مهرنوش کاظمی
«خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» با استفاده از مصاحبههای حمید روحانی (زیارتی) در 1376 ش در 360 صفحه توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسید.
حجتالاسلام حاج شیخ فضلالله مهدیزاده محلاتی در سال 1309 ش در محلات متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی خود را در این شهر به پایان رساند و در 1324ش به حوزه علمیه قم رفت و از محضر بزرگانی چون آیتالله بروجردی، امام خمینی و... بهره برد. فعالیتهای سیاسی ایشان به دنبال آشنایی با فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی آغاز گردید. پس از شکلگیری نهضت امام خمینی در 1341ش فعالیتهای محلاتی شدیدتر شد و بارها به زندان افتاد. وی در آستانه انقلاب اسلامی از اعضای فعال کمیته استقبال از امام بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته مرکزی به عنوان نماینده امام فعالیت داشت. چندی بعد در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی مردم محلات و دلیجان به مجلس راه یافت. پس از آن به عنوان نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب گردید. ایشان در دوران دفاع مقدس به عنوان نماینده امام در سپاه نقش ارزندهای ایفا نمود و سرانجام در 1364ش به شهادت رسید.
کتاب خاطرات و مبارزات شهید محلاتی پس از سرآغاز (مقدمه) دارای چهار بخش است. تدوینگر در مقدمه کتاب، بخش اول را به چهار دوره زمانی تقسیم کرده است ولی در متن کتاب این تقسیمبندی به طور جداگانه وجود ندارد و تمام متن به صورت پرسش و پاسخ تنظیم شده است. در این بخش شیخ فضلالله محلاتی به شرح چهار دوره زندگی و مبارزات خود میپردازد. دوره اول: دوران کودکی و آغاز تحصیل در محلات (1309 – 1324ش)، دوره دوم: از ورود به قم و آشنایی به فدائیان اسلام تا عزیمت وی به تهران (1324 – 1340ش)، دوره سوم: حضور جدی و نقش فعال روای در نهضت امام خمینی (ره) تا انقلاب اسلامی (1340- 1357ش)، دوره چهارم: از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان گفت و شنود با وی (1357- 1361ش)، به سخنی دیگر در بخش اول، چگونگی 30 سال مبارزه مستمر راوی از 1327 تا 1357ش مرور و بازگو شده است.
حجهالاسلام محلاتی چندی پس از ورود به قم در 1324ش توسط آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری با فدائیان اسلام آشنا شد و در سال 1327ش به جرگه آنان پیوست. اولین برگ پرونده سیاسی او در هجده سالگی و با مخالفت در ورود جنازه رضاخان به قم رقم خورد. به تبع ارتباط با فدائیان اسلام با آیتالله کاشانی آشنا شد و در ماجرای حمله به فدائیان اسلام و ضرب و شتم آنان در مدرسه فیضیه، مخفی و متواری گردید. چگونگی و سابقه آشنایی محلاتی با سیدمصطفی خمینی موضوع دیگری است که در این بخش به آن پرداخته شده است. راوی همچنین از درک محضر ده ساله درس خارج فقه امام خمینی و تأثیر اخلاقیات و عرفان ایشان نیز یاد میکند.
