محمد قبادی
پانزدهم خرداد 42: آقای قبادی قبل از هر صحبت و گفتگویی از شما میخواهیم که در چند جمله محمد قبادی را به ما معرفی کنید.
قبادی: بسم الله الرحمن الرحیم. محمد قبادی که بنده باشم، از سال 76 همکاریام را با دفتر ادبیات انقلاب اسلامی شروع کردم. اولین مقالاتم را در فرهنگ ناموران معاصر نوشتم که تعدادی از آن چاپ شد و تعدادی هم متأسفانه چاپ نشد. اما اولین کار جدیای که در زمینه نگارش، در سطح فراتر از مقالات داشتم، کتاب زندگی و زمانه مرحوم ابوترابی بود تحت عنوان «پاسیاد پسر خاک». الحمدالله کتاب «پاسیاد پسر خاک» در بین کارهای فرهنگی و بین تولیدات همرده خودش دیده شد و سال 90 در بیست و هشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش جنبی برگزیده شد. دومین کتاب من در رابطه با خاطرات آیتالله محمدحسین بهجتی، متخلص به شفق است. این کتاب به مناسبت سیامین سال پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شد. سومین کتاب که کتاب «روزشمار 15 خرداد 1342» است، و در واقع مسئولیت نگارش جلد پنجم این مجموعه کتاب به عهده من بود. جلد پنجم به وقایع بهار 1341 میپردازد.
پانزدهم خرداد 42: قبل از اینکه وارد مبحث جلد پنجم روزشمار بشویم، چند سؤال در مورد شما و آثارتان در ذهنم شکل گرفت. شما متولد چه سالی هستید؟
قبادی: من متولد 1354 هستم.
پانزدهم خرداد 42: تحصیلات شما الان در چه سطحی است؟
قبادی: کارشناسی رشته الهیات، گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی را دارم و کارشناسی ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی.
پانزدهم خرداد 42: اولین مقالاتی که فرمودید در فرهنگ ناموران از شما منتشر شد، برای چه سالی بود؟
قبادی: اگر اشتباه نکنم، من اولین مقالهام را سال 80 نوشتم، زندگینامه شهید مصطفی اردستانی بود. البته قبل از آن هم یکی دو مقاله برای جاهای دیگر نوشته بودم، اما ندیدم که منتشر شده باشد. اولین کاری که نوشتم زندگینامه شهید مصطفی اردستانی بود و بعد از آن هم مقالاتی در فرهنگ ناموران و 8-7 مقاله در حوزه تاریخ معاصر و به طور مشخص در موضوع پهلوی دوم، در چند مجله و سایت نوشتم. از جمله آنها یک زندگینامه از هلاکو رامبد بود که در فصلنامه مطالعات تاریخی منتشر شد و مقالاتی از این دست که در سایتها و در فصلنامهها منتشر شد.
پانزدهم خرداد 42: نشان میدهد که شما کم کم گرایش به تاریخ پیدا کردید و علاقهمند به نگارش تاریخ آن هم در زمینه تاریخ انقلاب اسلامی و صد ساله اخیر شدید. و حتی کتابی که نگارش کردید هم در همین زمینه بوده. آیا این علایق باعث شد که شما روزشمار را به دست بگیرید؟ یا اینکه صرف اینکه پیشنهادی شد و شما قبول کردید؟
