سمیه عزیزی
كتاب «اصفهان در انقلاب» نوشته محمد حنیف ، توسط مؤسسه چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در سال 1383 به اولین چاپ خود رسید . این كتاب در حوزه معاونت پژوهشی دفتر تدوین تاریخهای محلی انقلاب اسلامی پدید آمده است .
«مردم اصفهان در جنبشهای اجتماعی ایران حضوری فعال داشتهاند . در نهضت مشروطه و در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه قاجار (1327-1324 ق) ، مردم اصفهان خیلی زود به مشروطهخواهان پیوست و اولین شهری بود که با کمک ضرغامالسلطنه بختیاری و افرادش به دست مشروطهخواهان افتاد و از آنجا به همراهی مجاهدین گیلان و تبریز برای فتح تهران حرکت کردند .
در سالهای 1356 و 57 ش ، اصفهان از شهرهای پیشرو برای مبارزه با حکومت شاه بود . رویدادی که اصفهان را در کانون خبری ایران و جهان قرار داده ، در مرداد ماه 1357 به وقوع پیوست . به دنبال برپایی نماز جمعه و سخنرانیهای پرشور آیتالله طاهری از روحانیون انقلابی اصفهان و استقبال مردم ، مأموران دولتی وی را در 9 مرداد 1357 دستگیر کردند . پس از این اقدام گروههایی از مردم اصفهان به خیابانها آمدند و با مأموران درگیر شدند . این واقعه منجر به شهادت جوان 19 سالهای به نام علی ذاکر و مجروح شدن چند نفر گردید . روز بعد بازار اصفهان و مدارس علمیه تعطیل شد . تظاهرات وسیع مردم با دخالت شهربانی به خشونت کشیده شد و چندین نفر کشته و زخمی شدند . عده زیادی از مردم به منزل آیتالله سید حسین خادمی رفته و در آنجا متحصن شدند . از این تاریخ به مدت ده روز ، اصفهان یکسره صحنه تظاهرات و درگیری بود . حکومت شاه چاره را در برقراری حکومت نظامی دید. سرلشگر رضا ناجی به سمت فرماندار نظامی اصفهان منصوب شد و از ساعت 20 روز جمعه 20 مرداد 1357 به مدت یک ماه اولین حکومت نظامی در اصفهان برقرار گردید . همان روز تحصن خانه آیتالله خادمی با هجوم مأموران حکومتی شکست و پنج نفر شهید و نوزده نفر زخمی شدند .
حادثه دیگری که در اصفهان نظرها را به خود جلب کرد ، انفجار یک بمب در اتوبوس حامل آمریکاییان مقیم اصفهان بود که توسط گروه توحیدی صف در 19 مهر 1357به وقوع پیوست .
با خروج محمدرضا پهلوی از ایران در 26 دی ماه 1357 جشن و سرور مردم اصفهان بالا گرفت و با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به اوج خود رسید .(۱)
كتاب «اصفهان در انقلاب» دارای 560 صفحه است كه در 13 فصل به بیان تاریخ محلی شهر اصفهان در برهه زمانی 43-1340 پرداخته است . قبل از مقدمه ، تاریخنگاری انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی آورده شده كه در آن ، امام (ره) از مورخین خواسته تا نقش مردم ، حوزههای علمیه و روحانیت در مبارزه علیه ظلم و بیداد و هدف مردم از قیام علیه استبداد پهلوی به درستی و بدون هیچ گونه غرضورزی بیان شود .
در مقدمه ، نویسنده به معرفی نحوه تدوین مجموعه كتابهای تاریخهای محلی انقلاب اسلامی پرداخته و در آن ، روش تحقیق ، دشواریها ، مقطع زمانی و قلمرو تحقیق را مورد بررسی قرار داده است . سپس در پیشگفتار به توصیف شهر اصفهان به لحاظ جغرافیایی ، تاریخی ، فرهنگی ، سیاسی و ... در زمان پادشاهان هخامنشی تا قاجار پرداخته است .
فصل اول با عنوان «اصفهان در آستانه دوره بحران (1340 ش)» (43-35) فقر و بحران اقتصادی ایران را در سالهای 42-1339 به تصویر میكشد . این بحران با نارضایتی مردم همراه میشود . رایجترین روش ابراز مخالفت با شرایط موجود ، اعتصاب است كه اصفهان از جمله مراكز عمده اعتصاب بود . در این فصل اعتصابات قشرهای مختلف كارگری در اصفهان ، از دیدگاه ناظران خارجی بیان شده است . این نارضایتیها تنها در مناطق كارگری بروز نكرد و گاهی ، اقشار دیگر را نیز مانند كشاورزان درگیر ساخت كه توسط عوامل رژیم شاهنشاهی سركوب میشد .
