07 خرداد 1401
حکومت پهلوی دو رویکرد کلی در مواجهه با دین داشت: رویکرد نخست همانندسازی و تشابه برقرار کردن میان دین و سلطنت بود. بدین منظور نظریهپردازان حکومتی دست به کار شده، با انتشار کتاب و ایراد سخنرانی به تبیین پیوند دین و دولت شاهنشاهی پرداختند. دومین رویکرد، برجستهسازی وجوه غیر سیاسی دین بود. در این تفسیر از ائمه بر مظلومیت، ستمدیدگی و فضایل اخلاقی آنان مانند رضا، تواضع، فروتنی، تسلیم و... تأکید میشد. این ارزشها از سویی مفاهیم مبارزاتی نبودند و از سویی دیگر ترویج آنها در میان توده مردم آنان را به انفعال سیاسی بیشتر سوق میداد. رویدادهایی چون شهادت حضرت علی(ع) یا واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) تنها انگیزه برپایی مراسم یادبود عظیمی برای آن بزرگواران و فرصتی برای عزاداری، گریه و زاری و توجه به جنبههای عاطفی این وقایع - که از آن به خوانش سوگناک و فاجعهنگر نیز تعبیر شده - بود. بخشی نیز به خوانش شفاعتجویانه و شهادتگرایانه خلاصه میشد. در این خوانش، شهادت امری خاص قدیسین معرفی میشد که از دسترس مردم عادی دور بود. دیندارانی که نتوانسته بودند از این توفیق و موهبت معنوی برخوردار شده، پیوسته درگیر زندگی دنیوی و متأثر از آلودگیهای گناه بودند، با یاد شهید و ابراز احساسات به او به خدا تقرب میجستند! برجستهکردن صفات و رفتارهای فردی و کمتوجهی به سایر وجوه شخصیتی و عملکردی امامان وجه دیگر این خوانش بود.[1] در 7 خرداد 1342 مدیر کل اداره سوم خطاب به رئیس ساواک تهران دستوری به شرح زیر صادر کرد که شیوه مواجهه حکومت با دین و استفاده ابزاری از آن را به روشنی نشان میدهد:
«خواهشمند است دستور فرمائید در هر مغازه و محلى که عکس آیتالله خمینى الصاق شده روى آن تمثال حضرت امیرالمؤمنین چسبانیده شود.»![2]
پینوشتها:
[1]. حضرتی، حسن و حسینعلی قربانی، «تأثیر ایدئولوژی پهلوی بر رشد اسلام سیاسی»، پژوهشهای انقلاب اسلامی، بهار 1396، ش، ص 61 – 81.
[2]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 466.
تعداد بازدید: 781