اعظم صابرینسب
19 مرداد 1401
جبهه ملی و امینی
جبهه ملی دوم هم از نخستین روز فعالیت، تلاش خود را در جهت اجرای برنامهها و تحقق اهداف آمریکا آغاز کرد و برای شروع فعالیتهای انتخاباتی، تقاضای برگزاری میتینگ کرده خواستار امتیاز و انتشار روزنامه شد، که شریف امامی قبول نمیکرد. زمانی که امینی به قدرت رسید، کوشید تا از جبهه ملی بهرهبرداری کند و از این تشکیلات چونان اهرم سیاسی سود ببرد. جبهه ملی برای کسب نظر امینی نسبت به جبهه ملی و چگونگی شعارها و وعدههای او پیرامون آزادی اجتماعات و نیز به نمایش گذاشتن قدرت بسیج خود و در نتیجه گرفتن امتیازات بیشتر، درخواست برگزاری گردهمایی و میتینگ کرد. میتینگ جبهه ملی در بعدازظهر روز 27 اردیبهشت 1340 برگزار گردید. از آنجا که این مراسم، اولین تجمع سیاسی بعد از کودتای 28 مرداد 1332 بود و از سوی افراد و چهرههای فعال در جریان ملی کردن نهضت نفت اداره میشد، با استقبال مواجه گردید.[i] شاپوربختیار از جمله سخنرانان این میتینگ بود که در شروع سخنرانی خود شعار «زنده باد مصدق» سرداد و از موضوع مقرر خود خارج شد و برخلاف دستورالعمل شورای عالی جبهه ملی، به بحث درباره سیاست خارجی دولت امینی پرداخت و خواستار برگزاری انتخابات مجلس شد.[ii] این میتینگ واکنش دولت را برانگیخت، تا جایی که دکتر امینی شخصاًً در کنفرانس مطبوعاتی روز یکشنبه 31 اردیبهشت به صراحت اعلام کرد: «در وضع متشنج کنونی نمیتوان انتخاباتی که انعکاس افکار حقیقی مردم باشد، انجام داد....». ارسنجانی هم در سخنرانیاش، اداره میتینگ مزبور را به حزب توده منتسب کرد و اظهار این مطلب از سوی سخنگوی دولت موجب درگیری بین امینی و جبهه ملی شد و به صورت وسیعی در مطبوعات انعکاس یافت و پیرامون آن اعلامیههایی منتشر شد و روابط آنان اندکاندک به دشمنی گرایید. استقبال از میتینگ میدان جلالیه موجب شد تا جبهه ملی تصمیم بگیرد در روز 30 تیر همان سال و به یاد شهدای30 تیر 1331، تظاهراتی ترتیب دهد، اما امینی که تجربه میتینگ اول را داشت، اجازه چنین مراسمی را نداد و جبهه ملی بیتوجه به مخالفت امینی تصمیم به اجرای آن گرفت. در نتیجه، تظاهرات در آن روز به خشونت کشید و شصت تن از سران جبهه ملی از جمله دکتر صدیقی و دکتر سعید فاطمی و عدهای از دانشجویان بازداشت شدند. از شهریور ماه 1340 جبهه ملی در نشریات و اجتماعات خود دولت امینی را به دلیل خودداری از انجام انتخابات و نیز جلوگیری از آزادی اجتماعات به باد انتقاد گرفت. این امر موجبات خشم امینی را فراهم آورد و باعث شد تا دستور جلوگیری از اجتماعات جبهه ملی را در همهجا، حتی در باشگاه جبهه ملی، واقع در شمیران صادر نماید.
