06 مرداد 1402
6 مرداد 1342 گزارش مشروح جواد بوشهری به شاه درخصوص اقدامات انجام شده در دفاتر جشنهای شاهنشاهی از بدو تصدی وی به عنوان نایبرئیس شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی در ساواک منعکس شد. دو بند اول گزارش به شرح زیر است:
«1- اساسنامه شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی ایران تهیه و تکمیل و در تاریخ 8 /12 /1339 رسماً به ثبت رسید.
۲- با توجه به منویات اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که همواره توصیه فرمودهاند (که این جشن فقط یک جشن شاهنشاهی و دولتی نیست بلکه جشنی است که به تمام ملت ایران و همه تاریخ و مفاخر ما بستگی دارد)[!] برای آنکه در تمام نقاط کشور طبقات مختلفه اهالی عموماً با هماهنگی کامل به خصوصیات و ارزش جهانی این جشن آگاه شده و خاطره باعظمت دوره دوهزاروششصد ساله بنیاد شاهنشاهی خویش را مورد تجلیل قرار دهند، به علاوه موجبات رشد و نمو فضائل و عوامل اخلاقی نسل حاضر در پایداری و استقلال میهن عزیز و علاقمندی به شاهنشاه محبوب و ایجاد روح همکاری و تشریک مساعی برای پیشرفت امور کشور و بهبود زندگی فردی و اجتماعی آماده شوند، آئیننامه طرز تشکیل و وظایف شوراها تهیه و چاپ شده به کلیه استانداریها - فرمانداریها - بخشداریها - ادارات فرهنگی - ادارات کار ارسال گردید و در نتیجه مکاتبات دائم و مرتب روزانه شورای مرکزی تاکنون در ۲۴۵ نقطه شورای جشنهای شاهنشاهی و در ۱۳۷ نقطه شورای فرهنگی جشنها و در ۱۹ نقطه شورای کارگری تشکیل گردیده و هر یک از شوراهای نامبرده طبق مقررات آئیننامه لااقل هر ماه یک مرتبه جلسات عمومی خود را تشکیل و درخور امکانات با تشکیل مجالس سخنرانی انتشار مقالات تاریخی و نمایشهای میهنی و فیلمهای متناسب وظایف ایجاد غرور ملی، شاهپرستی و میهندوستی را در نسل حاضر تقویت مینمایند....»[1]
گفتنی است ظهور باستانگرایی آریایی در قرن نوزدهم و گسترش آن در دوره پهلوی ارتباط تنگاتنگی با اهداف استعماری انگلیس در هند و ایران داشت. سیاستگزاران این کشور برای توجیه سلطه و حضور همهجانبه خود در هندوستان و ایران، بویژه در عرصههای اقتصادی، سیاسی و نهایتاً تأسیس و تقویت امپراتوری جهانی، اندیشه وحدت نژادی ایرانیان، هندیان و اروپاییان با عنوان «نژاد آریایی» یا «هند و اروپایی» را ترویج میکردند تا سلطه ناگوار خود را بر ایران و هند گوارا و چهره ناخوشایند استعمار را ورای طرح منشأ واحد نژادی پنهان کنند. موج باستانگرایی آریایی در ایران و تمرکز مطالعات تاریخی بر دو هزاروپانصد سال تاریخ شاهنشاهی (از هخامنشیان به بعد)، هم تمدن چهار هزار ساله پیش از هخامنشیان را به بوته فراموشی میسپرد، هم به مثابه جریانی بود در برابر مذهب و انکار تاریخ چهارده قرن حضور اسلام در ایران.
