پروین رستمی
مقاله حاضر در دو قسمت تنظیم شده است. قسمت اول آن پیشرویتان است و موضوعاتی چون «چگونگی طرح انقلاب سفید» و « اختلافهای کلی جبهه ملی» را مورد بحث و بررسی قرار داده است. قسمت دوم این مقاله نیز در همین سایت منتشر خواهد شد.
چکیده
اصلاحات شاه تحت عنوان «انقلاب سفید» منجر به اعتراضات و تظاهراتی به رهبری امام خمینی(ره) شد. جبهه ملی دوم که از سال 1339 دوباره تشکیل یافته بود با توجه به سیاست روز آمریکا در ایران، که اجرای اصلاحات ظاهری برای جلوگیری از کمونیسم بود، با شعار «اصلاحات آری؛ دیکتاتوری نه» پا به میدان گذاشته بود. لذا اساساً نوع تفکر جبهه ملی با نهضت روحانیت نمیتوانست همراهی و هماهنگی داشته باشد.
مقدمه
پس از کودتای 28 مرداد 1332 مبارزان و آزادیخواهان و اغلب رهبران جبهه ملی در اواخر سال 1333 با نام جدید «نهضت مقاومت ملی» دور هم گرد آمدند. این نهضت شامل احزابی مانند: مردم ایران، ایران، ملت ایران، زحمتکشان (نیروی سوم)، نیروهای اجتماعی چون دانشگاهیان و بازاریان بود. و چهرههای برجسته آن، کریم سنجابی، کاظم حسیبی، احمد زیرکزاده، زنگنه، مهدی بازرگان، حجتالاسلام محمود طالقانی، اصغر پارسا، شاپور بختیار، داریوش فروهر و خلیل ملکی بودند.
نهضت مقاومت ملی با امیدهای بزرگی شروع به کار کرد ولی پس از چهار سال کاملاً از هم پاشید، عواملی در این ناکامی دخیل بود. در سال 1336 رژیم تقریباً همه رهبران آن را به این عنوان که این سازمان مخل «سلطنت مشروطه» است، دستگیر کرد. کشمکش داخلی و سرکوب پلیسی تا متلاشی شدن نهضت مقاومت ملی ادامه داشت.(1)
رژیم شاه با اقدامات سازمان اطلاعات و امنیت و حمایتهای خارجی، پایههای حکومت خویش را تحکیم نموده و بسیاری از احزاب و مطبوعات و نشریات را محدود یا منحل ساخته بود. وضع نابسامان اقتصادی و اداری و فساد دربار و دولت موجب نارضایتی بیشتر شده بود. آمریکا و انگلیس به عنوان حامیان رژیم، متوجه این مسئله شده بودند که ایران در وضع بسیار خطرناکی قرار گرفته و ممکن است به کانونی جهت انقلاب و گسترش کمونیسم تبدیل گردد. در این اوضاع حامیان خارجی شاه به این نتیجه رسیدند که میبایست اصلاحاتی ولو ظاهری صورت گیرد. بنابراین اعلام شد که انتخابات (دوره بیستم مجلس) آزادانه برگزار خواهد شد. در چنین شرایطی فکر تجدید حیات جبهه ملی در ذهن همکاران سابق مصدق و احزاب و عناصر ملی و آزادیخواه وابسته به آن مطرح گردید. کریم سنجابی، داریوش فروهر و خلیل ملکی با استفاده از این فرصت به ترتیب حزب ایران، حزب ملت ایران و جامعه سوسیالیستها را سازمان مجدد دادند، در تاریخ 30 /4 /1339 که مصادف با سالروز قیام سیام تیر بود، اعلامیه تشکیل جبهه ملی دوم منتشر شد. در همین زمان طالقانی و بازرگان و چند تن دیگر از اصلاحطلبان همفکر آنها «نهضت آزادی ایران» را تشکیل دادند و به جبهه ملی جدید پیوستند.(2)
مسئلهای که در این پژوهش مطرح میشود این است که، وضعیت درونی جبهه ملی دوم در آستانه قیام 15 خرداد چگونه بوده است و آیا جبهه ملی توانست در قیام 15 خرداد نقشی داشته و بتواند در راستای اهداف جبهه از آن استفاده کند؟
از شواهد امر بر میآید که جبهه ملی در آستانه قیام، با فشارهای سیاسی دستگاه حکومتی و اختلافات درونی، وضعیتی بحرانی را میگذراند تا جایی که راه حلی برای برونرفت از این وضعیت نداشت و حتی مکتوبات و نامههایی که میان رهبران جبهه و دکتر مصدق ردّ و بدل شد نتوانست مشکلات و اختلافات را مرتفع نماید. با وقوع قیام و پس از آن، اوضاع جبهه بحرانیتر شد و عامل اصلی برای انحلال آن فراهم گردید. و جبهه ملی نتوانست در قیام 15 خرداد نقشی برجسته داشته باشد. در این پژوهش سعی میشود نخست، به «انقلاب سفید» و چگونگی طرح آن که زمینه اعتراضات را فراهم میسازد پرداخته شود و اختلافهای کلی جبهه ملی و سپس تضادها و اختلافات درونی جبهه ملی در آستانه نهضت 15 خرداد بررسی شده و رابطه جبهه ملی و قیام 15 خرداد و نقش جبهه در قیام مشخص گردد.
