رحیم روحبخش
18 خرداد 1401
ج ـ ضربه نهایی در تاسوعا و عاشورا
اسناد و خاطرات حاکی است که فراخوانهای امام، سخنرانیهای وعاظ، نوحههای مداحان و... در تظاهرات عاشورا به بار نشست. این تظاهرات که متشکل از هیئتهای مذهبی تهران بود، به شرح ذیل مورد واکاوی قرار میگیرد.
1ـ فراخوان هیئتها: گام نخست برای برپایی تظاهرات بزرگ روز عاشورا، چاپ و توزیع تراکت فراخوان و جلب موافقت سران هیئتهای بزرگ تهران بود. صرفنظر از حضور هیئتهای عزاداری طرفدار نهضت در تظاهرات مذکور، یاران امام در بازار که با ائتلاف آن هیئتها در آستانه تشکیل «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» بودند.[1]درصدد بر آمدند تا زمینه شرکت چند هیئت بزرگ تهران را در این تظاهرات فراهم کنند، و یا از اخلالگری احتمالی آنها در بر هم زدن برنامه ـ بهواسطه توطئه ساواک یا شهربانی ـ جلوگیری نمایند. این هیئتها که شهرتشان را از شخصیتهای متنفذ لوطیمنش جنوب تهران نظیر. طیب حاج رضایی، حسین رمضان یخی و... بهدست آورده بودند. در تحولات سیاسی یک دهه پیش از آن بازیچه دربار قرار میگرفتند. و بهدلیل ایفای نقش در کودتای 28 مرداد، سران آن به دریافت امتیازاتی از آن جمله: قطعه زمینی در جنتآباد تهران [2] و اخذ «یک قطعه مدال درجه 2 رستاخیز» از سوی «کمیسیون اعطای امتیازات غیرنظامیان»[3] نایل آمدند. بر همین اساس مقامات ساواک در شب هشتم محرم سراغ طیب و رمضان یخی رفتند تا آنان را ترغیب به آشوب و اخلال در برنامههای مؤتلفه نمایند.[4] از اینرو مهدی عراقی ـ رابط امام با هیئتهای مذهبی تهران ـ به دیدار و گفتوگو با طیب شتافت. طیب اعلام همکاری کرد و حتی دستور داد عکسهای امام را بر روی عَلَمهای هیئت نصب کنند. نامبرده پیش از آن نیز به درخواست دستگاه امنیتی برای اخلال در مراسم سوگواری سالروز شهادت امام صادق (ع) در منازل مراجع و مدرسه فیضیه و هجوم به تظاهرات روز عاشورا جواب رد داده بود.[5] به هر حال او طبق هماهنگی بهعمل آمده، هیئت خود را در شب عاشورا به راه انداخت تا با برنامه هیئتهای مؤتلفه در روز عاشورا تداخل و یا برخورد ایجاد نشود[6] هنوز ساعتی از حرکت دستهها با الصاق عکس امام بر روی علائم، نگذشته بود که اسدالله علم ـ نخستوزیرـ به همراه معاونش، رسول پرویزی از راه رسید و طیب را از این اقدام منع کرد. ولی او اعتنایی به تهدیدات علم نکرد.[7] طیب آن عکسها را از طریق شیخ حسن عبداللهی که با چاپخانهها ارتباط داشت بهدست آورده تکثیر کرده بود.[8]
عراقی بعد از طیب، سراغ رمضان یخی رفت، او برای این دیدار، نوار یکی از سخنرانیهای امام را نیز به همراه برد. بعد از گوش فرا دادن به نوار، عراقی از حسن نظر امام به ایشان و طیب سخن گفت و بالاخره برنامه روز عاشورا را مطرح کرد. وی که در آن روزها سه بار بهدلیل نصب عکس امام در تکیهاش به کلانتری محل احضار شده بود، آمادگی خود را برای همکاری ـ عدم حرکت هیئت وی در روز عاشورا ـ اعلام کرد[9] برخی منابع نیز از وعده او به خروج از تهران در آن روز سخن گفتهاند.[10] نفر سوم در این ماجرا، ناصر جگرگی بود به گفته محمود محتشمیپور از همراهان عراقی در این دیدارها، چون دستگاه امنیتی از اقدامات آنها در جلب رضایت طیب و رمضان یخی اطلاع یافت، مولوی ـ معاون ساواک تهران ـ سراغ ناصر جگرکی، یکی دیگر از لوطیهای جنوب تهران رفت و حمایت او را برای بر هم زدن برنامه مؤتلفه جلب نمود.[11]
