فاطمه فرهمند
08 فروردين 1401
پیامدهای واقعه مدرسه فیضیه قم
پیامدهای این واقعه را میتوان به دو دسته کوتاهمدت از جمله: حکومت نظامی، اعتصابات و... و بلندمدت نظیر: روضه فیضیه و... به شرح ذیل تقسیم کرد.
1ـ حکومت نظامی در قم: شهر قم پس از واقعه فیضیه، بهصورت شهر سرکوب شده و نظامی درآمد. برخی از خاطرات حاکی از برقراری حکومت نظامی بود.[1] در معابر و خیابانها نیروهای انتظامی مستقر گردیدند آنان به هر طلبه یا روحانی اهانت میکردند.[2] حتی روحانیون تازه وارد به شهر نیز از این توهین در امان نبودند.[3] این برنامهها تا چند روزی ادامه پیدا کرد. برخی روحانیون از جمله علی دوانی دستگیر و برخی دیگر نظیر آل طه که موفق به فرار شده بود تحت تعقیب قرار گرفتند.[4] حتی دستور داده شده بود که عمامه بهسرها را سوار تاکسی نکنند «یک مقدار ترس و وحشت طلبهها را فراگرفت، اما امام، رئیس شهربانی قم را فرا خواند و او را تهدید کرد: «من الآن تلفن میکنم از تهران، صدسواری بیایند و افتخاراً طلبهها را سوار کنند، نامبرده ناچار برخلاف دستوالعمل صبح آن روز خود، مجدداً رانندههای تاکسی قم را دستور داد طلبهها را هم سوار کنند.»[5]
در چنین شرایطی برخی از طلاب و علما گویا با لباس شخصی در روزهای دوم و سوم واقعه، به دیدن مدرسه فیضیه شتافتند. به گفته یکی از بازاریان که همراه یکی از افراد «سرشناس قم» موفق شد روز بعد از واقعه از مدرسه دیدن کند: «جلو در مدرسه فیضیه، کماندوها، ایستاده بودند. وسط مدرسه عمامهها، نعلینها و لباسهای خونین پخش بود.[6] اکبر هاشمی رفسنجانی نیز که روز دوم بعد از واقعه موفق شده بود از مدرسه دیدن کند، ضمن اشاره به «خونهایی که به زمین ریخته شده بود، عمامههای نیمسوخته و کفشهایی که در صحن مدرسه به چشم میخورد» از هجوم ناگهانی و مجدد اخلالگران یاد کرد: و گفت: «در حالیکه داخل یکی از حجرهها، مشغول بررسی وسایل غارت شده بودیم، ناگهان صدای نعره بلند شد، دوباره حمله کردند، طلبهای فرار کرد، آنها هم تعقیب میکردند، میزدند، چند تا از اتاقها را گشتند ولی چون در حجرههای مدرسه کسی نبود، چیزی دستشان نیامد.»[7] گزارش ساواک نیز حاکی است که در این روز واحدهای نظامی در مسیر خیابانهای قم حرکت کرده سپس در میتینگی که با شرکت شش هزار نفر تشکیل شد «بهذات همایون دعا کردند» در این سند اضافه شده که «در شهر طلبه و روحانی دیده نمیشود».[8] چنین مراسمی روز بعد نیز مجدداً با شرکت دوازده هزارنفر برگزار و آقایان: اجلال، کارمند فرهنگ قم؛ حبیبی، رئیس کشاورزی قم؛ تاج، واعظ درباری سخنرانی کرد. حاضران «با استفاده از فرصتهای مناسب با ذکر صلوات نسبت به اعلیحضرت همایون ابراز احساسات کردند.»[9] به گفته عراقی در خلال سخنرانی تاج، اخلالگران با فرستادن صلوات به اخلالگری میپرداختند تا جاییکه واعظ مذکور ناچار شد بگوید: «همان کسانی که شماها را فرستادهاند، همانها مرا هم فرستادهاند، پس گوش کنید.»[10] عراقی که آن روزها در قم بهسر میبرد میافزاید که اخلالگران در آن روز یک بار دیگر در صدد حمله به منزل امام برآمدند. از اینرو او تمام نیروهای حاضر را جمع و در فاصله پنج متر به پنج متر در خیابان منتهی به منزل امام، مستقر کرد، تا به محض حرکت اخلالگران بهطرف آنجا، عناصر مبارز نیز پشت سر آنها حرکت کرده آنان را از دو طرف در محاصره قرار دهند. آنان یک بار تا سه راهی نزدیک منزل امام آمدند اما مسیرشان را عوض کردند.[11] البته روز سوم واقعه فیضیه، بعد از مراجعت عراقی و همراهان او به تهران، فقط چند مأمور در مقابل درِ منزل امام گماشتند تا از رفتن افراد به داخل جلوگیری نمایند و در صورت اجازه نیز تفتیش مینمودند. ساواک قم علت این اقدام را: رفتوآمد زیاد مردم به منزل امام، ارسال پول (وجوه، شرعیه) برای ایشان ذکر کرده است.[12] از مجموعه دادهها چنین برمیآید که اخلالگران چهار یا پنج روز بعد از واقعه، قم را ترک کردند.
