میثم غلامپور
اگر بخواهیم از چند روحانی نام ببریم که نامشان با شروع نهضت امام خمینی(ره) گره خورده، بدون تردید یکی از آنها سیدعبدالحسین دستغیب است. آیتالله دستغیب که در شب عاشورای سال 1292 ش. در خانوادهای اصیل در شیراز به دنیا آمد خیلی زود در همان شیراز سراغ دروس حوزوی رفت. وقتی 17- 18 سال بیشتر نداشت، به امامت جماعت مسجدی در یکی از محلههای شهر خود رسید. مبارزات سیاسی آیتالله هم خیلی زود شروع شد. در سال 1314 پس از فشار رژیم رضاشاهی برای خلع لباس روحانیت و بارها امتناع آیتالله از زیر بار رفتن، در نهایت وقتی مهلت 24 ساعتهای به وی داده شد تا از لباس روحانیت درآید، چاره را در ترک دیار دید. مقصد آیتالله شهر نجف بود و آن را میتوان توفیقی اجباری برای وی خواند. در نجف در محضر اساتیدی مثل آیات اعظام محمدکاظم شیرازی، سیدابوالحسن موسویاصفهانی، سیدمیرزاآقا اصطهباناتی و میرزاعلیآقا قاضیطباطبایی حاضر شد و خیلی زود در سن 24 سالگی از سوی برخی از مراجع بزرگ نجف اجازه اجتهاد یافت. نقل است که وی از 8 مرجع تقلید اجازه اجتهاد داشت.(1)
در بازگشت آیتالله به شیراز در سال 1321 کمر همت به بازسازی مسجدی بسیار قدیمی بست که آن زمان تبدیل به مخروبه شده بود و به نام مسجد جامع عتیق شهرت دارد. (2) البته شهید دستغیب در کل دست به خیر بود و به جز این مسجد، مساجد و مدارس متعددی را بازسازی نمود و حتی بعدها هزاران متر زمین را جهت تهیه مسکن در اختیار مستضعفین قرار داد.(3) آیتالله دستغیب از جمله روحانیونی بود که اهل آرام نشستن نبود. سخنرانیهای آتشینی داشت و فعالی سیاسی بود. در نتیجه همین مساله بود که در سالهای 43- 1342 طعم زندانهای عشرتآباد و قزلقلعه را چشید و سال 1357 نیز چند ماهی زندانی و تبعید شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از فارس نماینده مجلس خبرگان گشت و به امامت جماعت شهر شیراز نیز رسید.(4)
البته فعالیتهای سیاسی مانعی برای سیر و سلوک عارفانه شهید دستغیب نبود و همواره زندگی عارفانه و زاهدانهای داشت. او در حوزه عرفان از محضر اساتیدی مانند آیتالله محمدجواد انصاریهمدانی بهره برده و همنشین چهرههایی مثل آیتالله نجابت بود.(5) آیتالله دستغیب همچنین در زمینه تالیف هم پرکار بود و آثار متعددی مثل صلوةالخاشعین، داستانهای شگفت، گناهان کبیره، قلب سلیم، نفس مطمئنه، استعاذه و... در کارنامه وی خودنمایی میکند. آیتالله سرانجام در روز جمعه بیستم آذر سال 1360 وقتی از منزل عازم محراب نمازجمعه بود، توسط گروهک منافقین به درجه شهادت رسید؛ فردی که امام خمینی(ره) در پیام تسلیتشان، او را با صفاتی مثل «شخصیت ارزشمند»، «مربی بزرگ»، «عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود»، «معلم اخلاق»، «مهذب نفس»، «متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی» یاد کردهاند.(6)
انتقادات تند و تیز
مرور سخنرانیهای آیتالله دستغیب در حول و حوش سالهای 43- 1340 نشان میدهد، آیتالله یکی از منتقدان اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روز بوده و بارها در سخنرانیهایش بیپرده به بیان دغدغههایش در این حوزهها پرداخته است. تند و تیزی سخنرانیهای شهید دستغیب به حدی بود که توجه ساواک را به خود جلب کرده و ماموران این سازمان را پای ثابت منبرهای وی ساخته بود. این را میتوان از شمار گزارشهای به جای مانده ساواک دریافت. در یکی از گزارشهای ساواک مربوط به بهمن سال 1341 در توصیف شهید دستغیب آمده: «آقای سیدعبدالحسین دستغیب از وعاظی است که کراراً روی منبر مطالبی خارج از بحث مسائل مذهبی ایراد و پیوسته به مقامات دولتی و روشهای جاری اجتماع انتقادات زنندهای نموده.»(7) خود آیتالله هم البته از حضور نیروهای ساواکی اطلاع داشت: «تا میآیم چند کلمهای درباره شاه و دولت صحبت کنم فوراً مرا جلب مینمایند میگویم آقا چطور شده میگویند بله فلان کس که پای منبرم نشسته بود جاسوس اطلاعات و سازمانهای زهرماری دیگر بوده این جاسوسها پستترین اشخاص اجتماع هستند...»(8)