2ـ تجمع اولیه در مسجد حاج ابوالفتح تهران: پیشتر، از این مسجد و سخنرانیهای فلسفی در جمع دهها هزار تن از عزداران حسینی سخن به میان آمد. با عنایت به محوریت مسجد مذکور، برنامه تجمع اولیه و مبدأ تظاهرات، در آن مکان تعیین شد. دستگاه امنیتی درمانده از این تدابیر، در اقدامی نسنجیده، شب قبل از اجرای برنامه، در مسجد را با قفل و زنجیر بست. همچنین شهربانی با صدور اعلامیهای، حرکت دستهها در روز عاشورا را منوط به اخذ مجوز از کلانتریها کرد. اما سیر وقایع این تدابیر را نقش برآب کرد. گفته شده در همان شب، بازاریان قفل و زنجیر را بریده در مسجد را باز کردند.[12] گزارش دیگر از ورود به داخل مسجد از در پشتی آن و باز کردن یکی از درهای فرعی مسجد حکایت میکند[13] بالاخره عراقی نقل میکند: وقتی اولین دسته ـ جوانان روستای کن از اطراف تهران ـ در صبح عاشورا به آنجا رسیدند، زنجیر را پاره کرده در مسجد را باز نمودند.[14] مدت کوتاهی بعد مأمورانی که منطقه را تحت پوشش و کنترل قرار داده بودند در مواجهه با انبوه جمعیت، آنجا را ترک کردند.[15]
به هر حال در پی باز کردن در مسجد، دستههای عزاداری از محلات مختلف و سایر مردم بهصورت انفرادی وارد مسجد شدند. لحظاتی بعد مسجد پر از جمعیت شد. نخست «آخوندی روضهخوانی مختصری نمود و ضمن آن تجلیل فراوان از خمینی کرد.»[16] ساواک او را واعظ انقلابی، شیخ علیاصغر مروارید معرفی کرده است.[17] در گزارش دیگر از قرائت اعلامیهای از امام در این مراسم خبر داده شده است.[18] سپس نوحهخوانی شروع شد. این نوحه توسط حاج صادق امانی سروده شده بود:[19] «گفت عزیز فاطمه ـ نیست ز مرگ واهمه ـ جان به تنم روان بود ـ زیر ستم نمیروم». در حالیکه همه هیئتهای مختلف داخل مسجد، این نوحه را سر میدادند. ناگهان دسته ناصر جگرکی بالغ بر سیصد نفر با سرهای تراشیده وارد محوطه شدند. مسئول انتظامات برنامهها دستور داد راه ورود آنها را به داخل مسجد باز کنند. وقتی که آنها داخل جمعیت شدند و خودبهخود در میان جمعیت حل شدند. سپس گوینده (نوحهخوان) در یک لحظه همگان را به سکوت فرا خواند و از حضور دسته ناصرخان و اظهار وفاداری آنها تشکر کرد. بلافاصله دم اولیه از سر گرفته شد و همزمان راه خروج دسته ناصر باز شد. آنان در محذوریت اخلاقی گیر کرده بدون هیچ عکسالعملی از مسجد بیرون رفتند.[20] برخی نیز نقل کردهاند که عراقی آنها را تهدید و توطئهشان را خنثی نمود.[21]
3ـ سازماندهی و شعارها؛ الگوبرداری از هیئتهای عزاداری:
بدینترتیب جمعیت عظیمی در مسجد حاج ابوالفتح و خیابانهای اطراف آن تجمع کردند، بهطوریکه حتی دستاندرکاران امور مراسم نیز غافلگیر شدند.[22] با برنامهریزی و سازماندهی قبلی، امکان بهرهبرداری سیاسی از این موج انسانی حاصل میشد. صدها دوچرخهسوار بهعنوان جلوداران و سازماندهان تظاهرات ایفای نقش میکردند.[23] رفیقدوست که خود یکی از این دوچرخهسواران بود. نقل میکند: شیوه خروج و حرکت جمعیت از مسجد، در قالب دستجات هیئتی سازماندهی شده هر دسته متشکل از ده نفر بود. دستهها موظف بودند در مسیر حرکت خود فقط بخشی از عرض خیابان را اشغال کنند تا بقیه خیابان برای عبور و مرور وسایل نقلیه باز باشد.