قبادی: واقعش این است که نه نمیشود گفت علاقه بود، نه میشود گفت علاقه نبود، نه میشود گفت صرف یک پیشنهاد کاری بود. هم پیشنهاد کاری بود و هم علاقه به این حوزه کاری. این حوزه کاری یا بهتر است بگویم دوره مبارزات نهضت امام خمینی که من برای پرداختن به آن علاقهمندم و تا حالا سعی کردم مقالاتی که نوشتم در این حوزه کاری باشد یا حداقل این دوره زمانی را هم در بر بگیرد، نشان میدهد که من علاقهمند بودم. علاقهمند بودم بدانم به طور مشخص اتفاقاتی که در این دوره تاریخی میافتد چیست. یک بخش کار ما پیش از اینکه وارد روزشمارنویسی شویم، تدوین خاطره یا مصاحبه با مبارزان و فعالان سیاسی در دهههای 40 و 50 است. اینها بیانگر این است که من علاقهمند این حوزه بودم. اما این علاقهمندیام مواجه شد یا به یک معنا گره خورد به این پیشنهاد کاری خاص، که برای نگارش روزشمارنویسی به من ارائه شد. و شما شاید بدانید که واقعاً روزشمارنویسی یک کار چِغر و خشکی است. شما دستتان در تحلیل باز نیست، نمیتوانید تحلیل کنید، هر حرفی را با هر نگاهی نمیتوانید بیاورید. به یک معنا شما در مقام یک نویسنده، در جایگا v5 هستید که باید آئینه زمان باشید. شما به یک معنا با نگارش روزشمارنویسی دارید منابع گذشته را دوباره بیان میکنید. این موضوع هم نکات مثبت دارد، هم نکات منفی. نکات مثبتش این است که اساساً روزشمارنویسی به یک معنا مرجعنویسی است. یعنی در واقع رجوع شما به روزنامهها و اسناد است، به منابع دست اول. یعنی شما در روزشمارنویسی به استناد منابع دست اول مطلب مینویسید. این به این معنا نیست که در کارهای پژوهشی به منابع دست اول رجوع نمیکنیم، ولی در روزشمارنویسی چون موضوع یک مقدار خاصتر است، به خاطر همین هم توجه به آن از حیث پژوهش و تحقیق، از حیث اعتبار منابع باید بیشتر شود. اگر بخواهم حرف ها را جمع بندی کنم و جواب حرف شما را بدهم، باید در این یکی دو جمله خلاصه کنم که نوشتن روزشمار 15 خرداد، هم حوزه علاقه و تخصص من بود و هم پیشنهاد کاری.
پانزدهم خرداد 42: این پیشنهاد کاری چه سالی به شما داده شد؟
قبادی: فکر میکنم سال 87 یا 88 بود، دقیق خاطرم نیست، ولی نگارشش حدوداً دو سال طول کشید. چون منابعی که دفتر جمعآوری کرد، جدا از زحمت های فراوانی که همکاران ما در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی کشیدند، نیاز بود که یک جاهایی ما دوباره به اصل منابع رجوع کنیم. مثلاً روزنامهها یا اسناد به همین منوال بود، یا یک سری کتابهایی که قدرت بیان وقایع روز را داشتند و قابل استناد بودند، باید حتماً به آنها رجوع میشد تا از ریز حوادث آن هم مطلع شد. به خاطر همین یک مقدار از این حیث وقتگیر بود، یک مقدار هم به خاطر وسواسی که ما در تنظیم اخبار داشتیم، وسواس از این حیث که باید اخبار را به یک نحوی میآوردیم که اداء دین به تاریخ کرده باشیم. به قول معروف خودمان را در آن دخیل نکرده باشیم و اخبار از هر نظر صحیح باشند. یک چیزی هم من در پرانتز بگویم که من اساساً آدم تندکاری نیستم.
پانزدهم خرداد 42: روزشماری که شما دست گرفتید، جلد چندم از این مجموعه روزشمارها است؟
قبادی: جلد پنجم از مجموعه روزشمار 15 خرداد 42 است که مربوط به وقایع بهار 1341 است.
پانزدهم خرداد 42: یعنی تقریباً همان روزهایی که زمزمه نهضت شنیده میشد با اعتراض روحانیون.
