محمدرحیم روحبخش
مطالعه پیرامون کاپیتولاسیون در تاریخ معاصر ایران هرگز تکراری و کهنه نخواهد شد چرا که این موضوع نقطه عطف شکلگیری نهضت اسلامی در ایران گردید که سرانجام بزرگترین تحول سیاسی تاریخ معاصر جهان را به وجود آورد. بنابراین هرچه پژوهشها درباب قضیه کاپیتولاسیون در سال 1342 و تبعات و جوانب آن بیشتر و عمیقتر شود، بر غنای مباحث تاریخی و نظریات مربوط به انقلاب اسلامی افزوده خواهد شد. مقاله حاضر بر همین اساس فراهم آمده و سعی نموده است علل و چگونگی و مراحل تصویب لایحه کاپیتولاسیون در خلال سالهای 42 و 43 و چگونگی اطلاع و موضوعگیری حضرت امام(ره) و سایر مراجع تقلید بر علیه لایحه مذکور و نتیجه واکنش آن حضرات را مورد بررسی دقیق تاریخی و تحلیلی قرار دهد.
هر چند موضعگیری علمای طراز اوّل در قبال کاپیتولاسیون با توجه به استنباطات و طرز تلقی آنها از موضع دارای شدت و ضعف بود اما روحکلی حاکم بر این واکنش حاکی از به ثمر رسیدن تلاشهای مستمر و مستدام حضرت امام(ره) در سیاسی نمودن ارکان روحانیت بود. در درجه دوم مجتهدان و علمای برجسته تهران و شهرستانها که اکثراً دوست و یا شاگرد حضرت امام(ره) بودند و در درجه سوم طیف وسیع طلاب و دانشگاهیان و بازریان و تشکلهای صنفی و مذهبی به عرصه این مبارزه بزرگ گام نهادند و میرفت تا مانند جنبش تباکو اعتبار سیاسی مذهب را بار دیگر نمایان سازد. هرچند با تبعید حضرت امام(ره) و برخی از مجتهدان و یاران ایشان ظاهراً مخالفتها سرکوب شد اما روحانیت ایران از ادامه مبارزه دست برنداشت و لایحه کاپیتولاسیون سرانجام امریکا را از ایران محروم ساخت و یک اشتباه استراتژیک برای امریکا شناخته شد.
* * *
از جمله مقاطع مهم و حساس مبارزات و نهضت امام خمینی(ره)، سال 1343 بود. رژیم با تغییر نخستوزیر در آستانه آن سال و آزادی غافلگیرانه امام در فروردین 43، درصدد برآمد چالش میان روحانیت و نظام حاکم را مرتفع سازد و با این تصور، تدابیر خاصی نیز اتخاذ گردید تا در رسانههای دولتی چنین انعکاس باید که آزادی امام به کنارهگیری ایشان از عرصه مبارزه و سیاست منوط بوده است. از این رو، یاران و وفاداران نهضت بیصبرانه منتظر بودند تا ببینند امام(ره) در قبال این تبلیغات و شایعات چه واکنشی از خود نشان میدهد.
بررسی وقایع این دوره، صرفنظر از فرآیند تاریخی نهضت روحانیت، از این منظر، که رژیم درصدد برآمده بود تا با روحانیت خصوصاً با امام خمینی(ره) به تفاهم و آشتی دست پیدا کند. اهمیتی مضاعف مییابد؛ به ویژه آنکه در پایان این دوره قیام امام علیه کاپیتولاسیون، نه تنها آخرین امیدها و آرزوهای کارگزاران نظام پهلوی نسبت به صلح و آشتی روحانیت نوگرا با حکومت را نقش بر آب کرد، بلکه برگزرین دیگری بر دفتر مبارزات امام خمینی افزود.
یکی از پیامدهای ننگین سلطه استعمارگران بر ایران، تحمیل کاپیتولاسیون بر کشور بود. تعریف ساده این اصطلاح در دائرهالمعارفهای فارسی، تحت مدخل کاپیتولاسیون چنین ذکر شده است: «وضع ناشی از قراردادهایی که دول زورمند و استعمارگر، خلاصه در قرن نوزدهم به دول ضعیف تحمیل میکردند و به موجب آن قراردادها، اتباع دولتهای استعماری پس از ورود به قلمروی دولت ناتوان، تحت حاکمیت محاکم دول متبوع خود باقی میماندند و محاکم کشور ضعیف حق محاکمه آنها را نداشتند.»
ریشههای تاریخی کاپیتولاسیون در ایران به قریب یکصد و پنجاه سال پیش از دوره موضوع این نوشتار برمیگردد. در دوره فتحعلی شاه قاجار (1250-1212. ق) و در پی شکست ایران از روسیه در دوره دوم جنگهای ایران و روسیه، قراردادی تحت عنوان ترکمنچای در سال 1243. ق بین مقامات مسئول به امضا رسید که بر اساس یکی از مفاد آن، کاپیتولاسیون بر کشور ما تحمیل گردید و اتباع روس در ایران از مصونیتهای خاص برخوردار شدند.
تحمیل امتیازاتی از این نوع بر کشور ما، علیرغم برخی فراز و نشیبها، در دوره قاجار و سپس پهلویها همچنان تداوم یافت. برای تحصیل این خواسته، همچون سایر امتیازات دیگر، دو کشور انگلستان و روسیه سخت با یکدیگر به رقابت برخاستند؛ تا اینکه به تدریج در پی جنگهای جهانی اول و به ویژه دوم، با افول ستاره استعماری کشورهای مذکور، این بار قدرت سومی [امریکا] در قالب استعمار نوین، وارد عرصه مطالبات استعماری از کشورهای به ظاهر مستقل گردید.
ایالات متحده امریکا در ایران، به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 1332، به کارگردان اصلی صحنه سیاست و حکومت تبدیل شد. محمدرضا شاه سلطنت دوباره خود را مدیون دخالت کشورهای امریکا و انگلستان در سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق بود. در این میان، امریکا به تدریج توانست در عرصه ایران از انگلیس پیشی گرفته و طی بیش از یک دهه فعالیت در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران، قدرت بلامنازع را در ایران از آن خود کند. پس از آن حضور مستشاران نظامی و کارشناسان فنی آن کشور در ایران بیش از پیش افزایش یافت. چشمپوشی احزاب و گروههای سیاسی معارض نظام به ویژه سلطه و دیکتاتوری شاه، مانع از مقاومت جدی در برابر نفوذ تدریجی امریکا در ایران شد، تا اینکه با شروع نهضت روحانیت در نخستین سالهای دهه 1340، نه تنها مطالبات غیرقانونی امریکا، از جمله کاپیتولاسیون، بلکه وابستگی نظام حاکم به آن کشور درصدد اعتراضات جامعه قرار گرفت.
طرح مساله
امام خمینی در فاصله آزادی از زندان در فروردین 43 تا مطرح شدن ماجرای کاپیتولاسیون در آبان آن سال، به ایراد چند سخنرانی افشاگرانه و صدور یک اعلامیه مهم در انتقاد از برخی مسایل داخلی و خارجی اقدام کرد. این تکاپوها هیات حاکمه را متقاعد ساخت که ایشان نه تنها از مواضع گذشته خود عقبنشینی ننموده، بلکه موضعگیریهای او صبغه سیاسی بیشتری به خود گرفته است. البته هر چند در فاصله زمانی مذکور وقایع اعتراضآمیز خاصی در شکل تظاهرات سیاسی و غیره صورت نگرفت. به گونهای که مبارزات این دوره را در مقایسه با وقایع سال گذشته کمرنگ جلوه داد اما محتوای پیامهای امام از رشد بینش و آگاهی سیاسی او و سایر پیشگامان نهضت خبر میداد.
بر این اساس، از این دوره فترت میتوان به عنوان زمینهساز تکامل ایدئولوژی نهضت و به ویژه گسترش آموزههای آن در اقصی نقاط کشور و در میان تودههای مؤمن مذهبی و به ویژه علما و بازاریان یاد کرد؛ به گونهای که زمینههای اولیه شکلگیری یک تشکل مبارزه روحانی. بازاری در بسیاری از شهرها فراهم شد. تشکیل این کانونهای مبارزه طرفدار نهضت در شهرستانها با برگزاری جلسات هفتگی و بحث و مذاکره پیرامون مسائل مهم مربوط به آن بسان احزاب مقتدر سیاسی آموزشهای نظری و سیاسی میدیدند. عناصر و نیروهای فعال، در فرآیند این مبارزات دستچین میشدند و هدایت نهضت در شهرستانها به آنان سپرده میشد.تردیدی نیست که این تکاپوها از نگاه چشمان تیز امنیتی نظام حاکم به دور نبود. انبوه گزارشهای ساواک و بخصوص شهربانی از این دوره، از شناسایی و نظارت بر فعالیتهای این کانونها حکایت دارد. در چنین شرایطی ندای رسای امام علیه کاپیتولاسیون برخاست. سایر کانونهای انقلابی بیدرنگ، به تکاپو افتادند و فضای جامعه ملتهب شد. آموزشها و تجارب سازمانهای کارگزار امنیت کشور حکم میکرد که هرچند زودتر با تبعید رهبر این نهضت، از بالفعل شدن این قدرت و توان شبکهای آن جلوگیری کرده، گسترش و فعالیت آن را متوقف سازند.
در این مقاله، بررسی زمینهها و مراحل تصویب کاپیتولاسیون، همچنین چگونگی اطلاع امام از مفاد آن و اتخاذ مواضع شدید در قبال آن و در نهایت تبعید امام و بازتاب آن در جامعه و بخصوص کانونهای مبارزه مذکور، تحت عناوین و موضوعاتی به شرح ذیل مورد بازکاوی قرار میگیرد:
1- مراحل چهارگانه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، 2- چگونگی اطلاع امام از مفاد لایحه 3- سخنرانی امام علیه تصویب کاپیتولاسیون، 4- سخنرانی سایر مراجع درباره کاپیتولاسیون، 5- اعلامیههای مراجع علیه کاپیتولاسیون، 6- تبعید امام و تدابیر امام و تدابیر امنیتی، 7 اعتراضات پراکنده به تبعید امام، 8- واکنش مراجع مشهد به تبعید امام، 9- امام در تبعیدگاه ترکیه، 10- نتیجه.
1. مراحل چهارگانه
تصویب لایحه کاپیتولاسیون
تصویب لایحه کاپیتولاسیون در قوای مقننه را در واقع میتوان ناشی از وابستگی نیروهای حاکم بر کشور به بیگانگان دانست. ماهیت و مفاد آنچه از آن تحت عنوان لایحه کاپیتولاسیون یاد میشود و در مجلس شورای ملی و در جلسه مورخه 21 مهر 1343 به تصویب رسیده، چنین است: «تصویب قانونی از مجالس مقننه ایران [بود که بر اساس آن] کارمندان نظامی و غیر نظامی امریکائی... از مصونیتها و معافیتهای موضوع بند 2 از ماده 27 قرارداد وین درباره روابط سیاسی استفاده خواهند کرد»(1) آنچه در یک نگاه اولیه از تصویب این لایحه به طور ملموس درک میشود، آن است که یک ملت در قبال یک فرد نظامی امریکایی تحقیر شده است.(2)
نقطه شروع طرح و مذاکره درباره این لایحه بین مقامات امریکایی و ایرانی، به سال 1340 برمیگردد. چنانچه از بررسی اسناد و مدارک برمیآید، این لایحه چهار مرحله به شرح ذیل تا تصویب نهایی را پشتسر گذاشت.
