امام خمینی(ره) در 21 فروردین 1343 در اعتراض به مقاله هجدهم فروردین روزنامه اطلاعات با عنوان «اتحاد مقدس به خاطر هدف مقدس» درجمع دانشجویان دانشگاه تهران، طلاّب و اهالی قم سخنرانی کردند. متن سخنان ایشان چنین است:
از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس(۱) افسرده نباشید؛ تا این چیزها نباشد کارها درست نمیشود. تا زندان رفتنها نباشد پیروزی به دست نمیآید. هدف بزرگتر از آزاد شدن عّدهای است، هدف را باید در نظر داشت. هدفْ اسلام است؛ استقلال مملکت است؛ طرد عمّال اسرائیل است؛ اتّحاد با کشورهای اسلامی است. الآن تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است؛ عمّال اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه نمودهاند؛ اکثر کارخانجات در دست آنها اداره میشود: تلویزیون، کارخانه ارج، پپسیکولا.(۲)
دو هواپیمایی که قرار بود حجّاج را به مکّه ببرند مال اسرائیل بود! بعد دولت عربستان سعودی به این عمل اعتراض کرد و ناچار شدند از این عمل خودداری کنند. امروز حتّی تخممرغ از اسرائیل وارد میکنند. باید صفها را فشرده کنید. اینها عمّال استعمار هستند؛ باید ریشه استعمار را کَنْد.
آقایان سعی کنید در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید؛ تبلیغات مذهبی بکنید؛ مسجد بسازید؛ اجتماعاً نماز بخوانید؛ تظاهر به نماز خواندن بکنید. وحدت مذهبی لازم است. وحدت مذهبی است که این اجتماع عظیم و فشرده را ایجاد میکند. اگر علاقه به استقلال ایران دارید، وحدت مذهبی داشته باشید.
اجبار حکومت پهلوی به آزادی امام
بعد از اینکه دستگاه دید بیش از این نمیتواند این فضاحت را تحمّل کند و از تمام ممالک اسلامی و غیراسلامی فشار آوردند و نفرتهای ممالک اسلامی را نسبت به خود احساس نمود، وقتی اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاریک دیدند، اینها شبانه مرا به اینجا[قم] آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اینجا برسانند. آنها میگفتند ما باید شما را محفوظ نگاه داریم. آنها میترسیدند که مردم به من آسیبی برسانند! آیا ملّت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسواییها، وقتی دیدند دیگر نمیتوانند هیچ جای پایی بگذارند و تمام ملتها، دولتهای خارجی با آنها نظر خوشی ندارند، و مخصوصاً دیدند اکنون ایّام حج و محرّم است و معلوم نیست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرّم چه خواهد شد، ما را آزاد کردند؛ ولی بعداً به خیال سمپاشی افتادند. فکر کردند با مطبوعات میتوانند ما را در نظر مردم خوار کنند؛ خیال کردند میتوانند بین مردم و روحانیت جدایی ایجاد کنند.
چند روز است آزاد شدهام. فرصت مطالعه روزنامه نداشتم. در زندان فراغت داشتم و مطالعه میکردم تا اینکه روزنامه اطّلاعات، مورّخ سهشنبه 18 فروردین 43، را به من دادند. من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من [اطّلاع] ندادند. در این روزنامه کثیف اطّلاعات، تحت عنوان «اتّحاد مقدّس»، در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟!
آقایان که در دانشگاه هستید، برسانید به همه که روحانیت با این «انقلاب» موافق نیست. ما که وسیله انتشاراتی نداریم؛ همه چیز را از ما گرفتهاند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفتهاند. تلویزیون که در دست آن نانجیب(۳) است؛ رادیو همت که در دس خودشان هست؛ مطبوعات ما کثیف است. آنها مطلبی را مینویسند یا میگویند، فوراً به تمام نقاط دوردست میرسانند؛ آن وقت مردم بیاطّلاع فکر میکنند که روحانیون هم با آنها هستند. روحانیون با این مفاسد دوستی ندارند. اگر روزنامه اطّلاعات جبران نکند، با عکسالعمل شدید ما مواجه خواهد شد.
[یکی از حضّار: تحریمش کنید.]
[امام:] نه. حالا موقعش نیست؛ هر چیزی جایی دارد.
خمینی تفاهم نخواهد کرد
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمیشود اصلاحات کرد. با نوشتن «خمینیِ خائن» به دیوارهای تهران که مملکت اصلاح نمیشود! دیدید غلط کردید؟ دیدید اشتباه کردید؟ خاضع به احکام اسلام شوید ما شما را پشتیبانی میکنیم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه دیگری دارند، اگر خیال دیگری در سر دارند، اگر میخواهند آشوب کنند، بسمالله! بفرمایند.
در روزنامه [مورّخ 1342 /05 /13] که مرا از زندان قیطریّه آوردند، نوشتند که مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد. من الآن حقیقت موضوع را برای شما بیان میکنم. آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدرسوختگی است! و آن را شما برای ما بگذارید! چون موقعْ مقتضی نبود نخواستم با او بحثی بکنم. گفتم: ما از اوّل وارد این سیاست که شما میگویید نبودهایم. امروز چون موقع مقتضی است، میگویم.
اسلام این نیست. والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفی کردهاند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه میگیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمیخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمیخواهند مملکت آباد شود. اینها حتّی آب هم برای این ملّت تهیه نکردهاند! آبی که ما در قم از آن استفاده میکنیم، در اروپا حتّی به حیواناتشان هم نمیدهند! اگر راست میگویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار میخواهد. فردا، که فارغالتّحصیل میشود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمیتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال میکنید آن دزدی که شبها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا میرود و یا زنی که عفت خود را میفروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامهها میخوانید، به وجود میآورد.