اصلاحات ارضی
مهمترین قسمت از مأموریتی که دولت آمریکا در قالب طرح «روستو ـ کندی» بر عهده امینی گذاشته بود، انجام اصلاحات ارضی بود. امینی قبل از نخستوزیری به مطالعه در اطراف اصلاحات ارضی و ویژگیهای آن در ایران پرداخته با همفکری دکتر حسن ارسنجانی، طرح و برنامهای برای اجرای آن آماده کرده بود. در دی ماه اعلام شد که اولین مرحله از اصلاحات ارضی در اوایل اسفند 1340 در یکی از روستاهای تابعه شهرستان مراغه آغاز میشود و یکی از ملاکین این منطقه به نام جمشید اسفندیاری در مصاحبه مطبوعاتی اعلام آمادگی کرد که اراضی بیست روستای متعلق به او در نخستین مرحله انجام اصلاحات ارضی بین کشاورزان توزیع گردد.[iii] امینی بعد از ملاقات روز 21 بهمن 1340 با چترپاولز تصریح کرد که: «این دولت انجام یک انقلاب سفید را از نظر مصلحت مردم، ضروری تشخیص داده و در پی اجرای کامل [اصلاحات ارضی] میباشد.» برای تأمین مخارج اصلاحات ارضی، کنسرسیوم نفت به اشاره دولت آمریکا تولید نفت را افزایش داد تا آنجا که ایران به مقام سومین صادرکننده نفت در جهان رسید و در کنار آن فروش سلاح به ایران محدود شد تا با این صرفهجویی بودجه لازم برای انجام اصلاحات ارضی فراهم گردد.
امینی و دانشجویان داخل و خارج کشور
با تصویب لایحه اصلاحات ارضی و تصمیم دولت مبنی بر اجرای آن، زمزمههای مخالفت از هر سو برخاست و اندکاندک کانونهای مخالفت علیه امینی شکل گرفت. در روز 1 بهمن 1340 گروهی از دانشآموزان از رفتن به کلاس خودداری کردند و به عنوان اعتراض به اخراج چند تن از دانشآموزان دبیرستان دارالفنون، خیابانهای مرکز شهر تهران را عرصه تظاهرات خود ساختند. در این روز دانشجویان دانشگاه تهران هم با هدف ابراز همدردی با دانشجویان دانشسرای عالی و اعتراض به قطع کمک هزینه تحصیلی آنها به کلاس نرفتند و تصمیم گرفتند تا دستهجمعی از دانشگاه خارج شوند.
این تصمیم دانشجویان با مخالفت نیروهای انتظامی مواجه شد. دانشجویان که در تصمیم خود دایر بر خروج از دانشگاه و کشیدن تظاهرات به پهنه خیابانهای شهر اصرار داشتند، برای شکستن سدهای خروج از دانشگاه حین درگیری با نیروهای پلیس ناگهان با هجوم نیروهای چترباز مواجه شدند. چتربازان بدون هیچگونه تأمل و به صورتی سریع وارد محوطه دانشگاه و داخل دانشکدهها شدند و دانشجویان را به شدیدترین شکل مورد ضربوشتم قرار دادند. به عقیده برخی از مورخین، حمله نیروهای چترباز به دانشگاه تهران، محصول توطئهای بود که ازسوی مخالفین امینی به سرکردگی سپهبد بختیار، اسدالله رشیدیان و فتحالله فرود طراحی شده بدون تردید با موافقت و دستور محمدرضا پهلوی اجراگردید.[iv] امینی در برخورد با این ماجرا به جای اینکه مسئولین بیحرمتی به صحن و سرای دانشگاه را بازداشت کند، عدهای از عناصر ملی و غیر ملی نظیر مهندس حجازی، مهندس زیرکزاده، دکتر آذر، دکتر حجت، امیر اعلایی، صادق بهداد، جعفر بهبهانی و... را دستگیر کرد.[v]