مرحله اول: بر اساس مندرجات جلد دوم کتاب مستشاران نظامی در ایران، از سری «اسناد لانه جاسوسی». در پیشنهادی از سفارت امریکا به وزارت امور خارجه ایران در اسفند 1340 چنین آمده است: «پرسنل اعضای مستشاری از امتیازات و مصونیتهای مخصوص «کارمندان اداری و فنی» مشروحه در قرارداد ضمیمه به قرار نهایی کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد روابط و مصونیتهای دیپلماتیک که در تاریخ 18 آوریل 1961 برابر با (29 فروردین 1340) در وین امضاء شد برخوردار کردند. البته معلوم است که پرسنل برجسته مشخص مورد توافق دو دولت» امکان بهرهبرداری از امتیازات و مصونیتهای «مامورین سیاسی» را خواهند داشت. سفارت همچنین پیشنهاد مینماید به منظور هماهنگی و تسهیل در امور اداری، اصل سابقالذکر در مورد هر فردی از پرسنل نظامی و یا کارمندان غیرنظامی وزارت دفاع ایالات متحده و بستگانشان که اهل خانه آنها میباشند و حضور آنها در ایران بوسیله دولت شاهنشاهی ایران مجاز شناخته شده، به کار گرفته شود...»(3)
سفارت کبری ایالت متحده امریکا، تهران 19 مارس 1962. مرحله دوم: دولت علم در تعطیلی مجلسین آن لایحه را به صورت ماده واحدهای به ضمیمه قرار داد وین در تاریخ 13 مهر 1342 تصویب نمود و قرار شد هنگام تقدیم قرارداد وین به مجلسین که قرار بود به زودی افتتاح شوند. ماده واحده ذیل نیز ضمیمه آن گردد: «به دولت اجازه داده میشود که رئیس و اعضای هیاتهای مستشارای نظامی ایلات متحده امریکا در ایران را که به موجب موافقتنامههای مربوط در استخدام دولت شاهنشاهی ایران میباشند، مشمول مصونیتها و معافیتهای موضوع بند «و» از ماده اول قرارداد وین درباره روابط سیاسی مورخ 18 آوریل 1961 نموده و... به مورد اجرا بگذارد»(4)
مرحله سوم: مجلس سنا قرارداد وین را در 25 خرداد 1343 و ماده واحده «مصونیت مستشاران امریکایی» ضمیمه به آن قرارداد را در 3 مرداد همان سال با تشکیل جلسه فوقالعاده مجلس در دوره تعطیلات تابستانی سنا تصویب کرد. بخشی از یک گزارش سفارت امریکا در تهران به وزارت خارجه آن کشور در نهم مرداد. 6 روز پس از تصویب لایحه در سنا – ابعاد و زوایای پشتپرده آن را به این شرح بازگو میکند: «...تصویب کنوانسیون وین در سنا انجام شد و شور اول آن در مجلس شورای ملی صورت گرفته است. مبادله یادداشتها [بین سفارت امریکا در ایران و وزارت خارجه ایران درباره کاپیتولاسیون] نیز مورد تصویب قاطع سنا قرار گرفته است و در مجلس شورای ملی نیز پس از بررسی آن توسط کمیسونهای روابط خارجی و نیروهای مسلح مجلس، تنها یکبار در مورد آن شور خواهد شد. قبل از ارائه این لایحه به مجلسین، ما با نمایندگان کلیدی مجلس شورای ملی در تماس بودهایم تا از تصویب بیدردسر آن اطمینان حاصل کنیم. این امر کاملاً متحمل است که مجلس با شروع کار خود در اواخر سپتامبر سریعاً نسبت به تصویب این لوایح اقدام نماید ولی هنوز هم احتمال میرود که اخبار نارضایتی برخی سناتورها در مورد لایحه تبادل یادداشتها به مجلس درز کند و موجب بروز برخی مشکلات در آنجا گردد.»
در ادامه این برنامه سرنوشت احتمالی این لایحه این گونه پیشبینی شده است: «دولت (منصور) که کنترل مؤثری بر سه چهارم نمایندگان مجلس دارد، به خوبی از اهمیتی که ما (سفارت امریکا در تهران) در این موضوع قائلیم آگاه میباشد و آماده است به محض از سرگیری کار مجلس شورای ملی اعمال فشار نماید. ولی وجود سابقه شکست و عدم کارایی در برخورد با اینگونه مصوبات موجب میشود که نتوان تضمینی مبنی بر عدم بروز مشکلات بیشتر داد. بطور کلی ما هماکنون اطمینان منطقی داریم که به هر حال تصویب لوایح فوق پس از تعطیلات تابستانی صورت خواهد پذیرفت. آرام [وزیر امور خارجه ایران] به من [کاردار موقت امریکا] گفته است که سنا مشکلترین مانع میباشد. و معتقد است در مجلس شورای ملی مشکلی بروز نخواهد کرد. استوارت دیلبوراک ول. کاردار موقت.»(5)
مرحله چهارم: مجلس شورای ملی روز سهشنبه 21 مهر 1343 در یک جلسه طولانی با 74 رأی موافق در برابر 61 رأی مخالف از مجموع 136 رأی لایحه را به تصویب رساند. گویا صرفنظر از آرای فراکسین حزب مردم و منفردین، حتی برخی از اعضای حزب حاکم ایران نوین نیز به این لایحه رأی منفی دادند.
همانطور که از اسناد مذکور برمیآید، لایحه کاپیتولاسیون سرانجام با دخالت و اعمال نفوذ دولت منصور در مجلسین سنا و شورای ملی به تصویب رسید. البته از آنجا که نیمی از نمایندگان مجلس سنا از سوی شاه منصوب میشدند و انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی نیز با اعمال نفوذ و نظر مقامات عالیه مملکتی صورت میگرفت، انتظاری بیش از این از آن نمایندگان نمیرفت.
2. چگونگی اطلاع امام از مفاد لایحه
یکی از مراکز و کانونهای اصلی مبارزه – که به اجمال چگونگی تشکیل و نقش آنها گفته شد. در تهران بود. ناگفته نماند که در بحث از ساختار این کانونها، نباید چنین تلقی شود که از یکسری تشکًلهای بسته و غیرعلنی همچون احزاب زیرزمینی سخن گفته میشود – که عضویت و یا فعالیت در آنها مراحل و شرایط خاصی را میطلبد- بلکه این کانونها عرصه فراگیر حضور و فعالیت تمام عناصر و نیروهای وفادار به نهضت بودند که هرکس به اندازه توان و آگاهی خود در این میدان به مبارزه برمیخاست. اصولاً فعالیت در این کانونها از سر علایق مذهبی نشأت میگرفت و نظر به قوت علائق و انگیزههای دینی در جامعه ایران، این کانونها از گستره وسیع نیروهای انسانی بهرهمند بودند. با توجه به این نوع مسائل است که میتوان دریافت که چهطور یک کارمند ساده مجلس شورای ملی، اسناد و مدارک مربوط به لایحه کاپیتولاسیون را جهت اطلاع امام از مفاد آن از مجلس خارج کرد و با برخی دیگر از یاران نزدیک امام، جهت انجام مأموریتهای محوله در این خصوص و برای دستیابی به لایحه و انتقال آن به قم چه تکاپوهایی کردند.
در خصوص چگونگی دستیابی امام به لایحه، چندین گزارش مفصل وجود دارد. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطراتش اشاره میکند که از طرف امام به وی مأموریت داده شد درباره لایحه مذکور کسب خبر کند. ایشان نیز برای این منظور به تهران و به نزد مرحوم فلسفی – واعظ معروف- و جعفر بهبهانی فرزند آیتالله بهبهانی و از افراد متنفذ در مرکز و همچنین ابوالفضل مصباح – تولیت سابق حرم حضرت معصومه (س)- رفته طی تلاشها و اقدامات نامبردگان، از طریق بهبهانی و با واسطه یکی از سناتورها به متن لایحه و همچنین از طریق تولیت به برخی اطلاعات و مدارک جنبی مرنبط با لایحه دست مییابد و آنها را در اختیار امام قرار میدهد.(6)
فضلالله محلاتی، یکی از وعاظ و یاران نزدیک امام، نیز ذر خاطراتش از دستیابی به «صورت مذاکرات و مسائلی که در درون مجلس [در جریان تصویب لایحه] میگذشت» سخن گفته و اضافه میکند که مدارک مزبور را به اتفاق حجتالاسلام احمد مولایی خدمت امام برده و ایشان پس از اطلاع از محتوای آنها اظهار میدارند: «این [لایحه کاپیتولاسیون] از آن اموری است که باید دنبال کنیم و عزت اسلام را زنده کنیم. این قضیه رأی زنها نیت که آنها وصله ارتجاعی بچسبانند. این قضیه تقسیم اراضی نیست که تمام آزدیخواهان دنیا، این مسأله را قبول دارند که ما برای آزادی میجنگیم. ما هدفمان یک هدف ارتجاعی نیست. ما هدفمان این است که زیر یوغ استعمار امریکا و اسرائیل بیرون بیاییم. ما میخواهیم یک ملت مستقل باشیم نه زیر یوغ استعمار امریکا که مستشاران در مملکت ما هر چه جنایت میخواهند بکنند، و هیچ دستگاه قضایی حق نداشته باشد آنها را دستگیر کند»(7)
سومین شخصی که در این خصوص در خاطراتش سخن گفته، مهدی عراقی است. او اذعان میدارد که از طریق یکی از رفقای مجلسیاش از جریان لایحه اطلاح مییابد و آن را به امام گزارش میدهد. نامبرده اضافه میکند که امام پس از اطلاع از این موضوع، خاطراتشان کرد که «تا مدرک نباشد ما نمیتوانیم روی [موضوع لایحه] حرفی بزنیم» و سپس وی را مأمور دستیابی به متن لایحه مینماید که وی را مأمور دستیابی به متن لایحه مینماید که وی نیز از طریق همان «رفقا» متن صورتجلسه لایحه را از مجلس خارج میکند و از آن کپی تهیه کرده» و در اختیار امام قرار میدهد.(8)
آیتالله محمدعلی گرامی نیز بنا بر مسموعات خود، گزارش دیگری از چگونگی اطلاع امام از موضوع لایحه ارائه میدهد. ایشان در خاطراتش نقل میکند: فرزند یکی از علمای ادیب قم (شیخ جواد عراقی) که از کارمندان مجلس شورای ملی به حساب میآمد، اخبار به تصویب رساندن لایحه کاپیتولاسیون را به حضرت امام داده بود.»(9)
این قضیه سر دراز دارد. به طور اختصار، برخی گزارشها حاکی از آن است که امام از موضوع متن لایحه به توسط سید نورالدین هندی،(10) از رجال وقت تهران، آگاه میشود؛ بدین صورت که شخص مذکور به نشریه داخلی مجلس نمایندگان و رئیس دولت در این زمینه [لایحه] بود، دسترسی داشته و آن را در اختیار امام میگذارد(11)، ضمن آنکه برخی منابع دیگر نیز از نقش احتمالی شیخ حسین لنکرانی (از علمای تندرو و سیاسی تهران) و مظفر بقائی، رئیس حزب زحمتکشان، اطلاع دادهاند.(12)
نکته حائز اهمیت در اینجا آن است که به کار آمدی نقش شبکه بزرگ پیامرسانی نهضت اشاره شود و آشکار گردد که چهطور افراد آگاه و صاحب بینش سیاسی آن اطلاعات و اخبار و گزارشهای خود را در راستای مبارزه با هیأت حاکمه، بیدریغ در اختیار رهبری نهضت قرار میدادند و در جهت تحکیم و تقویت نهضت گام برمیداشتند و چنانکه در منابع و اسناد نیز اشاره شده است، همین شبکه نقش اصلی را در تکثیر و توزیع سراسری اعلامیههای امام(ره) و بعضاً سایر مراجع ایفا کرد.
