خاطرات

واکنش دانشجویان آلمانی و ایرانی به سفر شاه و فرح در آلمان


11 شهريور 1404


در خرداد سال 1346 (1967) شاه و فرح به طور رسمی به آلمان سفر کردند. در آن زمان، هنوز آلمانِ شرقی و آلمانِ غربی به هم نپیوسته بودند و شهر بُن پایتخت آلمان غربی بود. سفارت ایران نیز در شهر بُن قرار داشت. استقبال رسمی از شاه در شهر بُن به عمل آمد.

از چند هفته قبل از شفر شاه به آلمان، انجمن‌های دانشجویان ایرانی در طیف‌های مختلف، تظاهرات گسترده‌ای را علیه ریم شاه در شهرهای آلمان تدارک دیده بودن. همزمان در اواخر دهه شصت میلادی، جنبش ضد امپریالیستی دانشجویان آلمانی و اروپایی نیز به اوج خود رسیده بود. سیاست‌های جنایت‌کارانه امپریالیسم آمریکا در ویتنام و آمریکای جنوبی و تحریم کوبا بعد از انقلاب سوسیالیستی در آن کشور، رفتار جنایت‌کارانه فرانسوی‌ها در آفریقا و بالاخره جنایات دولت اسرائیل در فلسطین با حمایت آمریکا و اروپا، اعتراضِ روشنفکران و دانشجویان اروپایی را برانگیخته بود و شهرهای بزرگ اروپا هر هفته شاهد تظاهرات دانشجویان علیه سیاست‌های آمریکا و دولت‌های غربی حامیِ آمریکا بود.

در آن برهه زمانی، به اتاق اکثر دانشجویان که وارد می‌شدی عکس‌های هوشی مین، چه‌گوارا و فیدل کاسترو بر دیوارها دیده می‌شد و این جمله چه‌گوارا که «در هر نقطه از جهان باید یک ویتنام برای آمریکا برپا کرد»، شعار جنبش اواخر دهه شصت میلادی دانشجویان آلمانی بود. در چنین شرایطی بدیهی بود که تعداد زیادی از دانشجویان آلمانی، از دانشجویان ایرانی در تظاهرات و اعتراضاتشان علیه شاه به عنوان یک دست‌نشانده امپریالیسم در منطقه پشتیبانی کنند.

سفارت ایران در بُن، به مناسبت حضور شاه و فرح از تعداد زیادی از دانشجویان ایرانی برای شرکت در ضیافت شاهانه دعوت کرده بود ولی به جز تعداد معدودی از طرفداران رژیم شاه و دانشجویان بورسیه که نگران قطع بورسشان بودند، بقیه دانشجویان از شرکت دراین ضیافت امتناع و در عوض، به هنگام حضور شاه در بُن یک تظاهرات معترضانه باشکوه برپا کردند.

شاه و فرح به برلین و هامبورگ نیز سفر کردند و در این دو شهر هم، تظاهرات گسترده‌ای علیه آنها برپا شد. دانشجویان آلمانی در همراهی با دانشجویان ایرانی، سنگ تمام گذاشتند. تجربه سفارت ایران از تظاهرات دانشجویان در بن موجب شد که ساواک 150 نفر لباس شخصی چماق‌به‌دست را با هواپیما به برلین اعزا کند تا به هنگام سفر شاه به برلین افراد به اصطلاح ایرانی بین مخالفان و تظاهرکنندگان حضور یابند و به ضرب و شتم آنها بپردازند.

در برلین، تظاهرات توسط «اتحادیه دانشجویان سوسیالیست آلمان» سازماندهی شده بود و شاه در هر جا که حرکت می‌کرد با فریاد هزاران نفر تظاهرکننده آلمانی و ایرانی مواجه می‌شد که فریاد «جلاد! جلاد!»، «دست‌نشانده آمریکا»، «مصدق مصدق»، «زندانیان سیاسی را آزاد کنید!»، «شاه! آلمان را ترک کن» سر می‌دادند. لباس شخصی‌ها هم با چماق و باطوم و چوب‌دستی و شلنگ به جان تظاهرکنندگان می‌افتادند.