او که از اولین مقلدان امام خمینی است پس از بیان ویژگیهای فردی امام خمینی و آغاز نهضت امام و مبارزات جدی ایشان در مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مسئله اصلاحات ارضی به رخداد تاریخی 15 خرداد 1342و زمینههای شکلگیری آن میپردازد. در قسمتهایی از این بخش در خصوص وقایع 15 خرداد آمده است: «روز عاشورا، امام خودشان تشریف بردند مدرسه فیضیه و آن سخنرانی عجیب را فرمودند. در آن منبر مستقیماً حمله به شاه بود و به اسرائیل. در تهران هم برنامه طوری تنظیم شده بود که روز عاشورا از جلوی مدرسه حاج ابوالفتح میدان قیام (میدان شاه سابق) به طرف کاخ و به طرف دانشگاه حرکت کنند. از همانجا حرکت کردند – شاید صدها هزار نفر– به سوی دانشگاه رفتند. وقتی که جلوی کاخ رسیدند، آن شعارهای کوبنده را علیه شاه دادند. این بود که دستگاه احساس خطر کردند نشستند و توطئه چیدند و شب دوازدهم محرم که مصادف بود با شب پانزدهم خرداد، تصمیم گرفتند که حکومت نظامی اعلام کنند و امام و سران روحانی را که در این نهضت مداخله داشتند، دستگیر کنند». «شب دوازدهم محرم مرحوم شهید مطهری از منبر پائین آمد و من رفتم بالای منبر، وسط راه ایشان را دستگیر میکنند. بچههای مسجد فهمیده بودند و آمدند وسط منبر یادداشتی به من دادند که، ایشان را دستگیر کردهاند و شما کوتاه بیایید من هم کاغذ را پاره کردم و حرفهایم را ادامه دادم. بچهها که میدانستند پس از منبر، من را در راه میگیرند دو تا ماشین آماده کردند و ما را فراری دادند». «صبح خبر رسید که امام را دستگیر کردند و در شیراز آیتالله محلاتی و آقای دستغیب و در مشهد آقای قمی را هم دستگیر کردهاند. در تهران حدود سی، چهل نفر از علما را هم دستگیر کنند. یادم است که آن موقع من یک نامه به شریعتمداری نوشتم و فجایع اینها را برای ایشان گفتم از جنایاتی که مرتکب شدند این بود که در روز 15 خرداد، خودشان یک تعدادی از ماشینها را آتش زدند، کابینهای تلفن را آتش زدند، مراکز عمومی را آتش زدند و به حساب مردم گذاشتند، میخواستند برپاکنندگان این انقلاب مقدس اسلامی را – که مردم بودند و فریاد یا مرگ یا خمینیشان بلند بود – به عنوان اخلالگر معرفی بکنند، لذا خود ساواک این کارها را کرد. من جریان را به آقای شریعتمداری نوشته بودم که شما باید اینها را به مردم بگویید و فجایعی را که رژیم مرتکب شده برای مردم بازگو کنید. آن فردی که نامه را برای او میبرد دستگیر شد و در قم کتکش زدند گفتند فلانی کجاست و او جای مرا نشان داده بودند. خوشبختانه اول شب من استخاره کردم، بد آمد که آنجا بمانم و من جایم را عوض کردم». (ص 51- 49) محلاتی در ادامه خاطرات خود به وقایع سالهای پس از 42 و فعالیتهای خود در این سالها میپردازد.
مبارزات و خاطرات شیخ فضلالله محلاتی (1357- 1364ش) از هنگام ورود امام به وطن تا هنگامه شهادت او موضوع دیگری است که بخش مزبور به آن پرداخته است. اما در این گفت و شنود تنها روایت حوادث پیروزی انقلاب تا زمان مصاحبه با روای بیان شده است.
بخش دوم کتاب مربوط به گفت و شنود تدوینگر با همسر و فرزندان شهید محلاتی است که طی دو نوبت در اواخر سال 1373ش انجام گرفته است و در جهت تکمیل و توضیح بعضی حوادث، موضوعات و ناگفتهها میباشد که شهید محلاتی از بیان آن خودداری کرده است. اشاره به امحاء برخی از اسناد و مدارک در خانه به ضرورت و اقتضای زمان، مشخص میکند که بخشی از منابع و مدارک مبارزاتی شهید محلاتی، از بین رفته و امکان بازیابی آنها دیگر وجود ندارد.
در بخش سوم به منظور استناد اظهارات راوی به اسناد رجوع شده است. در بهرهگیری از این اسناد نیز از شیوه نقد و پژوهش پرهیز شده و روش تدوین مدنظر بوده است. اسنادی که در بخش سوم کتاب به عنوان مکمل و ضمیمه متن خاطرات مورد استفاده قرار گرفته گزیده 106 سند از پرونده 7 جلدی ساواک و در بعضی موارد از پرونده دو جلدی شهربانی مرکز است. اسناد پرونده 7 جلدی ساواک مربوط به سالهای 41 تا 57 است که اساساً مربوط به دوره سوم مبارزات محلاتی میباشد. این اسناد مربوط به احضار و اخطار، گزارشهای دقیق و مفصل از منبرها و سخنرانیها و جلسات، منع خروج از کشور، منع منبر، دستور حبس، بازجویی و... میباشد.
بخش چهارم کتاب شامل دستنوشتهها و یادداشتها، وصیتنامه، عکسها و نامهها و احکام انتصاب است در آخر کتاب نیز فهرست راهنما (نمایه اعلام) کتاب آمده است.
تعداد بازدید: 5780