امام خمینی پس از اطمینان از تصویب لایحه کاپیتولاسیون، درصدد مقابله و افشاگری در برابر آن برآمد. همانطور که گفته شد ارتباط ایشان با کانونهای مبارزه در شهرستانها، ارتباطی یک سویه نبود، بلکه همچنان که آنان هرگونه اطلاعات لازم را به امام اطلاع میدادند، امام نیز برای آگاه ساختن آنان از تصمیمات متخذه و بسیج و کسب آمادگی آنها، پیامهای لازم را به کانونهای مبارزه در سایر شهرهای کشور ابلاغ میکرد. از اینرو، در گام نخست امام پیکهایی را به شهرستانها گسیل داشت تا درباره لایحه مذکور اطلاعات لازم را به علما ابلاغ کنند. بر اساس یکی از گزارشهای شهربانی امام حتی در این خصوص نامههایی برای برخی از علمای شهرهای کشور، از جمله برای شیخ رسول قائمی در آبادان، آیتالله بهبهانی در اهواز و شیخ محمدطاهر بشیر در خرمشهر ارسال نمود.(13) امام(ره) سپس مراجع قم را فرا خوانده و طی برگزاری چندین جلسه به بحث و مذاکره درباره لایحه اقدام نمود. هدف از برپایی این جلسات اتخاذ رویهای هماهنگ از سوی مراجع برای مبارزه علیه لایحه کاپیتولاسیون بود. مراجع در پایان این جلسات قرار گذاشتند در روز معینی در سالروز تولد حضرت زهرا(س) در چهارم آبان همان سال در انتقاد از لایحه فوق سخنرانی کنند.(14)
3. سخنرانی امام علیه تصویب کاپیتولاسیون
بر اساس تصمیمات متخذه در جلسات مشترک مراجع، امام(ره) تصمیم داشتند که در روز موعود (4 آبان) علیه لایحه سخنرانی نمایند، دستگاه امنیتی کشور که از واکنش امام و قصد سخنرانی ایشان اطلاع یافته بود، درصدد برآمد نظر به اهمیت موضوع، و از آنجا که بحث کشور امریکا در میان بود، امام را از تصمیم خود بر حذر دارد. برای این منظور، هیأت حاکمه فردی خوشنام را جهت دیدار با امام و تذکر این نکته به قم فرستادند، اما امام او را به حضور نپذیرفت. فرد مذکور «ناچار تقاضای ملاقات با سیدمصطفی خمینی را نمود و طی دیداری با وی اظهار کرد: پدر شما درباره شاه حرفهای زیادی زده است. اگر بخواهد علیه امریکا حرف بزند، کشورمان در معرض خطر قرار میگیرد، شما که وارد هستید با او صحبت کنید.»(15)
اما امام خمینی تصمیم خود را گرفته بود و قصد داشت این سخنرانی را در منزلش انجام دهد. یکی از طلاب آن دوره در خاطراتش این تصمیم امام را از جنبههای امنیتی حائز اهمیت دانسته، خاطرنشان کرده است که اگر امام این سخنرانی را در جلسه درس خود ایراد میکرد، مستمعین وی تعدادی شاگردان او بودند که نتیجه لازم که پیامرسانی و افشاگری درباره کاپیتولاسیون بود حاصل نمیشد.
همچنین اگر ایشان مسجد اعظم را برای این منظور انتخاب میکرد، این احتمال وجود داشت که با توجه به اطلاع دستگاه امنیتی از موضوع، درب مسجد را ببندند و یا جلوگیری از حضور مردم در مسجد، برنامه سخنرانی را بر هم زنند. از اینرو تصمیم ایشان به سخنرانی در منزل و در روز تولد حضرتزهرا(س) که غالباً مردم و اهالی قم در روزهای اعیاد به دیدار مراجع برای عرض تبریک میشتافتند مطلوب و طبیعی به نظر میرسید.(16) گو اینکه سایر مراجع نیز اقدامی مشابه سخنرانی خود را علیه کاپیتولاسیون در منازل خود انجام ددند.(17)
ناگفته نماند که برای این سخنرانی نیز همچون سایر سخنرانیهای امام، فراخوان عمومی انجام شده بود و جمعیت انبوهی در آن روز از برخی شهرها و به ویژه از تهران در منزل امام گرد آمده بودند. ایشان نیز به خاطر اهمیت موضوع و برای اطلاعرسانی به سایر طرفداران نهضت، اعلامیهای مشابه مضمون سخنرانی خود برای چاپ و تکثیر آماده کرده بود که در روزهای پس از ایراد آن سخنرانی در شهرهای کشور توزیع گردید.
امام(ره) سخنرانی خود را چنین آغاز کرد: «من تأثرات قلبی خود را نمیتوانم اظهار کنم، قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده است... با تأثرات قلبی روز شماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردند... و دستهجمعی رقصیدند... ما را فروختند» استقلال ما را فروختند... عظمت ایران از بین رفت. عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.»
و در ادامه به اصل ماجرا پرداخته، خاطرنشان نمودند: «قانونی در مجلس بردند، در آن قانون ما را ملحق کردند به پیمان وین... تا مستشاران نظامی امریکا با خانوادههایشان، با کارمندان فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمه، با هر کسی که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد، دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازرسی کنند.»
امام هدف از این اقدام را به منظور اخذ وام از امریکا اعلام کرد و در خصوص نقش روحانیت در مقابله با لایحه افزود: «اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت میزنند، توی دهن این مجلس میزنند...، نمیگذارند یک دستنشانده امریکایی این غلطها را بکند.» سپس هشدار دادند: «من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران، ای سیاسیون، ای بازرگانان، ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، ای فضلا، ای طلاب» ایشان همچنین به تلاشهای ناکام برخی افراد برای بر حذر داشتن وی از اتخاذ موضوع علیه نظام اشاره کرده و میافزاید: «آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد. ما را بفروشند و خفه شویم... والله گناهکار است کسی که داد نزند. والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند.»
به یاد ماندنیترین بخش از سخنان امام که در غالب خاطرات روحانیون آمده است، آنجا بود که امام علما را مورد خطاب قرار داد وگفت: «ای سران اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای نجف، ای علمای قم به داد اسلام برسید... ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلام، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران به داد خودت برس.» سپس رئیس جمهور وقت امریکا را مورد خطاب قرار داد: «رئیس جمهور امریکا بداند که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما» و ادامه داد «تمام گرفتاریهای ما از این اسرائیل است». سپس به همه مردم اتمام حجت کرد که همگان موظفند ملت را آگاه سازند و به دولت اعتراض کنند که چرا ما را فروختند.
امام همچنین در این سخنرانی با عنایت به اصل دوم متمم قانون اساسی که بر اساس آن مصوبات مجلس باید با نظارت پنجتن از مجتهدین طراز اول وقت باشد، نه تنها آن مصوبه بلکه تمام تصویبنامههای مجلس را فاقد ارزش قانونی خوانده، خطاب به نمایندگان مجلس تصریح کرد: «شما وکیل ما نیستید... دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند. اگر هم بودند من عزلشان کردم.» و در پایان نمایندگان مجلس و دولت ایران را خائن به مملکت ایران خواند.(18) در واقع، امام در این سخنرانی هیچ نکتهای را در خطاب به هیأت حاکمه و حامیان آن نیز به علما و عموم مردم فروگذار نکرد. ایشان ماهیت اسارتبار لایحه را افشا کرد، یکی از نزدیکان امام در خاطراتش نقل میکند که امام پس از انجام آن سخنرانی و خروج جمعیت از منزل، در حضور جمع کوچکی از یاران نزدیک خود فرمود: «من تکلیفم را انجام دادم. حالا هر چه میخواهد پیش بیاید، آنچه که مهم است انجام وظیفه است و عمل به تکلیف شرعی.»(19)
ناگفته نماند که نه تنها نوار سخنرانی امام بلافاصله از سوی طرفداران نهضت تکثیر و توزیع گردید، افرادی نیز متن آن را پیاده کرده، به صورت اعلامیه به شهرستانها فرستادند تا از سوی کانونهای مبارزه تکثیر و توزیع گردد.(20)
گزارشهای بیشمار از نهادهای امنیتی نیز از توزیع و حتی عاملان توزیع آن اعلامیه سخن گفتهاند. از جمله در یک مورد از توزیع فقط شصتهزار برگ از آن در تهران سخن به میان آمده است.(21)
4. سخنرانی سایر مراجع
درباره کاپیتولاسیون
چنانکه در بحث اشاره شد، نه تنها امام بلکه سایر مرجع و علمای شرکتکننده در جلسات هفتگی مراجع قم تصمیم گرفتند علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کنند. از محدود گزارشهای موجود در این خصوص چنین برمیآید که آیات عظام شریعتمداری و مرعشی نجفی نیز در حضور جمعی از دیدار کننده و حاضران در منازلشان راجع به کاپیتولاسیون سخن گفتهاند.
آیتالله شریعتمداری نیز در همان روز (4 آبان). پس از سخنرانی امام، در منزلش سخنرانی کرد. وی در آغاز بیانات خود گفت: «یکی از مهمترین مسائلی که اسلام برای آن اهمیت فراوان قائل شده است، استقلال کشور اسلام است. اسلام میخواهد مسلمانان استقلال کاملی داشته باشند، استقلال اقتصادی، سیاسی، قضائی، دینی و ...» ایشان سپس با اشاره به لایحه مذکور خاطرانشان کرد: «اما با نهایت تأسف اخیراً قانونی از مجلس گذشت که به استقلال مملکت ما لطمه زیادی وارد ساخت و آن مصونیت مستشاران یک کشور خارجی یعنی امریکاست.»(22) یکی از طلابی که در هر دو مجلس سخنرانی امام خمینی و آیتالله شریعتمداری در آن زمان حضور یافته بود، در خاطراتش این دو مراسم و سخنرانیها را مقایسه نموده، نقل کرده است: «آیتالله شریعتمداری حرفهایی علیه کاپیتولاسیون زد لکن به تندی امام نبود. او به گونهای موضع گرفت که نه به دولت حمله مستقیم و نه حمایت از آن به حساب میآمد.»(23) همچنین در همین خصوص و در مقایسهی دیگری، سخنی از استاد شهید مرتضی مطهری نقل شده است که ایشان فرمودند: «سخنرانی امام خمینی، برای انقلاب به راه انداختن خوب بود و حرفهای آیتالله شریعتمداری برای نوشتن»(24) که نظر اخیر به حق، قضاوتی منصفانه و منطقی به نظر میرسد.
سومین مرجعی که علیه کاپیتولاسیون به ایراد سخنرانی پرداخت، آیتالله مرعشی نجفی بود. ایشان نیز در همان روز موعود و پس از سخنرانی امام(ره) در جمع افراد حاضر در منزلش به ایراد سخن پرداخت. آیتالله مرعشی نجفی در آغاز بیانات خود را با تبریک ولادت حضرتزهرا(س) به لایحه کاپیتولاسیون اشاره کرده، ضمن تأکید موضع امام علیه آن(25) گفت: «اگر یک امریکایی هر جنایتی را مرتکب شود با هر جرمی را مرتکب بشود [آیا باید] مصونیت داشته باشد» سپس آزادی تبلیغ پیروان ادیان مختلف در ایران را در مقابل اختناق و تضییقات وارده به روحانیت مورد انتقاد قرار داد و خاطرنشان ساخت که قلم و زبان روحانیت توسط هیأت حاکمه بسته شده است و سپس افزود: «به غیر از توسل به حضرت ولیعصر... چه باید کرد.» آیتالله مرعشی نجفی در حالی که فرازهای پایانی سخنرانی خود را درباره دیدار خانوادههای تبعیدشدگان قیام 15 خرداد سال 42 با ایشان بیان میکرد، حالت مزاجی ایشان وخیم شد نتوانست سخنرانی خود را به پایان برساند.(26) ناگفته نماند که یکی از طلاب آن دوره در خاطراتش مینویسد که آیتالله مرعشی این مطالب را در پایان یکی از درسهایش درباره کاپیتولاسیون ایراد کرده است؛ که با عنایت به تصمیم مراجع در جلسه مشترک،بعید به نظر میرسد که ادعای فوق صحیح باشد.