2ـ سرنوشت مجروحین واقعه: غالب مجروحین واقعه را، طلاب و نیروهای مردمی به بیمارستانهای قم منتقل کردند، تعدادی نیز بهدلیل مسائل امنیتی در منازل خود یا نزدیکانشان بستری بودند. گزارش ساواک از بستری شدن هفتاد نفر از زخمیها در بیمارستانهای قم خبر داده است.[13] بهدنبال فراخوان امام برای عیادت از مجروحین، برخی از نیروهای مبارز از جمله صادق خلخالی به بیمارستان فاطمی رفته ضمن عیادت اقدام به گرفتن عکس از آنها کردند. بلافاصله با اطلاع مأمورین مستقر در بیمارستان، فیلم عکسها را از ایشان گرفته و از بین بردند.[14] دکتر واعظی، رئیس بهداری قم نیز با اشاره به اینکه مجروحین حادثه در بیمارستان بهطور سرپایی مورد مداوا قرار گرفتند، اما سیزده تن از آنها بستری شدند، با این حال با اقدام خلخالی به گرفتن عکس، مأموران نخست ملاقاتکنندگان را از بیمارستان اخراج و سپس دستور ترخیص سریع بستریشدگان را دادند.[15] در پی اخراج مجروحین، امام دستور داد، مردم، مجروحین را در منازل خود پرستاری کنند و حتی برای آنان هدایایی فرستاد.[16] به گفته خلخالی در پی این وقایع، یکی از علمای قم بهنام حاج مهدی فیض با یاری تعدادی از بازاریان، بیست منزل را برای مجروحین آماده و آنان را بعد از خروج از بیمارستان، به آن منازل منتقل کردند.[17]
3ـ اعتصاب نماز، درس و بازار: در اعتراض به واقعه مدرسه فیضیه قم، عناصر و نیروهای طرفدار نهضت که مدارس دینی، حوزهها، مساجد و حتی بازار را در اختیار داشتند، دست به اعتصاب زدند. حوزه علمیه قم قریب بیست روز تعطیل گردید. محدودیتهای ایجاد شده علیه طلاب برای تردد در خیابانها، دستگیری و اعزام آنها به سربازی، عزیمت برخی از آنها به شهرها و روستاهای خود در پی غارت و تخریب حجرههای آنان و بالاخره تصمیم مراجع مبنی بر تعطیلی حوزه در اعتراض به هتک مرجعیت و تقارن ایام نوروز با واقعه در تعطیلی طولانی مدت حوزه مؤثر بود. ساواک از تعطیلی حوزه تا هیجده فروردین خبر داده افزوده است که علیرغم قرار شروع درس حوزه، از صبح آنروز، خبر تعطیلی حوزه نجف در همان روز به قم رسید، از اینرو مجدداً حضرات آیات: خمینی، گلپایگانی و شریعتمداری به رایزنی پرداخته و یکی دو روز دیگر نیز به اعتصاب ادامه دادند.[18] به گفته خلخالی با شروع کلاسها، سیدمحمدحسن بروجردی فرزند آیتالله بروجردی و متولی مسجد اعظم قم، از تدریس مدرسین در آن مسجد ممانعت بهعمل آورد. امام ناچار در صحن کهنه (عتیق) کلاسهای خود را برگزار کرد. تا اینکه مدتی بعد، نامبرده خدمت امام رسید و ضمن عذرخواهی ایشان را به تدریس در آن مسجد دعوت کرد.[19]
تصمیم دیگر مراجع و علما، تعطیلی اقامه نماز جماعت در مساجد بود. این اعتصاب نیز بیست روز طول کشید و ائمه جماعت تهران به آن پیوستند. به گزارش ساواک، طی فراخوانی از سوی آیتالله خوانساری، جلسهای با حضور علما و ائمه جماعات تهران تشکیل و تصمیماتی مبنی بر: صدور اعلامیه در محکومیت واقعه، مخابره تلگراف برای مراجع نجف، تعطیلی نماز جماعت از روز ششم فروردین و اعتصاب بازار تهران اتخاذ گردید.[20] در گزارش دیگر از تلاشهای حضرات آیات: بهبهانی، چهلستونی و آشتیانی برای ترغیب خوانساری به تعطیلی نماز سخن به میان آمده است.[21] صرف نظر از جایگاه ویژه آیتالله خوانساری در تهران، اقامه نماز در مسجد حاج سیدعزیزالله تهرانـ از بزرگترین مساجد این شهر ـ با شرکت انبوه بازاریان، عمل (اعتصاب) ایشان را سرمشق سایر ائمه جماعات تهران قرار میداد. در قم نیز این اعتصاب صورت گرفت.[22] آیتالله مرعشی نجفی از اقامه نماز جماعت خودداری ورزید.[23] البته گزارشی از برپایی نماز توسط دو تن از علما یعنی: شیخ عباس صفایی و شیخ عبدالغنی اراکی حکایت میکند.[24] به هر حال تعطیلی نماز تا 12 فروردین در تهران و 20 فروردین در قم ادامه یافت و بنابر تصمیم مراجع از روز مذکور، مجدداً نمازهای جماعت در مساجد برپا گردید.[25] اما بازار تهران نیز براساس گزارش ساواک در اعتصاب بود.[26] فلسفی از تیغه کردن درِ برخی مغازههای اعتصابی خبر داده است.[27] قدیریان، از بازاریان تهران نقل میکند که جمعی از آنان به منظور اعلام حمایت از روحانیت، فراخوانی برای اعتصاب در روز 10 فروردین در یکصد هزار نسخه تهیه و تکثیر و توزیع نمودند که به «بهترین وجه» جواب داد. اما بهدنبال آن ساواک عاملین آن از جمله خود او را دستگیر و شکنجه نمود.[28]
4ـ صدور اعلامیه، گامی در عرصه پیامرسانی: شاید فقط تهیه لیستی از تعداد اعلامیههایی که از سوی مراجع، علما، جوامع روحانی، بازاریان و... در اعتراض به واقعه مدرسه فیضیه صادر گردید، به دشواری انجام گیرد. بررسی فراوانی اعلامیههای صادره از سوی مراجع نشان میدهد که بعد از لایحه انجمنها، بیشترین تعداد اعلامیه (بالغ بر 28 مورد) در اعتراض به واقعه مدرسه فیضیه صادر شده است. که از این تعداد به ترتیب حضرات آیات: خمینی و خویی، هر کدام پنج اعلامیه، گلپایگانی و شریعتمداری، هر کدام چهار اعلامیه، حکیم و شاهرودی، هر کدام سه اعلامیه، محمد صادق روحانی دو و بالاخره مرعشی نجفی و سیدعبدالله شیرازی هر کدام یک اعلامیه صادر کردند.[29] آنان و همچنین سایر علما و جوامع مذهبی حتی بعدها نیز در بسیاری از اعلامیهها که به مناسبتهای مختلف صادر مینمودند. گریزی نیز به واقعه فیضیه زده آنرا محکوم میکردند. در اینجا ضمن اشاره کلی به این موضوع، اعلامیه معروف امام بهنام «شاهدوستی یعنی غارتگری» مورد بررسی قرار میگیرد.
