احمد ساجدی
19 خرداد 1398
اگر سال آغازین دهه 1340، سال شروع مرحله جدی مبارزات امام خمینی علیه رژیم ستمشاهی به شمار میرود، حادثه فیضیه نیز آغاز مرحله علنی چنگ و دندان نشان دادن پهلوی دوم علیه مرجعیت و روحانیت است.
حمله به دو مدرسه علوم دینی در قم و تبریز یعنی فیضیه و طالبیه، تاثیر عمیقی بر توده مردم و حتی نیروهای میانهرو مخالف رژیم گذاشت. این حادثه توانست به مقیاس وسیعی جبهه مخالفین شاه را متحد سازد. در واقع پیروزی امام در لغو مصوبه موسوم به «انجمنهای ایالتی و ولایتی» و آشکار شدن علت مخالفت امام با این مصوبه در جامعه، گام بزرگی در اثبات حقانیت مبارزه ایشان علیه رژیم بود. این حقانیت، با وقوع فاجعه حمله به فیضیه بیشتر از گذشته به اثبات رسید. سایه این حادثه تا مدتها بر تمامی تحولات و رویدادهای کشور سنگینی میکرد و سرانجام به بستری برای شکلگیری قیام بزرگ و خونین 15 خرداد 1342 تبدیل شد.
در آستانه هفتمین روز شهادت قربانیان حمله به فیضیه و طالبیه، جامعه روحانیت تهران، قم، مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز و چند شهر دیگر به منظور اظهار همدردی با روحانیت و پشتیبانی از حوزههای علمیه، از ششم تا 12 فروردین اعتصاب نمودند و از رفتن به مساجد و اقامه نماز جماعت خودداری کردند.[1] روز ششم فروردین همزمان بازار تهران، مشهد و تعدادی دیگر از شهرها به تبعیت از راه علما و روحانیون به مدت سه روز تعطیل شد.[2] در این روز طاقنصرتهایی که در مشهد برای ورود شاه ساخته شده بود توسط مردم به آتش کشیده شد.[3]
امام خمینی روز 13 فروردین 1342 بیانیه مهمی مشهور به اعلامیه «شاهدوستی یعنی غارتگری» را انتشار داد و در آن همه ارکان حکومت پهلوی را مورد تهاجم قرار داد. ایشان در این اعلامیه به رژیم شاهنشاهی به عنوان عامل فقر و عقبماندگی ملت ایران حمله کرد و در رأس آن ارکان اصلی بقای این رژیم یعنی دستگاه جبار شاه، آمریکا و اسرائیل را عامل فساد و تباهی ایران معرفی نمود. امام در این اعلامیه، تقیه را حرام اعلام کرد و در اوج اختناق و فضای رعب و وحشتی که رژیم شاه بعد از واقعه فیضیه در کشور بهویژه در شهر قم بهوجود آورده بود، تصریح کرد: «... شاهدوستى یعنى غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین و تجاوز به مراکز علم و دانش، شاه دوستى یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام و محو آثار اسلامیت، شاهدوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستى یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب....»[4]
امام در همین اعلامیه اسدالله علم نخستوزیر را مخاطب قرار داد و او را به خاطر یکایک اعمال و اقداماتی که در طول دوران نخستوزیریاش بر ضد روحانیت و قانون اساسی و غیره انجام داده بود، مورد سرزنش و انتقاد شدید قرار داد.
عکسالعمل اسدالله علم لجوجانه و مضحک بود. او در اول اردیبهشت همان سال دستور اعزام طلاب به خدمت سربازی را صادر کرد.[5] تا قبل از سال 1342 طلاب حوزههای دینی از خدمت سربازی معاف بودند. اما علم جهت کاستن از فشار مخالفت روحانیون بر آن شد این مقررات را نادیده بگیرد. پس از صدور فرمان اسدالله علم مأموران دولتی در شهرهای مختلف کشور بالأخص در شهر قم به دستگیری قهرآمیز طلاب اقدام کردند و کارت معافیت تحصیلی آنان را که از سوی وزارت فرهنگ صادر شده بود، پاره کرده و آنان را به سربازخانهها فرستادند.