امینی با اطلاع از زمینه قبلی واقعه دانشگاه مبنی بر وادارکردن او به استعفا، به دیدار شاه رفت و تیموربختیار را عامل اصلی اغتشاش دانشگاه تهران و دیگر شورشهای سال 1340 معرفی کرد و از شاه اجازه بازداشت او را خواست، اما شاه موافقت نکرد و تنها اجازه خروج او را از ایران داد.[vi] به اعتقاد برخی از صاحبنظران، علت اصلی مخالفت تیمور بختیار با امینی، دخالت وی در برکناری او از مقام ریاست ساواک بوده است. به دنبال این حوادث، امینی رسماً دستور تعطیل دانشگاه تهران را صادر کرد.این تعطیلی جمعاً 74 روز به طول انجامید. رودررویی دانشجویان و امینی منحصر و محدود به دانشجویان داخل کشور نبود و دامنه عملکرد جنجالی او خیلی سریع از مرزهای جغرافیایی فراتر رفت و دانشجویان ایرانی در کشورهای خارجی را هم در برگرفت. برخورد دانشجویان مقیم خارج بر سر مسئله ارز تحصیلی آغاز شد، زیرا برخی از مطبوعات ادعا کرده بودند که گروهی از دانشجویان خارج کشور به جای تحصیل در اروپا و آمریکا به عیاشی مشغول هستند و وزیر فرهنگ وقت اعلام کرد که گذرنامه برخی از دانشجویان لغو خواهد شد و آنان به کشور بازخواهند گشت. اینگونه اظهارات و انعکاس آن در مطبوعات و رادیو و تلویزیون نگرانی عمیق دانشجویان ایرانی را برانگیخت و موجب شد تا هیئت دبیران فدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان غربی و برلن، طی نامهای رسمی به علی امینی و مقامات مسئول در داخل کشور اعتراض نمایند. در این نامه حضور دانشجویان در خارج از کشور معلول کمبود دانشگاهها در داخل و مسئله کمبود دانشگاه و مدارس علمی را محصول «کاهلی و سوءنیت» هیئت حاکمه معرفی شد از دولت خواسته شده بود تا به جای قطع ارز تحصیلی دانشجویان به مقابله با قراردادهای تحمیلی بروند که بودجه مملکت را برباد میدهند. آنان در پایان تهدید کرده بودند که در صورت عدم توجه به خواستههای دانشجویی آنان، دست به اقدامات خشنتر خواهند زد و از رهگذر اعلام اعتصاب عمومی دانشجویان و تحصن در نمایندگیهای دولتی ایران افکار عمومی را آگاه خواهند ساخت.[vii]
امینی و روحانیت
امینی از نخستین روزی که به عرصه فعالیتهای سیاسی روی آورد، برای دین و مذهب حساب جداگانهای بازکرد و بیش از هر چیز اعتقادات و احساسات مذهبی خود را به نمایش گذاشت و بر این اساس، ایجاد رابطه با علما و مراجع دینی را در روابط اجتماعی خود گنجاند و کوشید تا با بهرهگیری از بهانههای مختلف به محضر علما و رهبران دینی رفته از آن بهرهبرداری تبلیغاتی کند. وی با انتخاب مشاور در امور مذهبی ـ شریفالعلمای خراسانی ـ برای نخستوزیر، بهترین روابط را با قم ایجاد کرده در هر فرصتی به بهانه زیارت و رفتن برسر قبر بستگانش به قم برود و با مراجع بزرگ مذهبی دیدار کند.[viii] امینی زمان نخستوزیری بارها به منزل آیتالله کاشانی رفته خبرنگاران را پیشاپیش به منزل ایشان میفرستاد و به آنان توصیه میکرد که از او در حال بوسیدن دست آیتالله کاشانی عکس بگیرند.[ix] نخستوزیری امینی مقارن با ایام بیماری و آخرین روزهای حیات آیتالله کاشانی بود. زمانی که حال ایشان به وخامت گرایید، درباریان شاه را خبر کردند و به او توصیه نمودند از این فرصت برای مقابله با امینی که روابط خوبی با روحانیت دارد استفاده کنند. شاه براین اساس به دیدن ایشان رفت، اما آیتالله کاشانی از رویارویی با وی خودداری کردند. در اسفند 1340 آیتالله کاشانی رحلت کرد و شاه و امینی در بزرگداشت او با هم مسابقه گذاشتند. شاه دستور داد جنازه تشییع رسمی شود و امینی هم پنج روز عزای ملی اعلام کرد. امینی که برای ثبات کابینهاش به هر کاری دست میزد در روز 12 دی ماه مقارن با 13 رجب 1381، میلاد پرشکوه علیابن ابیطالب، بهطور کاملاً سرزده به دیدار امام خمینی رفت. حضرت امام در این دیدار ضمن یادآوری مسئولیتهای وی به عنوان نخستوزیر، به وی هشدار دادند که از خدمت به مردم فرودست کوتاهی نکند و در مسیر خیانت به مردم نیفتد.[x]
