حجتالاسلام فرجالله واعظی معروف به هیدجی فرزند عبدالباقی در سال 1304 ش در شهرستان ابهر دیده به جهان گشود. پس از تحصیلات ابتدایی به فراگیری علوم اسلامی روی آورده و از محضر برخی اساتید بزرگ حوزه بهرهمند گردید. وی پس از کسب مدارج علمی فعالیتهای سیاسی خود را با آغاز نهضت امام خمینی (ره) شروع نمود. اولینبار در ماجرای قیام پانزده خرداد دستگیر و به قافله زندانیان پانزده خرداد پیوست و با آزادی آنان، وی نیز آزاد شد. مجدداً در سال 1343 ش به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور دستگیر و دو ماه زندانی شد. وی مدتی ممنوعالمنبر بوده و در سال 1355 ش با خروج وی از کشور مخالفت گردید.
بسمالله الرحمن الرحیم
قال المعصوم علیهالسلام فی تقلب الاحوال یعرف جواهر الرجال(1)
در گوشه زندان با دلی شادان و افتخار فراوان یکی از مواهب سنیه الهیه که شامل حال این حقیر شیخ فرجالله واعظی گردید حصول تشرف بوده به حضور اساتید عظام و مخادیم کرام و انصافاً از فضایل اخلاق و افاضات علمی آنان کاملاً استفاده مینمودم. یکی از آقایان نامبرده سیدالاعلام دانشمند محترم عالیمقام جناب آقای الیاسی بود که یکی از گویندگان روز و فداکاران عالم روحانیت به شمار میروند. اکنون که در حضورشان مستفید میباشم برای اینکه در آینده محو خاطر شریفشان نشوم یکی از صفحات دفتر معظمله را به خطوط شکسته خود اشغال و اشعار ذیل را طبق دستور ایشان نگاشته و امیدوارم از انفاس پاکشان استفاده نمایم.
اگر پای بند من ایمان نبودی
حریفم زبر دست دوران نبودی
به میدان اندیشه بادپایم
سمند حریفان به جولان نبودی
نبودی اگر پای در بند فرمان
نصیب من از دهر حرمان نبودی
متاع گرانمایه دانش من
بر مردم سفله ارزان نبودی
به تاریخ 16 تیر ماه 1342 خورشیدی در گوشه زندان شهربانی تهران محرر گشت.
واعظی
بسمه تعالی
(لله درّ النائبات قانّها) (صدءاللئام و صیقل الاحرار) همانطوری که از مضمون شعر استفاده میشود حوادث روزگار و جزر و مدّ زندگی و فشارات وارده بر انسان در جهان طبیعت موجب بروز تیرگی و زنگ دلهای مردان پست و لئیم الطبع میباشد. هکذا آزادمردان و افراد پاکسرشت را صیقل روح شده شخصیت معنوی آنان را در افکار مردم بیشتر جلوه میدهد. آری تا انسان فشار نبیند و فداکاری نکند چگونه ممکن است مدارج عالیه انسانی را پیموده و به درجه نهائی فطری خود از نظر ارتقاء برسد مناسب است در اینجا اشعار ذیل را شاهد گفتار قرار دهم:
در گذری بر نگری جز دل خوبان نبری
سرمکش ای دل که از او هرچه بری جان نبری
تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا
تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری
تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد
تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری
سر ننهد چرخ تو را تا که تو بیسر نشوی
کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری
تا که ایازی نکنی کی همه محمود شوی
تا که ز دیوی نرهی ملک سلیمان نبری
در هر صورت زمانی که با جمعی از اساتید دانشمند و فضلای طلاب و خطبای عالیمقام و گوینده برجسته روز به جرم پاکی و حمایت از حصون دین و شریعه سیدالمرسلین صلیالله علیه و آله و سلم در گوشه زندان موقت شهربانی تهران محبوس و در عین حال با کمال خوشی و افتخار و وجدانی آرام به سر میبردیم برای اینکه خاطره زندان فراموش شود و گاهی از خاطر عاطر سرور مکرم دانشمند محترم جناب آقای اهری تبریزی که یکی از مبلغین برازنده دینی روز میباشند بگذریم یکی از صفحات دفتر ایشان را اشغال نمودهام از باب اینکه گفتهاند:
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
از حضور محترمشان ملتمس دعا میباشم به تاریخ 17 تیر ماه 1342 خورشیدی و انا الاقل شیخ فرجالله واعظی مقیم تهران سه راه سلسبیل خیابان خوش کوچه نجمآبادی کاشی 92 منزل شخصی.