[24] فاصله دستهها ده متر به ده متر تنظیم شده بود به گونهای که وقتی دسته اولی نوحهای را دَم میگرفت، دسته دومی که تازه دَم خود را تمام کرده بود، شروع به حرکت میکرد و با رسیدن به نزدیک دسته اولی، ادامه نوحه آن دسته را دم گرفته و همان را تکرار میکرد. این شیوه از دسته اول تا آخر به طول چندین کیلومتر اجرا میشد. گویا در آغاز نوحهای که دسته اول دَم گرفت، همان نوحه حاج صادق امانی بود: «گفت عزیز فاطمه ـ نیست ز مرگ واهمه...» اما بعد از اندکی طی مسیر شعار «خمینی خمینی خدا نگهدار تو ـ بمیرد بمیرد دشمن غدّار تو (یا خونخوار تو)» را دم گرفتند[25] و شعارها هر لحظه تندتر شد. شعار مذکور به کرّات تکرار شد و شعار اصلی تظاهرات بود.[26] البته با اضافات: «کور باد دشمن جبار تو ـ ملت طرفدار تو ـ نابود باد دشمن جبار تو»[27] ساواک نیز این شعارها را جزو شعارهای اولیه تظاهرات ذکر کرده است.[28] در گزارشی از شهربانی، سایر شعارها به این ترتیب نقل شده: «خمینی، خمینی ـ ملت طرفدار توست ـ خدا نگهدار توست ـ ننگ حیات و ذلتش ـ عزت و مرگ و لذتش ـ من ز یزید بیپدر ظلم و ستم نمیکشم ـ کور شود دشمن بدخواه تو، خمینی ـ خواست مرجع تقلید، خواست ملت ایران است ـ مرگ بر این دولت قانون شکن ـ دیکتاتور رسوا شد ـ خمینی بت شکن، ملت طرفدار توست ـ مرگ بر این دولت دیکتاتور.»[29]
بهجز شعارها، پارچه نوشتههایی نیز در جلو دسته به اهتزاز در آمده بود که در آنها این جملات به چشم میخورد: «جهان به نور آیتالله خمینی زنده شده است ـ اگر دین ندارید در دنیا آزاده باشید و زیر بار ننگ نروید ـ خواستههای مراجع، خواستههای مردم است ـ عقیده و زندگی، مبارزه در راه دین است»[30] عراقی در جمعبندی کلی، مضامین پلاکاردها را علیه امپریالیست، صهیونیست، اسرائیل، رفراندوم و حمایت از فلسطین نقل کرده است.[31] از آن جمله: «عمال اسرائیلی رسوا ـ کشتند از کین بیپناهان را ـ در قربت اعلا ـ شد موج خون بر پا» که تصویر واقعه فیضیه بود.[32] نوحهای که مداح هیئت بنی فاطمه (زریباف) نیز سروده بود، بنابر گزارش ساواک در این تظاهرات دم گرفته شد: «قم دشت کربلاست ـ هر روزش عاشوراست ـ فیضیه قتلگاست...»[33] که گویای حضور این هیئت در تظاهرات میباشد.
گزارشگران ساواک ضمن حساسیت ویژه به نوحهها و شعارهای ضد اسرائیلی،[34] از یک شعار طنزآمیزی یاد کردهاند که از نشریه توفیق اقتباس شده توسط تعدادی از نوجوانان دَم گرفته میشد: «گفتی که نان ارزان شده ـ کو نان ارزانت ـ عمهات به قربانت»[35]
اما ارقام ارائه شد. درباره تعداد جمعیت عبارت است از: سه هزار نفر در آغاز تجمع و هفت هزار نفر ساعتی بعد از شروع تظاهرات[36]، هشت هزار نفر بعد از عبور از دانشگاه تهران[37]، ده هزار نفر در پایان تظاهرات[38]، سی الی پنجاه هزار نفر بنابر اعلام یکی از شرکتکنندگان[39] و بالاخره هفتاد الی 120 هزار نفر بنابر یادماندههای عراقی[40]. و صد هزار نفر بنابر آمار یکی از دستاندرکاران تظاهرات.[41] چنانچه ملاحظه میشود، اختلاف فاحشی میان ارقام ساواک و متولیان تظاهرات وجود دارد و نمیتوان در این خصوص بهطور دقیق قضاوت کرد.
4ـ مسیر تظاهرات: انتخاب دانشگاه تهران بهعنوان مقصد تظاهرات، بهگونهای از نوگرایی سیاسی و تعامل با روشنفکران مذهبی خبر میدهد. همچنین تعیین آن مکان بهعلاوه مقابل کاخ مرمر برای توقف و تجمع تظاهرکنندگان و ایراد سخنرانی از نقاط عطف دیگر این تظاهرات بود. به هر حال براساس اسناد و خاطرات، مسیر حرکت تظاهرات روز عاشورا در چهار مرحله به شرح ذیل ترسیم میشود.