محاکمات نمایشی
اختلاس و حسابسازی در کار ساختمان کاخ مجلس سنا، سوءاستفاده و دزدی در راهآهن و کلاهبرداری کلان دو نفر از اعضای جامعه بازرگانان یهودی و آژانس یهود ایران از بانکهای مختلف، در شمار تخلفات مهمی بود که امینی ظاهراً و به صورت نمایشی، تصمیم به تعقیب عاملان و مباشران آنها گرفت و این اقدام هم برای وجیهالمله ساختن خود بود. کاخ مجلس سنا یکی از لوکسترین ساختمانهای ایران در اواخر دهه1330بود که با هزینه هنگفت 75 میلیون تومان[xi] در محل کاخ علیرضا پهلوی ساخته شد. امینی در هنگام نخستوزیری این مسئله را وسیله خوبی برای تبلیغات و فریب افکار عمومی تشخیص داد و هیئتی را مأمور رسیدگی به این موضوع کرد. به موجب گزارشی با عدد و رقم ثابت شد که هر متر مربع از این ساختمان، حداکثر سیصد تومان هزینه برداشته است، اما مسئولین شرکت ساختمانی «سیوند»، قیمت تمام شده را از قرار هر متر مربع ده هزار تومان اعلام کرده به همین میزان از دولت پول گرفته بودند.[xii] افراد دستگیرشده همگی از افراد پرنفوذ وقت بودند و کلیه کسانی که در این ایام بازداشت شدند، اکثراً بدون محاکمه و بدون سر و صدا آزاد شدند و معدودی هم که سر و کارشان به دادگاه و محاکمه افتاد، عمدتاً به جزای نقدی محکوم شدند که همگی پس از مدتی وجوه و جرایم پرداختی را از دادگستری پسگرفتند و به دنبال زندگی خود رفتند.
امینی و مطبوعات
بدون اغراق هیچیک از نخستوزیران بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به اندازه امینی از حمایت مطبوعات وابسته به جریان جهانی سلطه برخوردار نبوده هیچ کدام از آنها به اندازه او به مطبوعات و جریان آزاد خبر، آسیب و لطمه نرسانده است. از اردیبهشت 1337 که امینی با حمایت همه جانبه آمریکا به ایران برگشت و تلاشی آشکار را برای دستیابی به مسند نخستوزیری آغاز کرد، تعداد زیادی از مدیران و صاحبان جراید و خبرنگاران به حمایت از وی روآوردند. اما امینی پس از دستیابی به قدرت، تمام وعده و وعیدهای خود را فراموش کرد و برخلاف قولهایی که در جهت آزادی مطبوعات داده بود، سد و مانع بیشتری بر سر راه روزنامهنگاران ایجاد کرد و آنان را اسیر قیدوبندهای تازهتری ساخت. وی خیلی سریعتر از آنچه که پیشبینی میشد، به شدت عمل و خشونت دست زد و برای ترساندن عوامل مطبوعاتی دستور توقیف روزنامه اطلاعات را صادر کرد. توقیف این روزنامه در روز 2 خرداد 1340 انجام شد، که چند ساعت بیشتر طول نکشید. یکی دیگر از اقدامات وی، گرفتن وظیفه سانسور از ساواک و سپردن آن به اداره کل انتشارات و رادیو بود. این اقدام او ظاهری آراسته داشت اما آسیبهای بیشتری از این رهگذر نصیب مطبوعات شد. در این اداره یک نفر به نمایندگی نخستوزیری، یک نفر از ساواک و یک نفر از وزارت اطلاعات ظاهراً وظیفه داشتند تا با همفکری یکدیگر مسائل مطبوعات را حل و فصل کنند، اما عملاً همگی آنان تحت تأثیر نماینده ساواک تصمیمات او را بدون چون و چرا تصویب میکردند و به همین خاطر در ماههای آخر زمامداریاش کمتر حامی و دوستی در جامعه مطبوعاتی برایش مانده بود.
