دانشگاه در پیِ حوزه

ساواک در گزارشی مورخ 12 مرداد 1343 می‌نویسد: «بشیری معاون حسابداری اداره کل آمار و ثبت احوال به یکی از دوستان خود گفته است اخیراً دانشجویان اسلامی دانشگاه تهران به طرفداری از روحانیون و مخالفت با دولت اسرائیل و عمال آنها و همچنین در مخالفت با پیمان اخیر سه جانبه ایران، ترکیه، پاکستان اعلامیه‌ای تهیه و منتشر نموده‌اند.... این عده در نظر دارند در آغاز سال تحصیلی جدید در صورت امکان با تشکیل متینگ و دمونستراسیون[1] مخالفت خود را در این مورد نشان دهند.»[2]

وکیلِ سیصدهزار تومانی!

ساواک در گزارشی مورخ 9 مرداد 1342 با موضوع «فعالیت‌هاى انتخابى» می‌نویسد: «طبق اطلاع رسیده دکتر پیراسته وزیر کشور به مظفر امیرى، ... کاندیداى ورامین پیغام داده که باید سیصد هزار تومان به هاشمى که سابقاً در آنجا بازپرس بوده بدهد والاّ اقدام خواهد کرد که هاشمى وکیل بشود. ظاهراً این پول را به نام هاشمى مطالبه کرده ولى باطناً براى خودش مى‌باشد و به همین مناسبت عموقلى نام را به شهردارى آنجا فرستاده و گفته این مأموریت موقت است و کار خیلى بهتر به شما خواهم داد.»[1]!

چهره زشتش بدترین شکنجه برای زندانی بود

روز دوازدهم آذرماه 42 توسط مأمورین ساواک و شهربانی تبریز دستگیر شدم؛ آن شب بعد از سخنرانی در مسجد، به اتفاق خانواده به منزل یکی از بستگان که مهمانش بودیم رفتیم.

سودمندی مادیِ خدمات معنوی!

ساواک در گزارشی به تاریخ 6 مرداد 1342 می‌نویسد: «آقای دکتر عاقلی رئیس بانک رفاه کارگران اصفهان که در حین خدمت من در اصفهان با اینجانب دوست گردیده، اظهار می‌داشت آقای [محمود]طلوعی سردبیر خواندنیها می‌خواهد در خدمت ساواک باشد[!] یعنی هرطور که ساواک صلاح بداند خدمت معنوی[!] به ساواک بنماید (البته مقصود این نیست که کارمند ساواک یا مأمور حقوق‌بگیر باشد بلکه قصدش اینست که افتخاراً انجام وظیفه نماید.)

«عالَمِ دین بار دیگر رونقی دیگر گرفت.»

ساواک همدان در گزارشی مورخ 3 مرداد 1343 با موضوع «سیداحمد حسینی ملایری» می‌نویسد: «برابر اطلاع واصله نامبرده بالا در مسجد پای گنبد علویان که در هفته یک‌بار در آنجا می‌رود و همچنین سایر مجالس ضمن بیانات تحریک‌آمیز شدیداً بر علیه دولت تبلیغ می‌نماید. خواهشمند است دستور فرمایند تذکرات لازم به منظور خودداری از اعمال خلاف مشارٌالیه داده شود، ضمناً رفتار و اعمال وی را زیر نظر قرار داده و از نتیجه این ساواک را مطلع نمایند.»[1]

ماجرای سیدعباس موسوی

در آن روزهای روزه‌داری و شلاق [آبان 1350]، سعی می‌کردم مسئولیت پاره‌ای از کارها را بپذیرم؛ از جمله، اعتراف به توزیع اعلامیه‌های بسته‌بندی شده و کارتن‌های اعلامیه که برای توزیع در اختیار دیگران قرار می‌دادم.

شهید احمد زالیانی سه‌گانه

احمد زالیانی سه‌گانه، سال 1329 در اراک به دنیا آمد. نام پدرش علی‌اکبر بود. دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و سپس به تهران رفت و به تحصیل پرداخت. در سال ششم ابتدایی نظام قدیم درس می‌خواند که واقعه 15 خرداد 1342 به وقوع پیوست. او برای اعتراض به اقدامات حکومت پهلوی به خیابان آمد، اما هدف گلولة ماموران حکومت واقع شد و در پانزدهم خرداد 1342 در بیمارستانی که آن روزها شیر و خورشید نام داشت، به شهادت رسید. مزار این شهید در منطقه مسگرآباد تهران قرار دارد.

متدینین در سایه حکومت پهلوی!

ساواک خراسان در گزارشی مورخ 26 تیر 1343 از ارسال نامه‌ای از سوی یکی از بازاریان تهران با نام عباس مدرسی به آیت‌الله سید محمدهادی میلانی خبر می‌دهد.[1] متن نامه مزبور به شرح زیر است:

نحوه تأسیس گروه فارسی‌زبانان اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان

بنابراین بعد از ورود به آلمان غربی [تابستان 1345] از طریق برادرم آقای عبدالله توسلی که یکسال قبل برای ادامه تحصیل به آلمان آمده بود و در دانشگاه شهر گیسن تحصیل می‌کرد، با فعالیت‌های اخیر انجمن‌های اسلامی دانشجویان که نسبت به سال 1342 توسعه زیادی یافته بود آشنا شدم.

مقصرین بیکاری جوانان در دادگاه عباس مسعودی!

روزنامه اطلاعات در سرمقاله روز 23 تیر 1342، روحانیت را مقصر «بیکاری هزاران جوان تحصیلکرده»! دانسته می‌نویسد: «حیف نیست مملکت ما دارای همه گونه منابع زرخیز باشد اراضی وسیع دشت‌ها، جنگل‌ها، معدن بی‌شمار داشته باشیم، ولی حال و روزگار ما مردم چنین باشد که هست؛ یعنی هزارها بیکار در هر شهری ول بچرخند و حیران و سرگردان باشند ...
...
35
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.