در برخی منابع و خاطرات همچنین از سخنرانی دو تن دیگر از مراجع و علمای قم سخن به میان آمده است. از آن جمله آیتالله گلپایگانی با لحن غیرحماسی به خطرات ناشی از تصویب لایحه کاپیتولاسیون اشاره کرد و آن را محکوم و حرام اعلام نمود(27) آیتالله مرتضی حائری یزدی نیز در سخنرانی گفت: «اسلام، دینش و هبادتش عین سیاست است و سیاستش عین عبادت است و ایندو از هم جدا نسیت.» این سخنان، در آن زمان که برخی موضعگیری علیه کاپیتولاسیون را یک موضوع سیاسی تلقی میکردند و معتقد بودند که روحانی نباید در این گونه مسائل دخالت کند، حائز اهمیت فراوانی بود.(28)
5. اعلامیههای مراجع علیه کاپیتولاسیون
شبکه پیامرسانی نهضت از تمام ابزارهای لازم و امکانات بالقوه برای تکثیر و توزیع سخنرانیها و اعلامیههای امام و سایر مراجع علیه کاپیتولاسیون بهره میبرد. برخی از فعالان این شبکه دست به کار شدند تا متن سخنرانی امام را از نوار پیاده کنند تا آن را به صورت اعلامیه تکثیر و توزیع نمایند و حتی برخی نیز به تکثیر نوار اقدام کردند؛ امام چون «تکثیر نوار به میزان زیادی معطلی داشت و توزیع آن هم مشکل بود. امام خمینی همان مضامین بیانات خود را با توضیع بیشتر و برخی اضافات، به صورت اعلامیه نوشتند و به سرعت از سوی طرفداران نهضت چاپ و تکثیر و توزیع گردید.»(29) البته مراجع دیگری نیز اقدام به صدور اعلامیه نمودند که در ادامه، متن این اعلامیهها مورد بازکاوی قرار خواهد گرفت.
در آغاز اعلامیه صادره از سوی امام خمینی، در قالب جملاتی در سؤالی و هشداردهنده چنین آمده بود: «آیا ملتایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میداند مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد و به مستعمره بودن ایران اقرار نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم؟ ایران را از عقبافتادهترین مملکت دنیا پستتر کرد؟ به ارتش محترم و صاحبمنصبان و درجهداران اهانت نمود؟ حیثیت دادگاههای ایران را پایمال کرد؟ به ننگینترین تصویبنامه دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را تحت اسارت امریکاییها قرار داد؟»
امام پس از توصیف ماهیت لایحه از انگیزه هیأت حاکمه از تصویب آن پرده برداشته و تصریح میکند: «اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند. پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه امریکا مملکت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار.»
ایشان در پایان از این که «مجلس مترقی ایران» در حالی که دولتهای مستمره هر روز، از سلطه استعمار بیرون میآیند به این لایحه اسارتبار رأی داده ابراز شگفتی میکند.
در این اعلامیه امام(ره) همچنین اقدام دیگر هیأت حاکمه پهلوی در آن روزها در خصوص تغییر متن سوگندنامه ارتش را مورد اعتراض قرار داده و افزودن جمله «کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» به جای «قرآن مجید» در سوگندنامه مذکور را زمینهساز ورود و ارتقای بهائیان در ارتش میخواندند و پیامدهای این ترفند برای قرآن مجید برای اسلام عزیز، برای مملکت اسلام، و برای استقلال کشور را منشأ خطر میدانستند در پایان، ایشان همه این رخدادها را نتیجه «جدا بودن ملت از هیأت حاکمه و برخوردار نبودن آنها از پشتیبانی ملت» ذکر کرده و ضمن خطاب به جهانیان خاطرنشان میکنند: «دنیا بداند هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از امریکاست»؛ و سپس همه اقشار جامعه اعم از نظامیان، علما و دانشگاهیان را به مقابله با استعمار امریکا فرا میخواند. در همین فراز، ایشان همه علما و طلاب را به وحدت و جلوگیری از ایجاد تفرقه و پراکندگی بین جوامع دعوت میکند.(30)
شاید تکثیر و توزیع این اعلامیه را بتوان یکی از موفقترین عملیاتهای شبکه پیامرسانی نهضت روحانیت نامید. مهدی عراقی در خاطراتش به توزیع دو ساعته آن از ساعت 10 الی 12 شب اشاره میکند و میافزاید: «این اعلامیه بخصوص در قسمت امریکایینشین تهران زیادتر از جاهای دیگر شهر پخش شد.»(31) بنابر خاطرات یکی از طلاب، عظمت و کارآمدی این اقدام شبکه در آن بود که «بدون اینکه حتی یک نفر دستگیر شود» در سطح وسیعی از تهران توزیع شد. منابع غالباً نقش ویژهای برای هیاتهای موتلفه در تکثیر و توزیع این اعلامیه، که عراقی نیز از سران آن محسوب میشد، قاتلند.(32)
این در حالی بود که ماقامات امنیتی نسبت به این اعلامیه حساسیت خاصی نشان میدادند. اگر کسی این اعلامیه را به همراه داشت، دستگیر میشد؛ زیرا از توزیع گسترده آن که حتی در برخی از مراکز حساس و ادارات نیز انجام شده بود، غافلگیر شده بودند.(33) یکی از گزارشهای شهربانی از توزیع آن در غالب اعلامیه به شهرستانها برای توزیع خبر داده است.(34)
اعلامیه دیگری که در خصوص کاپیتولاسیون از سوی مراجع صادر شد، اعلامیه آیتالله مرعشی نجفی بود.همانطور که در بحث مربوط به سخنرانی ایشان گفته شد، ایشان به علت ضعف مزاجی نتوانستند سخنرانی خود را به پایان برساند. یا این حال، متنی را که همان اعلامیه صادره ایشان بود، در اختیار سیدحسن نبوی، از وعاظ حاضر در مجلس قرار دادند و از ایشان خواستند که آن را قرائت کند.(35) در واقع آیتالله سخنرانی خود را بر اساس همین متن ایراد مینمود، اما چون سخنرانی خاتمه نیافت، بعداً در قالب اعلامیه تکثیر و توزیع گردید.
از مقایسه متن سخنرانی و اعلامیه ایشان برمیآید که محورهای کلی مباحث یکی است، جز آنکه در اعلامیه برخی اضافات وجود دارد که گویا در موقع ایراد سخنرانی، آیتالله مرعشی نجفی از پرداختن به آنها صرفنظر کرده بود. به هر حال، در آغاز این اعلامیه آمده است: «متاسفانه در مملکت ایران رفتار هیأت حاکمه با ملت شریف و متدین به نحوی شده که گویی سرتاسر مملکت را غم و اندوه فرا گرفته» و در ادامه از لایحه کاپیتولاسیون تحت عناوین قانون منحوس، قانون وحشیانه، رقیت و بردگی، سند بردگی و اسارت نام برده و تصویب آن را دور از شرافت و انسانیت و غیرت و همچنین رجوع به قهقرا و ارتجاع سیاه خوانده است. ایشان در پایان اعلامیه خود مجلس را فاقد صلاحیت قانونی دانسته و ضمن اشاره به نقش امریکا و و اسرائیل در تصویب آن، از عموم طبقات میخواهد اعتراض و انزجار خود را علیه آن ابراز نمایند.(36)
نکته حائز اهمیت در این جا، سکوت سایر مراجع قم، مشهد و نجف بود. مؤلف کتاب زندگینامه سیاسی امام خمینی دو نکته در این خصوص مورد توجه قرار داده است: یکی آنکه گویا رویکرد دولت جدید به تفاهم با روحانیت نظر آن مراجع را جلب کرده بود و دوم اینکه ابعاد ضدملی و ضددینی لایحه برای آنان روشن نبود.(37) ناگفته نماند که این مراجع و بسیاری از علمای دیگر که بعداً اعلامیههایی در اعتراض به تبعید امام صادر کردند، لایحه کاپیتولاسیون را نیز مورد نقد قرار دادند.
6. تبعید امام و تدابیر امنیتی
یکی از راهکارهایی که نظام حاکم علیه پیشگامان نهضت اتخاذ نمود،تبعید آنان بود. در فاصله بیش از یک دهه و نیم عمر نهضت، صرفنظر از صدها مورد تبعیدهای انفرادی فعالان و مبارزان سیاسی چون امام خمینی، آیتالله طالقانی، آیتالله قاضی طباطبائی و ... چندین موج تبعید بزرگ به وقوع پیوست، از جمله تبعید گروه 25 نفره فضلای حوزه قم در مرداد 1352 پس از ترور و خلع سلاح یک پاسبان در قم توسط گروه ابوذر و نیز تبعید قریب همین تعداد بعد از اوج گیری نهضت در اواخر 1356 و در پی قیام نوزدهم دی ماه در قم از منظر کارگزاران نظام، تبعید مبارزان میتوانست آنان را از مرکز اصلی مبارزه دور کند و از این راه، نهضت به قهقرا کشیده شود در حالی که از بررسی فعالیتهای سیاسی تبعیدیها چنین برمیآید که آنان غالباً در شهرهای محل تبعید خود به تبلیغ آموزههای نهضت میپرداختند و همین امر نقش مهمی در افزایش بینش سیاسی طیفی از عناصر و نیروهای مذهبی و مستعد مناطق محروم و دور از مرکز ایفا کرد.(38)
اما تبعید امام(ره) به عنوان رهبری نهضت، در منظر هیأت حاکمه از ابعاد دیگری نیز حائز اهمیت بود. بازداشت ده ماهه امام(از 15 خرداد 42 تا 15 فرودین 43) نه تنها در اهداف و مبارزات امام خللی ایجاد نکرد، بلکه ایشان پس از آزادی با عزمی راسختر تکاپوهای سیاسی خود را علیه نظام ادامه دد و حتی بیش از پیش حملات خود را متوجه اسرائیل و به ویژه امریکا کرد: بخصوص آنکه توانسته بود در دوره هفت ماهه آزادی تا تبعید شبکه فعالی از مبارزان را در گسترده جغرافیایی کشور تشکیل دهد؛ به گونهای که در بسیاری از شهرها، کانونها و تشکلهای کوچک متشکل از برخی روحانیون، بازاریان و سایر اقشار مردم مؤمن و مذهبی، رهبری و هدایت نهضت در آن شهرها را در ارتباط تنگاتنگ با امام که در قم حضور داشتند انجام میدادند. اغلب این تشکلها در پی فراخوان امام برای لزوم تشکیل جلسات هفتگی، از سوی علمای هر یک از شهرها ایجاد شدند. از اینرو رژیم با تبعید امام توانست گسترش و فعالیت این کانونها را متوقف سازد.
از سخنرانی امام در 4 آبان تا دستگیری ایشان در 13 آبان، ده روز فاصله افتاد. این مدت، به کارگزاران امنیتی امکان داد تا برای اتخاذ تصمیمات مقتضی و رایزنی در این خصوص اقدام کنند. یک گزارش مفصل از سرهنگ پرتو. ریاست شهربانی قم. تدابیر متخذه قبل و بعد از دستگیری امام را به این شرح ارائه داده است:
الف. اقدامات احتیاطی قبل از دستگیری آیتالله خمینی
«1. نظر به اهمیت مأموریت، از چهار روز قبل منزل آقای خمینی بوسیله مأموران اطلاعاتی به طور 24 ساعته تحت مراقبت قرار گرفت.
2. به سبب اهمیت موضوع، تا ساعت 3 صبح روز 13 /8 /43 موضوع مأموریت به هیچ یک از عناصر تابعه ابلاغ نگردید و اصولاً فعالیتی که دلیل بر وضع غیرعادی و یا انجام مأموریتی بوده باشد انجام نگردید. فقط ظاهراً از نحوه خدمت افسران و مأموران ایراد گرفته شد و [به همین بهانه] افسران را برای ساعت 22 همان شب به منظور مؤاخذه، ولی باطناً برای آمادگی، به شهربانی احضار و افراد نیز در شهربانی به ظاهر بازداشت شدند.
