05 مرداد 1402
ساواک در گزارشی به تاریخ 5 مرداد 1342 مینویسد:
«ساعت 07:30 روز 3 /5 /42 آقای سیدفضلاللّه خوانساری[1] گفت: جلسه علمای مهاجر و مقیم تهران در منزل آقای شریعتمداری تشکیل شده ولی [آیتالله]میلانی حاضر نشده بود و آقای [آیتالله سیداحمد]خوانساری هم نبودند و بنده به نمایندگی ایشان در جلسه حاضر شده بود[م]. دو نفر... از طرف حضرات انتخاب شده بودند و بوسیله تیمسار پاکروان[2] به اعلیحضرت همایونی پیغام داده بودند که دو نفر فوقالذکر حضور اعلیحضرت شرفیاب شوند. دو سه روز است جوابی به این پیغام داده نشده و میگویند تیمسار به مسافرت رفتهاند، از طرفی حضرات هم در فکر چارهجویی و مذاکرات دیگری هستند و گویا قرار است [آیات]خمینی، قمی، محلاتی را همین دو روزه با خانوادههایشان تبعید کنند. اول قرار بود [آیتالله]خمینی را با عائلهاش به اردن بفرستند، بعد قرار شد ترکیه یا پاکستان برای این کار تخصیص داده شود، ولی فعلاً قصد دارند ایشان را هم در داخل تبعید کنند.[3]... در آخر جلسه آقای شریعتمداری در گوشی به من گفت: فلانی به آقای [آیتالله]خوانساری بگو من از اول میدانستم با مذاکره نمیشود با دولت کنار آمد، دلیل آن هم بیاعتنایی آنها در این مذاکرات است.... دولت تعمداً به حضرات بیاعتنایی میکند، چون تلفنی هم با آقای هیراد[4] تماس میگیرند و او را برای پیام مجددش میخواهند، آقای هیراد میگوید من باید اجازه بگیرم و سپس شرفیاب حضرات شوم. بعد تلفن میکند که اعلیحضرت همایونی[!] اجازه ندادند که نزد شما (منظور شریعتمدار و میلانی و دیگر علماء است) بیایم.... به آقای [آیتالله]خوانساری بگویید شاید نظر اعلیحضرت همایونی در مورد آقای خوانساری مساعدتر باشد.... »[5]
گفتنی است در جریان مهاجرت 40 روزه علمای سراسر کشور به تهران با هدف تلاش برای آزادی امام خمینی و سایر علمای دستگیر شده در تیر 1342، آیتالله العظمی سیداحمد خوانساری از مراجع تراز اول مقیم تهران نقش مؤثری ایفا کرد. روحانیون مهاجر با روحانیون تهران به مشاوره نشسته، برای رفع نگرانی مردم در خصوص سلامتی امام خمینی تصمیم گرفتند به هر شکل خبری از ایشان به دست آورند. بنابراین آیتالله روحالله کمالوند از علمای خرمآباد به نمایندگی از روحانیون با شاه ملاقات و نگرانی آنها را به وی اعلام کرد. شاه پذیرفت که یکی از مقامات روحانی، امام خمینی را ملاقات و آیتالله خوانساری بعد از دیدار با امام خبر سلامتی ایشان را به مردم اعلام کرد.[6] در این ایام آیتالله خوانساری مخاطب تلگراف جمع زیادی از مردم سراسر کشور بود که خواهان آزادی امام بودند با وجود این وی که در قبال حکومت پهلوی محتاط و مصلحتاندیش بود. این بار نیز در زمره علمایی قرار داشت که مایل بودند بحران سیاسی ناشی از رابطه روحانیت و دربار به گونهای مطلوب رفع شده، به هیچکدام از طرفین ضربهای وارد نشود. این دسته از همان ابتدای مهاجرت، مسئله مذاکره با دولت را مطرح کردند اما با امتناعِ جریان مهاجر به تدریج نوعی دلسردی و ناراحتی در آنها پدید آمد که به بروز اختلافات دامنهدار میان علما انجامید.[7]
پینوشتها:
[1]. داماد آیتالله العظمی سیداحمد خوانسار
[2]. رئیسوقت ساواک.
[3]. امام خمینی چندی بعد در 11 مرداد از زندان آزاد و به حصر خانگی فرستاده شد.
[4]. رئیس دفتر شاه.
[5]. آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1390، ص 51.
[6]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 54.
[7]. حسنزاده، اسماعیل، «تحلیل رفتار سیاسی عالم شیعی(مطالعه موردی: پدیده مهاجرت 40 روزه 1342)»، مطالعات تاریخ اسلام، زمستان 1388، ش 3، ص 37 – 60.
تعداد بازدید: 710