زهرا رنجبر کرمانی
14 تير 1402
مأمور ساواک در گزارشی به تاریخ 14 تیر 1342 مینویسد:
«با کسب اجازه قبلى در روزهاى پنجشنبه 13 و جمعه 14 /4 /42 افراد زیر را بر حسب تمایل شخصى آنها و کسب اطلاع و نظریه آنان ملاقات نتیجه ذیلاً به عرض میرسد:
الف) اظهارات آیتالله سیدمرتضى علم[1]
1- از روزیکه آیتالله میلانى تهران آمده افراد وابسته به جبهه ملى مخصوصاً بازاریها بیشتر به ملاقات ایشان میروند اکثر ملاقات کنندگان افراد ترک مقیم تهران میباشند.
2- سیدصدرالدین جزایرى باجناق آیتالله میلانى فعالیت زیادى در مورد روحانیون نموده اغلب حامل پیام محرمانه آنها است.
3- شریعتمدارى و میلانى چندان توجه و اعتمادى به آیتالله سیدمحمد بهبهانى ندارند ولى روابط شریعتمدارى و میلانى که هر دو ترک هستند بسیار حسنه میباشد.
4- آیتالله خوئى مقیم نجف اشرف قصد آمدن ایران را دارد، به هر ترتیبى امکان داشته باشد باید از آمدن او جلوگیرى نمود.
ب) اظهارات آیتالله شیخ بهاءالدین نورى[2]
1- اجتماع آقایان روحانیون در تهران در حال بلاتکلیفى و تجمع مردم به دور آنها بطور کلى زیانبخش میباشد و بهتر است مثبت یا منفى اولیاى امور تکلیف آنها را روشن نماید که هر چه زودتر به محلهاى خویش مراجعت نمایند. زیرا قرار است آیتالله علامه از سمنان و آیتالله ملاعلى همدانى از همدان تهران بیایند و به جمعیت آنها اضافه شود.
2-... در صورتیکه در محیط کاملاً عادى و محرمانه چند نفر از افراد زیر... [سیاستمداران به اصطلاح خوشنام!] پا در میانى کرده، ضمن ملاقات آقایان روحانیون وسیله شرفیابى آنها را بدون قید و شرط به پیشگاه شاهانه[!]-فراهم سازند، از هر حیث مؤثر و مفید و رضایتبخش و مفید به حال کشور خواهد بود.
3-به هیچوجه منالوجوه کوچکترین گذشت و محبتى نباید از طرف اعلیحضرت همایون شاهنشاهى قبل از توسل آقایان بهعمل آید.[!]
در خاتمه به استحضار میرساند، آنچه شایعست براى جمعشدن روحانیون در تهران سه مورد زیر را قائلند:
1- تهیه نامه و تصویب اینکه آیتالله خمینى را همگى به سمت پیشوایی قبول دارند.
2-تهیه نامه به پیشگاه شاهانه مبنى بر مرخص نمودن زندانیان
3- انتخاب دو نفر از بین کلیه روحانیون به سمت نمایندگى براى هر نوع اقدامى که باید از طرف مقامات روحانى بعداً بهعمل آید.»[3]
پینوشتها:
[1]. حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدمرتضى علمالهدى فرزند سیدمحمدرضا در شوشتر به دنیا آمد. پس از تحصیل مقدمات و سطوح به نجف مهاجرت و سپس به خوزستان مراجعت کرد و در اهواز اقامت گزید. وی در سال 1393 ق درگذشت. (قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 417(.
[2]. آیتالله شیخ بهاءالدین نوری در سامرا به دنیا آمد. در 2 سالگی همراه پدرش شیخ عبدالنبی نوری که از علمای بنام بود به تهران آمد. بهاءالدین چندی بعد دوباره به عتبات بازگشته، مدت مدیدی در آنجا اقامت کرد. وی پس از بازگشت به تهران حوزه درس پدر را رونق دوباره بخشید. نوری از روحانیان میانهرو و در قبال حکومت، مسالمتجو بود. (قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 45).
[3]. قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 417.
تعداد بازدید: 450