چگونگی طرح انقلاب سفید
بعد از جنگ جهانی دوم، سیاست ترومن، رئیس جمهور آمریکا، که اصول آن به دکترین ترومن مشهور شد، کمک به کشورهایی را مورد نظر قرار میداد که مستقیماً در معرض خطر توسعهطلبی شوروی قرار داشتند. اما به زودی معلوم شد که اینگونه تدابیر برای جلوگیری از توسعه نفوذ کمونیسم کافی نیست. زیرا کمونیسم به عنوان یک نیروی فراملی کشورهای دیگر را از درون مورد تهدید قرار میداد.
واکنش آمریکا در مقابل این تهدید پنهان، طرح مارشال بود. ژنرال جرج مارشال سفیر سابق آمریکا در چین و وزیر خارجه این کشور در ژوئن سال 1947 در دانشگاه هاروارد سخنانی مبنی بر آمادگی آمریکا برای کمک مالی به کشورهایی که خواهان بازسازی اقتصاد خود هستند ایراد کرد که بعدا به طرح مارشال مشهور شد. مخاطب مارشال کل اروپا بود ولی پیدا بود که کشورهای زیر سلطه شوروی نمیتوانستند به این پیشنهاد جواب مثبت بدهند. از طرف دیگر هدف این طرح مبارزه با کمونیسم با سلاح اقتصادی بود. طرح مارشال نقطه عزیمت جهان به سوی دو قطبی شدن کامل و تعیین حوزههای نفوذ دو ابرقدرت بود، زیرا کشورهایی که به طرح مارشال جواب مثبت دادند وابستگی خود را به اردوگاه غرب اعلام کردند و کشورهایی که به این پیشنهاد جواب منفی دادند وابستگی خود را به شوروی نشان دادند.(3)
در این اوضاع، ایران به عنوان همسایه شوروی از نظر آمریکا موقعیت حساسی داشت و وحشت نفوذ شوروی و کوتاه شدن دست آمریکا از منافع اقتصادی و موقعیت استراتژیکی ایران، به خصوص نفت، مناسبات را به گونهای رقم زد که اجرا و آزمایش طرحهای بزرگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای حفظ هر چه بیشتر موقعیت آمریکا در این سرزمین ضروری بود و ایران به میدان آزمایش طرحهای آمریکایی برای مقابله با نفوذ کمونیسم و شوروی تبدیل گردید.(4)
آمریکاییها درصدد استقرار چیزی که از آن به دمکراسی و آزادیهای مدنی یاد میکردند نبودند. آن چیزی که از نظر دولت کندی (رئیس جمهور وقت آمریکا) اهمیت داشت حفظ منافع آمریکا در ایران بود. آمریکا میخواست ایران به مثابه یکی از مهمترین متحدان اردوگاه غرب در شرایط جنگ سرد برای همیشه در کانون منافع ایالات متحده قرار گیرد. لذا، اصل اساسی در ایران حفظ و حمایت از شاه ایران، به عنوان متحد گوش به فرمان آمریکا و غرب بود؛ و اگر او را برای اصلاحات موردنظر خویش، گاه زیر فشار میگذاشتند، در حقیقت کارشان جنبۀ «واکسینه کردن» رژیم شاه در برابر میکرب کمونیسم بود؛ و آمریکاییها به این نتیجه رسیده بودند که بهترین راه برای جلوگیری از انقلاب اجتماعی در ایران حمایت از حکومت مطلقه شاه است؛ امری که تا واپسین روزهای عمر رژیم سابق با قوت ادامه داشت.(5)
کار اصلاحات آمریکایی با لایحه «انجمنهای ایالتی و ولایتی» در سال 1341 آغاز شد. این لایحه در ظاهر به منظور ایجاد زمینه لازم برای حضور هر چه بیشتر مردم، به خصوص زنان، در فعالیتهای اجتماعی بود. در این لایحه، اصولی گنجانده شده بود که عملا هویت مذهبی جامعه ایران را به مبارزه میطلبید. این اصول عبارت بودند از: الف- الغای شرط مسلمان بودن برای انتخابکنندگان و انتخاب شوندگان، ب – الغای سوگند به کلامالله مجید از سوی انتخابشوندگان و تبدیل آن به سوگند به کتاب آسمانی. بر این اساس، این طرح میتوانست حضور و نفوذ روزافزون فرقه ضالۀ بهائیت را در ارکان اجرایی و اقتصادی کشور مشروعیت و قانونیت بخشد.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با مخالفتهای علمای دینی رو به رو شد. در این مخالفتها، چهره شاخصی به نام امام خمینی(ره) ظهور کرد که از این تاریخ به بعد، سرنوشت جامعه ایران با سرنوشت او گره خورد.