واعظی
بسمه تعالی
بلبلی بر شاخ گل در بوستان
شرح میداد از فراق دوستان
گفت چیزی تلختر در این جهان
از جدائی نیست پیش آگهان
از جدایی میشود دلها خراب
آتش هجران کند ما را کباب
شاهد این مدعا خواهی اگر
بر حسین و آل او را کن نظر
روز عاشورا که چون شاه شهید
گریههای کودکان لختی بدید
چون که نومید آمد از بد اختران
کرد آنگاه رو سوی دختران
دختری را زان میان نزدیک خواند
چون که بانو بود بر زانو نشاند
ز آستین مهر اشکش پاک کرد
ز آتش دل رخنه در افلاک کرد
گفت کی جان جهان شیون مکن
آتش دل ز اشک غم روشن مکن
بعد من چندی بباید دیر نیست
بعد از آن هر قدر بتوانی گریست
بیپدر را گریه و زاری خوش است
سوگواران را عزاداری خوش است
چون محبت دید آن خورشید چهر
با پدر راندی سخن از روی مهر
از چه از دیدار ما سیر آمدی
پرسش احوال ما دیر آمدی
پس تو ما را بازگردان در وطن
وارهان ما بیکسان را زین محن
گفت من در این مکان بیچارهام
و ز وطن و ز یاوران آوارهام
گر قطا از بیم صیادان نبود
تا طلوع صبح سرگردان نبود
پس براق عشق سوی جنگ تاخت
احمدآسا قرب حق آهنگ ساخت
قرب نی بالا و پستی رفتن است
قرب حق از قید مستی رستن است
به تاریخ 12 شهر صفر الخیر سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و سه هجری در گوشه زندان موقت شهربانی تهران به جهت سرور ارجمند آقای سیدمرتضی مرتضوی ایدهالله تعالی اشعار فوق نگارش یافت.
امید است حقیر را فراموش ننماید
و انا الاقل شیخ فرجالله واعظی
بسمه تعالی
درروز چهاردهم صفرالخیر سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و سه هجری که مطابق با 1342 خورشیدی میباشد در گوشه زندان موقت شهربانی تهران که یکی از روزهای پرافتخار دوران زندگی ما محسوب میشود زیرا که بحمدالله جرمی به جز پاکی و طرفداری از حق و فضیلت و آزادی و حرّیت نداشتیم با کمال خوشی و قلبی آرام طبق فرمایش مخدوم محترم و سرور ارجمند جناب آقای حاج شیخ محسن محدثزاده به تحریر سطور ذیل مبادرت نموده خواستم بدینوسیله گاهی خواطر محترم معظم له را به سوی خویش متوجه نمایم و از انفاس پاک ایشان انشاءالله مستفید و مستفیض شوم. اولینبار نیست که این حقیر با جمعی از علمای عالیمقام و وعاظ ذوالاحتشام و زعمای دینی و روحانیون حقیقی در زوایای زندانها به جرم پاکی محکوم و محبوسیم، بلکه در گذشته نیز این قضاوتهای نابخردانه و عملهای جاهلانه از مغزهای کودکانه مصادر امور سر میزده. در قرآن مقدس درباره قضاوت قوم نادان لوط پروردگار عظیمالشأن چنین نقل میکند فما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوا آل لوط من قریتکم انهم اناس یتطهرون.(2) در جامعهای که مثل جناب لوط که یکی از پیغمبران بزرگوار پروردگار است محکوم به اخراج شود از کشور آلوده دامنان به جرم تنزه از عمل غیرانسانی استبعاد ندارد که جمعی از مردان روحانی به معنی واقعی نیز در اثر طرفداری از قرآن و حمایت از حوزه مقدسه اسلامی به نام ارتجاع سیاه محکوم به زندان گردند و خوشحالیم از اینکه
شب پره گر وصل آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد
و ما معتقدیم بر اینکه (الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه)(3) اگر گروهی از پذیرش آن ابا و امتناع داشته باشند جمعیتهای فراوان دیگر با آغوش باز از وی استقبال نموده و هر روز توجه دانشمندان بشر به عظمت قرآن و اسلام و قائد اعظم عالم انسانیت نبی اکرم اسلام صلیالله علیه و آله بیشتر میشود.
لولا کتابک ما راینا معجزاً
فی امه مرصوصه البنیان
و علیک املی الله من آیاته
شهباهتکن مدارع البهتان
حملت الی الاقطار من صحرائها
قبسالهدی و مطارف العرفان
هاد یصور لی کان قوامه
متجسد من عنصرالایمان
واداه یغضب للاله موحداً
من نخله فی عرقها صنوان
طبعتک فیکفالله سیف امان
کمن الودی فی حده للجانی
(از اشعار مارن عبود بیرونی)
اقلالطلبه فرجالله واعظی
پاورقی:
1ـ من لا یحضرهالفقیه، ج 4، ص 388.
2ـ سوره نمل، آیه 56.
3ـ وسائلالشیعه، ج 26، ص 14.
مرتضی شریفآبادی، یادداشتهای زندان، تهران، موزه عبرت ایران، 1384
تعداد بازدید: 5888