محمد حنیف در فصل دوم کتاب (59-47) ، سیمای شهر اصفهان را در سوگ رحلت آیتالله بروجردی به تصویر كشیده است . پس از شنیدن خبر درگذشت آیتالله بروجردی ، شهر اصفهان غرق در ماتم و اندوه شد و گروههای مختلف مردم در قالب كاروانهای عزاداری ، خود را به قم رساندند . عنوان این فصل «اصفهان در وفات آیتالله العظمی بروجردی» است .
سومین فصل به «مرجعیت آیتالله العظمی خمینی» اختصاص یافته است . این فصل در صفحات 81-63 چگونگی مطرح شدن امام خمینی به عنوان مرجع تقلید و گرایش مردم اصفهان به مرجعیت ایشان را بیان كرده است . پس از فوت آیتالله بروجردی ، رژیم پهلوی به خیال خویش درصدد سوءاستفاده از این خلأ برآمده و برای اعلم جلوه دادن آیتالله سید عبدالهادی شیرازی و آیتالله حكیم تلاش نمود اما موفق نشد . «در این زمان هنوز از طرف آیتالله خمینی حركتی مبنی بر تمایل او به پذیرش مرجعیت انجام نگرفته بود ...» (ص 66)
فصل چهارم کتاب با عنوان «اصفهان و تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی» از صفحه 95-85 ، مخالفت علما با مفاد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را بیان كرده است . مردم اصفهان نیز مانند سایر شهرها در حمایت از این اقدام علما به پا خاستند . اما به اعتقاد نویسنده اعتراض مردم این شهر به تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی ، محدود به مجالس روضهخوانی و پخش اعلامیه بود .
«انقلاب سفید و رفراندوم ششم بهمن 1341» در پنجمین فصل کتاب (صفحه 119-99) مورد بررسی قرار میگیرد . مردم اصفهان كه قبلاً نیز مخالفت خود را با تصویبنامه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی نشان داده بودند ، این بار نیز به حركتهای اعتراضآمیزی دست زدند . بعد از رفراندوم ، موضوع اصلی بیشتر سخنرانیهای دولتمردان و مقالهها و خبر روزنامهها ، استقبال از لوایح ششگانه و بزرگنمایی توفیق حکومت در اجرای اصلاحات ارضی بود ؛ «چنان كه بعد از حضور شاه در اصفهان ، روزنامهها از واگذاری داوطلبانه اسناد مالكیت علی همدانیان از مالكین بزرگ اصفهان و مدیر كارخانه شهناز اصفهان خبر دادند .» (ص 117)
امام خمینی که مماشات با شاه را كنار زده بود ، در روزهای پایان سال 1341 و طی اعلامیهای با عنوان «روحانیت اسلام امسال عید ندارد» مخالفت خود با اقدامات ضد دینی رژیم را اعلام كرد . پیشنهاد امام این بود كه مردم در عید نوروز 1342 از برگزاری مراسم عادی خودداری كنند . این پیشنهاد مورد قبول سایر علما نیز قرار گرفت . «این پیام در اصفهان توسط آیتالله خادمی به اطلاع گروه تكثیر اعلامیههای آیتالله خمینی رسید.» (ص 118)
نویسنده در این فصل آورده كه اصلاحات ارضی نتیجهای جز پایین آمدن میزان تولید محصولات كشاورزی و تبدیل شدن سپاهیان دانش به مخالفان مسلح دولت نداشت .
فصل ششم «بازتاب حادثه دوم فروردین 1342 قم در اصفهان» (146-123) حادثه دوم فروردین 1342 در قم را بازگو میكند . در این روز مأموران رژیم با لباسهای مبدّل به قم منتقل و به منظور اغتشاش در مراسم عزاداری و سخنرانی ، ابتدا وارد منزل امام خمینی شدند ، آنها از ایجاد اغتشاش در این مراسم ناامید شده و به چیدن توطئه دیگری در مدرسه فیضیه قم میپردازند . این حادثه زخمیهای بسیاری بر جای گذارد .
در این فصل ، نخستین بازتاب حادثه دوم فروردین قم در اصفهان ، برپایی مجالس فاتحه توسط علما و صدور اعلامیه و در مراحل بعد ، تعطیلی یك هفتهای بازار ذكر شده است . پس از حادثه فیضیه قم ، نامه اعلام همدردی جامعه روحانیت اصفهان توسط آیتالله خادمی درباره این فاجعه خطاب به آیات عظام گلپایگانی ، خمینی و شریعتمداری نوشته شد كه به امضاء بسیاری از روحانیون و وعاظ اصفهان رسید .