دامنه انتقادهای شهید دستغیب شامل موارد مختلفی بود، از وضعیت حجاب و عفاف زنان، فقر، ناامنی و... گرفته تا مواردی مثل توقیف نشریه مذهبی مکتب اسلام. اعتراضهای آیتالله به اوضاع اقتصادی فارس در واپسین روزهای سال 1341 تا آنجا پیش رفت که نزدیکیهای عید نوروز اعلام نمود اگر تا یک هفته گشایشی در اوضاع اقتصادی فارس نشود، اعلام عزا خواهد کرد و مردم باید از برگزاری مراسم عید خودداری نمایند. او حتی از این هم جلوتر رفته و در منبر نخستین روز سال 1342 اعلام کرد که تا آن زمان دو بار به آیتالله حکیم تلگراف نموده و اجازه جهاد خواسته ولی پاسخی نرسیده است.(9) در این میان وقوع حوادثی مثل واقعه مدرسه فیضیه قم هم به متن سخنرانیهای آیتالله اضافه شد و وی در واکنش به این واقعه سه روز همه مساجد را تعطیل اعلام نمود.(10)
به دنبال موضعگیریهای آیتالله در منبرهایش، در تاریخ دهم فروردین 1342، تلگرافی از تهران به شیراز رسید با این مضمون که «طبق اطلاع واصله دستغیب در مسجدی به اظهارات... تحریکآمیز پرداخته است پس از تبادل نظر با استاندار او را گرفته سپس در اسرع وقت به منطقه مناسبی تبعید نمایید...»(11) حتی حکم دستگیری آیتالله هم صادر شد. در متن این حکم اشاره شده است که بدون شتابزدگی و با تهیه طرح قبلی شبانه نسبت به دستگیری وی اقدام شود. همچنین متذکر شده که از بیم واکنش بازاریها (به دلیل نفوذ و وجاهت آیتالله در میان آنها) مصلحت است که وی بلافاصله پس از دستگیری با هواپیما به تهران اعزام گردد.(12) اتهامی که به شهید دستغیب زده شد، اهانت به مقامهای عالیه مملکتی پس از اعلام اصلاحات ارضی و بخصوص پس از واقعه قم و تحریک و دعوت به قیام مردم علیه دولت حکومت پهلوی بود.(13) البته چنین به نظر میرسد که به هر دلیلی بازداشت شهید دستغیب در آن مقطع رخ نداد و به یکی دو ماه بعد منتهی شد.
از آن پس سخنان آیتالله ملایمتر که نمیشد هیچ، حتی تندتر هم میشد. وی در سخنرانی روز ششم خرداد سال 1342 سکوت در آن مقطع را برای هر مسلمانی حرام دانست و زمان را زمانی خواند که میبایست ترک جان و مال کرد. به اعتقاد آیتالله اقداماتی مثل حمله به حوزه علمیه، کشتن طلاب و سادات، شکستن دست و پای آنها و... همه دلیل بر کفر زمامداران امور بود: «مردم همه دارند خون دل میخورند. ای مردم علما از جان گذشتهاند. باور کنید اگر همین الان که من روی منبر نشستهام تیری به قلبم بخورد سعادتمندم. امروز علمای شما مثل حسینبنعلی(ع) هستند. از هیچ چیز هراسی ندارند. مبارزه میکنند و این مبارزه را تا رسیدن به مقصود که بدون شک به آن میرسند، ادامه میدهند. از توپ و سرنیزه هراسی نیست...»(14)
بازداشت و تبعید
در روز هفدهم خرداد 1342 طی یکی از گزارشهای ساواک که از شیراز به تهران مخابره شده، سخن از دستگیری آیتالله دستغیب به میان آمده است. این بازداشت پس از واقعه نیمه خرداد سال 1342 و انتشار خبر دستگیری امام خمینی(ره) رخ داد. اتهام شهید دستغیب «اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت» عنوان شد. ساواک فارس پس از جستوجوی منزل آیتالله دستغیب در لابهلای اوراق مکشوفه، نامهای از امام خمینی(ره) به شهید دستغیب را یافت که ظاهراً در پاسخ به نامه دیگری بود که از سوی شهید دستغیب برای امام نوشته شده بود. امام خمینی(ره) در این نامه اشاره نمودهاند که از مواعظ آیتالله دستغیب «کامل مستفیض و محظوظ» میشدهاند.(15)