این تظاهرات، حدود ساعت هشت شب دوازدهم خرداد سال 1346 (دوم ژوئن 1967) وقتی شاه و فرح می‌خواستند به تالار اُپرا بروند به اوج خود رسید. شدت تظاهرات و ضرب و شتم تظاهرکنندگان توسط لباس شخصی‌های ساواک و پلیس آلمان به اندازه‌ای بود که خاندان سلطنتی! با تأخیر به تالار اُپرا رسیدند و برنامه اُپرا دیرتر از موعد مقرر آغاز شد.

متأسفانه در این درگیری‌ها یک دنشجوی آلمانی دانشگاه برلین به نام بنو اونه زورگ با شلیک گلوله پلیس به قتل رسید. او 26 سال سن داشت و تازه چهل روز از ازدواجش می‌گذشت. بنو متولد شهر هانوفر بود و جنازه‌اش را برای خاکسپاری به این شهر آوردند. سنای برلین اصرار داشت که جنازه با هواپیما و به رایگان به هانوفر منتقل شود ولی کریستا همسر بنو با نظر سنا موافقت نکرد و از این‌رو، جنازه با اتومبیل از برلین به هانوفر منتقل شد.

برای انتقال جسد مقتول باید اتومبیل حامل آن از خاک آلمان شرقی عبور می‌کرد. صدها اتومبیل، جنازه را همراهی می‌کردند. دولت سوسیالیستی آلمان شرقی هم از فرصت استفاده کرد و برای راه‌اندازی تبلیغات ضدامپریالیستی، هزاران نفر از اتباع خود را برای وداع با کشته شده امپریالیسم در دو طرف جاده گذر کاروان انتقال جسد، بسیج کرده بود.

تاکنون چنین تشییع جنازه‌ای ندیده بودم؛ انبوه جمعیت اندوهگین با فریادهای ضدآمریکایی. فضا بسیار سنگین بود. به رغم آنکه سنای شهر برلین برگزاری هر گونه تظاهرات را به هنگام تشییع جنازه بنو اونه‌زورگ ممنوع کرده بود ولی بیش از بیست هزار نفر از دانشجویان و مردم در مرز آلمان شرقی و آلمان غربی برای وداع با او تجمع کرده بودند. در این تجمع هلموت گل‌ویتسر سخنرانی کرد. او استاد الهیات دانشگاه برلین و یکی از آزاداندیشان کلیسای پروتستان بود. وی از بنو اونه‌زورگ به عنوان انسانی صلح‌دوست که برای همدردی با افراد تحت ستم، جان خود را از دست داده بود، یاد کرد و همزمان یاد و خاطره کسانی را که در ویتنام و فلسطین جان می‌باختند، گرامی داشت. همسر بنو حامله بود و اشک می‌ریخت و ماتم‌زده تابوت همسرش را می‌نگریست.

نهایتاً بنو اونه‌زورگ با حضور هزاران نفر از یارانش در قبرستان بوت‌فلد هانوفر به خاک سپرده شد و پس از آن، بیش از ده هزار نفر در مرکز شهر هانوفر تظاهرات سکوت برگزار کردند. مرگ بنو جنبش دانشجویی آلمان را رادیکال‌تر کرد چنانکه دامنه‌ این جنبش به اکثر شهرهای آلمان گسترش یافت.

بعد از انقلاب اسلامی در ایران به پیشنهاد من یک خیابان در منطقه یوسف‌آباد تهران به نام «دو ژوئن» نام‌گذاری شد. البته این نام بعدها تغییر کرد و در حل حاضر نام آن، خیابان شهید جهان‌آرا است. همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، سرکوب جنبش دانشجویی در آلمان نهایتاً به زیرزمینی شدن این جنبش و تشکیل «فراکسیون ارتش سرخ آلمان» منتهی گردید.

در سال 1970 میلادی (1349 شمسی) اندریاس بادر و اولریکه ماینهوف گروه بادر ـ ماینهوف را تشکیل دادند. آنها در سال 1971 رسماً تشکیل فراکسیون ارتش سرخ را به عنوان یک سازمان چریک شهری در آلمان با هدف ضربه‌زدن به منافع امپریالیسم و کاپیتالیسم اعلام کردند.