1ـ4ـ از مسجد حاج ابوالفتح تا مجلس (میدان بهارستان): جمعیت قریب ساعت 9 بهتدریج از مسجد خارج و در مسیر میدان شاه (میدان قیام فعلی) ـ خیابان ری ـ سه راه امین حضور ـ میدان سرچشمه به میدان بهارستان رسید. در مقابل مجلس، جمعیت به مدت یک ربع ساعت توقف نمود و شخصی بهنام محمدعلی جلالی به ایراد سخن پرداخت. در این هنگام که ساعت حدود 10 را نشان میداد. بهعلت ازدیاد جمعیت، در میدان راهبندان ایجاد شد و عبور و مرور مختل گردید.[42]
2ـ4ـ از مجلس تا دانشگاه تهران: تظاهرکنندگان در ادامه مسیر از میدان بهارستان بهطرف خیابان شاهآباد (جمهوری فعلی) حرکت کردند و سپس با طی خیابانهای: مخبرالدوله، اسلامبول، میدان فردوسی و خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی) به دانشگاه تهران رسیدند در مخبرالدوله، حرکت جمعیت لحظاتی متوقف شد. ابتدا شخصی بهنام مرتضی زمردیان در خصوص بازداشت آیتالله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی به ایراد سخن پرداخت[43] و بعد از مهدی عراقی راجعبه رفراندوم اصول ششگانه سخنرانی نمود و گفت: آنهایی که دم از رفراندوم قلابی میزنند، بیایند از نزدیک، گوشهای از این رفراندوم حقیقی را بنگرند.[44]او در ادامه اعلام رقم پنجمیلیون شرکت کننده در رفراندوم را ساختگی خواند[45] گزارشی از ساواک حاکی است این سخنران در پایان خواستار مجازات مسببین واقعه مدرسه فیضیه قم شد[46] بعد از این سخنرانیها، تظاهرکنندگان، درحالیکه عکس بزرگی از امام را داخل صفوف تظاهرات نموده در صف نخست جمعیت حمل میکردند[47] به حرکت خود ادامه داده در حین عبور از مقابل سفارت انگلستان نیز، شعارهایی علیه آن کشور سر دادند.[48]
3ـ4ـ از دانشگاه تهران تا کاخ مرمر: نقطه عطف و اوج این تظاهرات، تجمع در مقابل دانشگاه تهران بود. این امر حاکی از حضور و نقشآفرینی دانشجویان[49] در این تظاهرات میباشد. دانشجویان اعضای نهضت آزادی روز قبل از مراسم با پخش اعلامیههایی، مردم را به شرکت در این تظاهرات فراخوانده بودند.[50] از اینرو هر چند شاکله اصلی تظاهرات را هیئتها و بازاریان تشکیل میدادند ولی طیفی از دانشجویان فعال در عرصه سیاسی وابسته به برخی از تشکلها و احزاب نظیر: نهضت آزادی، جبهه ملی، حزب زحمتکشان و حزب ملت ایران نیز در این تظاهرات حضور به هم رساندند[51] ولی این حضور براساس دستورالعمل حزبی نبود. سران نهضت آزادی که بیشترین همسویی را با نهضت روحانیت داشتند،[52] در این مقطع، از آستانه رفراندوم، دستگیر و در بازداشت بهسر میبردند. از این رو دانشجویان عضو آن تشکل بهصورت خودجوش در این تظاهرات شرکت جستند.[53] ساواک نیز از افزایش حضور دانشجویان در تجمع مقابل دانشگاه و همچنین از شعارهای ضداسرائیلی در این مکان خبر داده است.[54] حتی در این تجمع شیخالاسلامی، یکی از دانشجویان عضو نهضت آزادی به ایراد سخن پرداخت و نفوذ اسرائیل در ایران و حمله نیروهای امنیتی به مدرسه فیضیه را محکوم کرد.[55] و در پایان نیز حمایت دانشگاهیان را از امام خمینی اعلام داشت.[56] بنابر برخی گفتهها، مهدی عراقی نیز در این مکان سخنرانی کرد[57]ـ اگر چه خود عراقی در خاطراتش به این نکته اشاره نکرده است ـ او در سخنان خود، همبستگی بازاریان را با دانشجویان اعلام کرد و اضافه نمود: این تظاهرات از یک مکان مقدس شروع و به یک مکان مقدس دیگر [دانشگاه تهران] خاتمه مییابد.[58]