3. مأموران ساواک تحت سرپرستی سروان عصار مقارن ساعت 45 /3 صبح خود را به شهربانی معرفی نمودند.
4. از ساعت 18 روز 12 /8 /43 این جانب [سرهنگ پرتو] تا شروع عملیات در شهربانی حاضر و طرح لازم را برای انجام مأموریت تهیه کرده و در ساعت 3 صبح وظایف افسران و مامورین به آنها ابلاغ و تفهیم گردید.
5. ساعت 5 صبح سرهنگ دوم عزلتی، معاون شهربانی و سروان عصار و مامورین مربوط تحت نظر مستقیم این جانب جهت انجام مأموریت درب منزل آقای خمینی رفته و بدون هیچگونه اصطکاک و خسارت جانی و مالی نامبرده را دستگیر و ساعت 15 /5 به سرهنگ دوم طاهری تحویل گردید. (سرکار سرهنگ بدیعی رئیس ساواک قم هم در معیت این جانب بود.)»
ب. اقدامات پس از دستگیری
«1. افراد گردان امدادی و افراد این شهربانی در کلیه نقاط حساس شهر گمارده شده و از تجمع مردم جلوگیری به عمل آمد.
2. کلیه منازل آیات[عظام] تحت کنترل و مراقبت شدید قرار گرفت و از رفت و آمد اشخاص ناراحت و ماجراجو جلوگیری به عمل آمد.
3. دربهای صحن مطهر [حضرتمعصومه] و مسجد اعظم با گماردن مامورین تحت کنترل قرار گرفت.
4. چون طلاب ساکن مدرسه فیضیه با سوابق قبلی که داشتند ممکن بود تولید ناراحتی نمایند لذا پس از دستگیری آقای خمینی، مدرسه فیضیه تحت کنترل و مراقبت قرار داده شد.
5. چون بازار تعطیل شده بود لذا برای باز شدن سریع بازار[قم] اقدام به عمل آمد.
امضاء 21 /8 /43 سرهنگ پرتو رئیس شهربانی قم.»(39)
سرهنگ پرتو در پایان این گزارش برای دستاندرکاران این ماموریت درخواست پاداش نموده است.
مرحله پس از دستگیری امام خمینی، انتقال او به ترکیه بود. گزارش مأمور همراه امام در این سفر چنین است: «با پرواز 8 صبح[13 آبان] تهران- آنکارا پرواز کردیم. پس از 3 ساعت و 30 دقیقه هواپیما در فرودگاه آنکارا بر زمین نشست. اولین جمله آیتالله خمینی این بود: من برای دفاع از وطنم تبعید شدم. در سالن فرودگاه یکی از مامورین امنیتی ترکیه به استقبال ما آمد. سه نفری با اتومبیل به آنکارا رسیده و در اتاق 514 هتل پالاس مستقر شدیم... برنامه روزانه وی بیشتر استراحت، تلاوت قرآن،ادای نماز و صرف غذا است و گاهگاهی هم کلمات ترکی یادداشت میکند. ولی نباید وی را تنها گذاشت به علت کنجکاوی مخبرین جراید ترکیه و خبر منتشره از رادیو ایران و انتشار خبر دیگری در روزنامه «ینیگازاتا» در نظر است تا چند زور دیگر به بورسا منتقل گردد.16 /8 /43»(40)علاوه بر این در یکی از منابع، از نقش پشتپرده امریکا در خصوص اتخاذ تصمیم مذکور سخن به میان آمده است. تیمسار حسین فردوست در خاطراتش نقل میکند: «همانطور که منصور به دستور امریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز به دستور مستقیم امریکا بود.» نامبرده در ادامه میافزاید: «محمدرضا شاه از این کار واهمه داشت. ولی منصور نسبت به آن اصرار ورزید و شاه را قانع کرد. به هر حال بنا به دستور تیمسار حسن پاکروان- ریاست ساواک. مولوی رئیس ساواک تهران در شب 13 آبان به همراه نیروهای از هوابرد به قم رفته و امام را نیمه شب در منزلش دستگیر کردند و صبح آن روز به ترکیه تبعید نمودند.»(41) در پی تبعید امام سفارت امریکا در تهران به وزارت خارجه آن کشور گزارش داد:
«...سرانجام ما توانستیم از شرّ آن پیرمردی که چوب لای چرخ ما میگذاشت راحت شویم... در حال حاضر او در یکی از هتلهای درجه دو ترکیه اقامت دارد.»(42) خبر تبعید امام در همان روز از طریق رادیو و همچنین برخی روزنامههای کشور اعلام گردید. متن اطلاعیهای که ساواک در اختیار رسانهها قرار داده بود از این قرار بود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه ملت و امنیت و استقلال و تمایلات ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید. سازمان اطلاعات و امنیت کشور»(43)
در واقع این دومینبار بود که امام دستگیر میشد. بازداشت قبلی امام در روز 15 خرداد و در پی سخنرانی عصر عاشورای ایشان در 13 خرداد و در پی آن، قیام بزرگ 15 خرداد در کشور پیش آمد از آن به عنوان طلیعه انقلاب اسلامی نام برده میشود. در قریب بیش از ده شهر کشور تظاهرات صورت گرفت که در برخی از این شهرها نیز به درگیری خونین انجامید.(44) حال سؤال اساسی این است که چرا پس از دستگیری دوم امام(ره) و تبعید ایشان از کشور، اعتراض و تظاهراتی همچون قیام 15 خرداد به وقوع نپیوست؟ برای پاسخ به این سؤال لازم است اوضاع امنیتی شهرها پس از تبعید امام بیشتر بررسی شود.
اغلب خاطرات موجود از شرایط جامعه بعد از تبعید امام، از اتخاذ تدابیر شدید امنیتی از سوی نظام به منظور مقابله با اعتراضات و تظاهرات احتمالی حکایت دارد. این تدابیر در شهرهایی که احتمال واکنش مردمی به دستگیری امام بیشتر بود، از شدت بیشتری برخوردار بود. از جمله در قم، بر اساس خاطرات یکی از بازاریان: «تمامی خیابانها و کوچهها را دوتا دوتا مأمور گذاشته بودند.»(45) تمام مراکز و مدارس دینی از صبح آن روز تحت محاصره نیروهای امنیتی قرار گرفت.(46) بهویژه، منازل مراجع تقلید محاصره شد و ارتباط و رفت و آمد به آنها قطع گردید.
آیتالله مرعشی نجفی، مدتی پس از تبعید امام، در یک سخنرانی، از شرایط آن روزها تحت عنوان «حبس» نام برده است.«[وقتی که] امریکا یک کلمه نتوانیم[حرف] بزنیم، یک قلم روی کاغذ نگذاریم، دائماً تحت مراقبت باشیم، این چه آزادی است؟ حبس دیگر بالاتر از این.»(47) این فراز بیانات ایشان نشان می داد که در آن روزها حتی کوچکترین رفتار و اقدامات مراجع تحت نظر و کنترل مأموران حاضر در منازل آقایان قرار داشت. این شرایط به گونهای بود که امکان هرگونه فعالیتی را از آنان سلب میکرد. شهربانی قم نیز گزارشات خود را از کنترل شدید منازل آیات و علما خبر میداده است.(48)
این تدابیر امنیتی در شهرهای دیگر و مهمتر از همه در تهران و به ویژه در بازار پایتخت نیز اتخاذ گردید. گزارشهای شهربانی حاکی است که خبر تبعید امام در فاصله ساعت 10 الی 5 /10 در بازار تهران پخش شد. به تدریج و به خصوص از بعدازظهر، بازاریان به نشانه اعتصاب مغازههای خود را بستند. عدهای در مقابل بازار اجتماع کردند و شعارهایی در حمایت از آزادی امام سر دادند. در ادامه این گزارش آمده است که به دستور نصیری، فرمانده نظامی تهران و حومه، از روز 14 آبان جلوی مغازههایی که بسته بود و صاحبان آنها اعتصاب کرده بودند تیغه کشیددند.(49) این نکته در خاطرات یکی از روحانیون نیز مورد تأیید قرار گرفته است.(50)
7. اعتراضات پراکنده به تبعید امام
علیرغم تدابیر شدید مذکور، باز هم مراجع، علما و به ویژه برخی از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم، از پای نایستادند و به فعالیتهای دست زدند. شهربانی از برخی تحریکات و اعتراضات پراکنده در قم از صبح آن روز خبر داده است. از جمله اینکه در ساعت نه و ده دقیقه بازار و دکاکین داخل شهر قم تعطیل گردیده(51) و همچنین عدهای از طلاب در داخل و مقابل مدرسه خان تجمع نمودند. برخی مراکز عمومی و مدارس دینی در روز 14 آبان در اعتراض به دستگیری و تبعید امام سخن به میان آمده است.(52) از جمله مضمون یکی از این نوشتهها در مدرسه فیضیه چنین است: «هنوز خون شهدای مدرسه قیضیه در 15 خرداد میجوشد. پیشوای عظیمالشان شیعیان جهان را مامورین مسلح دستگیر کردند. با تعطیل عمومی انزجار خود را به هیأت حاکمه فاسد ابراز دارید.» در یکی دیگر از این نوشتههای الصاقی که به درب مدرسه خان چسبانده شده بود، آمده بود: «بسمهتعالی ملت مسلمان، بار دیگر دست استعمار، مرجع عظیمالشأن شیعه حضرت آیتالله آقای خمینی را به جرم دفاع از اسلام و استقلال مملکت و مخالفت با اعطای مصونیت به بیگانگان، شبانه ربوده . به جای نامعلوم فرستاده و سایر مراجع عالیقدر و مسجد و مدرسه علمیه را در محاصره مامورین مسلح قرار داد. وظیفه عمومی مسلمین است که با تعطیل مغازهها و اعتصاب عمومی، مراتب انزجار خود را از این جنایت دستگاه فاسد حاکمه اعلام و طرفداری خود را از اهداف عالیه روحانیت ابراز دارند و فریاد اعتراض خویش را به گوش عموم مسلمین دنیا و مراکز حقوقی جهان برسانند. قم حوزه علمیه»
صرفنظر از این تکاپوها، آیتالله طاهری خرمآبادی در خاطاتش از تجمع فضلای طرفدار نهضت در صبح روز 13 آبان در منزلش یاد کرده و خاطرنشان میکند که در این جلسه تصمیم گرفته شد هردو نفر از فضلای حاضر حوزه به منزل یکی از مراجع قم رفته، در خصوص چگونگی عکسالعمل لازم به تبعید امام رایزنی نمایند و گزارش مذاکرات خود را در جلسه بعدازظهر ارائه دهند. نامبرده در ادامه میافزاید: یکی دیگر از تصمیمات آن جلسه آن بود که اعلامیهای به نام حوزه علمیه قم در اعتراض به دستگیری و تبعید امام صادر گردد.(53)که به نظر میرسد اعلامیه الصاقی به در ب مدرسه خان در پی همین تصمیم نوشته و توزیع شده است.