فراکسیون ارتش سرخ ارتباطات نزدیکی با «جبهه ملی برای آزادی فلسطین» داشت و ضمن آموزش کادرهای خود در پایگاه‌های فلسطینی، اقدام بهعملیات مشترک با این جبهه نیز می‌کرد. به عنوان نمونه، پس از آنکه تعدادی از اعضای اولیه کادر مرکزی فراکسیون ارتش سرخ دستگیر شدند، هم‌زمان آنها در سال 1977 هانس مارتین شلایر رئیس «اتحادیه کارفرمایان آلمان» و رئیس «اتحادیه صنایع آلمان» را ربودند و آزادی او را مشروط به آزادی هم‌رزمان خود کردند. همزمان چریک‌های جبهه ملی برای آزادی فلسطین نیز یک هواپیمای لوفت هانزا را ربودند و به موگادیشو پایتخت کشور سومالی بردند و رهایی هواپیما و آزادی مسافران را مشروط به آزادی اعضای فراکسیون ارتش سرخ در آلمان کردند.

در آن زمان، هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی بود. او یک گروه ضربت از آلمان به موگادیشو اعزام کرد و آنها توانستند هواپیمای لوفت هانزا و مسافران آن را آزاد کنند. تعدادی از اعضای زندانی فراکسیون ارتش سرخ در زندان خودکشی کردند!! و یاران آنها نیز مارتین شلایر را کشتند. فراکسیون ارتش سرخ از سال 1970 تا سال 1988 که منحل شد، ظرف هجده سال تعداد 34 نفر از مقامات قضایی، مدیران عامل بانک‌ها و شخصیت‌های اقتصادی آلمان را به قتل رساند، به بسیاری از تأسیسات نظامی آمریکا در آلمان و تإسیسات امنیتی آلمان وبانک‌ها حمله بُرد، با استفاده از سلاح‌های گرم و سرد و نارنجک به اماکن بسیاری خسارت وارد آورد و بسیاری را مجروح و مصدوم کرد.

عملیات فراکسیون ارتش سرخ آنچنان وحشتی را برای دولت آلمان ایجاد کرده بود که برخی از مقامات آلمانی نظیر جوزف اشتراس خواستار تجدیدنظر در قوانین کیفری آلمان و پیش‌بینی مجدد مجازات اعدام در این قوانین شدند. اشتراس سال‌ها وزیر آموزش و تحقیقات ـ که در زمان تصدی او نام این وزارتخانه «وزارت مسائل اتمی» بود ـ، وزیر دارایی و وزیر دفاع آلمان بود. علاوه بر این، او ریاست «حزب اتحادیه سوسیالیستی مسیحی» و نخست‌وزیری ایالت باواریا را بر عهده داشت. اعضای فراکسیون ارتش سرخ به تدریج دستگیر وبه حبس ابد طولانی مدت محکوم شدند.

حضور در تظاهرات شهر برلین و کتک خوردن توسط لباس شخصی‌ها و چماق‌به دستان ساواک جلوی ساختمان اُپرای برلین، اولین تجربه من در درگیری خشونت‌آمیز دانشجویی در خارج از کشور بود. نکته قابل توجهی در اینجا وجود دارد و آن نکته این است که در آن سال‌ها، حضور دانشجویان ایرانی در این گونه تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی و سایر فعالیت‌های سیاسی آنها در قالب تشکل‌های مختلف دانشجویی توسط ساواک تحمل می‌شد. من موردی را به خاطر ندارم که مثلاً دانشجویی به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش برای تمدید یا تجدید گذرنامه‌اش به هنگام مراجعه به سفارت ایران با سرکنسولگری‌های ایران با مشکل روبرو شده باشد. گویی ساواک در آن زمان این‌گونه فعالیت‌های دانشجویی را بدیهی تلقی می‌کرد.

 

- نواب مطلق، محمدمهدی، در جستجوی آرمان‌ها: از تولد تا پایان دوران سفارت (1326 ـ 1362)، ج 1، انتشارات کویر، چ دوم، 1400، ص 100 - 105.



 
تعداد بازدید: 21



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.