قبادی: تقریباً میشود گفت به یک معنا همین طور است. اما بحث ورود امام خمینی به این مسئله به نحوی که ما در وقایع سال 42 میبینیم، نیست. اما در اخباری که از مبارزهها هست... اصلاً اجازه بدهید من در مورد محتوای کتاب به شما بگویم که محتوای کتاب چه جور اخباری را دارد. اگر بخواهیم در یک دستهبندی کلی در مورد جلد پنجم، بهار 1341، صحبت بکنیم، باید بگوییم که اخبار اساساً دو نوع است؛ یکی اخباری که مربوط به مبارزههاست، مربوط به روحانیون است، مربوط به کسانی است که معترضاند. دیگری اخبار مربوط به وقایع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی روز است. وقایع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی روز یعنی چه؟ یعنی اخباری که از دولت میرسد، اخباری که از سطح جامعه میرسد، اخباری که از ... نمیگویم مجلس به خاطر اینکه در این دوره مجلس تعطیل است، علی امینی سر کار است. .ما همچنین انحلال مجلس را داریم و اخباری که از دربار میرسد، از سفر شاه میرسد، از وقایع خارجی میرسد، از کسری بودجهها میرسد که اساساً یک بحث مهمی را در این مقطع به خودش اختصاص میدهد. یک سری اخبار هم که باز در حاشیه این اخبار است، اخباری است که مربوط به مردم است. در همین مقطع ما سیل در تهران داریم، بارندگی شدیدی که در بعضی از مناطق شهری و روستایی در کل کشور اتفاق میافتد. به طور کل اخبار غیر مخالفهاست، غیر مبارزها است. اما یک سری اخبار هم داریم که بازتاب کننده فعالیت مخالفین رژیم پهلوی است. این ایام با محرم تقارن دارد و محرم در دل خود سخنرانیهای آیتالله طالقانی را به همراه دارد. آیتالله طالقانی در این مقطع در سخنرانیهایی که در منابر خودش انجام میدهد، میشود گفت که بیشترین اخبار را از این حیث به خود اختصاص میدهد. فارغ از سخنرانیها و جلسات هفتگی که آیتالله طالقانی در مسجد هدایت دارد و بسیاری از جوانان و مبارزان یا بهتر است بگویم فعالان سیاسی دور ایشان جمع میشوند و به سخن ایشان گوش میدهند، سخنرانیهای محرم ایشان هم هست که بدون شک سخنرانیهای ایشان همراه با انتقاد به حکومت پهلوی و نوع رفتار این حکومت سیاسی است. این دسته بندی اخبار است.
پانزدهم خرداد 42: من میخواهم جمعبندی خودم از روزشمارهای 15 خرداد را با شما به اشتراک بگذارم که این روزشمارها فقط اخبار سیاسی یا تاریخی نیستند. یک جور روزشمار یا یک پنجرهای به وقایع اجتماعی، تاریخی، اقتصادی و حتی سیاسی هستند.
قبادی: حتی امور فرهنگی. ما در این روزشمار به طور مشخص در همین جلد عرض کنم، اخبار فرهنگی داریم از انتشار کتاب، اخبار ورزشی داریم، اخبار اقتصادی داریم، اخبار اجتماعی داریم و در کنارش اخبار سیاسی هم داریم. ولی خب باید اعتراف کنیم اخبار سیاسی و گزارههای سیاسی در مجموعههای کارهای تاریخی که ما منتشر میکنیم بیشتر است. م اساساً در کشور ما، رویکرد سیاسی و نظامی در تاریخ نگاری بیشتر است. ورود ما به تاریخ از منظر مسائل سیاسی و نظامی است، اما من تلاش کردم که بتوانم این فضا را تا حدی که منابع من اجازه می دادند بشکنم و اخبار اجتماعی، اخبار روزمره مردم که بدون شک رابطه مستقیم یا گاه غیر مستقیم با وقایع مختلف روز دارد را مطرح کنم.
پانزدهم خرداد 42: یکی از مهمترین مواردی که خودتان هم ذکر کردید، خبر مربوط به انحلال مجلس در سال 1341 بود.
قبادی: این اتفاق قبلاً افتاده بود، یعنی وقتی علی امینی میخواست به نخستوزیری برسد، یکی از شرطهایش با شاه، انحلال مجلس بود.
پانزدهم خرداد 42: یعنی کاری که از قبل برنامهریزی شده بود، در یک تاریخ به وقوع پیوست.