چنین بهنظر میرسد که براساس برنامه تنظیم شده، تظاهرات در این مکان خاتمه مییافت ولی تظاهرکنندگان آمادگی خود را برای ادامه تظاهرات به سوی بازار تهران اعلام کردند، دستاندرکاران تظاهرات نیز با اتخاذ تدابیری مسیر برگشت از دانشگاه تهران را طوری تعیین کردند که تظاهرکنندگان از مقابل کاخ مرمر عبور کنند. یعنی آنان از مسیر خیابانهای: میدان 24 اسفند (میدان انقلاب فعلی)، حشمتالدوله، سیمتری نظامی، فلکه باغشاه (میدان حر فعلی)، خیابان سپه (خیابان امام خمینی فعلی) حرکت و وارد خیابان کاخ مرمر شده در مقابل آن: «مشتهای گره کرده خود را به سمت کاخهای سلطنتی بالا برده و شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند.»[59]آنان همچنین درحالیکه ماشینهای نظامی منطقه اطراف کاخ را تحت پوشش و کنترل قرار داده بود نیز شعار: «خمینی، خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو»[60] و حتی شعار «مرگ بر شاه»[61] را تکرار میکردند. در برخی از گزارشها، از تلاش بعضی از تظاهرکنندگان برای ورود به کاخ سخن به میان آمده است.[62] ساواک این تجمع و تظاهرات در مقابل کاخ را «دمونستراسیون نیمه مذهبی» خوانده است.[63]
4ـ4ـ از کاخ مرمر تا مسجد شاه (امام خمینی فعلی): تظاهرکنندگان بعد از کاخ مرمر در مسیر خیابان سپه به حرکت خود ادامه داده بعد از عبور از تقاطع خیابان پهلوی (ولیعصر فعلی). میدان حسنآباد. میدان سپه یا توپخانه (امام خمینی فعلی) و طی مسیر خیابان ناصرخسرو در مسجد شاه بازار تهران تجمع کردند. در آنجا عراقی قطعنامه تظاهرات را در شش ماده برای حاضران قرائت کرد.[64] یکی از دانشجویان نیز در این مکان در سخنانی با اعلام حمایت از امام خمینی، خواستار کمکهای مالی برای تعمیر فیضیه شد.[65] در اینجا علیرغم اعلام خاتمه مراسم، جمعی «بهعلت تهییج شدن از در شرقی مسجد شاه خارج و داخل بازار شده مدخل بازار را از شرق به غرب دور زده تظاهرات شدیدی نیز در راسته کفاشها نمودند آنگاه از طریق سبزهمیدان مجدداً به مسجد شاه آمده در ساعت 14 متفرق شدند.»[66]
5ـ ادامه تظاهراتها؛ ترفند ساواک: تظاهرات صبح روز عاشورای تهران، طبق برنامه اعلام شده در ظهر آن روز با قرائت قطعنامهای خاتمه یافت و بلافاصله دو تن از دستاندرکاران آن، با عزیمت به قم، خبر تظاهرات را به امام رساندند. ایشان از این خبر خوشحال شد.[67] اما عراقی در خاطراتش به نکتهای اشاره کرده است که حاکی از طرح توطئهای از سوی ساواک یا عناصر افراطی دارد وی نقل میکند در آخرین لحظات مراسم و در حالیکه تظاهرکنندگان در حال خروج از مسجد بودند، اشخاصی اعلام کردند که در ساعت 5 بعد از ظهر مجدداً تظاهراتی از همان مکان (مسجد شاه) بهعمل خواهد آمد. او اضافه میکند: آنهایی که ماهیت این افراد را میشناختند، شرکت نکردند ولی قریب پانصد نفر از افراد ناآگاه در آن تظاهرات حضور یافته از مسجد شاه به طرف کاخ گلستان به تظاهرات پرداختند. در مسیر حرکت، جمعی از تظاهرکنندگان مسجد هدایت نیز به آنها پیوستند. شعارهای آنان علیه شاه، و له مصدق بود. و مراسم آنها تا 9 شب طول کشید[68] گفتنی است که در این ساعات، شاه طبق سنوات گذشته در مراسم روضهخوانی کاخ گلستان، شرکت جست و مأمورین نیز اقدامی برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان ـ با عنایت به تعداد کم آنها ـ نکردند.