برخی علمای تهران نظیر: محمد نقی آملی[30]، سیدجعفر خوانساری[31] و محمدباقر شهیدی[32] تلگرافهایی انفرادی، به آیتالله گلپایگانی مخابره کردند. هفده تن از علما و وعاظ و ائمه جماعت تهران از جمله: علیاصغر خویی، باقر طباطبایی قمی، هادی خسروشاهی، خندق آبادی، شهرستانی، فومنی و... تلگرافی مشترک در اعلام همدردی به ایشان مخابره نمودند[33]. علاوه بر آن در دو اعلامیه مفصل با عنوان «جامعه روحانیت تهران[34]» و «طلاب حوزه علمیه قم»[35] نیز ابعاد این واقعه تشریح شد. ساوک در گزارشی خبر صدور اعلامیه «جامعه روحانیت تهران» را داده است.[36] «طلاب حوزه علمیه قم» در اعلامیه دیگری بهنام «حکومت وحشت و ترور با روحانیت قم چه کرد» ابعاد دیگری از آنرا افشا نمود.[37]
گفتنی است که مخاطب بسیاری از تلگرافها و اعلامیهها، آیتالله گلپایگانی و سایر مراجع بودند. نامبرده در پاسخ کوتاه خود به تلگراف هفده امضایی علمای تهران با عنوان «حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سیدعلیاصغر خویی دامت برکاته» اولین نام و امضا کننده اعلامیه مذکور، «بقای عظمت مقام شامخ روحانیت» را آرزو کرد.[38]
در صحیفه امام، متن قریب ده تلگراف مخابره شده از سوی امام به شخصیتها و یا روحانیون برخی شهرها درج شده است. حال آنکه در منابع موجود از ارسال پیام آنان خطاب به امام مطلبی نیامده است. امام در یکی از پاسخهای خود ضمن اظهار همدردی به مناسبت واقعه فیضیه، به این نکته اشاره کرده است که: «ما اکنون در محاصره همه جانبه به سر میبریم، بسیاری از تلگرافات ما به مقصد نمیرسد، تلگرافاتی که به ما شده است غالباً نمیرسد.» از اینرو امام ناچار شد در یک جوابیه کلی خطاب به «روحانیون تهران و شهرستانها» از تمام کسانیکه در این واقعه با ایشان اظهار همدردی کرده بودند تقدیر نماید.[39] البته در این خصوص متن چند تلگراف نیز به نام اشخاص از جمله علما و آیات: سیدمحمد بهبهانی، محمدهادی میلانی، سیدحسن قمی، سیدهاشم رسولی محلاتی، عباسعلی اسلامی و سیدحسن بحرالعلوم در صحیفه امام آمده است.[40]
اعلامیه شاهدوستی یعنی غارتگری: یکی از مهمترین تلگرافهای امام در مورد واقعه فیضیه، پیامی بود که به عنوان «حضرت حجتالاسلام آقای حاج سیدعلی اصغر خویی» و خطاب به علمای تهران مخابره نمود. این تلگراف که در قالب اعلامیه تکثیر و توزیع گردید به نامهایی چون «اعلامیه شاهدوستی یعنی غارتگری» و «اعلامیه ششصد کلمهای» مشهور شده آن را شدیداللحنترین اعلامیه علیه شاه نامیدهاند. ایشان در آغاز با تشبیه: «حمله کماندوها و مأمورین انتظامی دولت با لباس مبدل و به معییت و پشتیبانی پاسبانها به مرکز روحانیت، خاطرات مغول را تجدید کرد» به ایجاد محدودیتهای بعد از آن اشاره کرده خاطرنشان نمود: «اکنون روحانیون و طلاب در این شهر، تأمین جانی ندارند، اطراف منازل علما و مراجع محصور کارآگاه و گاهی کماندو و مأمورین شهربانی است. مأمورین تهدید میکنند که سایر مدارس را نیز بهصورت فیضیه در میآوریم. طلاب از ترس مأمورین لباسهای روحانیت را تبدیل نمودهاند، دستور دادهاند که طلاب را به اتوبوس و تاکسی سوار نکنند.» امام در ادامه با شجاعت از ماهیت فاجعه پرده برمیدارد: «اینان با شعار شاهدوستی به مقدسات مذهبی اهانت میکنند، شاهدوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش، شاهدوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههای اسلام و محو آثار اسلامیت، شاهدوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.» در پایان به علما اعلام خطر میکند: «حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب و لو بَلَغَ ما بَلَغَ» سپس به هیئت حاکمه هشدار میدهد: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد...»[41]