سقوط امینی
در فراهم آوردن شرایط سرنگونی علی امینی و وادارکردن وی به استعفا، امیر اسدالله علم نقش و تأثیر عمدهای داشت. علم از نخستین روزی که زمزمه نخستوزیری امینی در محافل و مجامع آغاز شد، فعالیت علیه او را آغاز کرد. علم در ابتدا کوشید تا به هر طریق ممکن، راههای دستیابی امینی به این مقام را سد نماید و زمانیکه شاه فرمان نخستوزیری امینی را صادر کرد، تمام توان خود را در راه به شکست کشانیدن کابینه امینی و یافتن راهکارهایی برای مجبورکردن وی به استعفا به خدمت گرفت.[xiii]
دقت در اسامی روزنامهنگارانی که به جریان هجوم علیه امینی پیوسته بودند، نشاندهنده این است که این حملات را علم سازماندهی میکرده است، افرادی چون: نعمتالله جهانبانویی (صاحب امتیاز مجله فردوس) از سرکردگان مطبوعاتی مرتبط با شبکه جاسوسی علم، مهدی میراشرافی (صاحب امتیاز روزنامه آتش) و محمدعلی مسعودی (صاحب امتیاز روزنامه پست تهران) و ابوالحسن عمیدی نوری (صاحب امتیاز روزنامه داد) و عباس شاهنده (صاحب امتیاز روزنامه فرمان) همگی از اعضای شبکه جاسوسی علم بودند.
محمدرضا پهلوی هم برای ایجاد سرعت در سرنگون ساختن امینی، از توان و قدرت سایر عوامل و شبکههای جاسوسی انگلستان و دیگر کارگزاران آن، نظیر برادران رشیدیان و شبکه جاسوسی تحت کنترل آنها سود میبرد و آنان را تحریک به فعالیت بر ضد امینی میکرد.
دکتر امینی به همان صورتی که با تمایل آمریکاییها به قدرت رسیده بود، با اشاره آنان از قدرت کناره گرفت و در 26 تیر داوطلبانه از مقام خود استعفا کرد.
سخن آخر
رئیسجمهور آمریکا با تهدید شاه ایران، امینی را که برای اهدافش مثمرثمر میدید به نخستوزیری رساند و آنچه را که به او دیکته کردند انجام داد ولی او از چند سو مورد فشار قرار گرفت، ملیون به خاطر عدم برگزاری انتخابات آزاد از او ناراضی بودند؛ ملاکین از اصلاحاتش بیم داشتند و شاه هم او را رقیب شخصیخود میدانست. نخستوزیر با کارهای عوامفریبانه خود هم کاری از پیش نبرد و سرانجام با تحریکات و دسیسههای پنهانی علم، مجبور به استعفا شد و جای خود را به مهره وابسته دیگری داد.
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، ص 125 – 140
[i]. روزنامه کیهان، مورخ 28 /2 /1340.
[ii]. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان، ج13، کیهان، چ دوم، ص161.
[iii]. همان، ص174.
[iv].نجاتی، غلامرضا، تاریخ 25 ساله ایران، ج 1، چ سوم، 1371، ص 190
[v]. نجمی، ناصر، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، انتشارات انیشتین، چ اول، 1373، ص83.
[vi]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، سپهبد تیمور بختیار به روایت ساواک، ج 1، چ اول، 1378، ص 56.
[vii]. شوکت، حمید، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، عطایی، 1378، ص 105.
[viii]. دولتهای ایران از میرزا نصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 465.
[ix]. عاقلی، باقر، نخستوزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، جاویدان، چ اول، 1370، ص 912.
[x]. نیمه پنهان، ص203.
[xi]. مهدینیا، جعفر، زندگی سیاسی علی امینی، پاتوس، چ دوم، 1368، ص374.
[xii]. نیمه پنهان، ص215.
[xiii]. ارزیابی متعلق به سال 1340.
تعداد بازدید: 1189