زهرا رنجبر کرمانی
16 شهريور 1400
مجله خواندنیها در شماره روز 16 شهریور ماه 1342 از قول اسدالله علم ـ نخستوزیر ـ مینویسد:
«عدهای از جوانهای ما که واقعا حساس بودهاند و بعضی ناملایمات دیدهاند بر اثر همین ناملایمات ابتلایاتی پیدا کردهاند و اعتیاد به مواد مخدره پیدا کردهاند. ما در این اظهار تأسف شریک هستیم. نسل جوان یک نوع تخدیر نمیشود، فقط تریاک و هروئین و مرفین و کوکائین و تخدیرکنندههای وطنی نیست که دام راه نسلهای جوان است. هزار وسیله تخدیر دیگر هم هست که جوانان را از تلاش و کوشش اجتماعی باز میدارد و آنها را به انزوا، اعتیاد، به تسلیم و سرگردانی میکشاند. اعتیاد به مخدر، فرع سرگردانی ناشی از انواع مخدرهای مرئی و نامرئی اجتماعی است. به دنبال کسب لذت و کیف رفتن وقتی گریبان نسل جوان را میگیرد که ببیند نظیر آب راکد، در گودال مانده است و همانطور که آب راکد گودال رنگ عوض میکند و در داخل خودش تغییر و تبدیل شروع میشود، و خزه و جل وزغ میبندد و کپک میزند، نسل جوان هم که گرد خویش و نیروی تلاش سیال و پرحرکت خویش حصاری تنگ از قید و مسئله و تنهایی میبیند، در خود مستحیل میگردد، پی کیف و نشاط میرود، نشاط زندگی را که گم میکند به سراغ جعل و تقلید آن در درون خویش میرود و حاصل چنین فرار به درون خویش آن است که امروز در شاهآباد، که مرکز ثقل فرهنگ ایران است، اگر بیست کتابخانه باشد، بیش از پنجاه پیالهفروشی و میخانه و کافه است و مشتری هر میخانه از چند برابر مجموع مشتریهای کتابخانههای سراسر شاهآباد هم بیشتر است. ولی آن گروه اکثریت نسل سرگردان، نسل آواره، و بهاصطلاح تازهتری که از هالیوود به تهران آمده، نسل دیوانه، آنها را چه میگویید؟ اگر کسی میتوانست سخنان بهزباننیامده جوانانی را که شبها پشت در میخانهها سیگار دود میکنند، یا کنار پیشخوان میخانهها، با چند دانه لوبیا، گیلاس و دکاشان را به سر میکشند، بشنود شاید آسانتر چهره سرگردان و حرمانزده جوانانی را میشناخت که هر عصر توی روزنامهها دنبال خبر استخدام میگردند و هر صبح، پشت در ادارهای که آگهی کرده صد تا صد تا جمع میشوند و برای کاری که بیست دیپلمه دعوت شدهاند چهارهزار نفر نام مینویسند. اما ما که اجتماع بیمار نداریم. اجتماع ما که فرسوده نیست. تازه در حال جوان شدن است، و استعداد نو بودن، از هر گوشه آن به چشم میخورد. ما چرا باید نسل معتاد و نسل سرگردان داشته باشیم؟! نسل جوان پیش از آنکه معتاد مخدر و مسکر شود و حتی سالها پیش، تخدیر شده است، در مدرسه، او را مغفول بار آوردهاند، و ناگهان به دامن اجتماع رهایش کردهاند، و اجتماع هم او را به خویش راه نمیدهد سرگردانش میکند و ای بسا که این احساس سرگردانی، حتی پیش از آنکه درهای مدرسه به روی نسلهای جوان باز شود و آنها را بیرون بریزد، در گروه کثیری، از طریق خانه و خانواده پیدا میشود.»[1]
سخنان علم به عنوان کسی که سالها در هیئت حاکمه ایران حضور داشت وضع نابسامان و اسفبار نسل جوانی ایرانی دهه 40 را توصیف میکند. وی در حالی از ابتلای روزافزون جوانان به اعتیاد به مواد مخدر اظهار تأسف میکند که اشرف پهلوی به شهادت اسناد ساواک بزرگترین باند قاچاق و توزیع مواد مخدر ایران را سرپرستی میکرد و به همین دلیل دستگاههای قضائی و انتظامی قادر به تعقیب جدی قاچاقچیان و دستگیری موثر آنها نبودند.[2] آمار و ارقام مربوط به مصرف و فروش مشروبات الکلی در کشور نیز از دیگر حقایق تکاندهنده دوره پهلوی است. تنها در تهران 40 کارخانه تولید مشروب، 600 اغذیهفروشی با مشروبات الکلی و 200 مشروب فروشی علنی فعال بود و مصرف آبجو در تهران به روزی 400000 بطری میرسید.[3]
پینوشتها:
[1]. خواندنیها، 16 شهریور 1342، ص 7 - 8.
[2]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 134.
[3]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 139.
تعداد بازدید: 800