خلخالی نقل میکند که وی مأمور مخابره این تلگراف شد، رئیس تلگرافخانه قم، در آغاز از مخابره آن خودداری ورزید ولی بعد از مدتی مجادله، رضایت داد. خلخالی رونوشت آنرا به تهران برد و توسط نیروهای مبارز تکثیر و توزیع نمود، بهگونهای که محتوای آن «مثل بمب» در تهران پیچید.[42] به گفته محلاتی نیز امام او را برای امر فوق فرا خواند ولی او قدری دیر رسید و خلخالی این مأموریت را انجام داد. ایشان اضافه میکند وقتی از محتوای تلگراف در خصوص حمله مستقیم امام به شاه اطلاع یافت، «به ایشان گفتم: آقا خطرناک است... امام فرمودند: قل لن یصیبنا الا ما کتبالله لنا» یعنی بگو هرگز جز آنچه خدا خواسته بهما نخواهد رسید. بعد از این گفتوگو، محلاتی نیز مأمور تکثیر و توزیع اعلامیه شد.[43]
در خصوص بازتاب محتوای این اعلامیه در میان تودهها، سخنان زیادی گفته شده است. آیتالله محمد علی گرامی آنرا «اولین سدشکنی بعد از واقعه فیضیه» و سبب زدودن رعب و وحشت از جامعه یاد کرده است.[44] حجت الاسلام علی دوانی نیز گفته است: «اگر ما میلیونها تومان خرج کنیم و مردم را بیدار سازیم و جنایتهای رژیم را به آنان نشان دهیم، خبری بهتر از حمله کماندوها، سوزاندن قرآنها، پاره کردن کتابها و خراب کردن صحن فیضیه نبود» که همه این جنایتها را اعلامیه امام افشا کرد بهگونهای که در فاصله کوتاهی، بسیاری از مردم کشور از طریق اعلامیه امام از ماجرا اطلاع یافتند و بدین ترتیب ماهیت رژیم برای مردم آشکار شد که همه شاه را بهدلیل این واقعه مورد نفرین و لعن قرار میدادند.[45] رفسنجانی نیز آن اعلامیه را نقطه عطفی در اعلامیههای امام خوانده خاطرنشان میکند با صدور آن، نخستین بار، حریم شاه شکسته شد.[46]
5ـ فراخوان آیتالله حکیم برای مهاجرت علما به نجف: آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، مرجع وقت شیعیان که ریاست حوزه علمیه نجف را نیز بهعهده داشت. در پی اطلاع از واقعه فیضیه، در چهاردهم فروردین، با مخابره تلگراف به 32 تن از مراجع و علمای برجسته ایران، از آنان خواست که به عراق مهاجرت نمایند. متن نامه ایشان به این شرح است: «حوادث مؤلمه پیدرپی و فجایع محزنه به ساحت علمای اعلام و روحانیت قم، قلوب مؤمنین را جریحهدار و موجب تأثر شدید اینجانب گردیده است. و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون، امید است حضرات علما دستجمعی مهاجرت به عتبات عالیات بنمایند تا بتوانم رأی خود را درباره دولت [ایران] صادر نمایم. محسن الطباالطباییالحکیم. 8 ذیالقعده 1328»[47]
مخاطب این تلگراف آیات و علما: خمینی، گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری از قم، میلانی، قمی و گلپایگانی از مشهد، بهبهانی، خوانساری، تهرانی، آشتیانی و آملی از تهران، بنیصدر و آخوند ملاعلی از همدان، ضیاءبری و بحرالعلوم از رشت، بادکوبهای، میرزا احمد اهری و میرزا حسن انگجی از تبریز، عبدالرحیم ارباب و خراسانی از اصفهان، محلاتی، محمدعلی بروجردی، جلیلی، کمالوند به ترتیب از شیراز، بروجرد، کرمانشاه، و خرمآباد بودند.[48] این تلگراف هم از سوی جوامع و عناصر مذهبی ایران و هم از طرف هیئت حاکمه بازتاب فراوانی یافت.