«حادثه دوم فروردین فیضیه ، بهانهای برای گروههای تكثیر اعلامیه در اصفهان شد كه با نام جمعیتهای مختلف و بدون امضای افراد ، در محكومیت هیأت حاكمه اعلامیههایی صادر كنند .» (ص 126) در این فصل آورده شده كه پخش و تكثیر اعلامیهها در سطح شهر اصفهان باعث شد تا بازاریان برای تعطیلی بازار در روز چهاردهم فروردین در اعتراض به فاجعه مدرسه فیضیه قم مصممتر شوند . در پی این اقدام ، محركین و كسانی كه مانع از باز كردن بازار میشدند ، توسط ساواك دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند . در روز پانزدهم فروردین ، دامنه این اعتصاب گستردهتر شد و رژیم پهلوی برای شكست اعتصاب دست به اقدام تازهای زد كه لغو معافیت طلاب از خدمت سربازی بود . این اقدام به منظور اعمال فشار به حوزههای علمیه و انصراف طلاب جوان از ادامه تحصیل علوم دینی ، صورت گرفت .
در فصل هفتم کتاب با عنوان «اصفهان در آستانه پانزدهم خرداد 42» ، اتفاقات محرم 1383 ه . ق (1342 ه . ش) در اصفهان بیان میشود . ترس حكومت از اوجگیری ناآرامیها همراه با بالا گرفتن شور مذهبی شیعیان در دهه اول محرم ، در این فصل مورد بررسی قرار میگیرد .
یكی از اصلیترین نمادهای مبارزه با حكومت شاه در اصفهان ، پخش اعلامیههای آیتالله خمینی بود . در آغاز محرم سال 42 ، اكثر روشنفكران دینی اصفهان تلاش میكردند تا تظاهراتی را در روز عاشورا تحت تأثیر حركتهای قم برنامهریزی كنند . این اقدامات از نگاه مأمورین امنیتی حكومت دور نمیماند ، از این رو وزارت كشور ، كلیه واعظان و صاحبان تكایا را تهدید كرد كه اگر كوچكترین تحریكی از آنها مشاهده شود ، دستگیر و زندانی خواهند شد . اما با این حال مسائل سیاسی و حوادث معاصر با واقعه كربلا پیوند داده میشد و وعاظ به شباهتهای دو حادثه خونین اشاره میكردند .
در جمعبندی این فصل ، از نگاه نویسنده تأکید شده كه مأموران امنیتی در كنترل وقایع دهه اول محرم 42 در اصفهان موفق عمل كردند و صدای اعتراض مردم اصفهان خوابید ، اما مقلدان آیتا... خمینی حادثهای بزرگتر از واقعه دوم فروردین فیضیه را آفریدند كه همان قیام پانزده خرداد بود و نقطه عطف تاریخ نهضت اسلامی نام گرفت .
فصل هشتم «اصفهان و حادثه پانزدهم خرداد 42» (207-165) به شرح نحوه دستگیری امام خمینی پس از سخنرانی ایشان در روز عاشورا در مدرسه فیضیه پرداخته است . پس از دستگیری امام خمینی در نخستین ساعات پانزدهم خرداد 1342 علما تشكیل جلسه داده و اعلامیههایی را صادر كردند . همچنین درگیریهایی كه بین تظاهركنندگان و پلیس به وجود آمد ، دامنه اعتراضات مردم را بیشتر كرد و با خارج شدن اوضاع از دست مأموران نظامی ، در بسیاری از شهرها حكومت نظامی اعلام شد .
نویسنده در این فصل انتشار خبر دستگیری امام در اصفهان و بازتاب آن در بین مردم را از زبان چند تن از بازاریان و افرادی كه در اعتصابات شركت داشتند ، بازگو میكند . تظاهركنندگان اصفهانی با تعطیلی بازار شعار «یا مرگ یا خمینی» سر میدادند و كشتار پانزده خرداد و دستگیری آیتالله خمینی را محكوم میكردند . پس از تعطیلی بازار اصفهان ، علما با برپایی مجالس روضهخوانی ، سخنرانیهایی در رثای شهدای 15 خرداد برپا داشتند ، همچنین صدور و پخش اعلامیه از دیگر فعالیتهای روزهای بعد از 15 خرداد 42 در اصفهان بود .
همچنین در این فصل تلاش مقامات پهلوی برای شكست اعتصابات و حركتهای اعتراضآمیز مردم و شیوههای مختلف آنها بیان شده است . یكی از آن شیوهها تهدید اعتصابیون بود . اما گزارشهای ارسالی به وزارت كشور و ساواك حاكی از این است كه رژیم در تهدید بازاریان اصفهان ناكام ماند .