جالب اینکه مجدداً صبح روز بعد ـ یازدهم محرم ـ نیز جمعیتی قریب هزار نفر از مسجد شاه بهطرف دانشگاه تهران به تظاهرات پرداختند. شعارهای آنان به حمایت از مصدق متمرکز بود[69] البته ساواک در گزارشی از سخنرانی دو تن بهنامهای حسین مجاهد و سید حسین موسویان در توقفهای کوتاه در مسیر حرکت در زمینههای: همکاری شاه با اسرائیل، رفراندوم، تبلیغات سوءرسانهها خبر داد. گفتهاند که تظاهرکنندگان نیز شعارهای له خمینی سر میدادند.[70] آنان در خاتمه مراسم، برنامه ادامه تظاهرات را در بعد از ظهر آن روز از مبدأ مسجد هدایت اعلام کردند.[71] حال آنکه متولیان مسجد مذکور در آن ساعت، مراسمی در آنجا تدارک دیده بودند.[72]
مسجد هدایت، پیش از یک دهة قبل از آن، کانون مبارزات و سخنرانیهای آتشین آیت الله طالقانی بود. این مسجد محل تجمع عناصر نواندیش مذهبی و مرکز تغذیه ایدئولوژی اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان و نهضت آزادی تلقی میشد. با شروع نهضت روحانیت، در آستانه رفراندوم، طالقانی به اتفاق سایر رهبران نهضت آزادی، دستگیر و زندانی شدند. اما دستگاه امنیتی او را در چهارم خرداد برابر با دوم محرم بهطور ناگهانی آزاد نمود. طالقانی نیز بلافاصله برنامههای عادی خود را در مسجد هدایت ـ از جمله: اقامه نماز، تفسیر قرآن، ایراد سخنرانی، دعوت از سخنرانان و... ـ دنبال کرد. اما در فاصله کمتر از یک ماه، مجدداً دستگیر و بازداشت گردید. چنین بهنظر میرسد که آزادی او، توطئهای از طرف ساواک به منظور پروندهسازی برای ایشان بود.[73] از جمله این توطئهها، قرار دادن مخفیانه مواد منفجره در منزل او بود که در پی آن، دستگاه امنیتی با ادعای کشف آن مواد، ایشان را متهم به نگهداری مواد مذکور در منزلش نمود،[74] دیگر انتقال تجمعات و تظاهرات مشکوک از مسجد شاه به مسجد هدایت در بعد از ظهر روز عاشورا و روز بعد از آن بود.
دستاندرکاران و نمازگزاران مسجد هدایت در تظاهرات صبح روز عاشورا از مبدأ مسجد حاج ابوالفتح شرکت کرده بودند.[75] آنان همچنین طی فراخوانی، اقدام به تجمع سپس برپایی تظاهرات از مبدأ مسجد هدایت در بعدازظهر عاشورا نیز نمودند.[76] در تجمع اولیه، نخست شیخ ناصر مکارم شیرازی برای حاضران سخنرانی کرد و سپس جمعیت از مسجد خارج و در مسیر حرکت خود به جمع تظاهرکنندگان مسجد شاه پیوستند و دو گروه تظاهرکننده بهسوی کاخ گلستان تظاهرات نمودند.[77] این دو گروه بعد از تجمع در مقابل کاخ و سر دادن شعارهایی در مراجعت، مسیر خود را به طرف مسجد حاج ابوالفتح تغییر دادند. دستاندرکاران این مسجد (مؤتلفهایها) که نسبت به ماهیت آنها مشکوک بودند، با آنان درگیری لفظی پیدا کرده از واگذاری میکرفون مسجد به آنها خودداری کردند.[78] وقتی آنان برنامه تظاهرات فردای خود را از مبدأ مسجد هدایت اعلام کردند، عراقی بلافاصله با آیتالله طالقانی تماس گرفت و او را از ماهیت مشکوک این افراد مطلع ساخت. طالقانی که خود از این قضیه آگاهی داشت، نه تنها آن روز، خود از حضور در مسجد هدایت خودداری ورزید، بلکه به خادم مسجد دستور داد در روز یازدهم محرم در مسجد را قفل نماید.[79] اما وقتی آنان در صبح روز موعود با در بسته مسجد مواجه شدند با تهدید خادم، در مسجد را باز کرده بعد از تجمع اولیه و ایراد سخنرانی به تظاهرات پرداختند. اما تظاهرکنندگان در مسیر حرکت خود در نزدیکی میدان توپخانه، ناگهان در محاصره نیروهای امنیتی قرار گرفته همگی دستگیر شدند.[80] دستگاه امنیتی در این ترفند موفق شد با دستگیری ظاهری و ساختگی تعدادی از عناصر خودی، جمعی از نیروهای مبارز اما افراطی ناآگاه از مسائل پشت پرده سیاست را به دام بیندازد.
