زهرا رنجبر کرمانی
22 ارديبهشت 1402
ساواک در گزارشی به تاریخ 22 اردیبهشت 1341 مینویسد:
«در ساعت 11:00 روز دوشنبه 21 /2 /41 آقای سیدمحمود طالقانی طبق معمول به منبر رفته و بعد از قرائت آیاتی از قرآن مجید اظهار داشت: امروز در خصوص فساد و طرق مبارزه با آن صحبت میکنیم و بعد از ذکر چند حدیث و روایت نتیجه گرفت که فساد یعنی چه؟... فساد یعنی آزاد گذاردن فیلمها و صور قبیحه خارجی و تهیه فیلمهای ایرانی؟[1] و در اینجا به مقاماتی که از صاحبان استودیوها رشوه میگیرند اشاره نموده و گفته است [نام]کلیه اشخاص را دارم، اگر بخواهند پرده دری کنم حاضرم یکبهیک را روی منبر نام ببرم. فساد یعنی عزاداری به دستور مقامات و خریدن عَلَم به مبلغ چهل هزار تومان؟ با پول کی؟ فساد یعنی بعد از پنجاه سال مشروطیت اکنون به دوره استبداد برگردیم؟ فساد یعنی زنهای لخت و عریان در خیابانها و سرپل تجریش گردش کردن؟ فساد یعنی پول دادن به اشخاص و آنها را اجیر کردن و برای جاسوسی و کارآگاهی به محافل مذهبی و سیاسی و به منازل اشخاص فرستادن؟... ای مردم بدبختترین افراد جاسوسان هستند. پستترین شغل جاسوسی است... فساد یعنی این که آفتابهدزدها را محکوم به حبس ابد نمودن و اشخاصی که اموال عمومی ملت را غارت و چپاول نمودهاند، بنا به مصلحت چند ماه بازداشتکردن...»[2]
پینوشتها:
[1]. تولید فیلمهای ایرانی از دهه 30 با توجه به گرایش مخاطبان و کنترل دولت افزایش یافت و چون در تولید فیلم بیشتر گیشه مدنظر بود فیلمهای تولیدی اغلب عامهپسند و نازل بودند. به این سبب منتقدان برای تحقیر اینگونه آثار آنها را «فیلمفارسی» نامیدند. معنای تلویحی این عبارت این است که بازیگران فیلم فقط فارسی صحبت میکنند و چیزی از سینمای ایران در آن نیست. اینگونه فیلمهای تولید شده بین سالهای 1327 - 1357 مخلوطی از ملودرام و قصههای عامیانه، و تضاد میان خیر و شر در آنها عمدتاً مبتنی بر تضادهای طبقاتی (پولدار و فقیر)، تضادهای ارزشی (مردی و نامردی) و تضادهای اجتماعی (شهری و روستایی) بود. نشانههای بارز سینمای فیلمفارسی در آن دوران، قصههای سرقت شده از فیلمهای خارجی، روابط و شخصیت پردازیهای جعلی و غیرقابل باور، بازیهای اغراق شده و ساختار ضعیف و سرهمبندی شدهای از کلاه مخملی، رقاصه، کاباره، سکس و آب گوشت! است. فیلمفارسی به رؤیاپردازی پرداخت و ابزار آن را از فرهنگ پایین شهری، از میان اقشار کمدرآمد و کمسواد پیدا کرده با زبان خود آنها حرف زد. اعضای بخش دولتی طبقه متوسط مثل کارمندان ادارات، وکلا، معلمان، پزشکان، نویسندگان و روزنامهنگاران که ظاهراً با تجدد کنار آمده و از نظر نوع لباس پوشیدن و رفتار، آداب و رسوم نوین را پذیرفته بودند، نمیتوانستند قهرمانان فیلمفارسی باشند. فیلمفارسی از میان کارگران شهری قهرمان خود را مییافت، آن بخشی که در فرهنگ شهری ادغام نشده، استقرار اجتماعی نیافته و استعداد درگیری، خشونت و ماجراجویی داشتند. فیلمفارسی در هر شرایط و توسط هر شخصی ساخته میشد، بیانگر زندگی طبقه پایین جامعه بود. آدمهایی کمسواد، کمپول و سنتی که در حاشیه شهرهای بزرگ زندگی میکردند و گاه قصه به خاستگاه آنها یعنی روستا هم میپرداخت. میتوان گفت مخاطب فیلمفارسی با آغاز دوران استبداد و در دل تناقضات جامعه شبه مدرن شاه با تقسیمبندی شهر به شمال و جنوب شکل گرفت و فیلمفارسی با شکلگیری این مخاطب هویت یافت. فیلمفارسی و مخاطبش هر دو زاییده اختناق بودند. (ثواقب، جهانبخش و دیگران، «تأثیر تقابل سنت و تجدد بر سینمای ایران در عصر پهلوی دوم»، پژوهشنامه تاریخ اجتماعی اقتصادی، س 8، ش 1، بهار و تابستان 1398، ص 41 - 68)
[2]. آیتالله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 178.
تعداد بازدید: 715