قبادی: قبلاً اتفاقش افتاده بود. این مقطع ما مجلس نداریم که در ادامه اتفاقات قبلی است. بر اساس آن هم علی امینی بحث اصلاحات ارضی را داشت پیش میبرد. در واقع ما از فروردین 41 ادامه اصلاحات ارضی را داریم پیگیری میکنیم. یعنی پیش از آن بحث اصلاحات ارضی با دولت علی امینی کلید خورده بود. اتفاقی که در این دوره میافتد، تبلیغات بسیار گسترده است که از شهرهایی مثل مراغه و اینها شروع میشود، به طور مشخص در شمال غرب کشور بیشترین اخبار از اصلاحات ارضی است که مثلاً اخباری که روزنامهها منتقل میکنند که فلان روز شاه در این شهر میآید و اسناد مالکیت را به کشاورزان میدهد. یا این گونه تصمیم گرفتیم. یا اگر بخواهم این موضوع را به عکسالعمل روحانیت هم ربط بدهم، اینکه شایعهای پیش میآید که آقای حکیم در تأیید اصلاحات ارضی سخنی گفته که ما در همین دوره زمانی، تلگرافی از آقای حکیم داریم که این شایعه را تکذیب میکند. اگر بخواهیم اخباری که در دل حکومت، واخباری که در روزنامهها بازتاب داده میشود را پیگیری کنیم، اخبار اقتصادی و بحث اصلاحات ارضی اخباری زیادی را به خود اختصاص داده است. یک مورد دیگر هم که بسیار مهم است و هر روز هم تقریباً خبرهایش هست، اخبار سفر شاه به امریکا است. بعد از اینکه جان اف کندی، رئیس جمهور امریکا شد، محمدرضا شاه خیلی علاقهمند بود که سفری به امریکا داشته باشد. اگر اشتباه نکنم، این سومین سفر رسمی محمدرضا شاه پهلوی بعد از به قدرت رسیدنش به امریکا بود. اگر بخواهم یک تحلیلی ارائه بدهم اینکه جان اف کندی از حزب دموکرات بود، اما محمدرضا پهلوی مشیاش حمایت از حزب جمهوری خواه بود. به خاطر همین کندی خیلی وقعی به محمدرضا پهلوی نمیگذاشت. شاه هم خیلی تلاش کرد که این اتفاق بیفتد. به یک معنا سفر شاه به امریکا برای همراه کردن کندی با خودش بود. اگر بخواهم این موضوع را به نخستوزیری علی امینی ربط بدهم، میتوانم به صراحت بگویم به استناد اخبار و گزارشهایی که در روزشمار آوردیم، اولین اختلاف شاه و علی امینی که به مطبوعات هم کشیده شد، بعد از بازگشت شاه از امریکا بود و آن هم بر سر بودجه ارتش و انعکاسش را در مطبوعات به صراحت میبینیم. بعد از سفر شاه کم کم ستاره اقبال علی امینی افول کرد، طوری که در تابستان 41 علی امینی از نخستوزیری کنار رفت و اسدالله علم نخستوزیر شد و شاه به بحث اصلاحات ارضی، مواردی اضافه کرد و گسترشش داد و خودش متولی اجرای اصلاحات ارضی شد.
پانزدهم خرداد 42: یعنی اینکه یک جوری علی امینی مانع حرکتهای آتی شاه میشد؟
قبادی: نمیشود گفت علی امینی مانع حرکت آتی شاه میشد، من نمیخواهم تحلیلی ارائه دهم، آنچه که از اخبار به طور کلی برمیآید، این است که علی امینی برکشیده امریکاییها بود و در واقع نخستوزیر تحمیلی به شاه بود. این را میشود از فحوای اخبار جستجو کرد. و چون در امریکا دموکراتها سر کار بودند و شاه روابط خوبی با دموکراتها در مقایسه با جمهوریخواهان نداشت و یک سری مسائل بینالمللی دیگر، فضای باز سیاسی، چون وقتی دموکراتها روی کار میآیند، بحث فشار به حکومت پهلوی هم روی کار میآمد، به خاطر ماهیت دیکتاتوری که حکومت پهلوی داشت. البته این به آن معنی نیست که امریکاییها نگاه مثبتی به جامعه ایرانی داشتند و خواهان اتفاق مثبتی در جامعه ایرانی بودند. آنها اساساً نوع نگاهشان و تبلیغاتشان با منافعشان متفاوت بود. مسائل را طور دیگری را مطرح میکردند. اما این طور میشود از فحوای آن اخبار مطلع شد که علی امینی برکشیده امریکاییها بود و شاه هم علاقهای به او نداشت و دوست داشت نخستوزیری روی کار بیاید که شاه بگوید همه کاره من هستم. باز هم می گویم، در مقامی که من هستم کمی سخت میشود تحلیل کرد.
پانزدهم خرداد 42: یعنی شما مصر هستید که در روزشمار تحلیل به عهده خواننده است.