گفته شد که فضای حاکم بر حوزه نجف در این مقطع از تبلیغات سفارت ایران در عراق تأثیر میپذیرفت. آنان وجود شاه را بهعنوان سدی در مقابل نفوذ کمونیسم تبلیغ کرده[49] بعضاً خود شاه نیز با ترفندهایی سعی میکرد خود را «شاه شیعه» در افکار عمومی بیخبر از اوضاع ایران نشان دهد. اما در این میان برخی از طلاب ایرانی آگاه از تحولات ایران و طرفدار نهضت نظیر فراریان از دست دستگاه امنیتی، آیات: محمدصادقی تهرانی، آل طه و... با تشکیل اجتماعاتی پنجاه تا شصت نفری و برپایی تظاهرات در کوچههای نجف و حرکت بهسوی منازل مراجع از جمله آیتالله حکیم، در صدد جلب همکاری آنها برآمدند. آنان حتی با برگزاری مجلس فاتحه در پی «متوجه کردن حوزه علمیه نجف» از عمق واقعه فیضیه بودند.[50] در پرتو این اقدامات حوزه نجف نیز از آغاز نهضت، اعلامیههایی در محکومیت اقدامات هیئت حاکمه صادر نمود. «هیئت علمیه نجف اشرف» با صدور اعلامیهای با 32 امضاء[51] بهعلاوه مخابره تلگرافی به حضرات آیات: خمینی، گلپایگانی و شریعتمداری با هیجده امضاء[52]، فاجعه فیضیه را محکوم کردند. در این میان شاید نامه دو تن از علمای ایرانی مقیم کویت یعنی حاج سیدعباس و حاج سیدحسن مهری خطاب به آیتالله حکیم نیز بیتأثیر نبود. آندو با اشاره به اینکه: «حوادث اخیر ایران موجب تألم عامه مسلمین» گشته، خطاب به آیتالله حکیم خاطرنشان نمودند: «سکوت آن جناب مزید بر تألم مؤمنین، در انتظار اقدام سریع آن جناب.» هستیم.[53] امام نیز که از سکوت حوزههای علمیه عراق رنج میبرد معتقد بود: «آقای حکیم را نگذاشتند مطلب را درک کند و ساکت بود.[54] از اینرو ایشان بعدها در پیامی به آیتالله ابوالقاسم خویی ـ از مراجع نجف ـ هشدار داد: «صاحبان نفوذ [مراجع تقلید]... از بست و بند و زمزمههای ناموزونی که از طرف دستگاه جبار القاء میشود احتراز نمایند.»[55]
اما پاسخ مراجع و علمای ایران به درخواست آیتالله حکیم چه بود؟ امام در جوابیه خود با اظهار امیدواری برای وحدت علما، خاطرنشان نمود: «ما میدانیم با هجرت مراجع و علمای اعلام، مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاد، و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد و برادران ایمانی عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد.» در پایان نیز اضافه نمود: «ما تکلیف الهی خود را انشاءالله ادا خواهیم کرد و به احدی الحسنین نایل خواهیم شد.»[56] ساواک از تکثیر و توزیع این اعلامیه خبر داده است.[57]
آیتالله شریعتمداری نیز در پاسخ خود ضمن اشاره به محدودیتهای جدید علیه طلاب نظیر اعزام آنها به سربازی، خاطرنشان نمود: «برای حفظ مصالح عالیه اسلام و مملکت، تا آنجا که حوادث و مصایب قابل تحمل باشد [در ایران] صبر نموده... وظایف شرعی خود را دنبال میکنیم.»[58] آیتالله مرعشی نیز در پاسخ مختصر خود آرزوی توفیق زیارت بارگاه حضرت علی و دیدار آیتالله حکیم را نموده است.[59] اما آیتالله گلپایگانی، هجرت علما را «موجب انحلال حوزههای علمیه، خصوصاً حوزه علمیه قم... فرار از زحف و سبب استیلای دشمنان اسلام» دانسته بود.[60]
در پایان این بحث، ذکر این نکته لازم است که گویا هیئت حاکمه ایران، مراجع و علمای مخاطب تلگراف آیتالله حکیم را تحت فشار قرار دادند که جواب ایشان را ندهند. بعضاً نیز از «اولتیماتوم شاه»[61] در این خصوص سخن گفتهاند امام نیز در پیام خود بهمناسبت چهلم واقعه فیضیه از این مسئله پرده برداشت: «دستور ایشان [شاه] است که اگر در جواب حضرت آیتالله حکیم کاری انجام دهید، کماندوها و زنهای هرجایی را به منازل شما میریزیم و شماها را میکشیم و خانههاتان را خراب میکنیم.[62] » همین نکته را در یک سخنرانی نیز خاطرنشان نمودند. «مردک [شاه] میفرستد رئیس شهربانی را به منزل آقایان [مراجع]... که اگر نَفَستان در فلان قضیه [پاسخ به تلگراف حکیم] در آید، میفرستم منزلهایتان را خراب میکنیم، خودتان را میکشیم، نوامیستان را هتک میکنیم.»[63]
