طی آن اعلام نمود: این عده یک مشت عناصر وابسته به خارج هستند که با دریافت 25 ریال این بلوا را به راه انداختهاند. شاه نمیدانست با این سخنرانی فقط وجهة خود را در اذهان مردم بدتر از قبل میکند. او با منتسب کردن این حرکت به کشورهای خارجی، در واقع ضعف سیاسی ایران را در عرصه بینالملل متبلور کرد. رئیسجمهور وقت مصر (جمال عبدالناصر) به سازمان ملل در اعتراض به این سخنان شاه ایران شکایت کرد و در داخل هم موج اعتراض و بدبینی مردم و نهادهای دولتی و غیردولتی و حتی برخی رجال رژیم را درپی داشت. جالبتر اینکه حتی ساواک هم در تحلیل و ارزیابی گفتههای شاه به نتیجهای مشابه آنچه که ذکر شد رسید و به ناچار به فضاحت برپا شده اعتراف کرد. با اقدامات وحشیانه و سرکوبگرانة رژیم و کشتار و بازداشت گسترده هرچند به ظاهر حرکت مردم و تحرک و پویایی مردم رو به سردی گذاشت و رژیم در خاموش نمودن شعلههای این آتش احساس موفقیت نمود، اما بعدها تاریخ باطل بودن این خیال را به اثبات رساند. کتاب قیام 15 خرداد به رواست اسناد ساواک (بازتابها ـ استان تهران) به صورت مشروح تمام وقایع پس از قیام 15 خرداد 42 را بیان میکند. این کتاب به طور مفصل به اعتصابات بازاریان و تظاهرات مردمی تهران، انتشار اعلامیههایی در بیان مخالفت با اعمال ساواک، اجتماعات روحانیون و حتی اظهارات رجال وابسته به رژیم پرداخته است و حتی گزارشها و تحلیلهای داخلی ساواک در مورد این حوادث را نیز منتشر کرده است. این کتاب، اسناد پس قیام 15 خرداد 42 یعنی از تاریخ 16 /3 /42 تا 21 /3 /42 را دربر میگیرد که به صورت چینش تاریخی منظم شده است. البته سعی شده پیوند موضوعی بین اسناد هم تا حد امکان رعایت شود، در چینش سندها اولویت با تاریخ وقوع حادثه بوده حروفچینی اسناد مطابق نگارش اصل آنها بوده است و هیچ تغییری در جملهنویسی آنها داده نشده است. در پایان صفحات اسناد، فهرست اعلام، شامل اشخاص، اماکن، کتب و مطبوعات، احزاب و گروهها و فرق و ادیان و مکاتب قرار داده شده است.
این جلد از مجموعة 9 جلدی که 452 صفحه را شامل میشود به اهتمام مرکز بررسی اسناد تاریخی در تاریخ فروردین 1387 به شمارگان 1500 نسخه برای اولینبار چاپ شد.
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد نهم (ناگفتهها ـ دستگیرشدگان)
اما مرکز بررسی اسناد تاریخی پس از چاپ جلد هشتم، با اسناد با ارزش و منتشر نشدهای در آرشیو خود روبرو شد و بر آن شد که این اسناد را در مجلد نهم به چاپ برساند. مجلد جدید که با عنوان «ناگفتهها» به چاپ رسید، در کنار این اسناد، اسناد باارزش از حواشی 15 خرداد و سرنوشت شرکتکنندگان و دستگیریهای پس از قیام را در دل خود جای داده است. در فصل اول این کتاب به توصیف اسنادی پرداخته شده که در جستجوی مجدد آرشیو پیدا شده و از لحاظ ارتباط موضوعی تنظیم شدهاند، این فصل به بررسی حوادث پس از قیام 15 خرداد 42 میپردازد و این بررسیها پرده از دستگیریهایی برمیدارد که گاها هیچ ارتباطی با واقعه 15 خرداد نداشتهاند، همچنین در این فصل گزارشاتی در رابطه با فعالیت دانشجویان، تظاهرات عزاداران عاشورایی، اجتماعات در مساجد و تکایا، حواله پول و کمکرسانی به روحانیون از طرف کشورهایی مانند عراق و... آورده شده است. فصل دوم کتاب شامل شرح دستگیری شخصیتهای مختلف شرکتکننده یا به نحوی مرتبط با واقعه 15 خرداد 42 است. در این فصل گزینش اسناد به صورتی بوده که از آوردن اسناد تکراری خودداری شود و مشابهتهای اسمی حذف شوند. این فصل به دستگیرشدگان واقعه فوق تعلق دارد.که در تهران و سایر شهرستانها دستگیر گردیدهاند و در میان آنها بازداشتهای یک روزه و حتی کمتر از یک روز تا چندین سال و حبس ابد و اعدام دیده میشوند. در فصل سوم اسناد مربوط به گزارش دادستانی وقت در مورد نتیجه حکم تعداد قابل توجهی از دستگیرشدگان و لیست اسامی بازداشتیهای زندانهای مختلف آمده است. احکامی چون بازداشتهای چند ساعت تا حبس ابد. در این فصل لیست دقیقی از تمامی دستگیرشدگان جمعآوری شده است. آخرین جلد از این مجموعه 9 جلدی گلچینی از ناگفتههایی است که دربرگیرندة سه فصل، اسامی و فهرستها، فهرست اعلام و تعدادی عکس میباشد. این کتاب که به اهتمام مرکز بررسی اسناد تاریخی در تابستان 1387 در 493 صفحه با شمارگان 1500 نسخه برای اولینبار به چاپ رسید.
پينوشتها
.......................................................................
1- فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، صص 520ـ510.
2- روحاني، حميد، نهضت امام خميني، ج اول، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 500.
۳- همان، ص 499.
4- منصوري، جواد، 15 خرداد، تهران، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي حوزه هنري، 1357، ص 257.
5- همان.
تعداد بازدید: 7163