قبادی: دقیقاً همین طور است، به خاطر همین میگویم یک مقدار تحلیل کردن سخت است. من ترجیح میدهم خیلی تحلیلهای من را دخیل در صحبتها نکنید. اجازه بدهید خوانندهها خودشان به این تحلیل برسند. برداشت من این است که واقعاً علی امینی برکشیده امریکاییها بود. البته شرایط بینالمللی و شرایط جامعه ایرانی را نباید نادیده بگیریم ولی به هر حال شاه علاقهای به ادامه نخستوزیری علی امینی نداشت و سعی کرد در امریکا این طور رفتار بکند، یا حداقل استنباط من این است که امریکاییها را متقاعد بکند که علی امینی را بردارد و خودش عهدهدار اصلاحات مورد نظر باشد.
پانزدهم خرداد 42: ما در مورد روزشمارنویسی صحبت کردیم، اما از نگاه نویسنده روزشمار میخواهم سبک و سیاق روزشمارخوانی را بپرسم، خواننده با روزشمار چگونه باید طرف شود؟ آیا این روزشمار صرف یک دایرهالمعارف است که هر چند وقت یک بار به آن مراجعه میکنند یا اینکه خوانندهای خاص سراغش میرود یا اینکه هر خوانندهای با هر گرایش تاریخی میتواند این روزشمار را استفاده کند؟
قبادی: نه بدون شک روزشمار کتابی نیست که یک علاقهمند به تاریخ بخواهد آن را دستش بگیرد و مثل یک کتاب تاریخی یا حتی متفاوتتر مثل یک کتاب رمان بنشیند بخواند. اصلاً این جور نیست. اصلاً چنین کششی را به آدم نمیدهد، چنین علاقهمندی و جذبهای ایجاد نمیکند که این اخبار را بنشینی پشت سر هم بخوانی. به خاطر همین روزشمار اساساً یک کار مرجع است، روزشمار باید در کتابخانههایی پیدا کنید که عنوان کتابخانه مرجع را دارد. شاید کمتر کسی پیدا شود که روزشمار را در کتابخانه شخصی خودش نگه دارد منباب اینکه مطالعه کند. یک زمان هست حوزه تخصصی شماست، کار شماست، روزشمار را داری، به خاطر اینکه ابزار کاری شماست تا سریع تر به اطلاعات دسترسی پیدا کنید. موضع در آن زمینه خاص فرق می کند. در کل اساساً روزشمار کتابی نیست که یک خواننده عام علاقهمند باشد آن را دستش بگیرد و بخواند.
در انتها من معتقدم اگر کسی همه منابعی را که وجود دارد یا ما جمعآوری کردیم، در دسترس نداشته باشد و بخواهد یک کار تحقیقی در این حوزه تاریخی انجام دهد، ناچار است که برای رفع خلاء های اطلاعاتی به این روزشمارها رجوع کند.
پانزدهم خرداد 42: آیا در دورهای که شما کار کردید، زمزمهای، جرقهای از اعتراضات مردمی در روزنامهها یا اسناد یا جراید عمومی بود یا خیر؟
قبادی: بود، اگر نبود که فعالان سیاسی یا جوانها و دانشجویانی که علاقهمند به فعالیت سیاسی بودند هیچ وقت دور آقای طالقانی جمع نمیشدند. اگر نبود، وقایع بهمن سال 40 دانشگاه تهران پیش نمیآمد. یعنی همه اینها نشان میدهد که این مخالفتهای سیاسی، در بستر ذهن مردم، در بستر جامعه ایرانی بوده. من یک اشارهای به بهمن 40 کردم، دستگیری اعضای نهضت آزادی و تعدادی از اساتید و دانشجویان دانشگاه تهران، این اتفاق باعث شد که دانشگاه تهران تعطیل شود. ما در روزشمار 1341 - فروردین 1341 به طور مشخص - یک سری اخبار در رابطه با بازگشایی دانشگاه تهران داریم. اینکه میگویید در روزنامهها هیچ بازتابی نداشت، روزنامهها مینوشتند دانشگاه تهران بسته شده، روزنامهها مینوشتند که دانشگاه تهران قرار است بازگشایی شود، اما روزنامهها یک چیز دیگر هم به آن اضافه میکردند، در واقع اخبار را به سود خودشان تغییر میدادند و آن این است که دانشگاه تهران بازگشایی میشود چون نیاز به تعمیرات داشته تعطیل شده. یعنی ما چند خبر داریم که دانشگاه تهران به اعتبار اینکه نیاز به بازسازی و تعمیرات داشته تعطیل شده. البته در کنار آن اخبار، اخبار دیگری هم داریم که تأیید میکند به هر حال در سطح جامعه فعالان سیاسی بیکار ننشستند و تبعاتی برای آنها داشت که از جمله دستگیری یا آزادی تعدادی از دانشجویان و