6ـ اعزام طلاب به سربازی: بعد از واقعه فیضیه، هیئت حاکمه به منظور تحمیل محدودیتهای بیشتر به طلاب و روحانیون، با لغو امتیاز معافیت تحصیلی طلاب، از روزهای آخر فروردین آن سال در قم و شهرستانها، اقدام به دستگیری طلاب و اعزام آنها به باغ شاهِ تهران برای خدمت سربازی نمودند. اکبر هاشمی رفسنجانی از نخستین افراد اعزامی به سربازی بود که به نقل از فرماندهان مربوطه خاطرنشان میسازد، این اقدام «بهدستور اعلیحضرت بوده و یک مسئله سیاسی است.» وی اضافه میکند تعداد طلاب اعزامی در روزهای نخست به 25 نفر رسید و با آغاز دوره آموزشی و دستگیریهای جدید، طلاب یک واحد آموزشی پنجاه نفر را تشکیل دادند.[64] چنین بهنظر میرسد که عزم جدی برای تداوم این برنامه وجود نداشت. در گزارشی به نقل از نصیری ـ ریاست ساواک ـ آمده است: «تا 15 ـ 20 روز اینها [طلاب] را بگیرند اگر روحانیون ساکت شوند بهکلی از سربازگیری در بین طلاب صرفنظر خواهد شد و الاّ دو مرتبه شروع میشود.»[65] با عنایت به این رویکرد میتوان دستگیری و اعزام طلاب به سربازی را در زمانها و مکانهای مختلف را به تشدید مبارزه روحانیت در مقطع یا شهر خاص توجیه کرد. ولی با این احوال این برنامه گویا بیش از چند ماهی یعنی تا آستانه انتخابات دوره 21 مجلس [مهر 1342] تداوم نیافت.[66]
البته طلاب نیز به شدت احتیاط میکردند تا دستگیر نشوند.[67] گزارشی از ترک حوزه قم و یا پوشیدن لباس شخصی در معابر عمومی از سوی طلاب خبر داده است.[68] برخی نیز متوسل به «مقامات روحانی» میشدند تا با توصیه آنان به مسئولان مربوطه، مشکل را حل کنند.[69] آیتالله کفایی به طلابی که در این مورد به او مراجعه کرده بودند گفته بود: «از من کاری ساخته نیست» به همان کسی که برای اعمال خلاف گذشته [مبارزه] به شما دستور میداد مراجعه کنید.» متقابلاً آیتالله میلانی، آنان را از رفتن به سربازی منع میکرد.[70] ساواک از این فرصت سود جست و در صدد برآمد با اجابت درخواستهای «مقامات روحانی» در این خصوص، بر آنها منت گذاشته و زمینه همکاری آنها را جلب کند.[71] اما همه این ترفندها با فراست امام، نقش بر آب شد. ایشان در پیامی به طلاب سرباز، آنان را به لزوم فراگیری آموزشهای نظامی تشویق کرده خاطرنشان نمود وظیفه شما: «آگاه کردن سربازان و درجهدارانی است که با آنان سروکار دارید.[72] رفسنجانی نقل میکند گویا امام این پیام را در پی گزارشهای وی از وضعیت پادگانها که برای ایشان میفرستاد، ارسال نمود و طلاب نیز آنرا تکثیر و در پادگان توزیع مینمودند.[73] ضمناً ایشان در اقدامی دیگر، هزینه خانواده، طلاب اعزامی به سربازی را نیز پرداخت کرد[74] و در دیدار؛ آنان در دوره مرخصی، آنها را به تبلیغ مذهبی در پادگانها دعوت میکرد.[75]
7ـ برگزاری مراسم چهلم واقعه فیضیه قم: براساس اسناد حضرات آیات: خمینی، شریعتمداری[76]، مرعشی نجفی[77] و روحانی[78] و از نجف آیتالله حکیم، اعلامیههایی جهت فراخوان شرکت عموم در مراسم چهلم واقعه فیضیه صادر کردند. البته در اعلامیهای نیز با عنوان «حوزه علمیه قم»[79] این دعوت تکرار شده است. امام در پیام خود ضمن اشاره به دیدار پدر سیدیونس رودباری (طلبه شهید فیضیه) با ایشان، بهطور ضمنی خاطرنشان میسازد: با وجود شاه باید «فاتحه اسلام و ایران و قوانین» را خواند. سپس از برنامه خلاف شرع وزارت دادگستری مبنی بر «الغای اسلام و رجولیت از شرایط قضات» خبر داد، و منطق دولت عَلَم را محو اسلام، نفت قم و رضایت اسرائیل ذکر کرده و در پایان انزجار و تنفر خود و ملت ایران را از انعقاد پیمان میان دولت ایران و اسرائیل اعلام کرد.[80] گزارشی از شهربانی از توزیع این اعلامیه خبر داده[81] چنانچه ساواک نیز از پخش آن «در بازار، مساجد و پارهای نقاط دیگر تهران» گزارش داده است.[82] طرح مسئله اسرائیل، بُعد استراتژی جدیدی در نهضت بود که پیوند آن با نهضت روحانیت، کارشناسان ساواک را نیز به تأمل واداشت و در تحلیل آن اعلامیه، این نکته را برجسته کردند.[83]
نکته حائز اهمیت در توزیع این اعلامیه، انضمام عکس امام به گوشهای از آن بود.[84] بهطوریکه صاحبان مغازهها نیز آن «عکسها را در دکاکین خود نصب نمودند»[85] و شبکه پیامرسانی نهضت آنرا علاوه بر تهران در اصفهان، کرمان، بروجرد، همدان[86]، قم[87] و زنجان[88] پخش نمود. ساواک نیز بلافاصله در صدد جلوگیری از الصاق عکس در مغازهها برآمد.[89]