البته یکی دیگر از حاضران جلسه مذکور در خاطراتش از اتخاذ تصمیمدیگری خبر داده است که حائز اهمیت است. بر این اساس تصمیم گرفته شد که فضلای حاضر در جلسه به صورت گروههای دو یا سه نفره در منازل مراجع تحصن اختیار کنند و مدت آن نیز پنج روز تعیین گردید. نامبرده اضافه میکند که این تحصن به اخراج اجباری تحصنکنندگان از بیوت مراجع منجر شد.(54) در این میان، سرنوشت شهید مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام(ره)، نیز جالب توجه است. او در زمره اولین افرادی بود که از دستگیر پدرش مطلع شد. وی صبح روز 13 آبان به قصد دیار مراجع قم و چارهجویی از آنان، به منزل آیتالله مرعشی نجفی عزمیت نمود. اما هنوز مدتی از حضورش در آنجا نگذشته بود که ماموران هجوم آورده و او را در آنجا دستگیر نمودند. آنان سپس وی را به تهران منتقل و مدت 57 روز در زندان قزلقلعه بازداشت کردند. در گزارش شهربانی در این خصوص آمده است: «چون پس از دستگیری آیتالله خمینی، سید مصطفی فرزند وی به روحانیون مراجعه نموده و مشغول تخریب شده و صاحبان دکاکین را ترغیب به بستن مینموده لذا نامبرده در ساعت ده و ربع صبح با کمک مامورین دستگیر و تحویل ساواک قم گردید.»(55)
آیتالله مرعشی بعداً طی صدور اعلامیهای در خصوص چگونگی دستگیری آقا مصطفی خمینی در منزلش خاطرنشان کرد: «پس از گرفتاری معظمله[امام خمینی] آقازاده محترمشان را که با قلبی غمناک و دلی شکسته به منزل حقیر آمده بود، مامورین در روز روشن از بام خانه ریخته و بیشرمانه ایشان را نیز بردند و مقاومت و اصرار من با خشونت مامورین مواجه گردید.»(56)
به هر حال در طول بازداشت ایشان، برخی از مراجع و علما، اقداماتی برای آزادی ایشان نمودند. در یکی از مکاتبات آیتالله محمدتقی آملی از تهران به آیتالله مرعشی نجفی، ضمن گزارشی از اقدامات به عمل آمده در این خصوص و از جمله دیدار با وزیر دربار و قول مساعد او، تصریح گردید: «گمان برده، موافقت شود [مصطفی خمینی] را آزاد نمایند.»(57)
به هر حال ایشان را قریب به دو ماه پس از بازداشت، آزاد نمودند. بر اساس برخی خاطرات، مقامات ساواک طی دیداری با فرزند ارشد امام(ره) در زندان، آزادی وی را به فراهم کردن مقدمات سفر به ترکیه و عزیمت به نزد پدرش منوط کرده بودند و ایشان نیز این شرط را پذیرفته بود. در هر صورت، مردم و طلاب قم به محض اطلاع از آزادی شهیدمصطفی خمینی، به استقبال وی شتافته و او را با تجلیل به منزلش بردند. انجام مراسم استقبال باشکوه و عزیمت جمعیت زیادی از مردم در پشتسر فرزند امام(ره)، بیشتر به یک تظاهرات شبیه بود. تا مدت سه روز علما و مردم به دیدار ایشان میرفتند.آقا مصطفی خمینی در دیدار با برخی از نزدیکان و مبارزان، ماجرای تعهد شفاهی خود برای عزیمت به ترکیه را مطرح کرد. در این میان، «عدهای او را از رفتن به ترکیه منصرف و ماندن در ایران را به منزله بودن امام دانستند.» از این رو، وی تصمیم گرفت، از وعده خود سرپیچی کند. لذا وقتی مقامات مسئول خبری از او دریافت نکردند، ابتا با او تلفنی تماس گرفته و نیم ساعت بعد به سراغش آمده، او را دستگیر و به نزد پدرش تبعید نمودند.»(58)
نکته ظریف که در اینجا قابل طرح است، توطئه ساواک برای عادی جلوه دادن عزیمت ایشان به ترکیه به قصد دیدار با پدرش بود؛(59) حال آنکه ایشان در واقع تبعید شدند. حال ممکن است این سؤال مطرح شود که هدف ساواک از تبعید او چه بود؟ چنین بهنظر میرسد که کارگزاران امنیتی از نقش وی در جایگاه پدرش و یا از موقعیت او به عنوان واسطه ارتباطی بین امام و شبکه و کانونهای مبارزه در کشور به ویژه از تبدیل مجدد منزل امام به عنوان مرکز و ثقل مبارزه در هراس بودند. به علاوه آنکه حضور او در نزد امام، برای یاران و طرفداران نهضت، تسکینی بود که امام تنها نیست. به هر حال، امام طی نامهای به همسرش – خدیجه ثقفی – در تاریخ 20 /10 /1343 خبر ورود آقا مصطفی را اعلام کردند.(60)
8.واکنش مراجع مشهد به تبعید امام
چنین به نظر میرسد که نخستین واکنشها از سوی مراجع مشهد و بخصوص آیتالله میلانی به عمل آمد. سوابق، مبارزات و همگامیهای، آیتالله میلانی با امام باعث شده بود که ایشان نزدیکترین فرد به امام و حتی محرم اسرار ایشان شوند. آیتالله میلانی صرفنظر از مقام مرجعیت و رهبری نهضت در خراسان و حتی برخورداری از نفوذ فوقالعاده در برخی از اقصی نقاط دیگر کشور از جمله آذربایجان و اصفهان، در مقایسه با سایر مراجع وقت مرجعی روشنفکر شناخته می شد. تعامل او با احزاب سیاسی و فعالان دانشگاهی او در زمره مراجع منحصر به فردی قرار داده بود که به خاطر افکار و اندیشههای نوگرانهاش، جایگاه ویژهای در میان این طیف از جامعه داشت. به جرأت میتوان ادعا کرد که هیچیک از مراجع دیگر از چنین موقعیتی در ارتباط با دانشگاهیان برخوردار نبودند.(61)
آیتالله میلانی به محض اطلاع از تبعید امام، در همان ساعات اولیه روز 13 آبان، تلگرافی به مراجع قم مخابره نموده و ضمن اعلام شگفتی خود از دریافت خبر مذکور، خاطرنشان ساخت: «امروز خبر بسیار ناگوار رسید که حضرت آیتالله خمینی مدظله را به خارج از کشور تبعید نمودهاند. عجبا نسبت به معظماله که یکی از مراجع تقلید و مصونیت قانونی دارند و از شخصیتهای بزرگ اسلامی میباشند، تهمتهای ناروایی میزنند و بیاحترامی مینمایند» ایشان سپس در ادامه ضمن درخواست مطلع شدن از تصمیمات متخذه، به هیأت حاکمه دستگاه پهلوی هشدار میدهد: «اولیای امور بدانند ایشان تنها نیستند، بلکه لسان ناطق همه مجامع روحانی و دینی هستند و گفته ایشان، کلام حق و حقیقت است.»(62)
چنین بهنظر می رسد که اشاره آیتالله میلانی به تهمتهای ناروا به امام(ره)، همان محتوای اطلاعیه ساواک میباشد که در آن، اقدامات و مبارزات امام را «تحریکات علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور» نامید. شاید این اطلاعیه را بتوان از طنزهای تاریخ تلقی کرد که چگونه قدرت میتواند یک واقعیت ملموس و عینی را که نافی سلطه اوست، کاملاً وارونه جلوه دهد. بسیار واضع است که مبارزه امام(ره) علیه کاپیتولاسیون در راستای منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور بود. در برخی از خاطرات مخابره تلگراف آیتالله میلانی و تحلیل فوقالعاده او از امام حائز اهمیت ویژه تلقی شده و از آن به عنوان «شکست سکوت حوزه» علیه هیأت حاکمه در برابر دستگیری و تبعید امام نام برده شده است. در این خاطرات، اعلامیه آیتالله سید صادق روحانی در قم نیز حائز همین ویژگی تلقی شده است.(63)
از مراجع دیگر مشهد آیتالله حسن قمی بود که وی نیز در تلگرافی به آیات عظام قم ضمن اعلام شگفتی خود از خبر تبعید امام، خاطر نشان کرد:
«خبر ناگوار و تکاندهنده تبعید حضرت آیتالله خمینی مدظله به خارج کشور، موجب نهایت تأثر روی تأثرات قبل که براثر تصویب لایحه ننگین[گاپیتولاسیون] بود، گردید.» ایشان نیز در اعلامیه خود ضمن رد اتهامات وارده به امام خمینی میافزاید: «بسیار جای تأسف است که یک مرجع تقلید و شخصیت بزرگ روحانی که هدفی جز دفاع از حریم قرآن و اسلام و عظمت کشور ندارد، مورد تهمتهای ناروا واقع میشود.» آیتالله قمی همچنین با استناد به متمم قانون اساسی در خصوص مصونیت مراجع، اقدام هیأت حاکمه در دستگیری و تبعید امام را غیر قانونی خوانده و در پایان، پشتیبانی خود را از ایشان ابراز میدارد: «حضرت آیتالله خمینی دامت برکاته نه تنها زبان گویای جامعه روحانیت، بلکه بیان کننده خواستههای واقعی همه مسلمین جهان است و در تعقیب این اهداف مقدسه، کلیه مجامع روحانی و دینی متحد و متفقند.»(64)
ناگفته پیداست که اقدامات مراجع مشهد در تعامل و ارتباط با سایر علما و فضلای حوزه علمیه آن شهر صورت میگرف، زیرا این اقدامات در پی تشکیل جلسات هفتگی مراجع، علما و مدرسین حوزه علمیه مشهد و تصمیمات متخذه آن جلسات انجام میشد. از جمله این تصمیمات میتوان به لزوم خودداری ائمه جماعت و حتی قصد تحسن در مسجد گوهر شاهد اشاره کرد که مورد اخیر با ممانعت نیروهای امنیتی مواجه شد.(65)
در برخی از خاطرات نیز اعمال چنین راهکاری در برخی مساجد تهران، قم و بعضی از شهرستانها به مدت 15 الی 30 روز سخن به میان آمده است.(66)
به هر حال در پاسخ تلگرافهای مراجع مشهد، مراجع قم قریب یک هفته بعد و احتمالاً در پی رفع محاصره از منازل مراجع قم، تلگرافاتی به آیتالله میلانی مخابره کردند. همانطور که پیشتر اشاره شد، مراجع مشهد در ضمن مخابره تلگرافی به مراجع قم، از آنان خواسته بودندکه هرگونه تصمیم متخذه برای مقابله با مسأله دستگیری و تبعید امام را طی رسال پاسخی اعلام نمایند تا آنان نیز در هماهنگی با مراجع قم اقدامات لازمه را مبذول نمایند. اما از جوابیههای ارسالی مراجع قم چنین برمیآید که آنان تصمیم خاصی در این خصوص اتخاذ ننمودند. از اینرو، مراجع و علمای مشهد در جریان جلسات مشترک خود و بدون ارتباط با قم، اقدام به ارسال نامهای برای امام(ره) در ترکیه کردند. آیتالله میلانی در 19 آبان و در جریان یکی از جلسات مذکور «نامهای را که برای امام نوشته بود. قرائت کرده.»(67) و سپس تصمیم گرفتندکه آن را برای امام مخابره کنند. آیتالله میلانی در این نامه ضمن اشاره به محاصره منازل مراجع، امام را «لسان ناطق همه مجامع روحانی و دینی» نامیده و گفتار وی را «کلام حق و حقیقت» خوانده است. در ادامه، ایشان با ذکر نمونههایی از ناکامی توطئههای حکام علیه پیشوایان دین در تاریخ اسلام، اهداف مبارزه روحانیت را به شرح ذیل برمیشمارد. طرد افراد فاقد صلاحیت اخلاقی و عقلی از مقدرات کشور، حفظ تمامیت ارضی، و آزادی علما، خطبا و اساتید دانشگاه از زندانها ایشان همچنین در پایان نیز اتهامات وارده به روحانیت را رد میکند.(68) گویا دستگاه امنیتی از ارسال تلگراف مذکور جلوگیری کرده بود و یا اگر هم به دست امام رسیده باشد، در منازل و بهویژه در صحیفه امام، جوابیهای از ایشان در پاسخ به آیتالله میلانی درج نشده است.