اساتید، یا تنظیم آییننامههای انضباطی و انتظامی برای دانشجویان و اساتید و این نشان میدهد که کنار این اخباری که برخی از روزنامهها میزنند و میخواهند اخبار سیاسی را بپوشانند، به مردم آگاهی ندهند و نگویند که چه اتفاقی افتاده، در کنارش یک چنین وقایعی را هم داریم که در دانشگاه تهران یک آییننامهای دارد تنظیم میشود که محدودیتهایی برای فعالیت دانشجویان در نظر بگیرند. محدودیتهایی برای فعالیت اساتید در نظر بگیرند که این نشان میدهد که فعالیت سیاسی بسیار زنده است. ولی این فعالیت سیاسی فعلاً در حد یک سری افراد خاص است. در حد اساتید دانشگاهی، در حد دانشجویان و در حد یک قشر جامعه است. هنوز همه مردم جامعه یا اکثریت مردم جامعه درگیر چنین فضایی نیستند. فضایی که سال 42 اتفاق افتاد و از آن شدیدتر سال 56 و 57 اتفاق افتاد.
پانزدهم خرداد 42: یعنی ریشههای 15 خرداد 42 را در سال 41 باید در محافل آکادمیک و محافل مذهبی خاص جستجو کرد.
قبادی: وقایع سال 42 و به تبع آن وقایع سال 56 و 57 که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد را صرفاً نباید ریشه در وقایع سال 41-40 دید. این اتفاقات و فعالیتهای سیاسی به گذشتهها برمیگردد. به کودتای امریکایی حکومت پهلوی برمیگردد. حتی به قبل از آن برمیگردد. یعنی اتفاقی نیست که فقط ریشه در این یک سال و دو سال داشته باشد. به هر حال در هر جامعه سیاسی مثل حکومت پهلوی، هر رژیم سیاسی مثل رژیم پهلوی با توجه به ماهیت دیکتاتوری و استبدادی که داشته، مخالفهایی داشته، فعالان سیاسیای بودند. حالا این فعالان سیاسی در چه چارچوبی کار میکردند و در چه دستهبندی تقسیم میشدند، جای بحث دارد. اما سال 40 با توجه به اتفاقاتی که در جامعه میافتد، فوت آیتالله بروجردی، سخنرانیهای امام و جامعه مذهبی و فعالیت شدیدتر و بیشتر فعالان سیاسی در عرصههای مختلف، کم کم چرخ نهضت را راه میاندازد.
پانزدهم خرداد 42: آقای قبادی، با توجه به آن سانسورهای سیاسی که آن موقع زیاد میشد، هم روی جراید، هم روی اسناد و خیلی چیزهای دیگر، شما چطور میتوانستید این جرقهها را از لای اسناد و مدارک آن موقع استخراج کنید؟
قبادی: یک نکتهای که باید به آن اشاره کنم اینکه منابع ما در روزشمارنویسی فقط روزنامهها نبود. چون اساساً روزنامهها بازتابنده همه وقایع نیستند یا نبودند. برای مثال یک نمونه عرض میکنم؛ وقتی وقایع دوم فروردین 42 یا وقایع 15 خرداد سال 42 و دستگیری امام پیش میآید، روزنامه هایی مثل اطلاعات و کیهان در پایتخت ایران، اشاره هایی هرچند کوتاه به این اتفاقات می کنند. اما همین بازتاب در شهرستانها به مراتب کمتر است و حتی بعضی از روزنامهها اصلاً به یک چنین مطلبی اشاره نمیکنند. من برای نمونه یک روزنامه را مثال میزنم؛ روزنامه فاتح در کرمان چاپ میشود، اما وقتی شما این روزنامه را ورق میزنید کأنّه هیچ اتفاقی در پایتخت نیفتاده. یعنی هیچ خبری از وقایعی که بر سر بخشی از مردم آمده، هیچ خبری از وقایعی که بر سر مرجع تقلید جامعه اسلامی، یعنی امام خمینی آمده، نمیبینید. پس این اخبار را به صراحت نمیشود از روزنامهها درآورد. اما در اسناد ما به صراحت بازتاب این اخبار را داریم. یا در بولتنهای محرمانه، ما این اخبار را داریم. مثلاً سخنرانیهای آیتالله طالقانی در همین مقطع بهار 41 که از قضا با محرم همزمان بوده، شما نمیتوانید این اخبار را در روزنامهها پیدا کنید. این اخبار، اخباری است که در بولتن های محرمانه است. در خبرگزاری پارس بولتن محرمانهای داشته که بعضی از اخبار را آنجا میشود پیدا کرد و بعضی از اخبار را میشود لابهلای اسناد پیدا کرد. من آیتالله طالقانی را مثال میزنم، چون در این مقطع خیلی بارز است، در اسناد میشود به وضوح اخبارش را پیدا کرد.