اقدام دیگر امام ایراد سخنرانی در مسجد اعظم قم در بعد از ظهر چهلم واقعه بود. ایشان در این سخنرانی مفصّل به ارزیابی قیام ملت ایران از آغاز نهضت پرداخته از توطئههای متعدد نظیر: خطر نفوذ اسرائیل در ایران، وابستگی هیئت حاکمه به بهاییان، ماهیت رفراندوم، تلاش نظام علیه حوزه قم پرده برداشت و خطاب به علمایی که سکوت پیشه کرده بودند، افزود: «امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است.»[90] بعد از سخنرانی، ایشان برای قرائت فاتحه به مدرسه فیضیه رفت. در آنجا نیز خلخالی به ایراد سخن پرداخت و از لزوم پایداری حرف زد.[91] اما در تهران مراسم چهلم به گونهای دیگر رقم خورد. مراسم نخست از سوی طلاب تهرانی در بعد از ظهر 19 اردیبهشت در مسجد حاج ابوالفتح با شرکت علمای برجستهای نظیر: چهلستونی، فومنی، انصاری، شهرستانی، دزفولی و... برپاگردید که عبدالرضا حجازی در سخنرانی خود «حوادث قم» را تشریح کرد.[92] احمد قدیریان که در این ایام، در پی تکثیر و توزیع اعلامیه فراخوان بازار به اعتصاب در دهم فروردین، دستگیر و در زندان بهسر میبرد در خاطراتش میگوید: بهدنبال برگزاری مجلس مذکور، مأموران وی را احضار و از او درباره بانیان مجلس ختم چهلم فیضیه سؤال کردند.[93] از اینرو دستگاه امنیتی مانع از برگزاری مجلس دوم ختم گردید. مقدمات برپایی این مراسم، در پی صدور اعلامیه آیتالله حکیم و بهوسیله سیدابراهیم طباطبایی ـ داماد آیتالله حکیم ـ که به همین منظور از نجف به ایران آمده بود، فراهم گردید. در این اعلامیه: «مجلس ترحیم و یادبود از طرف سیدنا حضرت آیتالله العظمی آقای سیدمحسن حکیم دام ظله العالی» و به منظور «تقدیر از شهیدان و مجروحین و مصدومین آن حادثه جانگداز [واقعه فیضیه]» از ساعت 5 /6 تا 5 /3 بعد از ظهر روز 21 /2 /42 در مسجد ارک ذکر گردیده است.[94] اما ساواک در صدد جلوگیری از انعقاد این مراسم برآمد. بدینمنظور از ساعت 2 بعد از ظهر درِ مسجد را قفل کرد و افراد کلانتری 9 جلو مسجد مستقر شدند. افرادی که برای شرکت در مراسم میآمدند در گوشه و کنار خیابان مسجد ارک جمع شده تظاهرات پراکنده میکردند و مأمورین نیز با حمله، آنها را متفرق مینمودند. در جریان این درگیریها، فردی با درفش کفاشی از پشت به یک سرهنگ 2 شهربانی حمله نمود که در پی آن چهارده نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.[95] گویا نظامی زخمی شده سرهنگ طاهری بود که بهوسیله سیدمحمودمیرحسینی مورد حمله قرار گرفت.[96] سیدابراهیم طباطبایی نیز در آستانه مراجعت به نجف با صدور اعلامیهای، ضمن اشاره به واقعه مذکور، از حصر محل اقامت خود و عدهای از علما از صبح آنروز تا ساعت 8 بعد از ظهر از سوی مأمورین به منظور جلوگیری از شرکت در مراسم سخن گفته است.[97]
دستاوردهای واقعه فیضیه:
گویا مهمترین دستاورد واقعه فیضیه، ارتقای جایگاه، مرجعیت و رهبری امام در نزد تودهها بود که در پی دستگیری ایشان در قیام 15 خرداد تبلور یافت. یک جنبه این رویکرد در افزایش میزان پرداختهای وجوه شرعیه به امام نمود پیدا کرد. شهربانی از پرداخت روزانه «چهل تا پنجاه هزار ریال»[98] به امام خبر داده و ساواک نیز افزود: «بعد از واقعه فیضیه «مرتّباً پول برای خمینی میرسد.[99] » بهطوریکه آیتالله بهبهانی اعتراف نموده: میزان دریافتی امام قبل از آن ماهی به سی هزار تومان نمیرسید، اما بعد از واقعه مذکور، بالغ بر چهارصدهزار تومان میشود.[100] رفسنجانی نیز پیامد «جلب توجه مردم و طلاب» به امام را بعد از آن واقعه منجر به افزایش جذب وجوهات شرعیه و در نتیجه افزایش شهریه طلاب ذکر کرده است[101]. چنانچه خلخالی نیز از گرایش افراد «بیتفاوت» و «مقلدین آیتالله بروجردی» به امام سخن گفته است.[102] ساواک نیز به ناچار اعتراف نمود: «اقدامات مخالفتآمیز چند ماه اخیر آیتالله خمینی و پیشقدمی مشارالیه در مخالفت با عملیات اصلاحی اعلیحضرت و دولت موجب تمرکز قدرتهای روحانی در اطراف وی گردید.»[103]
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1388، صص 251-277.
پینوشتها:
[1]. خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371، ص 383.
[2]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 199، (خاطرات محمود محتشمیپور).
[3]. خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، ص 302، (خاطرات حیدر میریونسی).
[4]. همان، ص 27، خاطرات محمد آل طه، همچنین همان، دفتر اول، ص 100، خاطرات علی دوانی.
[5]. ناگفتهها (خاطرات شهید حاج مهدی عراقی)، تهران، رسا، 1370، صص 161 ـ 160.
[6]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 188، خاطرات محسن لبانی.
[7]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، صص 140ـ 139.
[8]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 31 /3.
[9]. همان، سند شماره 32 /3.
[10]. ناگفتهها، ص 163.