آیتالله میلانی همچنین در همان روزها در پی دریافت نامهای از آیتالله پسندیده – برادر ارشد امام – در خصوص لزوم حمایت گسترده مراجع از امام، جوابیهای نوشت که در بخشی از آن آمده است: «این مجریان بیاراده [هیأت حاکمه] گمان کردند با تبعید حضرت معظمله به خارج از کشور .... میتوانند از حق و حقیقت جلوگیری نمایند.» سپس در ادامه تصریح میکند: «گویا [هیأت حاکمه] تصور میکنند اگر این مملکت اسلامی به ثمن بخس دراهم معدود فروخته شود، دیگر کسی با بیان مستحکم منطقی چیزی نخواهد گفت.» و در پایان با هشدار به اینکه «ملت مسلمان ... ندای مظلومیت خود را طنینانداز خواهد کرد، حمایت کامل خود را از امام اعلام میکند.(69)
برخی مراجعات به آیتالله میلانی و طرح سؤالاتیدر خصوص تداوم مبارزه در این دوره، نشان میدهد که ایشان در - شرایطی که در تبعید به سر میبرد و دور از دسترس بود. حداقل از منظر طیفی از مبارزان در نقش رهبری نهضت تجلی یافت. از جمله این موارد میتوان به سؤالی که از طرف «اهالی اصفهان» از ایشان پرسیده شد، اشاره کرد. در این سؤال آمده است: «حضرت آیتالله العظمی آقای حاج سید محمدهادی میلانی دامت برکاته، در این موقع که حضرت آیتالله العظمی آقای حاج روحالله خمینی را به جرم دفاع از حریم قرآن و قانون اساسی گرفته و به خارج از کشور تبعید کردهاند، تکلیف ما چیست؟ 4 /9 /1343» ساواک در گزارش خود، از تکثیر و توزیع این سؤال و جوابیه آن در مدرسه نواب مشهد خبر داده است.(70) که تفضیل آن در زیر میآید.
آیتالله میلانی در پاسخ ارسالی خود در 11 آذر امام خمینی را «یکی از مراجع تقلید عالیقدر امت اسلامی» معرفی کرده و تصریح میکند: «گفته ایشان گفته همه ملت مسلمان است و حق مشروع قانونی دارند که هرگونه انتقاد و اعتراض نمایند.» سپس در پایان همگان را به حفظ وحدت و تداوم مبارزه فرا میخواند.(71) ناگفته نماند که ایشان در جواب پرسش مشابه دیگری از سوی اهالی اصفهان در نخستین روزهای فروردین سال 1343. در زمانی که امام هنوز آزاد نشده بود. همان پاسخ را داده و بهویژه تمام اقشار جامعه را به تداوم مبارزه علیه هیأت حاکمه فراخوانده بودند.(72)
آیتالله میلانی به همراه آیتالله قمی، بار دیگر، گویا در پی جلسات مشترک مدرسین حوزه مشهد در 20 آذر اعلامیههای مفصلی صادر کرده، ضمن تأکید بر مواضع قبلی خود تبعید امام(ره) را محکوم و تصویب لایحه کاپیتولاسیون و سایر اعمال غیر قانونی حکومت پهلوی را مورد نقد و افشاگری قرار دادند.
در این اعلامیه، آیتالله قمی خطاب به «ملت مسلمان ایران» تصویب آن لایحه را موجب سرافکندگی ملت ایران حتی در مقابل انسانهای نیمهوحشی» خوانده، و از اینکه وکلای انتصابی با این اقدام «نه تنها به بیگانگان اجازه تجاوز به حقوق ملت مسلمان ایران را دادند، بلکه در حقیقت سند رقیت و اسارت ملت مسلمان ایران را تصویب و امضاء کردند.» خطاب به جهانیان میافزاید: «مردم دنیا بدانند که این چنین مجلسین نه تنها مورد حمایت ملت نیست بلکه هر کشور و ملتی که طبق اینگونه مصوبات مجلسین با هیأت حاکمه ایران معامله بازرگانی و با تعداتی انجام دهند، مردم مسلمان ایران، آنها را متجاوز به حقوق خود میشناسند.» آیتالله قمی در پایان نیز خاطرنشان میکنند: « از همه طبقات انتظار داریم که با حفظ کمال آرامش و نظم از طریق قانون برای لغو این لوایح استعماری... با تمام قوا بکوشند.»(73)
اما آیتالله میلانی نیز در قالب پاسخ به نامهای از آیتالله آملی در همین خصوص در مضامین شبیه به تلگرافات قبلی، مشروعیت مصوبات مجلس، نفوذ بیگانگان در کشور، بیلیاقتی هیأت حاکمه، تبعید امام علیرغم مصونیت مراجع، اهانت و اضرار به مراجع و روحانیت، بازداشت علما و اساتید دانشگاه و استقلال روحانیت را مورد بررسی قرار داده و اضافه کرده است: «خواسته حضرت آیتالله خمینی خواسته مجامع روحانی و دینی است» و در پایان از آیتالله آملی تقاضا نموده است: «مقرر فرمائید مردم مسلمان به ملاقات زندانیان بیگناه بروند و برای خدا به قدر امکان در این زمستان سرد به فکر بینوایان باشند.»(74)
بدون تردید، همراهی و حمایتهای مراجعی نظیر آیات میلانی و قمی از نهضت و امام خمینی(ره)، نقش مهمی در تداوم مبارزه و پیروزی انقلاب ایفا کرد. در نقل قولی از آیتالله میلانی آمده است که در آن سالها از سوی شاه به او پیشنهاد شده بود که در صورت موافقت او، نظام با حمایت مالی و تبلیغی از ایشان، وی را در صدر مراجع قرار دهد، اما آیتالله میلانی نپذیرفته بود، زیرا هیأت حاکمه قصد داشت با این کار او را در مقابل امام(ره) قرار دهد.(75)
9. امام در تبعیدگاه ترکیه
همانطور که گفته شد امام پس از تبعید به ترکیه، چند روزی در آنکارا اقامت داشت و سپس از آن جا به یکی از شهرهای کوچک آن کشور، به نام بورسا، منتقل شد. ایشان در این دوره تلگرافی به خانواده و بستگان نزدیکش مخابره نموده که بررسی آنها میتواند روحانیت و موقعیت تبعیدگاه ایشان را نشان دهد.
از آنجا که ایشان از ماجرای بازداشت فرزند ارشد خود آقا مصطفی اطلاع نداشت، در فاصله قریب دو ماهه نخست بازداشت ایشان، مخاطب اکثر تلگرافات امام، آقا مصطفی بود. در اولین تلگراف ایشان که بلافاصله پس از ورود به آنکارا در روز 13 آبان مخابره نمود، خبر سلامتی خود را اعلام و خاطرنشان ساختند که «به هیچ وجه نگران نباشید حالم خوب و راحت هستم.»(76) امام علاوه بر تلگراف مذکور، در همین روز، نامهای نیز خطاب به پسرش نوشته و ارسال کرد. در این نامه یک صفحهای (18 سطر) ضمن اعلام اینکه «هوای اینجا [انکارا] بهتر از قم است.» توصیههایی به شرح ذیل نموده است: عدم نگرانی از جانب من، عدم تشبث به کسی برای وضعیت من، حسنرفتار با بستگان، ارسال کتب مفاتیح، صحیفه سجادیه، مکاتب و حواشی، پرداخت شهریه طلاب: و در پایان علیرغم آنکه به وی پیشنهاد نمودند که خانواده نیز میتوانند به محل تبعید او بیایند، با این پیشنهاد مخالفت نمود؛ زیرا معتقد بود که شاید «در محل غربت» به آنان بد بگذرد.(77)
امام(ره) در دومین نامه در 19 آبان ارسال نمود، مجدداً همان توصیههای نامه قبل را ذکر نمود و حتی کتابهای فوقالذکر را نیز مجدداً درخواست کرد.ایشان در این نامه خبر عزیمت به بورسا را در آینده نزدیک داده است.(78) همچنین در همان روز امام طی ارسال وکالتنامهای، آقا مصطفی را به وکالت و وصایت خود انتخاب کرد.(79) شهید محلاتی در خاطراتش نقل میکند: «آقا مصطفی در دوران بازداشتش، با تصور اینکه ممکن بود ایشان را تبعید کنند، به من [محلاتی] وکالت داد و اجازه داد که سهم امام را گرفته و صرف حوزه و زندانیان سیاسی و کارهای دیگر کنم.(80) نامه دیگر امام، مربوط به تاریخ 23 آبان میباشد که در آن خبر عزیمت به بورسا را داده و تمام سفارشهای پیشین را مجدداً تکرار کرده و مخصوصاً از آقا مصطفی درخواست کردهاند که برایشان نامه بنویسد.(81)
اولین نامه امام به فردی غیر از فرزندش در دیماه آن سال و خطاب به آیتالله مرعشی ارسال گردیده است. در این نامه کوتاه، امام خبر دریافتنامه ایشان را – احتمالاً از طریق دیدار یکی از نمایندگان مراجع با ایشان – داده و خبر سلامتی خود را نیز اعلام کرده است.(82)
حال که سخن از دیدار نمایندگان مراجع با امام شد، لازم است گفته شود که از همان روزهای نخست تبعید امام، یکی از درخواستهای مراجع از اولیای امور، اعزام نمایندهای به ترکیه برای دیدار با امام به منظور اطمینان از سلامتی ایشان بود که چیزی در حدود دو ماه بعد از تیعید ایشان با این درخواست موافقت شد و گویا نخستین فردی که برای این مأموریت تعیین شد، حاج سیدفضلالله خوانساری، داماد آیت اللهالعظمی احمد خوانساری، بود.چنین به نظر می رسد که در مکاتبات جاری بین آیتالله مرعشینجفی با آیتالله آملی در تهران، ایشان طی ارتباط با وزیر دربار، پیام آیتالله مرعشی را ابلاغ کرده و اولیای امور نیز با عزیمت نامبرده به ترکیه موافقت نمودند.(83)فضلالله خوانساری در آخرین روز آذر عازم ترکیه شد و برای این دیدار، امام را از بورسا به استامبول منتقل کردند. خوانساری طی ارسال نامهای از استامبول به شیخ نصرالله خلخالی – وکیل آیات بروجردی و خوانساری در عراق – گزارشی را از دیدارش با امام ارائه داد.(82) و امام نیز به هنگام مراجعت آقای خوانساری، نامهای را در تاریخ 12 دیماه توسط ایشان برای شیخ نصرالله خلخالی ارسال نمود.(85)
به هر حال، فضلالله خوانساری به ایران مراجعت کرد و گزارشی از دیدارش با امام(ره) و خبر سلامتی او را به مراجع و علمای ایران تقدیم کرد. این خبر، شادی یاران امام در پی داشت و از اینرو برخی دیگر از مراجع درصدد برآمدند که نمایندگان خود را برای دیدار با امام(ره) گسیل دارند.
10. نتیجه
روحکلی حاکم بر این دوره از نهضت، حضور مرجعیت در عرصه سیاست و تعامل و وحدت نظر و عمل آنها بود. البته هریک از مراجع و مجتهدان بر اساس تلقی و استنباطات خود از وقایع و جریانات، اظهار نظر میکردند، اما در این دوره، در زمینه محورهای اصلی مبارزه همچون لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام اتفاق نظر داشتند. از اینرو میتوان ادعا کرد که لایحه نخست این حرکت، یعنی مرجعیت، با صدور دهها اعلامیه در جایگاه رهبران و پیشگامان نهضت، موج اولیه جنبش را به حرکت درآوردند؛ زیرا در پی این موج بود که در گام بعدی علمای برجسته، مجتهدان،رؤسا و فضلای حوزههای علمیه شهرستانها (لایه دوم دستاندکاران نهضت) از قبیل حضرات آیات علی بهبهانی(اهواز)، آخوند ملاعلی همدانی(همدان)، محمد صدوقی(یزد)، قاضی طباطبائی(تبریز)، احمد آشتیانی و شیخ عبدالله مسیحتهرانی و.... با صدور دهها اعلامیه به همراهی با مرجعیت سیاسی و فراخوان عمومی نهضت اقدام نمودند. ناگفته پیداست که تکاپوها و تعاملهای این علما، به دنبال اهتمام امام به گسترش آموزههای نهضت در اقصی نقاط کشور و به خصوص با استفاده از ساز و کار اجرایی تشکیل جلسات هفتگی علمای شهرستانها حاصل شد.