شهید دستغیب طبق اسناد به جا مانده ابتدا به زندان پادگان عشرتآباد و از آنجا در تاریخ اول تیر ماه 1342 به زندان قزلقلعه فرستاده شد.(16) وی پس از سپری شدن دوره بازداشت باز هم به مبارزات خود ادامه داد و در بسیاری از سخنرانیهایش دعا برای آزادی امام خمینی(ره) را نیز ضمیمه کرد.(17) در لابهلای سخنان او حتی اشارات تاریخی معنادار و کنایهداری هم به چشم میخورد که از دید ماموران ساواک پنهان نمیماند و در گزارشهایشان به آنها اشاره نمودهاند.(18)
پس از آزادی امام خمینی(ره) از بازداشت، در یکی از اسناد به جا مانده گزارشی از مجلسی آمده که به دعوت آیتالله دستغیب به همین مناسبت در مسجد عتیق شیراز در فروردین سال 1343 برگزار شد؛ در این مجلس اتفاقی رقم خورد که برای شهید دستغیب عواقبی را به دنبال داشت. مقارن با پایان این مجلس اعلامیه بسیار تند و تیزی علیه محمدرضا پهلوی توسط پسری 13 ساله توزیع شد. ساواک با اطلاع از این ماجرا و با بازجویی از آن پسربچه دریافت که اعلامیهها توسط فرزند 9 ساله آیتالله دستغیب به وی داده شده بود. فرزند آیتالله هم مکشوف کرد که آنها را پدرش به او داده تا در مسجد توزیع کند. به این ترتیب از سوی ساواک، شهید دستغیب، ناشر اصلی اعلامیهها معرفی شد و پرونده وی به مقامهای عالیه کشوری ارجاع شد تا دربارهاش تصمیمگیری شود. این بار هم مصلحت دانسته شد که شبانه و با طرح قبلی نسبت به دستگیری وی اقدام شود و با هواپیما به تهران اعزام گردد. در همین زمینه روز بیستوپنجم فروردین 1343 در استانداری فارس جلسهای درباره دستگیری آیتالله برگزار شد. در آن جلسه اشاره شد که تعداد اعلامیههای منتشر شده بسیار کم و از آنچه منتشر شده است حتی یک برگ هم دیگر به دست نیامده و آیتالله هم ماجرا را تکذیب کرده است؛ برای اینکه جلب توجه عمومی نشود، تصمیم گرفته شد به جای بازداشت، با اتمام حجت، از وی تعهد گرفته شود. اما به نظر در واقعیت چیز دیگری رقم خورد. از ساواک مرکز به شیراز تلگراف زدند که باید فوراً آیتالله دستغیب دستگیر و به مرکز فرستاده شود. در نتیجه آیتالله به دلیلی که «اعمال خلاف رویه و اظهارات تحریکآمیز» خوانده شد، در تاریخ دوم اردیبهشت سال 1343 دستگیر و فردای آن روز با هواپیما به تهران اعزام شد و البته در تاریخ هفتم تیر ماه همان سال هم آزاد شد.(19) شهید دستغیب پس از آزادی از زندان نشان داد که در هنوز بر همان پاشنه میچرخد و بازداشت شدن در وی تاثیری نداشته و به سخنرانیهای آتشین خود ادامه داد.
پینوشتها:
1- نورآبادی، علی، شاهد عتیق (نگاهی به زندگی شهید آیتالله دستغیب)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: 1390، صص 19- 15.
2- از محراب تا معراج (یادواره آیتالله شهید سیدعبدالحسین دستغیب)، انتشارات امور فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه شیراز، شیراز: 1361، ص 35.
3- نورآبادی، علی، صص 24- 23.
4- یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب (نفس مطمئنه)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران: 1378، صص سیزده تا پانزده.
5- همان، ص هفت.
6- از محراب تا معراج، ص 6.
7- یاران امام به روایت اسناد ساواک...، ص 12.
8- همان، ص 16.
9- همان، صص 24- 23.
10- همان، ص 32.
11- همان، ص 31.
12- همان، ص 50.
13- همان، ص 66.
14- همان، صص 98- 96.
15- همان، صص 131- 127.
16- همان، ص 137.
17- همان، ص 154.
18- همان، ص 211.
19- همان، صص 248- 235.
تعداد بازدید: 3628