پانزدهم خرداد 42: پس روزشمار 15 خرداد 42 در برگیرنده همین بولتنها هم هست.
قبادی: بله، روزنامههای منتشر شده، بولتنهای منتشر نشده و اسناد به جای مانده. اینکه میگویم اسناد به جای مانده، الان مراکز سندی، اسنادشان را در یکی دو دهه اخیر دارند منتشر میکنند. اسنادی که مربوط به شهربانی است، اسنادی که مربوط به ساواک است، اینها بسیار مغتنم هستند و یک بخش قابل توجهاش دارد منتشر میشود و شده و مورد استفاده است.
پانزدهم خرداد 42: آیا خاطرات شفاهی هم در روزشمار استفاده شدند یا خیر؟
قبادی: الان که دارم فکر میکنم چیزی به ذهنم نمیآید که از منابع شفاهی، خاطرات شفاهی در این جلد روزشمار استفاده کرده باشم.اما بدون شک بله، چون خاطرات شفاهی و منابع شفاهی اساساً یک بخشی از منابع تحقیق به شمار میآیند. اگرچه گاهی وقتها لازم است که آدم منابع را با هم محک بزند و راستیآزمایی بکند.
پانزدهم خرداد 42: آقای قبادی ضمن تشکر از شما، من از طرف شما میخواهم به خوانندههای فصلنامه این خبر را بدهم که روزشمار 15 خرداد 42 جلد پنج در نمایشگاه کتاب امسال در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. آیا جدا از این روزشمار، شما اثر دیگری در دست تدوین، چاپ یا نگارش، دارید یا خیر؟
قبادی: آخرین کاری که من انجام دادم تدوین خاطرات دکتر سید محمد صدر است با عنوان «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر». در این کتاب خاطرات آقای دکتر سید محمد صدر از پیشینه خانوادگی ایشان شروع می شود. در بخشی از کتاب به پدر ایشان آیتالله سید رضا صدر پرداخته شده و در ادامه به تحصیلات ایشان، به فعالیتهای دوره دانشجویی ایشان که بازگوی یک بخشی از جنبش دانشجویی ماست. چون ایشان از سال 1342 دانشجوی دانشگاه تهران بودند و در سال 1355 هم با مدرک دکترای داروسازی فارغالتحصیل میشوند و بعد از آن وقایع انقلاب را در خاطرات ایشان میبینیم و فعالیتهایی که با سازمان مجاهدین داشتند و فاصلهای که ایشان از این سازمان بعد از طرح مسائل ایدئولوژیک می گیرد. در ادامه خاطرات ایشان به بعد از انقلاب کشیده میشود و ایشان خاطرات خود از دوره چهار سالهای که در وزارت امور خارجه مسئولیت مدیر کل اروپا و امریکا داشتند را به میان می آورند و امیدوارم که قابل توجه باشد.
پانزدهم خرداد 42: ممنون و متشکر از وقتی که به ما دادید و اینکه امیدواریم در فرصتهای آتی بتوانیم در مورد کارهای بعدی شما به گفتگو بنشینیم.
تعداد بازدید: 4457