هنگامی که امام خمینی از این اقدام دولت آگاهی یافت، ضمن سخنانی خطاب به طلاب اظهار داشت: «....نگران نباشید، تزلزل به خود راه ندهید، و با کمال رشادت و سربلندی، و روحی قوی بایستید. شما ـ هر کجا که باشید ـ سربازان امام زمان(عج) میباشید و باید به وظیفه سربازی خود عمل نمایید. رسالت سنگینی که اکنون به عهده دارید روشن ساختن و آگاه کردن سربازان و درجهدارانی است که با آنان سر و کار دارید که لازم است از انجام این رسالت مقدس اسلامی غفلت نورزید. تعلیمات نظامی را با کمال جدیت و پشتکار دنبال کنید هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را قوی سازید مبادا یکوقت خدای نخواسته ضعف و تزلزلی از شما بروز کند که موجب سرشکستگی روحانیت میشود، و برای شما عواقب ناگواری همراه خواهد داشت....»[6]
با گذشت زمان اسدالله علم از روند مبارزه با روحانیون نتیجه معکوس میگرفت و روحانیون نیز در مخالفت با وی و دولتش سرسختتر میشدند. فاجعه فیضیه فرصتی به دست روحانیون داد تا به بهانه هفتم و چهلم قربانیان این حادثه یکبار دیگر بر طبل نفرت خود از دولت علم بکوبند.
در اربعین شهدای حمله به فیضیه قم و طالبیه تبریز، روحانیون سراسر کشور با صدور اعلامیههایی اقدام دولت علم را محکوم کرده خواستار ادامه مبارزه علیه دولت وی شدند. از جمله امام در 12 اردیبهشت 1342 در پیامی به همین مناسبت اظهار داشتند: «... چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزیزان ما گذشت، چهل روز است بازماندگان کشتگان مدرسه فیضیه بر عزیزان خود سوگواری میکنند... کراراً تذکر دادهام که این دولت سوءنیت داشته و با احکام اسلام مخالف است. نمونههای آن یکی پس از دیگری ظاهر میشود، وزارت دادگستری با طرحهای خود و الغای اسلام و رجولیت از شرایط قضات، مخالف خود را با احکام مسلمه اسلام ظاهر کرد. از این به بعد باید در اعراض و نفوس مسلمین، یهود و نصار و دشمنان اسلام و مسلمین دخالت کنند. منطق این دولت و بعضی اعضای آن محو اسلام است. تا این دولت غاصب یاغی سر کار است مسلمین روز خوش نخواهند دید... مناسب است ملت مسلمان ـ در ایران و غیر ایران ـ روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام، یادی از مصیبتهای وارده بر اسلام و حوزههای اسلامی بکنند؛ و در صورتی که عمال دولت مانع نشوند، مجالس سوگواری داشته باشند و بر مسببین این فجایع نفرین کنند....»[7]
به دنبال نشر اعلامیه امام، تهران و قم و بسیاری از شهرستانها در چهلم شهدا و مجروحان فیضیه قم و طالبیه تبریز شاهد برگزاری مجالس و مراسم متعددی بود و این مجالس یادبود تا مدتها ادامه یافت.
با فرارسیدن ماه محرم وحشت شاه و دولت علم از سخنرانیها و مجالس سیاسی مذهبی روحانیون تشدید شد. ماه محرم فرصت مغتنمی برای روحانیون و دیگر مخالفان حکومت پهلوی بود تا با استفاده از تریبونهای مساجد، عامه مردم را بیش از گذشته با خود همراه سازند و آنان را علیه حکومت بشورانند. اسدالله علم نخستوزیر که بر این امر آگاه بود، تدابیر شدیدی را برای جلوگیری وعاظ و روحانیون از اظهار مسائل سیاسی و ضدحکومتی اعمال کرد و به اهل منبر و دیگر وعاظ دستور داد از گفتن مسائل و موضوعات تحریکآمیز و سیاسی خودداری کنند. اما این تدابیر سودی نبخشید. روحانیون با صدور اعلامیههایی وعاظ و اهل منبر و هیئتهای مذهبی را به مبارزه فراگیر با حکومت پهلوی دعوت کردند. از جمله امام در 28 اردیبهشت 1342 که مصادف با آغاز محرم بود، خطاب به وعاظ و روحانیون اظهار داشت: «....به عموم حضرات مبلغین محترم و خطبای معظم ـ کثَّراللّه أمثالهم ـ و عموم هیئت محترم، عزاداران سید مظلومان ـ علیه الصلوه والسلام ـ محترماً معروض میدارد: در این ایام که دستگاه جبار از خوف آنکه مبادا در منابر و مجامع مسلمین شرح مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضددینی و وطنی آنها داده شود دست به رسوایی دیگری زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و سران هیئت عزادار است که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند، لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوه بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند.... آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها همراهی میکند... در نوحههای سینهزنی از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید.... سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است. از عواقب این امر بترسید....»[8]
یکی از کسانی که در آن هنگام فرمان امام را لبیک گفت و تذکرات اسدالله علم را نادیده گرفت و بر ضد دولت وی سخن گفت، حجتالاسلام محمدتقی فلسفی واعظ شهیر بود. وی ضمن برشمردن نقش روحانیون در حیات سیاسی کشور و دعوت آنان به مبارزه علیه اقدامات دولت، علم را به خاطر اقدامات خلافی که در طول دوران نخستوزیریاش انجام داده بود مورد انتقاد شدید قرار داد. وی مشخصاً به 10 اقدام خلاف و غیر اصولی علم اشاره کرد:
ـ تخلف از قانون
ـ جلوگیری از انتشار دیدگاه روحانیون از رسانههای گروهی
ـ جلوگیری از توزیع اعلامیههای روحانیون
ـ کنترل و سانسور مطبوعات
ـ حمله به مدرسه فیضیه
ـ اعزام طلاب و روحانیون به سربازی
ـ ایجاد فضای رعب و وحشت در شهر قم
ـ آزار و اذیت بازاریان
ـ جلوگیری از اقامه عزاداری
ـ زندانی کردن عده زیادی از افراد کشور.[9]
برخلاف تصور حکومت پهلوی روند مبارزه روحانیون و سایر حامیان امام خمینی در ماه محرم انگیزه و شتاب بیشتری داشت. وعاظ و رهبران روحانی در طول این ماه در مجالس سوگواری سالار شهیدان، غالباً عملکرد دولت اسدالله علم را به باد انتقاد گرفتند. شهرهای قم و تهران به ویژه به کانون اصلی اعتراضات علیه رژیم شاه تبدیل شده بود. بیشترین تدابیر امنیتی و نظامی نیز در این دو شهر به اجرا گذارده شده بود.
به روشنی مشخص بود که جو سیاسی اجتماعی کشور آبستن حوادثی است. با افزایش اقدامات تبلیغی و فرهنگی مخالفین، دولت نیز خود را برای اقدامات خصمانهتر آماده میکرد. رژیم علاوه بر آمادگیهای نظامی بر میزان حملات لفظی خود علیه روحانیت افزوده بود و بهخصوص شخص شاه و نخستوزیر طی سخنرانیها و مصاحبههای خود، روحانیون را به عنوان بر هم زنندگان نظم مورد حمله و انتقاد شدید قرار میدادند. چنانکه شاه در تاریخ ششم خرداد 1342 در سخنانی در کرمان با عباراتی تند و زننده روحانیون را مورد عتاب قرار داد.[10]
چند روز پس از این سخنرانی و همزمان با عاشورای حسینی، جمعیت بزرگی قریب صدهزار نفر در تهران با در دست داشتن عکسهایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل کاخ مرمر (محل استقرار شاه) برای اولینبار در پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» سردادند.[11] روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گستردهای در حمایت از قیام امام برپا بود. امام خمینی نیز روز عاشورا (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد. بخش عمدهای از سخنان امام به بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهای شاه و اسرائیل اختصاص داشت.
در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: آقا! من به شما نصیحت میکنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی؛ همه شکر کنند.... اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن نصیحت مرا بشنو.... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟»[12]
سخنان امام خمینی همچون پتکی بر روح شاه که جنون قدرت و تکبر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعات سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوی منزل آقای خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش میرسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأمورین حکومت پهلوی پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند. نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگانهای اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه(س) بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیونهای نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچهها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگزده و غمگنانه داشت.
صبحگاه 15 خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها هم رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرکهای اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانکها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند.
بدینترتیب واقعه فیضیه بسترساز قیام اسلامی 15 خرداد 1342 گردید. همچنان که این قیام نیز به بستری تبدیل شد که نهضت امام خمینی در آن جان تازهای گرفت و این نهال انقلابی در 22 بهمن 1357 به درخت تنومندی تبدیل شد و به بار نشست.
پینوشتها:
[1]. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج 2، ص 154.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. صحیفه امام، ج 1، ص: 177 ـ 179.
[5]. مظفر شاهدی، اسدالله علم، مردی برای تمام فصول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379، ص 438.
[6]. صحیفه امام، ج1، ص188.
[7]. همان، ص 196.
[8]. صحیفه امام، جلد ۱ ـ صفحه ۲۲۹.
[9]. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 262 تا 265.
[10]. مظفر شاهدی، همان، ص 442.
[11]. پرتال امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مقاله: «بازخوانی سخنرانی تاریخی امام در آستانه 15 خرداد 1342».
[12]. صحیفه امام، جلد ۱ ـ صفحه ۲۴۵.
تعداد بازدید: 14011