طرح اصلی آزمایشی آمریکا برای تحکیم نفوذ در ایران، طرح «انقلاب سفید» بود. در دی ماه سال 1341، شاه، اصول ششگانهای را به نام «انقلاب سفید» به شرح زیر اعلام کرد:
1- الغای رژیم ارباب رعیتی 2- تصویب لایحه قانونی ملی کردن جنگلها 3- فروش سهام کارخانههای دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی 4- سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی 5- اصلاح قانون انتخابات 6- ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.
روزنامههای وابسته به حکومت برای ترسیم چهرهای مترقی و اصلاح طلب از شاه و القای این اصول، تبلیغات بسیاری به راه انداختند. اما همه میدانستند هدف اصلی این طرح و طرحهای مشابه، حفظ حکومت شاه و تحکیم پایههای نفوذ آمریکا در ایران است و باعث وابستگی بیشتر جامعه به غرب میشد.(6)
حذف قید اسلام و حذف سوگند به قرآن، اعلام جنگی علیه اسلام و قرآن تلقی شد و مبارزه با آن قطعاً یک تکلیف شرعی بود. از نظر گروهها و دستجات سیاسی و ملی هم میتوانست بعنوان تغییر قانون در زمان تعطیل مجلس یا دخل و تصرف در قانون اساسی و تجاوز به اساس مشروطیت شناخته شود و سببی برای مبارزه باشد.(7)
اما در آن شرایط، با ورود روحانیت به صحنه، جبهه ملی و دیگر سیاسیون غیرمذهبی، که بر اساس اعتقاداتشان با اصلاحات شاهانه و آمریکایی موافق بودند، نتوانستند و نخواستند از این فرصت و موقعیت برای تعمیق مبارزه با دیکتاتوری شاه استفاده کنند.
اختلافهای کلی جبهه ملی
جبهه ملی دوم از آغاز فعالیت بر سر ترکیب سازمانی، عناصر تشکیلدهنده و انتخاب اعضای شورای مرکزی، دچار اختلاف درونی گردید. اولین موضوع مورد اختلاف در جبهه ملی، نظریه انحلال احزاب در جبهه بود که سران حزب ایران و برخی از شخصیتهای مستقل در شورایعالی جبهه، معتقد به انحلال احزاب و تشکیل حزبی به نام جبهه ملی بودند.(8)
دومین موضوع مورد اختلاف، استراتژی جبهه در مقابله با رژیم شاه بود. جناح رادیکال جبهه شامل سران و فعالان سابق نهضت مقاومت، حزب ملت ایران و سازمان و دانشجویان وابسته به جبهه ملی، شاه را متجاوز به قانون اساسی و حقوق و آزادیهای مردم و مسئول همه نابسامانیها میدانستند و میگفتند شاه باید به طور علنی مورد انتقاد و حمله قرار گیرد و مشروعیت رژیم او نفی شود. سران سالخورده جبهه و رهبران حزب ایران، ضمن تأیید خلافکاریهای شاه، بر این عقیده بودند که باید دولت به عنوان مسئول اداره مملکت زیر سئوال کشیده شود و مورد حمله و انتقاد قرار گیرد. رهبران حزب ایران، که در شورایعالی و هیأت اجرایی اکثریت کامل را داشتند، معتقد بودند که جبهه با استفاده از آزادیهای نسبی و شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی میتواند تعدادی کرسی نمایندگی بهدست آورد و نقش اقلیت را در مجلس، برای نیل به هدفهای خود که اهم آن کسب آزادی و دموکراسی است، ایفا کند. جناح محافظهکار جبهه ملی دوم امیدوار بود فشار آمریکاییها شاه را وادار کند برای تشکیل دولت به رهبران جبهه ملی دوم روی آورد.(9)
جبهه ملی دوم خصوصیات و شرایط لازم برای رهبری تودهها را نداشت. برنامه و خط مشی روشنی ارائه نکرده بود، دستگاه رهبری آن از ابتدا حرکت انقلابی از خود نشان نداده بود.(10)
در دی ماه 1341، در آستانه رفراندوم شش مادهای «انقلاب سفید» نخستین کنگره جبهه ملی ایران (از 4 تا 11 دی ماه) با شرکت نمایندگان منتخب احزاب و سازمانهای سیاسی تشکیل شد و با پیام دکتر مصدق گشایش یافت. در این کنگره دکتر مصدق به ریاست افتخاری برگزیده شد و اللهیار صالح به عنوان رئیس هیأت اجرایی جبهه ملی گزارش مفصلی از اوضاع نابسامان کشور که در نتیجه دخالتها و اعمال بیرویه شاه به وجود آمده بود تقدیم کرد و سپس به ریاست کنگره انتخاب شد.(11) کریم سنجابی و مهدی آذر به نیابت وی برگزیده شدند و سی و پنج تن برای شورای عالی جبهه انتخاب شدند.