حاصل سخن
محرم سال 1342، نقطه عطفی در جریان مبارزات روحانیت علیه رژیم شاه تلقی میشد. به جرئت میتوان ادعا کرد که قیام خونین 15 خرداد، محصول تبلیغات و سخنرانیهای وعاظ در طول دهه محرم بود. دهها هزار تن از تودههای مؤمنین مذهبی که در مجالس سوگواری محرم شرکت میکردند، توسط وعاظ و مداحان بهطور مستقیم در معرض تبلیغات و پیامرسانی آموزههای نهضت قرار میگرفتند. با بررسی مختصر میتوان تعداد حاضران در پای منابر این وعاظ را محاسبه نمود. وعاظی همچون فلسفی و شیخ عباسعلی اسلامی در محرم سال 42 با قبول حداقل تعداد مجالس سخنرانی، فقط چهار مجلس را قبول کرده بودند. اگر فرض کنیم در هر یک از این مجالس فقط هزار نفر شرکت میجستند، بهطور تقریبی، روزانه چهارهزار نفر، تحتتأثیر سخنرانیهای پرشور هر واعظ قرار میگرفتند. در این صورت اگر فقط در تهران، وعاظ طرفدار نهضت را بیست تن درنظر بگیریم. و هر یک در چهار مجلس سخنرانی کرده باشند، در روز هشتاد هزار نفر در معرض تبلیغات آموزههای انقلابی قرار میگرفتند که این آمار با اراقام ارائه شده در خصوص شرکت جمعیتی بالغ بر یکصدهزار نفر در تظاهرات عاشورا، همخوانی نسبی دارد. براین اساس بهکارگیری دستگاه تبلیغاتی منبر در مجالس سوگواری محرم، برندهترین سلاح تبلیغاتی وعاظ بود که با عنایت به نقشآفرینی تودهها در تظاهرات این ماه، میتوان از غلبه رسانههای سنتی بر رسانههای مدرن دولتی سخن گفت. توانایی وعاظ در یارگیری از تودهها، نشان داد که فقط در پوشش مذهب میتوان، قدرت عظیم نیروی انسانی ایران را به جنبش درآورد. وعاظی که خود حلقه اتصال مرجعیت با تودهها بودند، بهحق در این مقطع نقش خود را بهخوبی ایفا کردند.
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1388، صص 279 – 304.
پینوشتها:
[1]. رک: روحبخش، رحیم، «مؤتلفه، میراث فداییان»، در: مجموعه مقالات همایش بزرگداشت پنجاهمین سالگرد شهادت نواب صفوی و فداییان اسلام، ج 2، به کوشش: رحیم نیکبخت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.
[2]. راعی، سجاد، و ابوالقاسم راهچمنی، عملیات آژاکس، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، 1380، صص 196 ـ 191.
[3]. آزاد مرد (شهید طیب حاجرضایی به روایت اسناد ساواک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 42.
[4]. خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، به کوشش محمود طاهراحمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 63.
[5]. ناگفتهها، صص 176 ـ 175.
[6]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 199، (سیدمحمود محتشمیپور).
[7]. همان، صص 44 ـ 43، (رضا حداد عادل).
[8]. طیب درگذر لوطیها، صص 149 ـ 148.
[9]. ناگفتهها، ص 176.
[10]. خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، صص 64 ـ 63.
[11]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 200، (خاطرات محمود محتشمیپور).
[12]. همان.
[13]. همان، صص 97 ـ 96، (خاطرات حبیبالله شفیق).
[14]. ناگفتهها، ص 179.
[15]. خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، ص 64.
[16]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 146 /3.
[17]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 118، صص 152 ـ 151.
[18]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 97، (خاطرات حبیبالله شفیق).
[19]. خشونت قانونی (شرح حال شهید حاج صادق امانی همدانی)، به کوشش کاظم مقدم، قم، محدث و دفتر نشر برگزیده، 1380، ص 35.
[20]. ناگفتهها، صص 180 ـ 179.
[21]. خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، ص 64؛ همچنین: خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 200، (خاطرات محمود محتشمیپور).
[22]. فصلنامه خاطرات 15 خرداد، ش 25، سال 6، ص 210، (خاطرات محسن رفیقدوست).
[23]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 144 /3.
[24]. ناگفتهها، ص 181.
[25]. خاطرات 15 خرداد، ش 25، سال 6، صص 211ـ 210، (خاطرات محسن رفیقدوست).
[26]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 223، (خاطرات جواد مقصودی).