[11]. همان، ص 164.
[12]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 45.
[13]. همان، ص 29.
[14]. همان، ص 190.
[15]. همان، ص 73.
[16]. خاطرات 15 خرداد، دفتر اول، ص 34، (خاطرات حجتالاسلام عبدالکریم بیآزار شیرازی).
[17]. خاطرات آیتالله خلخالی، ج اول، تهران، نشر سایه، 1379، ص 82.
[18]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 91.
[19]. خاطرات آیتالله خلخالی، صص 94 ـ 93.
[20]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، صص 30 ـ 29، همچنین: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 6 /3.
[21]. همان، ص 47.
[22]. همان، ص 54.
[23]. همان، ص 31، همچنین: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 6 /3، بند 9 سند.
[24]. همان، ص 77.
[25]. همان، صص 95 و 91.
[26]. همان، صص 30 ـ 29.
[27]. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ص 254.
[28]. خاطرات حاج احمد قدیریان، صص 90 ـ 86.
[29].روحبخش، رحیم، «چند شهری بودن جنبشهای معاصر ایران»، فصلنامه گفتگو، شماره 29، پاییز 1379.
[30]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 57.
[31]. همان، ص 58.
[32]. همان، ص 69.
[33]. همان، ج 3، ص 59.
[34]. همان، ج 4، صص 40 ـ 39؛ همچنین: نهضت روحانیون ایران، ج 3 و4، صص 258 ـ 257.
[35]. همان، ج 4، صص 43 ـ 41.
[36]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2: فیضیه، صص 79، 78.
[37]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 4، صص 48 ـ 46؛ نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، صص 271 ـ 269.
[38]. همان، ج 1، ص 79.
[39]. صحیفه امام، ج 1، ص 176 و 181 ـ 180.
[40]. همان، صص 173 ـ 168.
[41]. صحیفه امام، ج 1، صص 179 ـ 177.
[42]. خاطرات آیتالله خلخالی، ص 85.
[43]. خاطرات ومبارزات شهید محلاتی، ص 47.
[44]. خاطرات آیتالله محمدعلی گرامی، ص 236.
[45]. خاطرات 15 خرداد، دفتر اول، صص 104 ـ 103.
[46]. دوران مبارزه، ص 140.
[47]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، صص 84 ـ 83.
[48]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 34 /3.
[49]. روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی (خاطرات حجتالاسلام عباسعلی عمید زنجانی)، به کوشش محمدعلی حاجی بیگی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، صص 130 ـ 123.
[50]. همان، صص 128 ـ 124.
[51]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، صص 66 ـ 65؛ همچنین: نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، صص 277 ـ 276.
[52].همان، ص 77.
[53]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 75.
[54]. صحیفه امام، ج 1، صص 347 ـ 346.
[55]. همان، صص 219 ـ 218.
[56]. همان، صص 183 ـ 182.
[57]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2: فیضیه، ص 134.
[58]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، صص 40 ـ 38.
[59]. همان، ج 1، ص 88.
[60]. همان، ج 1، صص 91 ـ 89.
[61]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 221، (جواد مقصودی).
[62]. صحیفه امام، ج 1، صص 198 ـ 196.
[63]. همان، صص 216 ـ 206.
[64]. دوران مبارزه، صص 150 ـ 147.
[65]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، پینوشت سند شماره 15 /3.
[66]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4: حصر، ص 139.
[67]. دوران مبارزه، ص 148.
[68]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، سند شماره 13 /3.
[69]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4: حصر، ص 32.
[70]. آیتالله العظمی سیدمحمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، صص 469 و 450.
[71]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 128.
[72]. صحیفه امام، ج 1، ص 188.
[73]. دوران مبارزه، صص 155 و 153.
[74]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2: فیضیه، صص 125 ـ 124.
[75]. همان، ص 209؛ همچنین: دوران مبارزه، ص 153.
[76]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، صص 53 ـ 50.
[77]. همان، ج 1، صص 100 ـ 99.
[78]. همان، ج 5، صص 49 ـ 47.
[79]. همان، ج 4، صص 70 ـ 69.
[80]. صحیفه امام، ج 1، صص 198 ـ 196.
[81]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شهربانی امام خمینی، شماره بازیابی 661، کُد 1 /641، ص 56.
[82]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 100 /3.
[83]. همان.
[84]. همان، سند شماره 101 /3.
[85]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 210.
[86]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، اسناد، 106 /3 ـ 102 /3.
[87]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 196.
[88]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شهربانی امام خمینی، شماره ارزیابی 661، کُد 1 /641 ـ صص 67 و 57.
[89]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 216.
[90]. صحیفه امام، ج 1، صص 216 ـ 206.
[91]. خاطرات آیتالله خلخالی، صصص 98 ـ 97.
[92]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2:فیضیه، صص 203 ـ 202.
[93]. خاطرات حاج احمد قدیریان، ص 91.
[94]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 106.
[95]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 107 /3
[96]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 93، (خاطرات حبیبالله شفیق).
[97]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 78.
[98]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شهربانی امام خمینی، شماره بازیابی 661، کُد 1 /641، ص 51.
[99]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 49.
[100]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 26 /3.
[101]. دوران مبارزه، ص 17.
[102].خاطرات آیتالله خلخالی، صص 95 ـ 94.
[103]ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 148؛ همچنین: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 23 /3.
تعداد بازدید: 2068