دست اندرکاران جشنهای شاهنشاهی در راستای اهداف خود که با آرمانها و اهداف صهیونیسم پیوند داشت، پیدایش بنیاد شاهنشاهی را که به زعم آنها مطلوبترین نظام حکومتی بود و باوجودی که قدمتش در ایران به دوره مادها میرسید، به کورش که نزد یهودیان مسیح موعود یا مشیاء نامیده میشد نسبت دادند. در مرداد 1340 جشن 2500 ساله آزادی یهود در اسرائیل برپا شده، سومین کنگره یهود به تجلیل از کورش اختصاص یافت و آهنگسازان صهیونیستی آهنگی برای کوروش کبیر ساختند که بعدها در جشنهای شاهنشاهی نیز استفاده شد. از نتایج عملی باستانگرایی افراطی در تاریخ معاصر ایران، افزون بر تحریک مسائل نژادی و ایجاد تشتت میان اقوام مختلف و کشورهای همسایه، توجیه تمرکز قدرت شخصی و فراهم کردن مشروعیت تاریخی برای ظهور و حضور سلسله پهلوی بود. اندیشه آریایی و اعتقاد به یک پادشاه مقتدر و یک دیکتاتور مصلح، از اصول ایدئولوژی حکومت پهلوی بود، بدینسان جلوس کورش بر اریکه قدرت مبدأ تاریخ ایران قرار گرفت. این جریان در دو دهه پایانی حکومت پهلوی که مصادف با اوجگیری تمایلات باستانگرایانه محمدرضا پهلوی و اطرافیان وی بود، به قدری شدت یافت که شاه را حدود 13 سال در تب و تاب برگزاری نمایشی از این گرایش افراطی قرار داد. جشنهای شاهنشاهی که بنا بود در سال 1340 برگزار شود بارها به علت وضعیت بغرنج اقتصادی و مضیقه مالی دولت که قادر به پرداخت هزینههای سنگین پیشبینی شده نبود به تعویق افتاد، ولی از آنجا که شاه همواره در رؤیای برگزاری پرشکوه بزرگداشت 2500 سال شاهنشاهی در ایران بود، مصرانه کوشید آن را در تخت جمشید برگزار کند. جشنهای شاهنشاهی سرانجام در مهر 1350 با صرف هزینههای گزاف برگزار شد[2] اما برای نهاد سلطنت ایران خوشیمن نبود! چراکه تنها 7 سال بعد نظام شاهنشاهی ایران در طوفان عظیم انقلاب اسلامی درهم پیچیده شد.[3]
پینوشتها:
[1]. بزم اهریمن، جشنهای دوهزاروپانصد ساله شاهنشاهی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، ص 361.
[2]. امام خمینی در اول تیر 1350 در سخنرانی در جمع علمای نجف از جشنهای شاهنشاهی انتقاد کرده فرمودند:
«... اینها با هفت معاء میخورند؛ با هفت معاء! اصلاً اعتنای به اینکه یک ملتی است [و] این ملت باید زندگی بکند ندارند. هر روز ـ هر روز نه البته، بسیاری از اوقات ـ به ما مینویسند که اجازه بدهید فلانجا حمام درست کنیم. پس چه شد این حرفهای شما که میگویید همه ایران در رفاه هستند؟ همه ایران در رفاه هستند و بچههایشان را میفروشند برای گرسنگی! در رفاهند همه ایران؟! چه رفاهی الان برای ایران هست؟ بازار ایران را دارند الان چپاول میکنند که یک مقداریاش را خرج این جشن مفتضحانه بکنند، باقیاش را هم خودشان مصرف کنند یا مأمورین مصرف کنند. سرمایههای مردم و مسلمین بیچاره را صرف این میکنند و از بودجه خودِ مملکت چقدرها، چقدر میلیونها، دهها میلیون خرج یک همچو ملعبهای، یک همچو مضحکهای میکنند. برای چه؟ برای هواینفس. همینکه گفته بشود که ما آنیم که جشن گرفتیم. ...» (خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج 2، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص364).
[3]. حدیدی، مختار، «پهلوی دوم و نمونه اندیشههای باستانگرایانه»، تاریخ معاصر ایران، بهار 1377، ش 5، ص 103 - 188.
تعداد بازدید: 1016