در این فصل انعكاس ناآرامیهای اصفهان در مطبوعات ، نقش دانشگاه اصفهان در آن مقطع ، چگونگی همراهی كارگران كارخانهها با حادثه 15 خرداد و محكوم كردن اقدامات مخالفان حادثه 15 خرداد از سوی طرفداران سنتی رژیم نیز آورده شده است .
در نهمین فصل کتاب با عنوان «مهاجرت علمای اصفهان به تهران» (225-211) عزیمت روحانیون بلندپایه اصفهان به تهران در اعتراض به دستگیری امام خمینی بیان شده است . این فصل چگونگی مهاجرت را از زبان چند تن از افراد كه به نحوی در این ماجرا نقش داشتهاند روایت میكند . تعدادی از نامههای پشتیبانی روحانیونی كه همزمان با مهاجرت علما در شهرهای خود مانده بودند نیز در این فصل ارائه شده است .
عنوان فصل دهم کتاب «انتخابات دوره بیست و یكم مجلس شورای ملی» است . این فصل (252-229) به تلاش مسئولان حكومتی در تبلیغات و تشویق مردم اصفهان برای شركت در انتخابات مجلس اشاره کرده و از سوی دیگر تلاش روحانیت در مخالفت با انتخابات را بررسی میکند . با اوجگیری مخالفت روحانیون با شركت در این انتخابات ، مجلههای خبری وابسته به حكومت و همچنین عوامل حكومتی ، برای گرم كردن تنور انتخابات از هیچ كوششی فروگذار نمیكردند .
علاوه بر انتشار اعلامیه توسط روحانیون ، قصیدهای از ملكالشعرای بهار به عنوان هدیهای از طرف فرهنگیان اصفهان در سطح وسیعی منتشر شد كه نشان دهنده بغض و كینه مردم نسبت به حكومت بود . همچنین اصناف اصفهان ، اعلامیهای در اعتراض به برگزاری انتخابات دوره بیست و یكم و حمایت از امام خمینی ، منتشر كردند . در این فصل به اعدام طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی نیز اشاره شده است .
فصل یازدهم با عنوان «آزادی آیتالله خمینی» از صفحه 272-255 فضای شهر اصفهان را هنگام آزادی ایشان در نوروز 1343 توصیف میكند . در این فصل نیز بازتاب خبر آزادی امام خمینی در اصفهان از زبان افراد مختلف بیان شده و به دنبال آن گزارشهایی از ساواك مبنی بر دیدار علما با امام خمینی و آورده شده است .
فصل دوازدهم از صفحه 291-275 درباره تبعید امام خمینی به تركیه و پیامدهای آن در اصفهان است . علت تبعید امام خمینی به تركیه در 13 آبان 1343 ، مخالفت ایشان با تصویب لایحه كاپیتولاسیون بود كه به دنبال این حادثه در بسیاری از شهرها حكومت نظامی اعلام شد و حوزههای علمیه بیشتر شهرها از جمله اصفهان ، حدود یك ماه درسهای خود را تعطیل كردند ؛ شهربانی اصفهان نیز طرح حفاظتی خود را برای جلوگیری از تظاهرات مردمی ، مستحكمتر كرد . در این فصل به كمرنگ شدن حركتهای اعتراضآمیز روحانیون و قشرهای مختلف مردم پس از تبعید امام خمینی نیز اشاره شده است . عنوان فصل دوازدهم «تبعید آیتالله خمینی» است .
فصل سیزدهم با عنوان «اولین كانونهای فرهنگی – سیاسی نهضت اسلامی در اصفهان» (429-295) آخرین فصل این كتاب است كه به بررسی چگونگی شكلگیری و حركت كانونهای فرهنگی – سیاسی طرفدار نهضت اسلامی در اصفهان پرداخته و حركتهای ضد حكومتی سالهای قبل از دهه 40 را مورد واكاوی قرار داده است .
نویسنده در این فصل ، نخستین كانونهای فرهنگی – سیاسی نهضت اسلامی در اصفهان را به چهار دسته : 1- كلاسهای درس و سخنرانیهای دینی ، 2- انجمنها و كانونهای فرهنگی – سیاسی ، 3- كانونهای تكثیر و پخش اعلامیه ، 4- مراكز نشر روزنامه و كتاب ، تقسیم كرده و در مورد نحوه شكلگیری و فعالیت هر یك توضیح داده است . خاطرات برخی از افراد فعال در این كانونها ، بخشی از این فصل است .
در آخر ، منابع ، اسناد و تصاویر و فهرست اعلام (560-435) آورده شده است .
پانوشت:
................................
۱- دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ، دایره المعارف انقلاب اسلامی ، جلد 1 ، تهران ، سوره مهر ، 1384
تعداد بازدید: 6143