[27]. همان، ص 56، (خاطرات محمدجعفر خرمدل).
[28]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، ص 367؛ همچنین: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 145 /3.
[29]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شهربانی امام خمینی، شماره بازیابی 661، کُد 1 /641، ص 77.
[30]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 139 /3؛ همچنین: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2: فیضیه، صص 395 ـ 393.
[31]. ناگفتهها، ص 180.
[32]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 146 /3.
[33]. همان، اسناد شماره 141 /3 و 146 /3؛ همچنین: خاطرات 15 خرداد، بازار، صص 85 ـ 84، (خاطرات زریباف).
[34]. همان، اسناد شماره 146 /3 و 140 /3.
[35]. همان، سند شماره 140 /3.
[36]. همان، اسناد شماره 140 /3 و 142 /3.
[37]. همان، سند شماره 144 /3.
[38]. همان، سند شماره 120 /3.
[39]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 223، (جواد مقصودی).
[40]. ناگفتهها، ص 180.
[41]. خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، ص 65.
[42]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 118، ص 100؛ همچنین: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 145 /3.
[43]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 118، ص 97.
[44]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 202، (خاطرات محمود محتشمیپور).
[45]. ناگفتهها، ص 181؛ ضمناً عراقی در یادماندههایش از این مراسم، اشارهای به ایراد سخنرانی نکرده است.
[46]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد 1، سند شماره 143 /3.
[47]. همان.
[48]. ناگفتهها، ص 181.
[49]. برای اطلاعات بیشتر درخصوص نقش دانشجویان در نهضت روحانیت ر.ک: روحبخش، رحیم، «رویکرد دانشجویان به نهضت امام خمینی: مروری بر زمینهها و پیامدهای تعامل دانشجویان با روحانیون نوگرا در سالهای 1343 ـ 1340»، فصلنامه دانشگاه اسلامی، ش 28، سال 9، زمستان 1384.
[50]. آرشیو مرکز انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 118، صص 158 ـ 157.
[51]. همان، صص 150 ـ 149.
[52]. رک: روحبخش، رحیم، تعامل نهضت آزادی با مرجعیت و نهضت روحانیت، تهران، صمدیه، 1383.
[53]. ر.ک: خاطرات لطفالله میثمی: ج اول، از نهضت آزادی تا مجاهدین، تهران، صمدیه، 1380، ص 130.
[54]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 118، صص 142 ـ 140؛ همچنین: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد. ج 1، سند شماره 142 /3.
[55]. همان، صص 142 ـ 141.
[56]. همان، صص 139 ـ 136.
[57]. رک: پیشکسوت انقلاب (شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 20 مقدمه (بنابر اظهارات حبیبالله عسگراولادی)؛ همچنین: خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 97، (خاطرات حبیبالله شفیق).
[58]. ناگفتهها، صص 182 ـ 181.
[59]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 146 /3.
[60]. ناگفتهها، ص 182.
[61]. خاطرات 15 خرداد، بازار، ص 97، (خاطرات حبیبالله شفیق).
[62]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 118، صص 135 ـ 133.
[63]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 144 /3.
[64]. ناگفتهها، ص 182، متأسفانه تاکنون مفاد این قطعنامه در هیچ منبعی ذکر نشده است.
[65]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 118، ص 156.
[66]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره، 146 /3.
[67]. خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، ص 66.
[68]. ناگفتهها، ص 182.
[69]. همان، صص 183 ـ 182.
[70]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 112، ص 34؛ همچنین: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره 150 /3. در این گزارش نقل شده است که بین طرفداران مصدّق و خمینی در خصوص اینکه در کدامیک شعار داده شود، منازعه لفظی بهوجود آمد.
[71]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 118، ص 88.
[72]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، شماره 146 /3.
[73]. نگارنده بهطور تفصیلی این توطئهها و پیامدهای آنها را برای آیتالله طالقانی در جریان تشکیل دادگاههای بدوی و تجدیدنظر سران نهضت آزادی تشریح کرده است. رک: روحبخش، رحیم، تعامل نهضت آزادی با مرجعیت...، صص 54 ـ 46.
[74]. خاطرات لطف الله میثمی، ج 1: از نهضت آزادی تا مجاهدین، صص 139 ـ 138.
[75]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 118، ص 161.
[76]. خاطرات لطفالله میثمی، ج 1: از نهضت آزادی تا مجاهدین، ص 130.
[77]. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند شماره، 146 /3.
[78]. همان.
[79]. ناگفتهها، ص 183.
[80]. همان.
تعداد بازدید: 1275