لایه سوم، جمعی از طلاب، بازاران، دانشگاهیان و تشکلهای مذهبی و صنفی بودند که با صدور اعلامیههایی به فراخوان مذکور پاسخ دادند. آنچه این مقطع را نسبت به قبل متمایز میسازد، صدور اعلامیههایی تحت عنوان طلاب شهرهای مختلف (از جمله بهبهان، نیشابور، آبادان، کرمان و...) حوزه علمیه قم و همچنین اعلامیههای دیگری با عنوان جامعه روحانیت یا طلاب حوزه علمیه شهر مربوطه (از جمله شیراز، نجفآباد، اصفهان، نجف و ...) درحمایت از نهضت بود که بررسی حجم عظیم این اعلامیهها نیاز به پژوهشهای مستقل دارد.
آخرین لایه نیروهای مؤثر در نهضت که میتوان آنها را قاعده این مثلث تلقی کرد، تودههای مؤمن مذهبی بودند که مساجد، حسینیهها، مدارس دینی، تکیهها و هیاتها، انجمنهای مذهبی، قهوهخانهها و سایر مجامع عمومی زمینه حضور و اطلاع آنان را از کم و کیف مبارزه به واسطه ارتباطات سنتی میان افراد فراهم میکرد. شاید بتوان ترور منصور – نخستوزیر – را که در کمتر از سه ماه پس از تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام صورت گرفت، از یک سو در تعامل میان این لایهها، و از سوی دیگر در فضای موجهای سهمگین و مستمر حاصل از فعالیت و مبارزات لایههای مذکور تحلیل کرد.
پینوشتها:
1. بخشی از آخرین یادداشتهای وزارتخانه ایران به سفار امریکا در تهران در مورخه 18 /9 /1343 راجع به کاپیتولاسیون، رک: کاظم مقدم، خشونت قانونی (شرح حال شهید صادق امانی همدانی)، قم. محدث و ذفتر نشر برگزیده، 1380، ص232.
2. سخنرانی امام خمینی در مسجد اعظم به مناسبتآغاز دروس حوزه طلاب، صحیفه امام،ج 1، صص373. 398.
3. دانشجویان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی، شماره 71: مستشاری نظامی در ایران،ج 2، صص 3. 4.
4. علیرضا رهبری، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، دفتر نشر و پخش معارف 1379، ص255 همچنین: کوثر: مجموعه سخنرانیهای حضرت امام حمینی، ج اول، ص 163، به نقل از صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دورخ بیستویکم، جلسه 104، ص 27.
5. کاظم مقدم، خشونت قانونی (شرح حال شهید حاج صادق امانی)، قم،محدث و نشر برگزیده، 1380، ص 191. به نقل از: اسنادلانه جاسوسی شماره 71 و مستشاران نظامی در ایران، ج 2، صص 5 .7.
6. اکبر هاشمی رفسنجانی: دوران مبارزه: خاطرات، تصویرها، اسناد، گاهشمار، زیر نظر محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، ص 197.
7. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376،ص 64.
8. ناگفتهها (خاطرات شهید حاج مهدی عراقی) تهران، رسا، 1370،ص 207.
9. خاطرات آیتالله محمدعلی گرامی، به کوشش محمدرضا احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 280.
10. عبدالوهاب فرهانی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 164. سخن آیتالله علیاکبر مسعودی خمینی.
11. کوثر، مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی، ج 1: 1340 الی آبان 1357، ص 163.
12. علی روانی، نهضت روحانیون ایران، ج 5 و 6 (در یک مجله)، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، صص 18-19.
13.آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازایابی پرونده 668، صص 38-42.
14. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)، ص 166، خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی.
15. همان.
16. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی).صص 170-171. سخن آیتالله حسن طاهری خرمآبادی.
17. همان، سخن حجتالاسلام صالحی کرمانی، ص 172.
18. صحیفه امام، ج 1، صص 415-424.
19. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، پیشین، ص 64.
20. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)، ص 171، سخن حجتالاسلام اصغر ناظمزاده.
21. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره پرونده بازیابی 668، صص 22. 44.
22. خلاصه بیانات حضرت آیتالله شریعتمداری در روز ولادت حضرت زهرا(ع) راجعبه طرح مصونیت مستشاران خارجی که از مجلس شورا گذشته است، تهضت روحانیون ایران، ج 3 و4، صص 583 .585.
23. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی(از مرجعیت تا تبعید امام خمینی). ص 171، سخن آیتالله احمد صابری همدانی.
24. همان، ص 173، سخن حجتالاسلام نعمتالله صالحی نجفآبادی.
25. خاطرات 15 خرداد (دفتر پنجم)، به کوشش علی باقری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1376، ص 230، سخن حجتالاسلام دکتر محمود مرعشی نجفی.
26. سخن حضرتآیتالله مرعشی نجفی پیرامون لایحه مصونیت امریکائیها، نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، صص 585.587.
27. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی). ص 171، سخن آیتالله احمد صابری همدانی.
28. همان، ص 172، سخن آیتالله حسی طاهری خرمآبادی.
29. نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، ص 577.
30. پیام امام خمینی در مخالفت با کاپیتولاسیون و دعوت مردم و علما به قیام، صحیفه امام، ج 1، صص 409 .414.
31. ناگفتهها: خاطرات شهید حاجمهدی عراقی، ص 207.
32. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، صص 64 . 65.
33. خاطرات 15 خرداد، دفتر نهم، ص 195، سخن حجتالاسلام سیدمحمد موسوی خوئینیها.
34. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پرونده 668، صص 35 . 40.
35. نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4. ص 587.
36. متن اعلامیه آیتالله العظمی مرعشی نجفی درباره کاپیتولاسیون و بازداشت جمعی از علما، اسناد انقلاب اسلامی، ج 1. صص 257. 260. نهضت روحانیون ایران، ج 3و4، صص587-590.
37. محمد حسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 337.
38. در همین خصوص نگارنده در حال نگارش مقالهای با عنوان: «نقش تبعیدیها در گسترش آموزههای انقلاب» میباشد که انشاءالله به زودی چاپ و منتشر خواهد شد.
39. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پرونده 673،صص 17 . 18.
40. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پروند 671، ص 94 – 95.
41. حسین فرودست ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، تهران، انتشارات اطلاعات، 1369، ص 516.
42. اسناد لانه جاسوسی، شماره 71، مستشاران نظامی امریکا در ایران، ج2، سند شماره 33.
43. عصر پهلوی به روایت اسناد، پیشین، ص 265.
44. برای کسب اطلاع بیشتر به کتابی از نگارنده تحت عنوان: نقش بازار در قیام 15 خرداد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی رجوع کنید.
45. خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، ص 119، خاطرات نصرالله خاکی و بازاریان (قناد) قم.
46. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)، ص 177، سخن حجتالاسلام و محمدرضا مؤیدی.
47. بیانات تاریخی حضرت آیتالله نجفی، نهضت روحانیون ایران، ج5 و6، ص 72.
48. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پرونده 668، ص 63.
49. همان، شماره بازیابی پرونده 671، صص 1.2.
50. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)، ص 178، سخن آیتالله حسن طاهری خرمآبادی.
51. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پرونده 668، ص 63.
52. همان، شماره بازیابی پرونده 671، صص 21. 25، 39. 40.
53. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)،صص 181 . 182، خاطرات آیتالله حسن طاهری خرمآبادی.
54. همان، ص 183، خاطرات حجتالاسلام عبدالعظیم محصلی.
55. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پرونده 672، ص 22.
56. متن اعلامیه آیتالله العظمی مرعشی نجفی درباره تبعید امام، اسناد انقلاب اسلامی، ج2، صص 261- 262.
57. متن پاسخ آقای حاج شیخ محمدتقی املی به نامه آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی درباره فرستادن نمایندهای به ترکیه برای ملاقات با امام، اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 125.
58. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، صص 326. 327.
59. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)، ص 178، خاطرات حجتالاسلام سید علی برقمی..
60. صحیفه امام، ج1، ص 435.
61. در خصوص مبارزات سیاسی آیتالله میلانی ر.ک: آیتالله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک (3 جلد)، چاپ مرکز بررسی اسناد تاریخ وزارت اطلاعات.
62. متن تلگرام آیتالله العظمی میلانی به آیتالله العظمی مرعشی نجفی درباره تبعید امام، اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 263. ضمناً میلانی تلگراف مشابه دیگری برای آیتالله شریعتمداری مخابره نمود.
63. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی). ص 180، سخن آیتالله محمدعلی گرامی.
64. متن تلگرام آقای حاج سید حسن طباطبائی قمی به آیات عظام درباره تبعید امام به ترکیه، اسناد انقلاب اسلامی، ج5، ص 107، همچنین: رونوشت تلگراف آیتالله قمی دامت برکاته، نهضت روحانیون ایران، ج5 و 6، ص 39.
65. غلامرضا جلالی، مشهد در بامداد نهضت امام خمنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص 228-229.
66. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت تا تبعید امام خمینی)، ص 179، خاطرات حجتالاسلام محمدرضا مؤیدی.
67. مشهد در بامداد نهضت امام خمینی، پیشین، ص 226.
68. متن نامه آیتالله العظمی میلانی به امام خمینی درباره تبعید معظمله، اسناد انقلاب اسلامی، ج1، صص 226-266.
69. مشهد در بامداد نهضت امام خمینی، پیشین صص 226. 228. به نقل از یادداشتهای آیتالله زاده میلانی حجتالاسلام حاج سیدمحمدعلی میلانی (موجود در آرشیو شخصی ایشان)
70. آیتالله العظمی سیدمحمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج2، تهران مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، صص 288-289.
71. متن پیام آیتالله العظمی میلانی به مردم اصفهان درباره مشروعیت مبارزات امام و تاکید بر ادامه مبارزه، اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص 274-275.
72. متن پاسخ آیتالله العظمی میلانی به پرسش جمعی از اهالی اصفهان درباره تایید ادامه مبارزه، اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص227.
73. متن اعلامیه آقای حاج سید حسن طباطبائی قمی درباره تبعید امام و تصویب لایحه کاپیتولاسیون، اسناد انقلاب اسلامی، ج5، صص 112. 116.
74. متن نامه آیتالله العظمی میلانی به آیتالله آملی درباره اعمال ضد اسلامی رژیم شاه و تبعید امام، اسنادانقلاب اسلامی، ج1، صص 276. 278.
75. خاطرات محمدمهدی عبدخدائی، به کوشش سید مهدی حسینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، صص 283- 284.
76. صحیفه امام، ج 1، ص 427.
77. همان، ص 428.
78. همان، ص 429. 430.
79. همان، ص 431.
80. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، پیشین، ص 69.
81. صحیفه امام، ج1، ص432.
82. همان، ص 433.
83. ر. ک: متن پاسخ آقای حاج شیخ محمدتقی آملی به نامه آیتالله العظمی مرعشی نجفی درباره فرستادن نمایندهای به ترکیه برای ملاقات با امام، اسناد انقلاب اسلامی، ج 2. ص 129.
84. متن نامه آقای حاج سید فضلالله خوانساری به آقای حاج شیخ نصرالله خلخالی پس از دیدار با امام در ترکیه، اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 130.
85. نامه امام خمینی از استانبول به شیخ نصرالله خلخالی در نجف، صحیفه امام،ج 1، ص 434.
هاهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر/ سال سوم/ شماره 25/ مهر 1382
تعداد بازدید: 4039