روز دوم بهمن هیأت اجرایی جبهه ملی اعلامیهای صادر کرد که در آن مستقیماً به حکومت خودکامه شاه اعتراض شده بود. صدور این اعلامیه سبب شد که 150 نفر از اعضای شورای مرکزی جبهه از جمله مهدی آذر، اللهیار صالح، احمد زیرکزاده، کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی و داریوش فروهر در روز 6 بهمن، روز رفراندوم، بازداشت و ابتدا به زندان قصر و پس از مدتی به زندان قزلقلعه منتقل شدند.(12)
هر کدام از احزاب جبهه ملی واکنش جداگانهای نسبت به طرح انقلاب سفید داشتند. به عنوان نمونه حزب ایران تصویب لوایح شش گانه را مورد تأیید قرار داد، و به بررسی و تجزیه و تحلیل مواد پیشنهادی پرداختند و اعضای شورای مرکزی آنرا قبول کردند، (گرچه میان برخی از اعضا اختلاف وجود داشت چون شاپور بختیار موافق و داریوش فروهر مخالف بودند) که این تأیید باعث شک و تردید مسئولان امنیتی قرار گرفت که آیا اعضای حزب ایران «قصد اغفال مقامات مسئول کشور و نفوذ در دستگاههای عامله مملکت» را دارند.(13) یا اینکه «در حقیقت مؤمن به آن هستند»(14) با این همه عاقبت جبهه ملی رفراندوم را تحریم کرد و دلیل او این بود که چنین اقدامات مهمی باید به تصویب مجلس برسد. با این حال اعمال این جبهه اهمیت کمی داشت. زیرا که رهبران آن به زندان افتادند و عجز سیاسی خود را آشکار ساختند، از این زمان جبهه ملی به عنوان یک نیروی سیاسی اهمیتی حاشیهای پیدا کرد.(15)*
ادامه دارد...
پینوشتها:
1- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب (از مشروطه تا انقلاب اسلامی)، مترجمان: کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیر شانهچی، تهران، نشر مرکز، 1381، ص 422.
2- یاری، سیاوش، حزب ایران به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، صص 65-67.
3- نقیبزاده، احمد، تحولات روابط بینالملل (از کنگره وین تا امروز)، تهران، نشر قومس، چاپ هشتم، 1381، صص 248و247.
4- نجفی، موسی، فقیه حقانی، موسی، بررسی مؤلفههای دین- حاکمیت- مدنیت و تکوین دولت- ملت در گستره هویت ملی ایران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ سوم، 1383، ص 497.
5- آبادیان، حسین، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 257.
6- نجفی و حقانی، 1383، صص 498-501.
7- مدنی، جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ سوم، بیتاریخ، صص 623-624.
8- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، جلد اول، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوم، 1371، ص 147.
9- همان، ص 148.
10- همان، ص 247.
11- مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، سرنوشت یاران دکتر مصدق، تهران، نشر علمی، چاپ اول، 1382، ص 147.
12- همان، ص 28.
13- حزب ایران به روایت اسناد ساواک، 1384، سندهای شماره 58، 59، 1 /59، 2 /59، 61.
14- همان، سند شماره 1 /59.
15- آوری، پتر، تاریخ ایران به روایت کمبریج (از نادرشاه تا انقلاب اسلامی)، ترجمه: مرتضی ثاقبفر، تهران، جامی، 1384، ص 94.
* فصلنامه مطالعات تاریخی(موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)، شماره 44، بهار 1393، صص87-92
تعداد بازدید: 4596