24 دي 1401
ساواک در گزارشی به تاریخ 24 دی 1343 مینویسد:
«از اول ماه رمضان در سمت جنوبی مسجد جامع جنب حیاط حوضخانه... یکی از شاگردان [آیتالله]خمینی به نام ربانی[1] (شیخ) هر روز از ساعت 13 الی 14 بعد از نماز جماعت به منبر میرود و چون صحبتهای وی مورد پسند افراد بازاری میباشد و همه روزه به دستگاه حمله نموده و از آن انتقاد مینماید.[2] افراد جبهه ملی ـ حزب ملت ایران ـ نهضت آزادی ـ حزب زحمتکشان و دکتر بقایی ـ طرفداران علماء ـ افراد هیئتهای مذهبی ـ قائمیه ـ اتفاقیون ـ بنیفاطمه ـ بنیزهرا ـ نیز برای سخنرانی وی به مسجد جامع میروند و پیش از رفتن نامبرده به منبر به او پیشنهاد میکنند که درباره چه موضوعی صحبت کند... پس از ختمِ مجلس زنجیروار صفی تشکیل میدهند و ربانی را مشایعت مینمایند تا به دست مأمورین نیفتد...».[3]
گفتنی است ربانی املشی در 22 دیماه از طرف مأمورین کلانتری دستگیر و به اداره اطلاعات شهربانی تحویل داده شده بود.[4]
پینوشتها:
[1]. آیتالله محمدمهدی ربانی املشی در سال 1313 در قم متولد شده، علوم حوزوی را در حوزه علمیه قم فراگرفت. وی با آغاز نهضت امام خمینی به آن پیوسته، به این سبب بارها راهی زندان شد. ربانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سمتهایی چون نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی، دادستانی کل کشور، عضویت در شورای نگهبان و... خدمت کرده، در سال 1364 دار فانی را وداع گفت. (قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 6، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، ص 220).
[2]. نمونهای از این انتقادات و حملات آنچنان که ساواک گزارش کرده به شرح زیر است:
«روز 19 /10 /43 ... پس از نماز ربانی واعظ به منبر رفته و پیرامون ثروت اظهار داشت: عدهای ثروت را ملاک قدرت خود قرار میدهند ولی عدهای دیگر که مسلمان حقیقی هستند فضیلت و تقوی و پرهیزکاری را اساس قدرت خود میدانند دین اسلام فضیلت و تقوی را بر ثروت ترجیح میدهد امروزه فقط مردمان طبقه سوم در خانه خدا حاضر شده و فرایض مذهبی را انجام میدهند ولی رجال هیچوقت چنین کاری را نخواهند کرد. آنها از کجا معنی قرآن را میدانند فقط مملکت بر باد دادن را خوب بلد هستند، ناموس فروشی را خوب میدانند... پروردگارا مرجع عالیقدر و آقای ما را هر چه زودتر به وطن بازگردان. دشمنانش را نابود کن» (پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1393، ص 160).
«روز 21 /10 /43 پس از نماز ظهر ربانی واعظ در شبستان گرمخانه مسجد جامع به منبر رفت و پس از ذکر مقدمهای دنبال بحث روز گذشته اظهار داشت: در کشورهای کمونیستی معتقدند باید الغاء مالکیت بشود و سرمایهداری از بین برود ولی امروزه شما میبینید در این قبیل کشورها این طرز فکر جامه عمل نپوشید چون یکی دارای کاخهای متعدد و اتومبیلهای مختلف میباشد ولی دیگری باید از غذا و نان جیرهبندی استفاده کند ولی در دنیای ضد کمونیسم میگویند سرمایهداری باشد و مردم بیچاره را ما جلوشان را خواهیم گرفت آخر با چی؟ با خفقان و سرنیزه و یا زجر و شکنجه. آیا برای همیشه این ملت مسلمان بدبخت ساکت خواهد نشست؟ گرچه شما به ظاهر میتوانید جلو آنها را بگیرید ولی قلبهایشان را نمیتوانید محار [مهار] کنید، ممکن است به من عمامه به سر بگویید، خفه شو و چیزی نگو ولی میخواهم بدانم آیا دنیای اسلامی به همین ترتیب باقی خواهد ماند؟ به خدا قسم بالاخره صدای مردم ستمدیده درمیآید و پنج نفر دور هم جمع میشوند و انقلاب بزرگی به وجود خواهند آورد آن وقت است که دولتهای وقت میگویند تقسیم اراضی کنیم تا جلو دهان مردم را بگیریم ولی به خدا پیش نخواهید برد. تا موقعی که شما میان مردم و روحانیت جدایی میاندازید سر و کارتان با همین مردم ناراضی میباشد... مردم ناراحت نباشید، تا دنیا بوده ظلم و ستم هم بوده و اشخاص خوب را با زور و سرنیزه از مردم جدا میساختند. در خاتمه سخنانش گفت: خدایا سایه مرجع عالیقدر شیعیان را از سر ما کوتاه مگردان.»(همان، 164)
[3]. همان، ص 166.
[4]. همان، ص 169.
تعداد بازدید: 784