سرمای همدان و آوردن گُل از هلند
وقتی که در زندان بودم، خبر آوردند که سرمای همدان به 33 درجه رسیده؛ بعد خبر آوردند که دو هزار نفر از سرما تلف شدهاند. در آن حالت من دستم بسته بود؛ چه میتوانستم بکنم؟ این تازه در همدان بود؛ البتّه در تهران و شهرهای دیگر هم تلفاتی بود. دولت چه اقدامی نمود؟ در یک چنین وضع برای استقبال از اربابان خود، با طیّاره از هلند گل میآورند! پول ملّت فقیر را تلف میکنند. اجاره هواپیما که از هلند گل میآورد سیصد هزار تومان است! جبران کنید غلطهای خود را؛ اسلام را رعایت کنید.
در ایّام گرفتاری، در روزنامه اطلاعات، درباره وضع مادّی و بهداشتی مردم جنوب مطلبی خواندم؛ تعجّب کردم! چگونه این مطلب را گذاشته بنویسند. یکی از خبرنگاران، پس از بازدید از وضع مردم جنوب، چنین نوشته بود که در جنوب ایران در دهات اصلاً از دکتر و دارو خبری نیست؛ آب وجود ندارد. و یک ده، اکثر مردمش کور بودند. خلاصه از کلّیه وسایل و نیازمندیهای اوّلیه زندگی محروم بودند. آن وقت در کنفرانس «اکافه»(4) که نمایندگان دول دنیا جمع شده بودند که فکری برای وضع اقتصاد دول بکنند ـ اگر بخواهند عمل بکنند ـ در صورتی که اعضای شرکتکننده، چه از کشورهای کوچک و چه بزرگ، همه دم از اشکالات اقتصادی خود میزنند، هیئت نمایندگی ایران اظهار میکند که وضع اقتصادی ایران کمال مطلوب است و هیچ عیب و نقصی ندارد! آیا وضع اقتصادی انگلستان بد است؛ ایران خوب است؟! وضع اقتصادی هندوستان بعد از آن همه پیشرفت بد است، ایران خوب است؟! همینطور ژاپن وضع اقتصادیش بد است، ایران خوب است؟!
آقایان در کاخهای خود نشستهاند میگویند «ملّت مترقّی»! «ملّت مترقّی» از گرسنگی میمیرد؟! امیر اسلام، علی ـ علیهالسّلام ـ نان جو میخورد. برای مهمانیای که به افتخار اربابان خود ترتیب میدهند، پانصد هزار تومان، یک میلیون تومان، یا بیشتر خرج کنند و مرتّب دم از برنامه «مترقّی» میزنند؛ میگویند کشور ما در ردیف کشورهای طراز اوّل است! مگر با رفتن چند زن به مجلس، مملکتْ مترقّی میشود. مملکت با برنامههای اسرائیل درست نخواهد شد.
کشتار پانزده خرداد
اسلام برای تمام زندگی انسان، از روزی که متولّد میشود تا موقعی که وارد در قبر شود، دستور و حکم دارد. صحبتْ نزاع با شخص نیست؛ بعد از اینکه دولت قبلی رفت، یک نفر در زندان آمد پیش من و از دولت گذشته بدگویی کرد و گفت این دولت برنامههای «مترقّی» دارد. گفتم ما با کسی غرض شخصی نداریم؛ ما با عمل اشخاص کار داریم؛ ملّت فقیر را نجات دهید. دیروز خانوادههای شهدای پانزده خرداد اینجا بودند. چیزی که مرا رنج میداد این بود که به من این صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بیرون. عصر همان روز ـ دفعة اوّل ـ جریان را مطّلع شدم. کشتارِ پانزده خرداد از اعمال یک قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. آنها بچهها را نمیکشتند، زنها را نمیکشتند. امروز جشن معنی ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزده خرداد است. یکی از اولیای امور، ضمن سخنرانی، گفته بود: پانزده خرداد ننگ ملّت ایران است؛ ولی من صحبت او را تکمیل میکنم: پانزده خرداد ننگْ ملّت بود؛ زیرا از پول همین ملّت، اسلحه تهیّه شده و با این اسلحه مردم را کشتند!*
امام خمینی(ره) در روزهای بعد از این سخنرانی (22 و 23 فروردین 1343) تلگرافهایی از قم به آیتالله محمدتقی آملی، آیتالله سید هادی میلانی، حجتالاسلام والمسلمین حسین خادمی، حجتالاسلام والمسلمین حسین انواری همدانی و حجتالاسلام والمسلمین احمد اهری ارسال کردند و در آنها خواستند که مطالب روزنامه اطلاعات راجع به موافقت روحانیون با مقاصد دولت حکومت پهلوی درج شده بود، جدا تکذیب کنند و به ملت ابلاغ کنند که هیچ روحانی نمیتواند با امور خلاف شرع موافقت کنند.**
پینوشتها:
۱ـ مهدی بازرگان.
۲ـ مؤسسات تلویزیون ایران و پپسیکولا در حوزه انحصار ثابت پاسال، و کارخانه ارج متعلّق به ارجمند بود که هر دو بهایی بودند.
۳ـ ثابت پاسال، بهایی معروف.
۴ـ «اکافه» علامت اختصاری «کمیسیون اقتصادی آسیا و خاور دور» سازمان ملل متّحد است.
* صحیفه امام، ج 1، صص 267 - 272
** صحیفه امام، ج 1، صص 276، 277، 280، 281، 282.
تعداد بازدید: 5184